میخای درس بخونی بدون ِتنبلی ؟!
هی زیر لب بگو :
- وَارزُقنی اِجتهادِ المُجتَهِدین -
جوان گفت :
امام ِزمانت را میشناسی ؟
پیرمرد :
بله میشناسم !
جوان :
پس سلامش کن :)
پیرمـرد :
السلامعلیڪیاصاحبالزمان
جوان لبخندی زد و گفت :
و علیکم السلام ((((:
چرا پسرا لباس فرم هاشون اجباری نیست😭 .
بخدا میبینمشون دلم میخواست پسر باشم ، فکر کن تو ایام فاطمیه راحت مشکی میپوشیدن ..
من اصلا فشاری نیستم😃؛
[ سَربآز ³¹³ ]
_
دختری داد میزد ، گریه میکرد ؛
میگفت : میخوام صورتِ پدرمو ببوسم .
اما اجازه نمیدادند ،
یکی گفت: دخترش است مگر چه اشکالی دارد ؟ بگذارید پدرش را ببوسد ..
گفتند : شما اصرار نکنید نمیشود ،
این شهید سر ندارد :)))))))
بهکجاچنینشتابان
کجاداریممیریم؟
حیازنهارفت
غیرتمردهارفت
زنلباسمردتنمیکنه
مردلباسزن
غیرتمردهابهبهانهبرابربودنزنومردرفت
حیاعفتزنبهبهانهآزادیرفت
تویکهمیگیزنهاحقآزادیدارن
میریشالتبرمیداریتهاینماجرابهخودت
ضربهمیخوره
نگاههایهیز
تیکههاو ....
اینابهتضربهمیزنن
همهیِکارهاازسلامکردنتاخداحافظی،
بایدبرایِرضایِخداباشد..
کهاگرچنیننباشد،
سختدرضررواشتباههستیم!'
_شهید مدافع حرم سجّاد زبرجدی
‹والَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ›
كسانى كه ايمان آوردهاند محبتشان
به خدا بیشتر است .
[ سَربآز ³¹³ ]
_
عصر،عصرِ هالیووده؛
عصر اینترنته؛
عصر دهکدۂ جهانیه؛
عصر بمبارونِ عقول و قلوبِ بچههاست
امروز تو چهجوری میخوای فتحش کنی ؟!
با کدوم نفس مطمئنه ؟
با کدوم نماز شب !
بچهها داغ گناه کردنتون رو بهدل شیطان بگذارید .
_حاج حسین یکتا
ما با ذهن ها مواجهیم ،
با دلها مواجهیم ؛ باید دلها
قانع بشوند . اگر دلها قانع نشد
بدنها به راه نمیافتد ، جسمها
به کار نمیافتد ؛ این فرقِ بین
تفکراسلامی و تفکراتغیراسلامی است
_کتابجهادتبیین
کسانےکه به نامِ آزادی ،
ولنگاری را درجامعه ترویج میکنند ؛
آزاد نیستند ! اینها اسیر دست بسته ی
فرهنگ غربی اند !!
-رهبری
[ سَربآز ³¹³ ]
_
خداوندا ؛ مرا بخاطر گناهانی که در
روز با هزاران قدرت عقل ، توجیهشان
میکنم ؛ ببخش !
- شهیدمصطفیچمران
میـــگمقبولداری !
هیچکسنمیتونـهمثـلخـدا
اینقـدرزیبا
وآرومآدمـوببخشـه؟
تـازهبهروتهمنمیـآره...
که گاهی کی بودی وچـی شـدی !
هیچوقـتازتوبـهنتـرس...
[ سَربآز ³¹³ ]
_
روز بعد از عقدمون امتحان داشتیم ؛
من نرفتم امتحان بدم ،
محمدحسین هم ظهرش
امتحان داشت و درس نخونده بود
ولی با اعتماد به نفس رفت سرجلسه .
قبل از امتحان زنگ زد
و گفت : دارم میام ببینمت !"
گفتم : برو امتحان بده که خراب نشه !'
پشت گوشی خندید و گفت :
اتفاقا دارم میام ببینمت
که امتحانم خراب نشه :)"
آمد و گوشه حیاط چنددقیقه
ای با هم صحبت کردیم .
چند بار این جمله را بهم گفته بود و
دوباره برایم تکرارش کرد :
تو همونی هستی که دلم میخواست ،
کاش منم همونی بشم
که تو دلت میخواد :)))!"
_بهروایتهمسرشهیدمحمدحسینمحمدخانی
شاید بگین چه سوال مزخرفی ..
متاسفانه هر وقت اومدم آوای بارانو ببینم تا نصفه هاش تونستم ، بقیشو حالم بد میشه نمیبینم🦦؛
تو این قسمت که میرن با چوب میزنن تو سر باران که نره پیش باباش ..
یادمه بچه بودم گریه میکردم سرش ، الانم که بزرگ شدم حالم بد میشه نمیبینم🤡😂؛
آخرشم یه هیئت میزنم تو کرج مداح ثابتش و میزارم علی پورکاوه ذاکرشم محمد جوادمرادی
اسمشم میزارم زوارالبقیع اخرشم احسان صفری و ستوده رو دعوت میکنم🙃
خودایاا یه پول به من بده این کارارو بکنم😂
متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب
🔹این جوانمرد، همیشه با وضو بود.میگفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه!
🔹هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. میگفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»
🔹وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش. کسی که وضع مالی خوبی نداشت یا حدس میزد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت را دو برابرِ پول مشتری، گوشت می داد.
🔹گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است.گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما مابقی پولت.»
🔹عزت نفس مشتریِ نیازمند را نمی شکست! این جوانمرد در ۴۳ سالگی و در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.
"شهید عبدالحسین کیانی" همان ''جوانمرد قصاب'' است!
شادی روحش صلواتی هدیه کنید
@a_khond
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_تو چه کردی با قلبم...
امام رضا(ع) دلم تنگ حرمته دلم برای گنبد طلایی و سقاخونه ات تنگ شده بطلب این عاشقِ دلتنگ رو...