eitaa logo
سردار شهید سلیمانی
1.3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
5.1هزار ویدیو
105 فایل
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:به حاج قاسم سلیمانی به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛به چشم یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درس‌آموز نگاه کنیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌اللھ‌الرحمن‌الرحیم💛 گفت‌وگوی‌آنلاین‌با خواهرزاده‌شھید‌ِ بزرگوار🌱 ………………………………… ♥️ روز﴿سه‌شنبہ۵/بهمن﴾ راس‌ساعتِ³ظھر... پیشاپیش‌مشتاقیم‌ازحرفاشون لذ‌ت‌ببریم‌واستفاده‌کنیم؛ان‌شاءللھ🤲🏻 ………………………………… اجرتون‌باحضر‌ت‌مادر (:🖐🏼 https://eitaa.com/joinchat/1974927440C031cadd7dc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم کجا و شما کجا؟! خضوع فرمانده عالی رتبه ایران در برابر یک سرباز! حقیقتا که شهادت هنر مردان خدا بود @sardarr_soleimani
ابوحلما💔 قسمت سی و سوم: وعده دیدار ( روز بعد_بیمارستان فوق تخصصی مغز و اعصاب) محمد که وارد اتاق شد، چشمان سرخ حسین سمتش چرخید. قامت بلند و چهارشانه پسرش را برانداز کرد. محمد نزدیک آمد و پیشانی پدرش را بوسید.  حسین یاد اولین باری افتاد که محمد را دیده بود. پرستار نوزاد را در پارچه سفیدی پیچیده بود و از مرز شیشه ای عبور داده بود. حسین نفس عمیقی کشید.  عطر تن پسرش مشامش را پر کرد. یاد اولین بوسه ای افتاد که بر گلوی محمد زده بود. و در گوشش اذان گفته بود. ناگاه با صدای محمد به خود آمد: +سلام بابا -سلام پسرم +خوبی؟ -الحمدلله اشک در چشم های پر نفوذ محمد حلقه زد. لبخند از لبان چاک چاک حسین پر زد.  نگاهش دور سر پسرش چرخید و پرسید: -چی شد پسر؟ +بابا...یاد بچگیم افتادم. هر وقت از مدرسه می اومدم از ترس اینکه شهید شده باشی،  میدویدم در اتاقو باز میکردم همینکه زیر چادر اکسیژن میدیدمت یه نفس راحت میکشیدم بی خبر از نفسای تو که هیچ وقت راحت.... -بسه دیگه اشکاتو پاک کن الان مامانت اینا میبینن...راستی مامانت کو؟ + داره با سرپرستار جر و بحث میکنه -واسه چی؟ + اوایل که اومده بودیم این بیمارستان سر پرستار بخاطر اینکه از اول نگفته بودیم شیمیایی هم هستی کلی باهامون جر و بحث کرد ظاهرا دکتر حسابی بهش تشر زده...حالا  سر شکایت مامان از غذای بیمارستان سرپرستار دوباره بحث رو باز کرده ... -پاشو مامانتو بیار بهش بگو بیاد دو دقیقه ببینمش محمد لبخندی زد و دست پدرش را روی چشمانش گذاشت. بعد آهسته از او فاصله گرفت و از اتاق بیرون رفت. اما بلافاصله عباس با چهره ای درهم کشیده وارد شد. حسین سعی کرد بلند شود یا لااقل بنشیند اما نتوانست. عباس به طرفش رفت کمکش کرد بنشیند و بالشت را پشت کمرش گذاشت. حسین ماسک اکسیژن را که تازه روی صورتش گذاشته بود، از روی صورتش برداشت و گفت: +سلام، پارسال دوست امسال... -سلام رفیق نیمه راه رفیق نیمه راه! اولین باری که این لفظ بین آن دو نفر رد و بدل شده بود، آخرین شب از اولین ماه سربازیشان بود. وقتی به فرمان امام خمینی(ره) تصمیم گرفته بودند از پادگان فرار کنند تا فردا صبح به روی همشهریانشان اسلحه نکشند. همان موقع که قسم خوردند تا خلع شاهِ مزدورِ غرب، برای آزادی مردمشان بجنگند. آن شب عباس گفته بود:" اینبار هرکی دل داره فرار میکنه و ترسوها می مونن!" حسین جلوتر رفته بود اما خارمی سرباز اتاق کناری برای خوش خدمتی به ساواک، آنها را لو داده بود. عباس سر حسین داد زده بود که :"برو" و حسین با خارمی ترسو درگیر شده بود  و زیرلب غرولند میکرد که:"رفیق نیمه راه بشم؟" حسین مثل  روزهای  جوانی زیرلب زمزمه کرد: رفیق نیمه راه بشم؟ من اگه رفیق نیمه راهم بخاطر سرسختی خودته و صدایش را بالابرد : چند بار بگم میخوام با مسئولیت خودم مرخص بشم... اما سرفه کلامش را میخکوب کرد. عباس ماسک را روی صورت حسین گذاشت و با لحن آرام تری گفت: سر این پرونده خیلی تحت فشارم...ببخشید... حسین هرجور شده باید برگردی سر کار! ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم؛ سین.کاف.غین ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای فرج در جوار مزار سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی🌹 @sardarr_soleimani
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 ☀️روزمان را با قرآن شروع میکنیم☀️ 🌺 سوره حمد آیه (2)👇 الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (2) سپاس و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است. تفسیر نور(آیت الله قرائتی)👇 ✨ همه ستايش ها براى اوست. «الحمدللَّه»(25) ✨ خداوند در تربيت و رشد هستى اجبارى ندارد. زيرا حمد براى كارهاى غير اجبارى است. «الحمدللَّه» ✨ همه هستى زيباست و تدبير همه هستى نيكوست. زيرا حمد براى زيبايى و نيكويى است. «الحمدللَّه» ✨ دليل ستايش ما، پروردگارى اوست. «الحمدللَّه ربّ العالمين» ✨ رابطه ى خداوند با مخلوقات، رابطه ى دائمى و تنگاتنگ است. «ربّ العالمين» (نقاش و بنّا هنر خود را عرضه مى كند و مى رود، ولى مربّى بايد هر لحظه نظارت داشته باشد.) ✨ همه ى هستى، تحت تربيت خداوند يكتاست. «ربّ العالمين» ✨ امكان رشد و تربيت، در همه ى موجودات وجود دارد. «ربّ العالمين» ✨ خداوند هم انسان ها را با راهنمايى انبيا تربيت مى كند، (تربيت تشريعى) و هم جمادات ونباتات وحيوانات را رشد وپرورش مى دهد. (تربيت تكوينى) «ربّ العالمين» ✨ مؤمنان در آغاز كتاب (قرآن) با نيايش به درگاه خداوند متعال، «الحمدللّه ربّ العالمين» مى گويند و در پايان كار در بهشت نيز، همان شعار را مى دهند كه «آخر دعواهم أن الحمدللّه ربّ العالمين»(26) 🌺🌺🌺 ✨25) الف ولام در «الحمد» به معناى تمام حمد و جنس ستايش است. 26) يونس، 10
📲حاج اسماعیل قاآنی دقیقا در مسیر حاج قاسم حرکت می‌کند... 🆔 @sardarr_soleimani
9.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اشاره حاج قاسم سلیمانی به قرارگیری در یک قدمی شهادت در فتح بستان و سیزدهم سال۱۳۶۱ در دست‌نوشته خود به فرزندش 🆔 @sardarr_soleimani
دࢪ فࢪاق تو ابࢪ ها هࢪ چہ بھانہ داشتند باࢪیدند . . .! چگونہ بخوانمت تا بࢪ گࢪدے...؟! 🥀 :) 🌺@sardarr_soleimani🌺
15.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"دیدن این فیلم را از دست ندهید" 📌 فیلم کوتاه و بسیار بسیار زیبا و جذاب از شبی که اربیل در آستانه سقوط به‌دست داعش بود و هیچ کشوری به کُردها کمک نمی‌کرد تا اینکه حاج قاسم تنها با ۵۰ نفر وارد غائله شد 🆔 @sardarr_soleimani
••🕊🔗•• آدَمـی‌تِڪہ‌هآیـی|•• ازیڪ دِلتنگـی‌عَظیــم‌اسـت💔🖇•• ازتَࢪڪیب‌ثآنیہ‌هآیـی‌ڪِہ🚶🏻‍♂️•• بـوے‌تنهآیــی‌میدَهنـــد:)✔️••| •• 🕊|•• 🌺@sardarr_soleimani🌺
