#حدیث_روز
✨ امام حسين عليه السلام
خطاب به ابن عباس:
💠ای ابن عباس، در مورد آنچه به تو #مربوط_نیست سخن نگو.
زیرا من برای شما از بار آن می ترسم. و تا زمانی که جایی برای کلمات ندیدید، در مورد آنچه مربوط به شماست صحبت نکنید.
شاید یک گوینده حقیقت را گفته باشد، و این ننگ است..
📚كنز الفوائد: ج 2، ص 32
🆔@sardarr_soleimani
🇮🇷به مناسبت #هفته_بسیج و اولین سالگرد شهادت قهرمان ملی #شهید_محسن_فخری_زاده
بسیجی باش تا آزاده باشی
برای عاشقی آماده باشی
پُر از صدق و صفای حاج قاسم
پُر از اخلاص فخریزاده باشی
👤شاعر: سیدمحمدجواد #شرافت
🆔@sardarr_soleimani
هدایت شده از شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت69 دستم را از شیشه شکسته راننده داخل بردم. لبه شیشه شکسته، مچم را خراشید؛ اما به دردش توجه نکردم. دسته در را کشیدم. باز نشد. در ماشین قفل نبود. دوباره تلاش کردم و همزمان نالیدم: - یا زهرا! در تکان خورد. چندبار با مشت از داخل به در کوبیدم. از جا درآمد. به دونفر از کسانی که آمده بودند کمک گفتم در را بکشند. بالاخره باز شد. از مچ دستم خون میچکید و حرارت آتش خودش را به صورت و بدنم میکوبید. آتش داشت جلو میآمد و صندلی کمکراننده را میبلعید. برگشتم به طرف همان چندنفر. معلوم نبود ماشین کِی منفجر میشود. نمیخواستم جان مردم به خطر بیفتد. با تمام توانی که در گلو داشتم فریاد زدم: - برین عقب! برین عقب! الان منفجر میشه! نمیدانم از ترس آتش بود یا فریاد من که عقبعقب دویدند. در را کامل باز کردم. زیر لب صلوات میفرستادم و یا زهرا میگفتم. دیدن آتش ماشین بهمم ریخته بود. یاد حاج حسین و کمیل افتاده بودم. سعی کردم ذهنم را جمع کنم و جلال را از ماشین نجات بدهم. چندبار صدایش زدم. نیمههشیار بود و آرام ناله میکرد. گرمای آتش و بوی بنزین داشت بیشتر میشد و به من اخطار میداد. دست بردم تا کمربند ایمنی جلال را باز کنم. قفل کمربند داغ شده بود و دستم را سوزاند. لبم را گزیدم؛ وقت برای ناله کردن هم ندشتم. قبل از این که آتش خودش را به دستم برساند، کمربند را باز کردم. بسمالله گفتم و زیر دو کتفش را گرفتم. تنهاش از ماشین بیرون آمد. نمیتوانستم خیلی تکانش بدهم و روی زمین بکشمش. دستم را دور بدن و زانوهایش حلقه کردم و انداختمش روی کولم. دیگر به پشت سرم و حرارت آتشی که داشت به سمتمان میدوید نگاه نکردم. کله جلال روی شانهام لق میخورد. بوی خون و بنزین و دود زیر بینیام میزد. مچ دستم گزگز میکرد و سینهام میسوخت. تمام تنم عرق کرده بود و سرم داشت در محاصره کلاهکاسکت جوش میآورد. چند نفر فریاد میزدند: - بدو! بدو! صدای آژیر آمبولانس آمد. نفسی برایم نمانده بود؛ اما نگران مردمی بودم که در شانه جاده ایستاده بودند و به ماشین نگاه میکردند. نمیدانستم شدت انفجار چقدر خواهد بود. صدایم درنمیآمد و گلویم میسوخت؛ با این حال با تهمانده رمقم داد زدم: - برین عقب! برین عقب! قبل از این که نتیجه فریادم را ببینم، یک حرارت وحشتناک از پشت سرم حس کردم. انگار کسی هلم داد. صدای آژیر آمبولانس و جیغ و داد مردم در صدای وحشتناک انفجار گم شد. زانوهایم داشتند شل میشدند؛ اما خودم را نگه داشتم. نباید میافتادم. گوشهایم از صدای انفجار کیپ شده بود و سوت میکشید. به شانه خاکی جاده که رسیدم، زانو زدم روی زمین و با احتیاط جلال را از کولم پایین آوردم و روی زمین خواباندم. کتف و بازویم تیر کشیدند و بخاطر فشاری که به ریههایم آمده بود، سرفه میکردم. دلم میخواست همانجا بخوابم؛ اما باید علائم حیاتی جلال