#ارسالی_شما
#نقدانه
سلام
پارک جنگلی به این قشنگی درست کردن حیف نیس نماش اینجوری زشت باشه.
بوستان شهید حقگو( شهرک جوان)
💠در کانال خبرگزاری صرم با ما همراه باشید👇
🆔 @sarm_news
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
نمیدونم الان این چه کسی باید پاسخگو باشد
شهروند بیمعرفت❓❓
یا شورا و دهیار❓🤔🤔🤔
بارش باران به همراه وزش باد و رعد و برق
هم اکنون #صرم🌧🌧🌪🌪⚡️⚡️
🏆فینال مسابقات جام رمضان لنگرود ۱۴۰۲
✅ چهارشنبه مورخ ۱۴۰۲/۰۲/۰۶
👌 بازی ساعت ۲۰:۳۰ بین تیم های ؛
🔹 ۱۴ معصوم صرم _ گل بابا شهرقائم
💠در کانال خبرگزاری صرم با ما همراه باشید👇
🆔 @sarm_news
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
📣📣📣📣 قابل توجه اهالی محترم روستا متاسفانه مدتی است در روستا مشاهده می شود که بعضی از خانمهای جوان و
#تلنگرانه
#ارسالی_شما
روسری هم آمد ونی مدی شده !"
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺸﺎﻭﺭﯾﻦ ﻭ ﺟﺎﺳﻮﺳﺎﻥ ﮐﺎﺥ ﺳﻔﯿﺪ ﺩﺭ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺧﻮﺩ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ:
ﻣﺎ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪﯾﻢ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﺯﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﺗﻮﺭﯼ ﻭ ﮔﻠﺪﺍﺭ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﻨﯿﻢ.
ﭼﺎﺩﺭ ﺗﻮﺭﯼ ﻭ ﮔﻠﺪﺍﺭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﻨﯿﻢ!
ﻣﺎﻧﺘﻮ ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﺘﻮﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯿﻦ، ﺗﻨﮓ ﻭ ﮐﻮﺗﺎﻩ.
ﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﺣﺠﺎﺏ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
که آن هم به لطف روسري هاي ليز به راحتي سر ميخورد و مدام از سر آنها ميُفتد
ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻣﺎﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ.
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﯿﻄﯽ ﻧﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎﯼ مسلمان ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ
ﻭ ﺯﻧﺎﻥ مسلمان ﺭﺍ بيشتر ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﻬﺎ ﺑﮑﺸﺎﻧﯿﻢ
ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺯﻧﺎﻥ مسلمان ﺩﯾﮕﺮ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ!!!!
ﺁﻧﻮﻗﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ!!
ميبيني بانوي مسلمان ؟
ميبيني چه خوابها برايمان ديده اند و به راحتي دارند خوابهايشان را تعبير ميکنند...؟!
پس بخود آییم واین مطلب رونشر بدیم
*اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
یادت نرود بانو!
هربار که از خانه پا به بیرون میگذاری
گوشه ی چادرت را در دست بگیر و
آرام زیر لب بگو؛
"هذه امانتک یا فاطمة الزهراء
💠در کانال خبرگزاری صرم با ما همراه باشید👇
🆔 @sarm_news
کلاهبرداری پیامکی با طرح عفاف و حجاب در قم
رئیس پلیس فتا فرماندهی انتظامی استان قم گفت:
🔹 مجرمان سایبری با سوء استفاده از پیامک طرح عفاف و حجاب اقدام به کلاهبرداری میکنند.
🔹علی موالی در گفتوگو با خبرنگاران با ارائه هشدارها و توصیههای انتظامی به شهروندان در خصوص کلاهبرداری پیامکی طرح عفاف و حجاب، اظهار کرد: با عنایت به اجرای طرح عفاف و حجاب از سوی پلیس و ارسال پیامک برای افراد متخلف، مجرمان سایبری از این موضوع سوء استفاده کرده و با ارسال پیامک جعلی حاوی لینک آلوده و از طریق شمارهای شخصی اقدام به کلاهبرداری میکنند که در صورت کلیک افراد بر روی لینک منجر به نصب بد افزار مخرب، هدایت کاربر به درگاه جعلی بانک، هک تلفن همراه، سرقت اطلاعات و در نهایت برداشت از حساب افراد خواهد شد.
