#رمان_دو_روی_سکه
#قسمت_پانزدهم
در حالی که سعی می کردم خونسردي ام را حفظ کنم رو کردم به هانیه و گفتم:
- منظورتون چی بود؟
- هیچی فقط احساس می کنم من و شما از زمین تا آسمون با هم فرق داریم.
با حرص گفتم:
- خودت تنهایی به این نتیجه رسیدي؟!
دستپاچه گفت:
- آخه ظاهر من و شما...
حق به جانب گفتم:
- ظاهر مـن چـی؟ شـما مقنعـه سـرت کـردی موهـات دیده نمـیشـه مـنم روسـر ي سـرم کـردم حتـی یه تار موم هم دیده نمی شه، تو با چادر بدنت رو پوشاندي من با کت و دامن!
از جام بلند شدم و گفتم:
- با اجازه
حامد با ناراحتی گفت:
- سهیلا خانم، هانیه منظوري نداشت ببخشینش!
در حالی که سعی داشتم ناراحتیم را بروز ندهم. گفتم:
- مـن از دسـت کسـی دلخـور نیسـتم ببخشـید اگـه کمـی صـدام بـالا رفـت . متأسـفانه مـا عـادت کـرد یم از روي ظاهر آدما قضاوت کنیم.
- به هر حال ظاهر آدمها یه بخشی از شخصیت آدمها را نشون می ده، شما موافق نیستین؟!
باز علیرضا بود کـه اظهـار فضـل مـی کـرد . نمـی دانسـتم چطـوري حـالیش کـنم کـه دسـت از موعظـه ي من برداره. با عصبانیت به طرفش برگشتم.
در یک آن، کار احمقانـه بـه ذهـنم خطـور کـرد . بـا خونسـرد ي روسـر ي را از سـرم بـاز کـردم و بـا یـک دستم گیره را از موهایم جدا کردم و موهایم پریشان به روي شانه هایم افتاد.
- من اینطوري بزرگ شدم و نمی تونم جور دیگه اي باشم.
با دست اشاره ي به خودم کردم و ادامه دادم:
- ظاهر و باطنم همین جوریه اگه نمی تونین تحمل کنید از خونه تون می رم بیرون!
هر سه در سکوت مرگبار با دهانی باز از فرط تعجب، خیره نگاهم می کردند.
بـا گفــتن ببخشــید. بـه اتــاقم پنــاه بــردم، خـودم را روي تخــت پــرت کـردم و بخشــی از متکــا را تــوي دهانم کـردم . از کشـف حجـاب ناگهـانیم بـه شـدت خجـل و پشـیمان بـودم . بـه جـاي ایـن کـار احمقانـه باید جوابشان را می دادم.
المیرا هم دختر مؤمنی بود اما او کجاوو این دختره ي گستاخ و بی ادب کجا!
دیگـر بیـرون نیامـدم؟ روي رفـتن بـه داخـل آن جمـع را نداشـتم . نمـی دانـم چـرا تـا ایـن حـد ناراحـت بـودم مـن کـه قـبلاً خیلی راحـت مقابـل فامیل بـی روسـري و بـا لبـاس هـاي آسـتین کوتـاه حاضـر مـی شدم. اما این بار از خجالت تا حد مرگ پیش رفتم!
صــبح زود از خانــه زدم بیــرون تــا بــه دانشــگاه بــروم . ،بــا دیــدن ماشــین، فهمیــدم علیرضــا از کشــیک برگشته است.
بـاز آن حـس سـرکش شـباهت ماشـین قبلـیم بـا ماشـینش بـر مـن غلبـه کـرد بـا کینـه و حـرص لگـد محکمــی بــه تــایر ماشــینش زدم، امــا بــا بلنــد شــدن ســر و صــدا ي دزدگیــرش از تــرس اینکــه اهــالی
خانه بیدارشوند، هـول شـدم و بـا سـرعت بـه سـمت در رفـتم هنـوز در را بـاز نکـرده بـودم کـه، محکـم وبــه ســینه علیرضــا کــه نــان بــه دســت در آســتانه ورود بــه خانــه بــود برخــورد کــردم . حاضــرم قســم
بخـورم کـه از مـن بیشـتر سـرخ شـد، شـده بـود عـین لبـو! مطمئـنم اولـین بـار بـود یـه جـنس مخـالف نامحرم تو بغلـش جـا خـوش کـرده بـود . از قیافـه اش خنـده ام گرفتـه بـود امـا خـودم را کنتـرل کـردم که به آقا بر نخورد. فقط با گفتن یه عذرخواهی کوچک بسنده کردم.
