❤️به نامخدا❤️
نام رمان: دو روی سکه
نامنویسنده:نامعلوم
برای سلامتی امام زمانمون و همچنین نویسنده رمان نفری 5 صلوات بفرستید🤗🌺🍃✨
@seshanbehaymahdavi313💞✨
✨✨✨✨✨✨
#رمان_دو_روی_سکه
#قسمت_سی_و_سوم
بلند بلند به خودم نهیب زدم و گفتم:
«آخـه بـدبخت؛ بـه خـاطر کـی داري بـال بـال مـی زنـی؟! کسـی کـه مثـل یـه آشـغال تـو رو از زنـدگیش پـرت کـرد بیـرون؟ کـوري؟! نمـی بینـی بـی خیـال و خوشـحال، داره خـوش مـی گذرونـه؟ هرچـی بـه
سرت می آد حقته!»
دسـت و پـایم شـل شـد و گوشـه دیـوار چمباتمـه زدم. ذهـنم درگیـر سـؤالات زیـادي شـده بـود. اینجـا چیکار مـی کردنـد؟ آ یـا همـه مـی دانسـتند کـه بهـزاد قـرار بـوده بیایـد و مـرا دعـوت کـرده بودنـد؟ از
این فکر که عمو بـا دانسـتن ایـن موضـوع مـرا دعـوت کـرده بـود خـونم بـه جـوش آمـد. مـنِ احمـق را بگـو چقـدر از ایـن هـا جلـوي علیرضـا پشـتیبانی کـرده بـودم. آدم بـا داشـتن چنـین بسـتگانی نیـاز بـه دشمن نداشت.
بــا عصــبانیت بلنــد شــدم و دوبــاره لباســم هــایم را پوشــیدم و مشــغول جمــع کــردن کولــه پشــتی ام شــدم. بــا صــداي پــرمیس بــه طــرفش برگشــتم . پــرمیس در چهــارچوب در اتــاق، ایســتاده بــود و
متعجب نگاهم می کرد.
- کجا داري می ري سهیلا؟
با عصبانیت گفتم:
- هر قبرستونی جز اینجا، اینا رو کی دعوت کرده اینجا؟
- بابا! چطور مگه؟
- خودت رو زدي به نفهمی؟!
پرمیس بـی آنکـه جـوابم را دهـد از اتـاق خـارج شـد و لحظـه ي بعـد بـه اتفـاق عمـو بـه اتـاق برگشـت عمو خشمگین نگاهم کرد و گفت:
- چی کار می کنی سهیلا؟
- می بینین که، دارم می رم!
- براي چی؟
- چـرا خودتـون رو بـه اون راه مـی زنـین؟ یـادتون نیسـت اینـا بـا مـن چیکـار کـردن؟ بیچـاره بابـام از دست همین ها سکته دوم رو زد و مرد!
- بـی خـود شـلوغ نکـن! بابـات از دسـت اون نـادر بـی همـه چیـز سـکته کـرد. بعـدم فکـر نمـی کـنم براي دعـوت کـردن از دوسـت و شـریکم از تـو اجـازه بخـوام؟ ! افـروز یـه روز دوسـت بابـات بـود حـالا دوست منه! پسرش هم یه روز نامزد تو بود حالا نیست!
- پس چرا من رو دیگه دعوت کردین؟!
- اصرارعمه هات و بچه ها بود وگرنه دعوتت نمی کردم.
- به هرحال من اینجا بمون نیستم.
عمو با عصبانیت کوله پشتی را گرفت و سرم داد زد:
- توغلط می کنی بري، بشین سر جات آبروي منم نبر!
از فریـادش بغضـم ترکیـد و اشـک هـام سـرازیر شـد. یتـیم گیـر آورده بـود، کـاش مـی مردم و نمـی آمــدم. بــا درمانــدگی روي تخــت نشســتم و گریــه کــردم، عمــه فــروغ و تــورج کــه در عمــارت ویــلا
بودند، با صداي فریاد عمو، به داخل اتاق آمدند، عمه با دیدن من به عمو گفت:
- چی شده فرخ؟
- از این برادرزاده لوست بپرس، می خواد بره!