💠در کانال خبرگزاری صرم با ما همراه باشید👇
🆔 @sarm_news
#درخواستی_شما
سلام و عرض خسته نباشید خدمت شوراهای محترم روستا دوتا درخواست داشتم
اول
لطفا نسبت به زیبا سازی وتمیزی پیاده رو ها و راه آب های فاضلاب خیابان اصلی و ورودی روستاازسمت چپ ( آتشنشانی به سمت مخابرات یا چهار راه اصلی اقدام کنن
یه قسمت از عید جوی بیرون ریخته شده هنوز زباله ها جمع آوری نشده جوی ها همیشه کثیف است
درخواست دوم
پیاده رو ها این خیابان تا چهاراه دوم یا آسفالت کنن یا سنگ فرش پیاده رو های این خیابان از دو طرف سال های قبل به اندازه یه متر یا آسفالت شده یا سنگ فرش که چه فایده پیاده رو ها سه متر بیشتره اونوقت یه متر شو سنگ فرش یا آسفالت کردند که همینم نیاز به بازسازی دوباره داره واقعا این خیابون به عنوان خیابان اصلی روستا خیلی وجهه داغونی رو داره واقعا تقاضا داریم شوراها یه فکری برای زیبا سازی این قسمت بکنند
#طرفدهیاریبهبالا
📣📣 مسئولین محترم لطفا رسیدگی کنید🙏🙏
💠در کانال خبرگزاری صرم با ما همراه باشید👇
🆔 @sarm_news
نرخ ویزیت های مختلف پزشکان در سال جاری
💠در کانال خبرگزاری صرم با ما همراه باشید👇
🆔 @sarm_news
مداحی آنلاین - هزار و چند سالگی - ابراهیمی اصل.mp3
5.41M
⏯ #استودیویی #امام_زمان(عج)
🍃از سر شب منتظرت نشستم
🍃هنوز امید دارم کی گفته خستهام
🎙 #محمد_ابراهیمی_اصل
👌بسیار دلنشین
🌷 سه شنبه های جمکرانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💠در کانال خبرگزاری صرم با ما همراه باشید👇
🆔 @sarm_news
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
#جوابیه_دهیار
سلام،
نیروی نظافتچی روستا در حال انجام فعالیت هست ولی شایان ذکر هست که فصل، فصل وزش باد شدید و گرد و غبار هست که ساعتی پس از نظافت بازهم به چنین شرایطی تبدیل میشه و نظافت هم انجام خواهد شد ،
💠در کانال خبرگزاری صرم با ما همراه باشید👇
🆔 @sarm_news
📣📣📣توجه توجه
#پیدا_شده
یک گوشی چند روز پیش دور و اطراف سالن ورزشی و پارک پیدا شده
با دادن نشانی ان را تحویل بگیرید
💠در کانال خبرگزاری صرم با ما همراه باشید👇
🆔 @sarm_news
شناورسازی ساعت کار کارمندان دارای فرزند دانش آموز
معاون توسعه مدیریت و منابع استانداری قم در بخشنامه ای مجوز شناورسازی ساعت شروع بکار کارمندان دارای فرزند دانش آموز را صادر کرد.
به گزارش روابط عمومی استانداری قم، در بخشنامه سیدمهدی قریشی خطاب به مدیران دستگاه های اجرایی، سازمان ها و نهادها آمده است: پیرو بخشنامه صادره در خصوص ساعت شروع بکار کلیه ادارات از ساعت ۷ صبح، بمنظور حمایت از بنیان خانواده و رفع دغدغه کارمندان دارای فرزند دانش آموز ، دستگاه های اجرایی میتوانند تا پایان برگزاری کلاسهای آموزش حضوری مدارس با درخواست کارمندان و تایید مدیر دستگاه نسبت به شناورسازی ساعت حضور آنان از ساعت ۷ الی ۷:۳۰ اقدام نمایند.
گفتنی است پس از ماه مبارک رمضان و با اعلام ساعت شروع بکار ادارات از ۷ صبح و شروع مدارس از ۷:۳۰ بسیاری از کارمندان دولت که دارای فرزند دانش آموز هستند با مشکلاتی روبرو شده بودند که با صدور این بخشنامه مرتفع گردید.
💠در کانال خبرگزاری صرم با ما همراه باشید👇
🆔 @sarm_news
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
با گفتن این حرف، آن دو شیخ دیگر سرشان را پایین انداختند و شروع به ور رفتن با موبایلشان کردند. خلج هم
بسم الله الرحمن الرحیم
🔷 «یکی مثل همه» 🔷
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
قسمت دوم
مسجدالرسول-طبقه فوقانی-کتابخانه مسجد
« ... ما خیلی باید حواسمون جمع باشه. حریف خیلی قَدَر هست. اینقدر کتاب و محتوای غیر اخلاقی و ضد دینی در جامعه ما زیاد شده که از حد و حصر خارجه. دقیقا برای مبارزه با همین نوع تفکرهای الحادی و برای تقویت جبهه خودی و آشنایی نسل جوان ما با فرهنگ مطالعه، تصمیم گرفتیم یکی از خوش فکرترین و پای کارترین نیروهای انقلابی را هم زمان هم به عنوان«سرپرست نهضت کتابخوانی» و هم«فرمانده گروه امر به معروف و نهی از منکرِ واحد خواهران مسجد» قرار بدیم.