****
المیرا محلم نمی داد. منتظر من بود اما بی حوصله تر از آن بودم که منت کشی کنم.
درآخر طاقت نیاورد و کنار صندلی ام نشست و با دلخوري گفت:
- مثل اینکه تو باید منت کشی کنی ها؟
لبخند کم جونی زدم و گفتم:
- منت کشی براي چی؟
- روت رو برم!
- حق با توئه، شرمنده.
المیرا مشکوك نگاهم کرد و گفت:
- اتفاقی افتاده؟ پکري!
- می خوام از خونه دایی برم.
المیرا متعجب گفت:
- چرا؟ چی شده؟
- راحت نیستم، افکار و اخلاقم به اونا نمیخوره.
- وا، تو که دیروز مخ من رو خوردي از بس ازشون تعریف کردي؟
- حالا قضیه فرق کرده.
- سهیلا بازي جدید که نیست؟
- نه به خدا راست می گم.
- یه روزِ عوض شدن؟ کاري کردن یا چیزي گفتن که بهت برخورده؟
***
ادامه دارد...
@seshanbehaymahdavi313💞✨
#رمان_دو_روی_سکه
#قسمت_شانزدهم
تمــام حرفهــاي دیــروز علیرضــا و اســتراق ســمع در حمــام و رفتارهــاي هانیــه را بــرایش تعریــف کــردم. البتــه کشــف حجــاب خــودم را سانســور کــردم . چــون اصــلاً حوصــله ســرزنش هــا یش را
نداشتم.
- خـدا یـه عقـل درسـت بهـت بـده سـهیلا! حـرف هـاي علیرضـا خـان همچـین بیـراهم نبـوده آخـه مـن و تـو از وقتـی نشسـتیم تـوي ماشـینش، مـدام مثـل دختـراي سـبک مغـز مـی خندیـدیم. در ضـمن جنابعـالی اون بـدبخت رو تـوي ذهنـت واقعـاً مسـخره کــردي، خـوب بابـا بـه طـرفم برخـورده دیگــه، بی انصافی نکـن هـر کـی بـود عصـبانی مـی شـد و همـین برخـورد رو مـیکـرد . در مـورد هانیه چیـزي
نمــی تــونم بگـم چـون اصــلاً رفتــارش درســت نبــوده درضــمن گـوش وا یســتادنت تــوي حمــوم خیلــی زشت بود. دیگه تکرارش نکن!
- اینا به کنار، چرا جوابم رو اونجوري داد؟
بعد هم اداي علیرضا را درآوردم «ظاهر آدما بخشی از شخصیت اونهاست.»
- به عقیده من درست گفته!
- یعنــی اگــه یــه زن مــانتوي اي و بــی حجــاب روزه بگیــره مــا بایــد تعجــب کنــیم؟ چــون ظــاهرش نشون نمی ده آدم مؤمنی باشه؟
- تعجـب کـه نـه، ولـی مـن از اون زن توقـع دارم همـین جـور کـه تـوي روزه از خـدا پیـروي مـی کنـه توي حجاب هم از خدا پیروي کنه. بالاخره مسلمون باید ظاهر اسلامی هم داشته باشه!
- ولی هرکس اعتقادات خاص خودش را داره!
اعتقـادات خـاص اصـلاً مفهـوم نـداره مـا فقـط بایـد از خـدا پیـروي کنـیم و هـر چـی اون گفتـه انجـام بدیم نه اون چه را خودمون فکر می کنیم درسته انجام بدیم.
المیــرا کلــی فــک زد و نصــیحتم کــرد. از مــن خواســت کمــی منطقــی باشــم و بــا هــر حرفــی اینقــدر اعصــابم را بهــم نریــزم و موقــع رفــتن بــه خانــه هــم دســته گلــی تهیــه کــرده و از دل زن دایــی در بیاورم!
بعد از اتمام نصیحتاش رو به من گفت:
- بالاخره نگفتی این کـدورت داییتو و مامانـت سـر چـی بـود کـه این همـه سـال طـول کشـید؟ مگـه فـامیلاي پـدرت خیلـی بـا فـامیلاي مامانـت فـرق دارن؟ اصـلاً کـل ایـن جشـن تولـد پـر مـاجرا رو بـرام بگو!