- دوست نداره بمونه تو که شرایطش رو میدونی داداش!
- همین تو آبجی لوسش کردي دیگه! اصلاً به درك برو، من رو بگو دلم به حال کی سوخته!
عمو اتاق را ترك کرد. عمه فروغ کنارم نشست و با مهربونی گفت:
- می خواي تورج ببرت؟
تورج در ادامه حرف مادرش با صدایی گرفته گفت:
- سهیلا می خواي بریم؟
از حس ترحمی که مادر و پسر به من داشتند متنفر بودم! خودم را جمع و جور کردم و گفتم:
- نه لازم نیست، کمی تنها باشم بهتر می شم.
در واقـع بـا زبـان بـی زبـانی از آنهـا خواسـتم تنهـایم بگذارنـد! مـدام زیـر لـب تکـرار مـی کـردم؛ قـوي
بـاش دختر،چتـه ؟ اونـم یـه آدمـه مثـل بقیـه. یـاد حـرف علیرضـا افتـادم. «ارزش شـما بیشـتره سـهیلا خـانم! شـاید مصـلحت بـوده شـما جـدا شـین» بـا یـادآوریش قـوت قلـب گـرفتم! چـرا آن لحظـه ایـن حرفهـا بـه نظـرم بـوي نـیش و کنایـه مـی داد. امـا اکنـون کـه بیشـتر فکـر مـی کـردم متوجـه شـدم کـه
علیرضـا یـه جـورایی از مـن تعریــف هـم کـرده بـود. آن وقـت مــن احمـق، چـه برخـورد زشـت ی بــا او داشتم.
**
#ادامه_دارد
@seshanbehaymahdavi313💞✨
✨✨✨✨✨✨
#رمان_دو_روی_سکه
#قسمت_سی_و_چهارم
تــا حــدي بــر خــودم مســلط شــدم و از لــرزش بــدنم کاســته شــد، بــار دیگــر خــودم را در آیینــه نگــاه کـردم. قصـد داشـتم بـا حجـاب ظـاهر شـوم. نـیش و کنایـه دیگـران بـرایم اهمیتـی نداشـت. و دوسـت
داشتم براي دهن کجـی بـه بهـزاد شـال سـرم کـنم تـا حسـرت موهـاي خوشـگلم کـه زمـانی عاشقشـون بود بر دلش بماند. دوباره مانتو و شالم را پوشیدم و به داخل باغ رفتم.
- سلام!
همـه برگشـتند و رو ي مـن مـیخ شـده بودنـد. از خجالـت گونـه هـایم سـرخ شـده بـود . زیـر چشـمی بـه اطـراف نگـاه کـردم. تعجـب در چهـره هایشـان دو دو مـی زد! بـین آن همـه خـانم بـی حجـاب بــا آن لباســهاي تنــگ، شــلوارهاي چســب، انــواع و اقســام موهــاي رنــگ شــده و نــاخن هــاي مــانیکور شــده،
دیدن مـن بـا مـانتوي کتـان و شـلوار لـی و شـال مشـکی بـدجوري تـوی دیـد بـود . هنـوز نفهیمـده بـودم بهزاد کجا نشسته بـود ! بـراي اینکـه از شـر نگاهایشـان راحـت شـوم بـا دیـدن اولـین جـاي خـالی کـه از شانس بد کنار رهام بود به سرعت کنارش جاي گرفتم.
- لباس نیاوردي سهیلا جون؟
شروع شد! آنا دقیقـا رو بـه روي مـن نشسـته بـود سـرم رو بـالا کـردم تـا جـوابش را بـدهم کـه بـا نگـاه آشـناي دو چشـم ماشـی غـافلگیر شـدم. بـا چشـمان بـه بـرق نشسـته اش بـه مـن خیـره شـده بـود. از نگـاه بـی پـروایش در جلـوي جمـع حرصـم گرفـت سـعی کـردم از بهـزاد یـه آدم نـامرئی درسـت کـنم کسی که اصـلاً د یـده نمـیشـود بـا همـین فکـر طـوري بـه آنـا نگـاه کـردم گـو یی مـرد ي بـه نـام بهـزاد
درکنارش وجود خارجی ندارد.