من از همین حالا اعلام میکنم که منتظر روزهای خوب و خوش جبهه فرهنگی کتاب و مطالعه و همچنین گروه امر به معروف و نهی از منکر بانوان هستیم و توقعمان هم بالاست. خواهشی که از همه دوستان دارم اینه که با ایشون نهایت همکاری را به عمل بیارید تا ان شاءالله با قدرت و درایت، این دو جبهه در این محل و مسجد تقویت بشه. باردیگر از همه شما تشکر میکنم و منم مثل شما مشتاقم که صحبت های سرپرست جدید را بشنوم و استفاده کنم. امیدوارم موفق باشید. برای سلامتی خودتون یه صلوات بفرستید»
در فضایی که بینِ قفسه های کتاب به وجود آورده بودند، پنجاه تا صندلی چیده بودند. فقط هفت هشت نفر حضور داشتند که همگی خانم بودند. صدای همان چند نفر بلند شد: «اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
مجری که از آن دخترخانمهای چادری و پرانرژی بود و آن روز یک ته آرایش مختصری هم داشت، با همان حالتهای طنازانه مجریانه پشت تریبون حاضر شد و با لبخند خاص خودش گفت: «بعله ... ای کتاب ... ای همه چیز ما ... ای که ما را از تنهایی در می آوری ... ای مادر همه فضائل ما ... تو را دوست داریم و جان تو را جانانه ورق میزنیم و سرمیکشیم.
تقدیر و تشکر میکنم از جناب آقای ذاکر که همه را به فیض رسوندند. منم مثل همه شما مشتاقم تا صحبت های سرپرست جدیدمون را بشنوم. از طرف همه شما دعوت میکنم از سرکار خانم نرجس ایزدی که به جایگاه تشریف بیارن و جان های مشتاق و تشنه همه ما را سیراب نمایند. به افتخار سرکار خانم نرجس ایزدی... یه صلوات بلند ... بفرمایید نرجس خانم!»
خانم ایزدی که همان ردیف اول نشسته بود، خانمی حدودا چهل ساله و با قدی بلند و به غایت لاغراندام بود. از سر جایش بلند شد و قدم قدم جلو رفت. وقتی به مجری رسید، در حالی که همه ایستاده بودند و صلوات و کف و صدای همه چیز با هم قَر و قاطی شده بود، توقف کرد و چند کلمه در گوش مجری زمزمه کرد و گفت: «الهام خانم مگه من نگفته بودم دیگه ته آرایش قدغنه؟ تاکید نکردم خیلی لوس حرف نزن؟ نگفتم وای به حالت اگه یک تارِ موت پیدا باشه؟ این چه وضعیه دختر؟ آخه طلبه و این جِلافتا! یه کم خودتو جمع و جور کن!»
الهامِ بیچاره که اندکی تپل بود و خیلی هم تیپ و قیافش فاجعه نبود، شروع کرد و خودش را جمع و جور کرد. فورا دستی به پیشونیش و کنار صورتش کشید و اندک موهایی که بیرون بود را زیر روسری لبنانیش کرد و نوکِ روسریش را هم زیرِ چادرش مخفی کرد. الهام که فقط دوست داشت در آن لحظه، نرجس بیخیال بشود و از او رد شود لبهایش یواش یواش تکان خورد و در حالی که میگفت «چشم ... چشم ... شما بفرمایید ... حالا وقت این حرفهاست؟ یادت نیست چقدر التماستم کردی که مجری این جلسه بشم؟» با لبخندی مصنوعی، دستش را به طرف تریبون دراز کرد و مثلا او را به طرف تریبون راهنمایی کرد.
وقتی نرجس روی صندلیش نشست، کسی چیز خاصی از چهرهاش را نمیدید. فقط قابِ عینک و نوک دماغ مبارک نرجس خانم مشخص بود. در حالی که نفسهای همان هفت هشت نفر بیچاره حبس شده بود و منتظر بیانات شریف و عرشی ایشان بودند، نرجس گلویی صاف کرده و شروع کرد: «بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. و صلی الله علی سیدنا ونبینا و اشرف مخلوقات جهان، محمد و آله الطاهرین!»
صدای صلواتِ ضعیفی در فضا پیچید. نرجس ادامه داد: «بسم الله الرحمن الرحیم. والعصر، ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصو بالحق و تواصو بالصبر. صدق الله العلی العظیم»
دوباره صدای صلوات آمد: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.»
