eitaa logo
🌹سه شنبه های مهدوی پایگاه شهید آوینی🌹
27 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
509 ویدیو
86 فایل
/هوالخبیر/ 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 🌹 سلامتی و فرج امام زمان(عج) صلوات🌹 امام‌خامنہـ ‌ای ‌: [ در‌شبڪه‌های‌اجتماعـے‌فقط‌به‌فڪر‌خوش‌گذرانی‌نباشید شما‌افسران‌جنگ‌نرم‌هستید💛 آیدی ادمین کانال👇👇👇 @ZHS1359 @Halma169
مشاهده در ایتا
دانلود
✍آیت الله بهجت(ره) آیا حضرت صاحب عجل الله تعالی فرجه الشریف که از دست دشمن‏‌ها در پشت پرده‏ غیبت است، از دوستانش هم غافل است که هر چه بر سرشان آمد، آمد؟ این خیال ها از ضعف ایمان است. آیا میشود که حضرت جهت حقانیت مذهب را تقویت و تأیید نکند؟ خدا میداند آن حضرت تا به حال چه کرده و چه می کند. 🔺 چقدر فرق است بین کسی که او را «عَینُ الله‏ الناظِرَة؛ چشم بینای خدا»، و این مجلس ما را در محضر او میداند، و یقین دارد که حدود و اندازه‏ همه‏ کلمات و... نزد آن حضرت از واضحات است، و کسی که چنین فکر نمیکند... 📚 در محضر بهجت، ج۳، ص۲۷۶ @seshanbehaymahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عليه السلام:  🔸«لایحِلُّ لِعَینٍ مُؤْمِنَةٍ تَری اللَّهَ یعْصی فَتَطْرِفَ حَتَّی تُغَیرَهُ»؛  🔸شایسته نیست که انسان با ایمان نافرمانی خدا را مشاهده کند و با بی تفاوتی از آن چشم بپوشد، بلکه او وظیفه دارد در جلوگیری از منکر اقدامی بکند. 📚وسائل الشيعه، ج16، ص125
✨﷽✨ ✅داستان کوتاه ✍روزى سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در درآمد. سلام کرد و بر دامن سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد. سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟ مرد به گریه در آمد و گفت که در راه بودم، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم. از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد! سليمان پذيرفت و به باد دستور داد تا او را به هندوستان ببرد. آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبى عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید. عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را می گویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم، بلکه از روی تعجب او را نگریستم. تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالی که او را اینجا می دیدم... 📚اقتباس از مثنوى معنوى @seshanbehaymahdavi313
✨﷽✨ ✅داستان کوتاه ✍روزى سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در درآمد. سلام کرد و بر دامن سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد. سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟ مرد به گریه در آمد و گفت که در راه بودم، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم. از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد! سليمان پذيرفت و به باد دستور داد تا او را به هندوستان ببرد. آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبى عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید. عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را می گویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم، بلکه از روی تعجب او را نگریستم. تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالی که او را اینجا می دیدم... 📚اقتباس از مثنوى معنوى @seshanbehaymahdavi313
🌸🍃 • : • ڪـاری ڪنیـد ڪـه وقتے ڪسے شمـــا را مـلاقـات میڪند احساس ڪند ڪه یڪ را ملاقات ڪرده است...!
التماس به خـــدا جرأت است. اگر برآورده شود،رحمت است، اگر برآورده نشود،حڪمت است. التماس به انسان خفت است . اگر برآورده شود، منت است، اگر برآورده نشود، ذلت است. ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾ـ--- @seshanbehaymahdavi313 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
♨️وحشت از ابرقدرتها از وحشت کوفیان کمتر نیست... ◀️همان‌طور كه وحشت از لشكر شام و طمع گندم رى و فريب و نيرنگ ابن زياد، خيلى‌ها را در تاريخ از امام حسين عليه السلام و عاشورا و كربلا جدا كرد و از بركت روز حسين عليه السلام محروم گرداند. ◀️وحشت از قدرت و ابرقدرت امروز كه را فرياد مى‌زند و قدرت و صنعت و علم و ثروت و رفاه و لذت را يدك مى‌كشد و از تمامى راه‌هاى تبليغى و رسانه‌هاى جهانى و ماهواره‌هاى مسلط‌ و تصويرهاى مسموم بهره مى‌برد، وحشت و طمع از اين قدرت‌ها و وادادگى در برابر آن‌ها و سر نهادن بر فرمان آن‌ها و بريدن از دين و از حسين زمان و ولى عصر(عجل الله فرجه)،از وحشت اهل كوفه كم ندارد. ◀️و راستى كه بركت روز حسين عليه السلام مى‌تواند، ما را به بيدارى بكشاند... ◀️و در اين طرف مى‌بينيم كه ما در برابر ولى عصر و امام زمان از ياد او غافل و از مشكلات مبارزه و رنج‌هاى او فارغ هستيم و در ميان اشتغالات شلوغ و لهو و لعب‌هاى خودمان براى او جايى نگذاشته‌ايم و اقدامى نمى‌كنيم و هزار توجيه داريم. 📕وارثان عاشورا، صفحه ۹۰
✨عاشورا تنها نبردی در گذشته نیست.عاشورا نبردیست به بلندای تاریخ مبارزه حق و باطل.این روزهایی که می‌گذرد، ظهر عاشورای ماست. ✨گوش کن! آیا صدای هل من ناصر حسین زمانت را می‌شنوی؟ 👌تلنگر