- حوصله داري؟
پــدرم از خونــواده پولــدار ي بــود، همــه شــون یــه جــورایی تاجرنــد. تــو کــار واردات و صــادراتند از نمایشــگاه ماشــین هــاي خــارجی گرفتــه تــا واردات بــرنج و شــکر و صــادرات فــرش و ... دو تــا عمــه و یـک عمــو دارم. عمــه فــرنگیس بزرگتــرین بچــه مامــان منیـره، شــوهرش امــلاك بــود، بــه قــول پـدرم زمین خـوار ! تـو ي زمـین هـایی کـه مفـت بدسـت
مـی آورد کـه البتـه بعضـی هاشـون اوقـافی بـود، بـرج مــی ســاخت. عمــه ام دو تـا بچــه داره، پســرش فــرز ین و دختــرش فتانــه، هــر دوتاشــون مثــل عمــه ام
قیافـه اي، و نفــرت انگیــز، انگــار از دمــاغ فیــل افتـادن! بعــد از مــرگ شـوهر عمـه ام، فــرزین بــدتر از بابــاش بــراي پــول جمــع کــردن حــریص و طمــاع شــده بــود. دیــپلم ردي بــود ولــی کلــی کــلاس مــی ذاشت. مامانم کلی تلاش کرد تا من به چشم فرزین بیام، بلکه بشم عروس خانواده يِ تفی ها!
***
#ادامه_دارد
@seshanbehaymahdavi313💞✨
شب پردﻩ را پَس مےزند
وتمام ِﺩاشته های
فراموﺵ شده را
عیاﻥ مےڪند:
خدا، احساس، وجدان
الهے
رحمے ڪﻥ
تابا احساﺱ ِآرامش
و وجدانے راحت بخوابیم
✨شبتون بخیر🌙
@seshanbehaymahdavi313
#مــولاے_مـهـربانـم ؛
سِرّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست
ورنه عشق تو کجا این دل بیمارکجا؟
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای توکجا عبد گنهکار کجا؟
#یاصاحبالزمان_ادرڪنی
شماهم دعوتید به کانال:
زندگـــــے مهــــدوے
💚 @Zendegiyemahdavi 💚
👈امـــام زمـــانـــےشــــو👆👆👆
#السلام_ایها_غریب
﷽❣️ #سلام_امام_زمانم ❣️﷽
شاعر شده ام تا که در این #آبادی
از نام عزیزت بنمایم یادی
یادم نرود هر غزلم #عشق_تو است
این قافیہ ها را که #تو یادم دادی
#صبحت_بخیر_امام_دلها
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج_والعافیه_و النصر
@seshanbehaymahdavi313
آیا هنـوز مانده دلـم را صدا ڪنے؟
نوبت نشد ڪہ داد دلـم را دوا ڪنے؟
از شَر نَفس، خستہ ام پناهم نمےدهے؟
پاسخ بہ التمـاس نگاهـم نمےدهے؟
فرج مولا صلواتــــــ
🍃💕 #اَلَّلهُمـّ_عجِّل_لِوَلیِڪ_َالفَرَج🍃💕
👇👇👇👇
@seshanbehaymahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸شعبان شد و
🎊پیک عشق از راه آمد
🌸عطر نفس بقية الله آمد
🎊با جلوه سجاد
🌸و ابوالفضل و حسين
🎊يك ماه و سه
🌸خورشيد در اين ماه آمد
🎊حلول ماه شعبان مبـارک🌸
🎀 @seshanbehaymahdavi313 🎀
عاشقانه ای از جنس شعبان.mp3
5.49M
#تلنگری 💌
✨ مناجات شعبانیه یعنی ؛
من و خدا و دیگه هیــچ کس ...
خدایا من فـرار کردم از خودم به سویِ تو..
#فرار رمز رسیدن من، به توست!
#استاد_شجاعی 🎤
@seshanbehaymahdavi313
مناجات شعبانیه(2).mp3
12.37M
مناجات شعبانیه 🎧
با صدای محسن فرهمند
@seshanbehaymahdavi313
🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🍃
♦️چرا نام #امام_زمان(عج) در #قرآن نيامده است تا هر نوع ابهامى رفع شود؟
✳️ یکی از #شبهه هایی كه #منكران وجود امام زمان(عج) بر طبل آن مي كوبند " عدم وجود #نام امام زمان در قرآن" است.