- لباسام همینه آنا جون!
آنـا پوزخنـدي بـه نونـا زد و ابـرو نـازك کـرد. همـان لحظـه هـم متوجـه اشـاره فـرزین بـه رهـام شـدم.
کـم کــم تسـلطم بیشــتر شـد درکنــار عمـو متوجــه افروزهـا شــدم و بـا لبخنــد کـم رنگـی عــرض ادب کردم، خـانواده افـروز هـم لبخنـد زورکی تحویـل مـن دادنـد . سـکوت مرگبـار کـم کـم شکسـته شـد و
باب صـحبت بـاز شـد و خوشـبختانه مـن دیگـر کـانون توجـه جمـع نبـودم . تمـام تلاشـم را بـراي نادیـده گرفتن بهزاد به کار بردم.
تهمینه کنارم نشست و گفت:
- سهیلا تو که داري فوق ادبیات نمایشی میگیري بگو بیبنم لئون تولستوي رو میشناسی؟
- خب معلومه چطور؟
- واقعاً مسلمون شد؟
جوابش را نداده بودم که بهزاد گفت:
- مگه تو داري فوق می خونی؟
او بـدون هـیچ پروایـی مـرا مخاطـب قـرار داده بـود. از لحـن صـمیمانه اش جـا خـوردم. بـی توجـه بـه سؤالش رو به تهمینه گفتم:
- یـه کتـاب دربـاره اسـلام و حضـرت محمـد(ص) نوشـته و ظـاهراً بـه اسـلام علاقـه داشـته حـالا معلـوم نیست پذیرفته یا نه اون رو دیگه خدا می دونه!
از اینکه آدم حسابش نکردم دلم خنک شد و لبخند کوچکی گوشه لبم خزید.
**
#ادامه_دارد
@seshanbehaymahdavi313 💞✨
خداوند
بهترين شنوده است
نه نياز دارى فرياد بزنى
و نه با صداى
بلند گريه كنى
چرا كه خـ♡ــداوند
حتى بى صداترين دعاى
يك قلب بى ريا را ميشنود.
شب بهاریتون خوش
و در پناه خداے مهربان🌙
@seshanbehaymahdavi313
دعا کنید ...
در این قحط سال نور ...
خدا را
که آفتابـ☀️ـ ...
از آن سوی کوهسار ...
بیاید
سلام نـ❤️ـور خدا ....
#سلام
#شعر_مهدوی
#امام_زمان
@seshanbehaymahdavi313
این یک حقیقت است ...
که ما از تـ❤️ـو غافلیم❗️...
یاد تـ❤️ـو میکنیم ...
به وقت بلا فقط❗️ ...
#شعر_مهدوی
@seshanbehaymahdavi313
رفته بینایی ...
یعقوب دو چشمم ؛
یوسفـ❤️ـ
تـ❤️ـو بیا ...
تا که غباری ...
به بصر بنشیند
#شعر_مهدوی
@seshanbehaymahdavi313
♨️ #مصیبت_اعظم یعنی زندگی بدون امام
⭕️«مصیبت اعظم»، همان مصیبتی است که در طول تاریخ به علت محرومیت از «دین و وجود مقدس رهبران الهی به خصوص ائمه معصومین علیهمالسلام» به جامعه انسانی وارد گردیده است.
⭕️مصیبت اعظم یعنی دوری مردم از دین خدا که میلیاردها انسان بدون تربیت و هدایت امام از دنیا می روند.
⭕️دین آمده تا انسانها را به هدف خلقتشان که رسیدن به حیات انسانی است، برساند تا بتوانند حیات طیبه در دنیا و یک تولد خوب به برزخ و آخرت و بعد قیامت داشته باشند.
⭕️اجرا و ارائه دستورات دین هم با امام است. قرآن هم که مبنا و کتاب قانون اساسی است،توسط متخصص معصوم و امام معصوم تفسیر و اجرا میشود.
⭕️مصیبت اعظم این است که قرآن بدون مجری بماند و امام معصومی نباشد که دستورات آن را در جامعه اجرا کند و مردم دسترسی به امام معصوم و خلیفه الله نداشته باشند.
