eitaa logo
🌹سه شنبه های مهدوی پایگاه شهید آوینی🌹
27 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
509 ویدیو
86 فایل
/هوالخبیر/ 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 🌹 سلامتی و فرج امام زمان(عج) صلوات🌹 امام‌خامنہـ ‌ای ‌: [ در‌شبڪه‌های‌اجتماعـے‌فقط‌به‌فڪر‌خوش‌گذرانی‌نباشید شما‌افسران‌جنگ‌نرم‌هستید💛 آیدی ادمین کانال👇👇👇 @ZHS1359 @Halma169
مشاهده در ایتا
دانلود
دلتان را خالص ذاکر و بی ادعا نگهدارید... @seshanbehaymahdavi313
کی شود ... با رطبِ ... وصل تـ❤️ـو ... افطار کنیم؟ سلام سفره دار رمضان ... @seshanbehaymahdavi313
🌹عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود شرط می بندم زمانیکه نه زود است ونه دیر مهربانی حاکم کــل منـاطق می شود...🌹     به امیـــــــــــد آن روز... اللهم عجل لولیک الفرج @seshanbehaymahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️به نام‌خدا❤️ نام رمان: دو روی سکه نام‌نویسنده:نامعلوم برای سلامتی امام زمانمون و همچنین نویسنده رمان نفری 5 صلوات بفرستید🤗🌺🍃✨ @seshanbehaymahdavi313💞✨
- خونـه خودمـون! تـوي بـرج آذرخـش در یـه منطقـه فـوق العـاده تـوپ. دو هفتـه دیگـه شناسـنامه ام حاضره، آپارتمان هم فقط یه نظافـت اساسـی مـی خـواد. بـه جـای عروسـی هـم مـی ریـم یـه مـاه عسـل توپ هر دو نیاز به تغییر آب و هوا داریم چطوره؟ با شنیدن کلمه عروسی بـی اختیـار دلـم خـالی شـد . کـابوس هـا یم کـم کـم رنـگ واقعیـت بـه خـود مـی گرفت. - منم حوصله جشن و ریخت و پاش رو ندارم موافقم. جلـوي مجتمـع بسـیار شـیکی نگـه داشـت. مـن پیـاده شـدم امـا بهـزاد همچنـان تـو ي ماشـین نشسـته بود. - چرا پیاده نمی شی؟ - تو برو، من الان برمی گردم .بیا کلیدها رو بگیر. - کجا می ري؟ - کار دارم الان میام. - وایستا منم باهات بیام. بهزاد بی حوصله گفت: - زود برمیگردم. - باشه! راستی، طبقه چندمه؟ - طبقه چهار واحد 16. آپارتمـانش شـیک و بـزرگ امـا شـلوغ و نامرتـب بـود، روي تمـام مبلهـا لبـاس افتـاده بـود، آشـپزخانه کـه از بـس کثیـف و درهـم بـود دل آدم از دیـدنش شـور مـی شـد. سـه تـا اتـاق داشـت دو تـاي آنهـا کــاملا خــالی بــود و فقــط یکــی از آنهــا بــا ســت کامــل خــواب پــر شــده بــود . روي یکــی از عســلی هــا عکــس نــامزد ي قبلــی خــودم را دیــدم. چهــره بچــه ســالی داشــتم. لبخنــدي زدم. خــاك را از رویــش پـاك کـردم. نمـازم را خوانـدم و سـاعتی خوابیـدم. بـا دیـدن سـاعت نـه و ده دقیقـه و خانـه ي تاریـککـه در سـکوت غـرق شـده بـود متوجـه شـدم بهـزاد هنـوز برنگشـته اسـت . از تنهـا یی ترسـیدم امـا هـر چه موبایلش را می گرفتم جواب نمی داد. بی حوصـله جلـو ي تلویزیـون نشسـته بـودم کـه دسـتگ یره ي در چرخانـده شـد و در بـاز شـد . بـا د یـدنرهـام کـه ز یـر بغـل بهـزاد را گرفتـه بـود جـا خـوردم . بـا دسـتپاچگی روسـري را از روي مبـل برداشـتم و سرم کردم. بلوز و شـلوار پوشـیده اي تـنم بـود امـا بـاز هـم از ا ینکـه بـدون مـانتو بـودم معـذب بـودم ولــی وضــعیت بهــزاد نگــرانم کــرده بــود بــی خیــال مــانتو شــدم و سراســیمه بــه ســمتش رفــتم و بــا نگرانی اشاره اي به بهزاد کردم. - چی شده؟ - از خوشحالیه. با عتاب گفتم: - الان چه وقت شوخیه! می گم چی شده؟ - شوخی چیه؟ از خوشحالی اختیارش رو از دست داد. مشکوك دهان بهزاد را بو کردم بوي گند الکل تا مغز سرم نفوذ کرد. اخمهایم را درهم کشیدم و گفتم: - بهزاد کجا بود؟ - بیا کمک کن بذاریمش روي کاناپه بعد برات توضیح می دم. بــا چنــدش طــرف دیگــرش را گــرفتم. از خــوردن زیــاد بیهــوش شــده بــود . و تمــام ســنگینی اش را روي من و رهام انداخته بود. به هر جان کندنی بود او را روي کاناپه گذاشتیم. - برو یه ملافه بیار روش بندازم. همین که ملافه را انداختم. روي مبل رو به روي رهام نشستم و گفتم: - خُب؟ رهام متفکر به من نگاه می کرد و سیگار میکشید. - تو چطور زنی هستی که خبر نداري شوهرش معتاده؟ ناباورانــه نگــاهش کــردم. منتظــر مانــدم کــه آثــار خنــده کــم کــم در چهــره اش نما یــان شــود و مثــل سابق با من شوخی کند اما چهره جدي اش ناامیدم کرد. نالیدم: - رهام تو رو خدا شوخی نکن! - خودش حی و حاضر نگاش کن! بهزاد را که با دهانی باز خرناس می کشید از نظر گذراندم. - باور نمی کنم! - توي این چند ماه به رفتاراش مشکوك نشدي! بی قراري. بد خلقی بهانه گیري بازم بگم؟ شـقیقه هـایم را مالیـدم و در ذهـنم رفتارهـاي بهـزاد را حلاجـی کـردم حـق بـا رهـام بـود . گـاهی مواقـع سرخوش و خوشحال و خـوش تیـپ و گـاهی عصـبی و کلافـه بـود و زیـاد بـه سـر وضـعش نمـی رسـید! امـا هـیچ گـاه دلیـل ایـن رفتارهـا را نمـیفهمیـدم. آنقـدر گـیج بـودم کـه حتـی درسـت نمـی توانسـتم حرف بزنم. - مـــن... فکـــر... نمی... - رهام تو رو خدا راست میگی؟ - همین الان چند تا شیشه زد بالا، قبلش هم دو تا پک هروئین زد. فریاد زدم: - هروئین! وحشـت زده چنــد بـار کلمــه معتـاد را تکــرار کـردم . خــدایا چـه مــی شـنیدم بهــزاد مـن یــه هروئینــی الکلی شده بود! @seshanbehaymahdavi313💞✨
قبل از خواب زمزمه ڪنیم اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً "خداوندا آخر و عاقبت کارهای ما را ختم به خیر کن ..." آرامش شب نصیبتون🌸 @seshanbehaymahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سلام_امام_زمانم 🌹 ثمر گريه ى ما خنده ى روز فرج است آن زمان مى شكفد خنده به لب ها حتماً دورى غيبت طولانى و تأخير ظهور امتحانى است براى همه ى ما حتماً منتظر_می_مانیم اللهم_عجل_لولیک_الفرج @seshanbehaymahdavi313
♥️ 🍁آقا ترین، سکوت مرا غرق نور کن ما را قرین منت و لطف حضور کن 🍁وقتی گناه کنج دلم سبز می شود آقا شما شفاعت این نا صبور کن 🍁میترسم از شبی که به دجال رو کنیم آقا،تو را قسم به شهیدان ظهور کن...🤲🏻 اللهم عجل لولیک_ الفرج السلام علیک _یا_مهدی_(عج)
🌸🍃 ⚡️ أَلَا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (رعد/۲۸) به نام و یادش قلبت را آرامش ببخش..❤‌😌 پایان غمها ست🍃 ☝️ تنهاست، ولی تنهایت نمی‌گذارد... @seshanbehaymahdavi313