eitaa logo
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
3.9هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
7.4هزار ویدیو
74 فایل
🔆 برای ارسال خبر، عکس، فیلم یا حتی نظر و انتقاد میتونی به اکانت ادمین یعنی آیدی زیر بفرستی. 💬 @sarm_news_admin ❗ کانال ما رو به بقیه هم معرفی کنید😁 ❗ یادتون نره برامون اخبار و عکس و فیلم بفرستید😉 💥تبلیغات شما را پذیراییم🤩
مشاهده در ایتا
دانلود
31.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹ویدئوی نفیسه کوهنورد خبرنگار بی بی سی از داخل حرم حضرت زینب(س) ‌‌💟(صرم نیوز) @sarm_news 🔴🔷🔴🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅بر چهره پر ز نور مهدی صلوات بر جان و دل صبور مهدی صلوات... 🔅تا امر فرج شود مهيا بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات... 🔸امام صادق علیه السلام فرمودند؛ « هیچ عملی در روز جمعه، برتر از بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله نیست. »(الخصال ص۳۹۴) با سلام خدمت شما همراهان مهدوی؛ طبق قرار هر جمعه، داریم به نیت و مولایمان حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، با نفس های گرمتون همراهی بفرمایید. لطفا تعداد صلواتهای خودتون رو در ذکرشمار زیر وارد نمایید👇👇👇 https://EitaaBot.ir/counter/dlu با تشکر از همراهی شما بزرگواران🌹🙏
🔺بارش برف و باران در قم | فعالیت سامانه بارشی و نفوذ توده هوای سرد زمان شروع: عصر جمعه زمان پایان: ظهر دوشنبه نوع مخاطره: بارش باران و برف، وزش باد نسبتا شدید تا شدید، مه آلودگی، کاهش محسوس دما. منطقه اثر: همه مناطق استان قم 💟(صرم نیوز) @sarm_news 🔴🔷🔴🔷
حضور بسیجیان پایگاه شهدای صرم و شهرستان کهک در امامزاده سکینه خاتون روستای حسین آباد 💟(صرم نیوز) @sarm_news 🔴🔷🔴🔷
✔️امارت اسلامی افغانستان اولین کامیون تولید داخل خود را معرفی کرد. ═━⊰⊰❀🕊️☀️🕊️❀⊱⊱━═ 💟(صرم نیوز) @sarm_news 🔴🔷🔴🔷
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گروه‌های تروریستی اقدام به جمع آوری پرچم ها وکتیبه‌های داخل حرم حضرت رقیه کردند. 💟(صرم نیوز) @sarm_news 🔴🔷🔴🔷
😍خشکشویی شکوه افتتاح شد🤩 🔹️شستشوی انواع: 🔹️ پتو و روفرشی 🔹️لباس 🔹️باز و نصب پرده 🔹️شستشوی پرده 🔹️و.... با یک تلفن به خشکشویی شکوه، میایم پرده رو باز میکنیم، می‌بریم می‌شوریم و نصب اش می کنیم با پیک رایگان در شهر کهک آدرس: 🔸️شهر کهک، انتهای بلوار ولیعصر عج( کمربندی) بعد از مصالح فروشی میرجانی 🔸️ساعت کاری : 8.30 صبح تا 20 شب 🔹️تلفن : 09120698335
📹گزارش ویدئویی 🎦یادواره شهدای روستای صرم شهرستان کهک ▶️ قم (پانا) - یادواره شهدای روستای صرم شهرستان کهک قم با حضور پرشور مردم شهید پرور این روستا در مسجد چهارده معصوم صرم برگزار شد. خبرنگار: فاطمه تقی زاده ویدئو را در لینک زیر مشاهده کنید... https://www.pana.ir/fa/tiny/news-1525160 #💟(صرم نیوز) @sarm_news 🔴🔷🔴🔷
🔻جاماندگان سود سهام عدالت، شماره شبا اعلام کنند 🔹طبق اعلام شرکت سپرده گذاری مرکزی، سهامداران عدالتی که تاکنون سود سهام خود را دریافت نکرده‌اند با اصلاح شماره شبای خود تا روز دوشنبه ۲۶ آذرماه سال جاری در فهرست دریافت سود سهام عدالت قرار خواهند گرفت./ایلنا 💟(صرم نیوز) @sarm_news 🔴🔷🔴🔷
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۱۴۳ ‌ اون شب قبل از قرار،هوا خیلی سرد بود ولی این بالا با وجود برف
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۱۴۴ ‌ بعد از محرم و صفر در شب تاج گذاری حضرت مهدی عج ای گرفتیم و با دعای خیر دیگرون به سر خونه زندگی خودمون رفتیم. فاطمه که دیگه نمیتونم بگم همچون خواهر.. چون واقعا در حقم خواهر بود در تمام این دوران یارو همراهم بود و تمام زحمتم رو دوش او بود شب عروسی ،او در حالیکه منو بوسه بارانم میکرد گفت: _خوب الوعده وفااا. باتعجب پرسیدم: _کدوم وعده؟ او چشمکی زد وگفت: _معلومه!! یادت رفته چندماه پیش عهد کردیم هرکی زودتر حاجتش رو گرفت برای برآورده شدن حاجت اون یکی نماز شب بخونه؟؟ گفتم: _آره یادمه!! او گفت: _من تا دیشب به عهدم وفا کردم و خداروشکر حس میکنم تو هم مثل من مسیر زندگیت مشخص شد. او را دوباره در آغوش کشیدم و از ته دلم لبخند زدم. _ممنونم ممنونم دوست خوبم..آره منم حاجتم رو گرفتم… او پیشونیم رو بوسید و گفت: _از امشب برا خوشبختیتون دعا میکنم. به شرطی که قول بدی تو هم در این شب خاص دعام کنی. با تمام وجودم گفتم: _حتماااا.از ته دلم.. 🍃🌹🍃 وقتی با حاج کمیل از مهمانها دل کندیم و سوار رکاب خوشبختیمون شدیم او عاشقانه خندید وگفت: _مبارک باشه رقیه سادااات خانووم…امیدوارم هرگز از وصلتمون پشیمون نشی.. چه فکرها میکرد او !!!! من کی میتونستم از بودن با او خسته و پشیمون بشم؟!گفتم: _شما دعای قنوت ما بودی حاج کمیل.. چطور پشیمون بشم؟! ان شالله شما پشیمون نشی او همیشه یک جوابی در آستین داشت:با خنده گفت: _فراموش نکن شما نمازت رو به من اقتدا میکردی!! خیره به نیم رخ زیبای او از اعماق قلبم خندیدم.او هم میخندید..مثل همیشه!!ریز و شیرین!! 🍃🌹🍃  به خانه رفتیم. خانه ای که از در ودیوارهای اون عشق و انسانیت میبارید.حاج کمیل بعد از پس گرفتن خونه از مستاجرقبلی، وسایل شخصیش رو دوباره چیده بود.وقتی وارد اتاق خواب شدم.چشمم افتاد به عکس روی پاتختی..یادم اومد چند روز پیش که برای چیدن وسایلم اومده بودم روی همین پاتختی ها عکس الهام وحاج کمیل گذاشته شده بود.مرضیه خانوم عکس رو برداشتند و گفتند: _ببخشید یادم رفته بود اینو بردارم.کمیل بدون این عکس خوابش نمیبره! خونه ما هم که بود این عکس کنار تختش بود. عکس رو ازش گرفتم و گفتم: _نه برش ندارید مرضیه خانووم.دوست دارم تا وقتی من هستم این عکس هم اینجا باشه. .تا یادم بیفته که من قراره جای خالی چه کسی رو پرکنم.من هرگز به الهام خاتون حسادت نمیکنم. زیر لب به الهام سلام کردم. _سلام الهام..من از دعای تو به حاجتم رسیدم. ولی فکر نکن دست از خوندن تسبیحات برمیدارم.. من تا زمانی که زنده ام به عهدم وفا میکنم. تسبیح رو از داخل کشو برداشتم و با چشم اشکبار نگاهش کردم.بی اختیار یاد خوابم افتادم.یاد اون لحظه که الهام تسبیح رو دستم داد  وگفت برام دعا میکنه اگر براش تسبیحات بفرستم ..به دنبال اون خواب لحظه ی پاره شدن تسبیح به خاطرم اومد و گم شدن یک دانه از اون.. 🍃🌹🍃 همه ی اتفاقات رو کنار هم چیدم و یقین داشتم که هیچ اتفاقی بی حکمت نبود.!!روزی که با حاج کمیل آپارتمان سابقم رو تخلیه میکردم او صدام کرد.به سمتش رفتم و او دانه ی تسبیح رو نشونم داد.با خوشحالی به طرف دستش خیز برداشتم ولی او دستش رو کنار کشید.. _خودم پیداش کردم برای خودمه… با خنده گفتم: _تسبیح ناقص میشه ..این یک دونه مهره به چه دردتون میخوره؟؟ گفت: _نودونه تا از اون دونه ها برای شماست.این یه دونه برای من باشه. من مونده بودم که چی بگم!!خندیدم و گفتم: _قبول!! او دانه ی تسبیح رو بوسید و در حالیکه داخل جیب پیراهنش میگذاشت گفت: _آخیییش…همین یه دونه ش هم حالم رو خوب میکنه!  من به احساس او نسبت به الهام اون هم بعد از گذشت این سالها غبطه میخوردم. احساس حاج کمیل به این زن یک نوع دیگه بود.فکر میکنم نوع احساس او به الهام از جنس احساس من به خودش بود.یک احساس مقدس و نورانی!! 🍃🌹🍃 _به چی نگاه میکنید رقیه سادات خانوم؟؟ صدای حاج کمیل از افکارم بیرونم  آورد. او کنار من روی تخت نشسته بود و به قاب عکس روی دستانم نگاه میکرد.اشکم رو پاک کردم و با لبخندی گفتم: _معلوم نیست؟!! گفت: _چرا معلومه!! عکسش ناراحتتون میکنه؟ یا باهاش خلوت کرده بودین؟ صورت الهام رو نوازش کردم وگفتم: _یک خلوت خالص و دوستانه..الهام رو ندیدم ولی احساس میکنم صد ساله میشناسمش. او آهی سر داد و روی تخت دراز کشید!با حسرت نجوا کرد: _الهام خاتون حتی بعد از رفتنش هم فراموشم نکرد.همیشه دلواپس منه.خدا رو شاکرم بخاطر همون چندسالی که همنفسش بودم.او هدیه ی خدا بود به من گنهکار.. در دلم گفتم:وشما حاج کمیل مهدوی، شما هم هدیه ی خدا به من هستی! عجب خدای عادل و کریمی داریم. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 💟(صرم نیوز) @sarm_news 🔴🔷🔴🔷