را چک میکردم. نبضش میزد. دستم را گذاشتم روی کلاهکاسکت. سرم سوت میکشید و داغ کرده بود. دلم میخواست برش دارم؛ اما نباید چهرهام شناسایی میشد. صدای گفت و گوی مردم و آژیر را مبهم و گنگ میشنیدم. دور جلال داشت شلوغ میشد. ممکن بود همانجا کارش را تمام کنند؛ برای همین از او جدا نشدم و کنارش ماندم. امدادگرها مردم را کنار زدند و خودشان را رساندند به جلال. باز هم چهارچشمی مراقبش بودم. پلیس راهور داشت مردم را متفرق میکرد. دستانم را تکیه دادم روی زمین. کف دستانم روی تیزی سنگها خراشیده شد و یادم افتاد دستم سوخته. تازه چشمم افتاد به خودروی منفجر شده که حالا کامل در آتش میسوخت. نور آتش شب را روشن کرده بود. فقط اسکلت فلزی ماشین را میدیدم؛ بقیهاش آتش بود. تصور این که حاج حسین و کمیل چندسال پیش در چنین آتشی سوختهاند، بر مغزم، ناخن میکشید. کمیل و حاج حسین ایستاده بودند کنار ماشین و لبخند میزدند. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
💚 وظایف ما در قبال قرآن
💢 #تلاوت
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ
ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻱ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ [ ﻭ ﺁﻥ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺗﺪﺑﺮ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﻋﻤﻞ ﺍﺳﺖ ]ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ [ ﻛﺘﺎﺏ ] ﻫﺴﺘﻨﺪ. (سوره بقره ١٢١)
💢 #تدبر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻧﻤﻰ ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ [ ﺗﺎﺣﻘﺎﻳﻖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ] ﻳﺎ ﺑﺮ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻗﻔﻞ ﻫﺎﻳﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ؟( سوره محمد ٢٤ )
💢 #عدم_مهجوریت
وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ! (سوره فرقان٣٠ )
💢 #پند_و_اندرز_دادن_دیگران
فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ
ﭘﺲ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻣﻦ ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻨﺪ ، ﺑﻴﻢ ﺩﻩ . (سوره ق۴۵ )
💢 #به_همه_ی_قرآن_عمل_کنیم
الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ
ﻫﻤﺎﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺨﺶ ﺑﺨﺶ ﻛﺮﺩﻧﺪ [ ﺑﺨﺸﻲ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻦ ﺑﺨﺸﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﻭﻱ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻧﺪ . ]( سوره حجر ٩١ )
🆔@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰موشن پوستر شهید محسن فخری زاده
💠 هستههای بی کران علم
💢بکشید هر چه میخواهید بکشید، ما که از پا نمیشینیم... آمریکا را با جهاد علمی خودمان به زانو در آوردهایم...| #شهید_محسن_فخری_زاده
#موشن_پوستر
🆔@sardarr_soleimani
#حدیث_روز
🌹قالَ اَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِىّ عليه السلام: اَصْعَبُ الْاَعْمالِ اَرْبَعَةٌ، اَلْعَفْوُ عِنْدَالْغَضَبِ، وَالْجُودُ مِنَ الْيَسِيرِ، وَالْعِفَّةُ فِى الْخَلْوَةِ، وَ قَوْلُ الْحَقِّ عِنْدَ مَنْ تَخافَهُ وَ تَرْجُوهُ.
♦️ مشكل ترين كارها چهار چيز است:
❶ عفو و گذشت كردن در هنگام خشم و غضب
❷ بذل و بخشش از مال كم و اندك
❸ عفت ورزيدن در (مكان) خلوت
❹ و راستگويى در نزد كسى كه از او مى ترسى و به او اميد دارى.