نرجس ادامه داد: «از همه آقایان و خانم ها و مسئولین گرانمایه و خانواده های معزز شهدا و ایثارگران و خانواده های کتابدوست و کتاب رفیق و همه بچه های کتابزاد و متصدیان محترم فروش ما در همه شهرها و شعبهها که از راه های دور و نزدیک در خدمتشون هستیم، تشکر و قدردانی میکنم. عزیزان! همونطور که میدونید، قبلا جنگ از روبرو بود و دشمن را میدیدیم و با ما درگیر میشد و ما هم براش برنامه ریزی میکردیم و مقابله میکردیم.
@Mohamadrezahadadpour
ادامه👇👇
اما امروز جنگ ما از پشت هست!! دقیقا از پشت! به ما حمله میکنند. به بچه هامون از پشت. به خودمون از پشت. به جوان های ما از پشت. به پسران و مخصوصا به دختران و زنان جامعه ما از پشت حمله ور میشن. خدا لعنت کنه همه دشمنان داخلی و منافقین و عملههای دشمن که اینطور ناجوانمردانه باعث میشن مردم شریف و حزب الهی ما در دردسر بیفتد.»
یعنی نفس تو سینه همه حبس شده بود و همه مثل برق گرفته ها به لابهلای عینک و دماغ نرجس نگاه میکردند.
نرجس در ادامه صحبت های نافذش فرمود: «ما اجازه نمیدیم دیگه به ما اینقدر وحشیانه و بی هوا حمله کنند. ما با تقویت خانوادههای کتابخوان باید جلوی این هجمه ها را بگیریم. باید کاری کنیم که کتابهای مذهبی و نویسندگانی که ما تعیین میکنیم و درصد خلوص و بصیرتشون رو سنجیدیم در سبد مایحتاج خانوادهها قرار بگیرد. عزیزان! لطفا توجه کنید که کسی از طرح و نقشه ما نباید آگاه بشه. طرح و نقشه را در جلسات بعدی کاملا تشریح میکنیم و امید به خدا بستیم و امیدواریم بتونیم دهان یاوه گویان را با پخش آثار فاخر گِل بگیریم.
ضمنا بنده از امروز به عنوان فرمانده گروه امر به معروف و نهی از منکرِ واحد خواهران این مسجد منصوب شدم. ما با توکل بر خدا و استمداد از خون مطهر شهدا کاری میکنیم که این محله، برای بیحجابها و حتی شُلحجابها ناامن بشود. ما این همه شهید و مفقود الاثر و مفقود الجسد و جانباز ندادیم که خانمه موهاشو بریزه رو شونههاش و با وضعیت زننده آنچنانی... دیگه نگم... ماه رمضان هست و یاد کردن از اراذل باعث تیره و کِدر شدن حالات معنویمون میشه. من اجازه نمیدم هیچ دختر و زنِ بیحجابی در این محله آب خوش از گلوش پایین برود. صحبت های خودمو در همین جا به اتمام میرسونم. باز هم تشکر میکنم که قدم رنجه کردین و به اینجا تشریف آوردید. به امید روزهای بابصیرت و مملو از کتاب و اتفاقاتِ خوبِ معنوی در این مسجد و ریشه کن شدن سرطان بی حجابی در این محله! و السلام علیکم و رحمت الله. راستی جناب ذاکر! شما خبر ندارین به جای حاج آقای مهدوی چه کسی میخواد بیاد؟ امروز نماز جماعت ظهر برقرار هست؟»
🔶حوزه علمیه🔶
مش رسول به درِ حجره داود رسید. خدابیامرز خیلی اعتقادی به در زدن و اجازه و این چیزا نداشت. اول وارد میشد و بعدش میگفت: «یاالله!»
تا وارد حجره داود شد، با خودش گفت چه خبره اینجا؟!! تا چشم کار میکرد روی زمین کتاب و دفتر و کاغذ وجود داشت. اما خداییش نامرتب نبود. همگی در چهار کنج حجره، در کنار قفسههای بزرگ کتاب چیده شده بود و تا یکی دو متر بالاتر از سطح زمین آمده بودند. وسط حجره، داود را دید که بدون بالشت، کنارِ لبتابش(که روشن بود و داشت چیزی را دانلود میکرد) در حالی که زیرپیراهن آستین حلقه ایِ مشکی با شلوار ورزشی چسبان پوشیده بود، از خستگی غش کرده بود.
مش رسول تا چشمش به داود خورد، سری از بابت تاسف تکان داد و زیر لب «استغفرالله» غلیظی گفت و با نوکِ عصایش، به پاهای داود اشاره کرد و او را صدا زد: «پاشو مینم ... داود ... با تو اَم ...»
@Mohamadrezahadadpour
ادامه👇👇