13.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹کلیپ بسیار دیدنی ✳️مدرسه درس آموز سلیمانی(1)✳️ 👈بیان ویژگی ها و خصوصیات مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی و سیره و روش ایشان در مواجهه با مسایل گوناگون. ⏹ *مدیریتی به (1)* 💢قسمت: اول 🔹️مکتب سلیمانی 🌿فتح المبین 🌿خرمشهر 🔹️عوض شدن آدم ها و مدیریت ها 🔹حفظ️ صبر و همبستگی 🔹️تلاش در عدالت و مدیریت 🔹️مدیریت جهادی 🔹️امامت کردن 🔹️مدیریت بیا نه برو @sardarr_soleimani
ابوحلما💔 قسمت سی و چهارم: محرمانه (دوازده روز بعد-ایستگاه نگهبانی بیمارستان) نگهبان دستهای حسین را گرفت و گفت: ای بابا یه دقیقه صبرکن تا دکتر بیاد دیگه حسین کلافه و عصبانی گفت: همه برگه هارو امضا کردم هزینه هارو هم دیروز ... همان موقع نگهبان دست حسین را رها کرد و گفت: بفرما اینم خود دکتر حسین دستی به کمرش زد و پرسید: چرا گفتی جلومو بگیرن آقای دکتر؟ دکتر اخمی کرد و پاسخ داد: +برای اینکه نباید مرخص بشی -من امضا کردم با مسئولیت خودم دارم میرم هزارتا کار دارم + این کارت چیه که نمیشه بیست روز دیگه صبرکنی؟ اصلا خود رییس پلیس تهرانم که باشی مرخصی پزشکی بهت تعلق میگره... -دکتر بذار برم کار منو کسی نمیتونه انجام بده خیلی مهمه +از زندگی خودتم مهم تره؟ -آره +خیلی خب بذار بره ولی...من گفته باشم عواقب... -باشه دکتر  هرچی میگی درسته خداحافظ (چهارساعت بعد-جلسه مشترک محرمانه) در باز شد و حسین وارد شد. عباس با حیرت از جایش بلند شد. حسین سلامی گفت و نگاهی به جمع انداخت. از بین هشت نفر حاضر در جلسه فقط عباس و پاسدار جوانی را میشناخت که معمولا در پرونده های مرزی با او همکاری داشت. عباس صدایش را صاف کرد و گفت: الحمدلله حاج حسین هم به جمع مون اضافه شدن، حاج حسین جزء اولین افرادی بودن که روی این پرونده امنیتی کار کردن و پیشرفت خوبی هم داشتن...خب امیر جان ادامه بده. پاسدار جوان درحالی که به طرف پروژکتور می رفت گفت: دشمنای مملکت  برای نابودی نظام اسلامی و اشغال ایران هر ده سال یه فتنه راه انداختن چیزی که توی سالهای اخیر  از فتنه سال۷۸ کوی دانشگاه تا فتنه۸۸  سطح کشور، مشترک بوده، بکار گیری وسیع اوباش و حمله به مردم و نیروهای امنیتی کشور بوده... بعد  در حالی که از روی نقشه استان قم را نشان میداد، گفت: اینجا! اولین جاییه که احتمالا فتنه بعدی شروع میشه. طبق تحقیقات اینبار طور دیگه ای اصل نظام رو نشونه گرفتن... یکدفعه مرد میانسالی که روی دوشش پر از ستاره بود، گفت: همیشه هدف دشمن اصل نظام بوده، مگه شعار آشوبگرا تو فتنه ۸۸ حمله به نظام نبود؟! عباس دستهایش را درهم گره کرد و گفت: درسته ولی اینبار تقابل صرفا بین  اوباش و افراد مذهبی بدنه جامعه نیست. امیر چند قدم به طرف میزی که همه دورش نشسته بودند رفت و گفت: میخوان هییت ها و افراد مذهبی روهم درگیر فتنه کنن. مسن ترین فرد حاضر در جلسه، کتش را درآورد و روی پایش گذاشت بعد پرسید: چطوری میخوان اینکارو بکنن؟ حسین سکوتش را شکست و گفت: با درگیر کردن آخوندای انگلیسی. بعد از جلسه عباس حسین را کنار کشید و گفت: +چرا نگفتی بیام دنبالت؟ -گیر کار کجاست؟ +چی؟ -اطلاعاتی که مطرح کردین چیزی بیشتر از اونچه من تو اون حافظه جمع کرده بودم، نبود. پس تو این مدت یه مشکلی بوده. +مترجم...مترجم قابل اطمینان -شاهدِ حاضر داریم؟ +نه، شیش جلسه چند ساعته ضبط شده هست که فقط تونستیم سه جلسه رو... -مترجم مسلط به چه زبانی میخواییم؟ +فرانسوی و آمریکایی ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم؛ سین.کاف.غین ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~