📚 کتاب احادیث الطلاب آیت الله مجتهدی ص ۳۶۰.
🆔@sardarr_soleimani
🚨بزودی...
🏳مستند ۳۶۰ درجه محاصره
🔰روایت مستند نجات مردم شهر آمرلی از چنگال داعش با فرماندهی شهید حاج قاسم سلیمانی
🆔 @sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
ماجرای حل مسئله فیزیک توسط شهید شهریاری که رهبر انقلاب نقل کردند
بازنشر به مناسبت سالروز شهادت این شهید هستهای
#سلامتی_فرمانده_صلوات
🆔@sardarr_soleimani
🔹همه فکر میکردن خیلی عبوس و خشنه؛ در یکی از جلسات فرماندهان سپاه در تهران، همه فرماندهان با لباس رسمی در آن شرکت کرده بودند؛ جلسه سنگینی بود، در تنفس بین جلسه، یک شلنگ آب در جلسه دیدم، حاج قاسم با شلنگ داخل آمد و همه فرماندهان را با آب خیس کرد.
📚بخشی از خاطرات سردار غلامپور
⭕️ #از_شئون_عاقبت_به_خیری
💦شهید حاج قاسم #سلیمانی:
🔻والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است.
#امام_خامنه_ای
#جمهوری_اسلامی
🆔@sardarr_soleimani
💠میخوای بدونی امام زمان عزیزمون چه پیامی داده؟
یک کدوم از شماره های 1 تا 7 رو انتخاب کن و #پیامتو_بخون 👌
1⃣ https://digipostal.ir/c43iiqe
2⃣ https://digipostal.ir/cgjt5d1
3⃣ https://digipostal.ir/cq62fxr
4⃣ https://digipostal.ir/cqkvs4f
5⃣ https://digipostal.ir/cztze56
6⃣ https://digipostal.ir/cp5uelv
7⃣ https://digipostal.ir/cwnsvm2
🆔@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏔#کوهنوردی_حاج_قاسم:
بعد از تو،
لابلای فیلم و عکسهایت،
به دنبالِ خاطره های روزهای بودنت،
کنارِ دلتنگیهایمان،
آهِ #حسرت میکشیم... 😔
چرا تمام نمیشود، این دردِ بی درمان ....
'
در این کوله پشتی #غم آورده ام
#شهادت کجایی...؟ کم آورده ام ...
"خیبری"
#قاسم_جانِ_سلیمانی
#فراق 😭
🆔@sardarr_soleimani
✅#صله_رحم_و_آثار_آن
✨ هرچه از دنيا وآخرت ميخواهيد اينجا هست
🌸 اثرات صله رحم (ارتباط با خویشاوندان)
1. مال را رشد ميدهد .
2. عمل ها را پاك ميكند .
3. بلا را دفع ميكند .
4. حساب را آسان ميكند .
5. از گناهان حفظ ميكند .
6. انسان را نزد اهل و عيال محبوب كند .
7. دشمن را ذليل ميكند .
8. خلق را نيكو كند .
9. اجل را دور كند ، گاهي عمر
سه ساله را تا سي سال افزايش دهد .
10. براي هر قدم جهت صله رحم
چهل هزار حسنه نوشته شود .
🆔@sardarr_soleimani
📱والپیپࢪ | تصویࢪی از شھید حاجقاسم سلیمانے جھت استفاده دࢪ پسزمینۀ تلفن همࢪاه🌷
#حاج_قاسم
فرازی از وصیت نامه سردار شهید قاسم سلیمانی 🕊
🔸 خدایا! شکر که مرا در مسیر اهل بیت قرار دادی ...
خداوندا! ای قادر عزیز و ای رحمان رزاق، پیشانی شکر شرم بر آستانت می سایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیع، عطر حقیقی اسلام قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی بن ابی طالب و فاطمه اطهر بهره مند نمودی، چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمت هایت است، نعمتی که در آن نور است، معنویت، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که آرامش و معنویت دارد.