☑️ در پاسخ به اين شبهه بايد گفت: قرآن کريم براى معرفى #شخصيت هاى #الهى از سه راه وارد مى شود، ودر هر موردى طبق مصالحى از شيوه خاصى پيروى مى کند. گاهى #معرفى با اسم، گاهى معرفى با عدد، وگاهى نيز معرفى با #صفت.
⬅️اگر نام #حضرت_مهدى (عليه السلام) در قرآن نيست، ولى صفات و#خصوصيات #حکومت او در قرآن وارده شده است.
اصولا قرآن در معرفى افراد، مصالح عالى را در نظر مى گيرد. گاهى مصالح ايجاب مى کند تنها به صفات افراد بپردازد، چنان که درباره حضرت مهدى (عليه السلام) و حكومتي كه توسط آن حضرت برقرار مي شود، جريان از اين قرار است که:
♦️اولا: تشکيل چنين حکومتى، در مواردى صريحا ودر موارد ديگر به طور اشاره در قرآن وارد شده است. آياتى که در #سوره (#توبه) و(#صف) از #انتشار و#گسترش اسلام در سطح جهانى نويد مى دهد، مانند: لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ يعنى تا آن را بر همه اديان پيروز سازد هر چند #مشركان خوش نداشته باشند، اشاره به تشکيل اين حکومت است. زيرا مفسران گويند: مضمون اين آيه را که پيشگويى از گسترش فراگير وهمه جانبه اسلام در سطح جهان است، هنوز تحقق نپذيرفته است.
از اين گذشته، در آيه 106 سوره #انبياء مى فرمايد: (ما پس از ذکر، در #زبور نوشتيم که بندگان شايسته من، وارث زمين خواهند بود). آيه شريفه نويد مى دهد که #صالحان، وارثان زمين خواهند بود وحکومت #جهان را به دست خواهند گرفت. وبه اتفاق تاريخ #بشر، هنوز اين #وعده الهى تحقق نپذيرفته و اراده خداوند به بر اين است كه حكومت جهاني توسط امام زمان عحل الله تعالي فرجه الشريف محقق شود.
#مهدویت
@seshanbehaymahdavi313 ❤️
♦️ثانيا: اگر نام اصلى #امام_زمان (عليه السلام) را نبرده، به خاطر #مصلحتى است که براى اهل فضل ودرک مخفى نمى باشد، زيرا به همان علت که نام #اميرالمومنين عليه السلام را نبرده، نام آن حضرت را نيز ذکر ننموده است. اگر نام اين پيشوايان گرامى را مى برد، کينه هاى ديرينه (#بدر و#احد و#حنين) بار ديگر زنده مى شد، ولذا مطلب را به صورت کلى مطرح کرده وفرموده است: (بندگان شايسته من، وارث زمين خواهند بود). نام بردن از گذشتگان، مانند #لقمان و#ذى_القرنين، قابل قياس با افراد آينده نيست، درباره گذشتگان، حسدها وکينه ها تحريک نمى گردد، وافراد سودجو وشهرت طلب نمى توانند از آن سوء استفاده کنند، ولى بردن نام آيندگان اين محظور را دارد.
🗣آيا تنها ذکر نام، دردى را دوا مى کند؟ آيا فکر مى کنيد که اگر نام امام زمان (عليه السلام) در #قرآن برده مى شد، امکان نداشت که در طول تاريخ، شيادان وافراد شهرت طلب آنان سوء استفاده نکنند، يا افرادى روى غرض هاى خاص، وجود او را انکار ننمايند؟
👈تجربه تاريخى نشان داده است که اگر هم در قرآن صراحتا نام آن حضرت برده مى شد، باز در طول تاريخ، شيادان و#مدعيان_دروغين #مهدويت پيدا مى شدند ونام خود را امام زمان ومهدى #موعود مى گذاشتند، تا از آب گل آلود ماهى بگيرند واز نام او و#انتظار مردم استفاده نادرست کنند. مگر نام #پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را در #انجيل نبرده است؟ ولى گروههاى مغرض، از آن بهره بردارى ناجوانمردانه کردند.
📢اين امري است كه با نگاهي گذرا به تاريخ و مدعيان دروغين پيامبري و حتي خدايايي كاملا آشكار است.
✳️ بنابراين، مساله مهم، بيان خصوصيات ديگر آن حضرت است که به طور کامل در ایات قران کریم امده است و ما ان شا الله در جلسات آتی به بررسی آیات میپردازیم.
@seshanbehaymahdavi313❤️