شادی روح شهدا صلوات🌹
🚨جمعه شب ساعت ۲۳ از شبکه اول سیما
🏳️تیزر معرفی | مستند ۳۶۰ درجه محاصره
🔰روایت مستند نجات مردم شهر آمرلی از چنگال داعش با فرماندهی شهید حاج قاسم سلیمانی
✅#امتحان_شیعیان_در_آخرالزمان
💦امامصادق(علیه السلام)، درباره شدت فتنه های زمان غیبت میفرمایند:
🌷 «وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُن؛ و اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ؛ و اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ؛ حتَّى لَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا الْأَنْدَر...»
✨«به خدا سوگند شما #خالص
می شوید. به خدا سوگند شما از یکدیگر #جدا میشوید.
به خدا سوگند شما #غربال خواهید شد. تا اینکه از شما شیعیان باقی نمی ماند جز گروه بسیار کم و نادر. دراین میان کسانی نجات خواهند یافت که خود را در زمان غیبت به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک و نزدیکتر کنند؛ خود را از رذایلاخلاقی پاک کنند و به صفات حسنه نیکو گردانند.
👌شناخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دعای فراوان برای فرج ایشان، تنها راه نجات در این دوران پر از فتنه است.»
📚منبع: بحارالانوار، ج۵، صفحه٢١۶
🆔@sardarr_soleimani
🌤#مولا_جانم
شرمندهایم کاری برایت نمیکنیم
جز وقت احتیاج صدایت نمیکنیم
جا میزنیم وقت عمل تا که میرسد
ترک گناه محض رضایت نمیکنیم
در باتلاقِ نفس گرفتارتر شدیم
تنها برای اینکه دعایـت نمیکنیم
با اینکه دست توست «شفاء لکل داء»
در اوج درد میل شفاءت نمیکنیم
تنگیِ دست ما اثر کاهلی ماست
این دست را دخیل عبایت نمیکنیم
تو روز و شب حمایتِ ما میکنی، ولی
ما از تو اِی غریب حمایت نمیکنیم
بد کردهایم با تو، دلــت را شکستهایم
و اعتنا به این گلههایت نمیکنیم.
#اَلّلهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج
🆔@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه شش گوشه حرم😭😭😭
🕌شب زیارتی امام حسین علیه السلام
🆔@sardarr_soleimani
#اربابم_حسین_جان❤️
⚜ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﺖ ﺍﺳﻴﺮﻧﺪ
⚜ﺑﻪ ﺭﺧﺴﺎﺭ ﺩﻝ ﺁﺭﺍﻳﺖ ﺑﺼﻴﺮﻧﺪ
⚜ﻣﮑﻦ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﺎ ﮔﻠﭽﻴﻦ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ :
⚜ﮐﺮﻳﻤﺎﻥ ، ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﭘﺬﻳﺮﻧﺪ
#ﺍﻟﻠﻬﻢ_ﺍرﺯﻗﻨﺎ_ﺯﯾﺎﺭة_ﺍﻟﺤﺴﯿن
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
🆔@sardarr_soleimani
🔰گاهی اوقات شهادت تاثیرش از موندن بیشتره
✍️توی فرودگاه دور و بر حاجی شلوغ بود. با همه رو بوسی و احوالپرسی میکرد. نگران شدم! قبل اینکه برسیم پای هواپیما، همراه شدیم. توی اتوبوس هر دو از یک میله گرفتیم. دستش را فشار دادم و گفتم: «حاجی! مواظب باش، یه وقت خدایی نکرده یکی چاقویی داره، اتفاقی میافته برات...» گفت: «این مردم خیلی عزیز هستن» بعد با لحن شوخی گفت: «تو که از شهادت نمیترسیدی!»
🔹قیافه حق به جانب گرفتم و گفتم: «حاجی من نگفتم از شهادت میترسم!» صد تا مثل من فدای شما بشه. شما الان امید بچه یتیمها هستید. شما الان امید بچههای مظلوم عراق و.. هستید» خندید و گفت: «نه، گاهی اوقات شهادت تاثیرش از موندن بیشتره»
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
🆔@sardarr_soleimani