⭕️عامل حیات انسانی انسانها، وجود متخصصی است که قوای انسانها را براساس هدف خلقتشان شکوفا میکند. اما تمام خلقت انسان بدون امام زیر سوال میرود. چون انسان با امام زنده است. امام که نباشد خلقت جهان و حیات مردم هدف و معنایی ندارد.
⭕️بنابراین، در جریان زندگی انسانی و حیات انسانی، اگر متخصص معصوم نباشد، انسان فلسفه حیات ندارد، یعنی مبنا ندارد. به خاطر همین به معصوم که مسئول حیات طیبه ی انسانهاست، «ثارالله» یعنی خون خدا میگویند.
#استاد_شجاعی
#معرفت_امام
#اضطرار_فرج
#امام_زمان
@seshanbehaymahdavi313
*ایدههایی برای جشن نیمه شعبان*
نیمه شعبان۹۹ با سالهای قبل مقداری متفاوت است. قرنطینه کرونایی بر جشنها و مناسک ما نیز تأثیر جدی گذاشته است. متأسفانه برای اعیاد و ولادتهای روزهای اخیر کم گذاشتیم. انتظار میرفت برای این اعیاد تلاش و فعالیت بیشتری صورت بگیرد. اما چند روز دیگر نیمه شعبان و ولادت منجی عالم بشریت است. شاید در زمانه عجز و ناتوانی بشر و بهمناسبت این سالروزِ خجسته بتوانیم «العجل، الغوث و ادرکنا» را بلندتر فریاد بزنیم. شایسته است اقدامات همهجانبه و فراگیر و گستردهای در این زمینه طراحی و اجرا شود؛ بهخصوص باید به کودکانمان نیز بفهمانیم که کرونا هم نمیتواند ما را از یاد امام زمان عج غافل کند. بچهها باید این را عمیقاً لمس کنند و بهعینه ببینند که خانوادهشان در قرنطینه در تلاشند تا جشن بهتری برای ولادت امام عصر بگیرند.
💠 *اقدامات در سطح خانواده*
🔹️تغییر فضای خانه با کاغذ رنگی و تزئینات موجود در خانه
🔸️پخت کیک یا غذای ویژه به نیت و به مناسبت این عید فرخنده
🔹️تماشای خانوادگی جشنهای تلویزیونی و مجازی
🔸️فعال کردنِ فرزندان در فعالیتهای بالا
💠 *اقدامات برای خانوادهها*
🔹️آسانسازی و پشتیبانی از زیباسازی خانهها و کوچهها با معرفی تلفن برای هدیه، کرایه یا خریدِ ریسه، پرچم، اکو و سایر ابزار فضاسازی
🔸️پویش جشن خانگی: اهدای جایزه برای بهترین کیک، تزئینِ منزل یا...
🔹️مسابقه نقاشی و کتابخوانی برای کودکان و نوجوانان
🔸️پویش پست/مطلب برتر در فضای مجازی با موضوع انتظار و مهدویت
🔹️پویش ختم قرآن و صلوات برای سلامتی حضرت و تعجیل در ظهور
🔸️پویش توسل خانگی: از مردم دعوت شود تا در ساعت خاص بر روی بامها با نوای «یاصاحبالزمان» حضور یابند. {همراه با نورافشانی در نقاط مختلف شهر}
💠 *اقدامات در سطح مساجد*
👁فضاسازی بصری با ریسه و پرچم، نورافشانی در ساعت خاص،
👂فضاسازی سمعی (صوتی) با پخش دعای سلامتی و دعای فرج و مولودی از بلندگوهای مسجد در شب و ظهر عید
👃فضاسازی بویایی با دود کردنِ اسفند
✋فضاسازی عاطفی با احوالپرسی از همسایهها و اهدای ماسک، دستکش و مواد ضدعفونیکننده به ایشان
💠 *اقدامات در سطح محله*
🖼چاپ پوسترِ ویژه «یا صاحبالزمان» و نصب در مغازههایی که باز هستند.
🎉نصبِ پوستر ویژه، شرشره و... در آسانسورِ برجها و محلهای پر رفت و آمد
🔹️الگوگیری از سرود و جشن خیابانی «کاروان امید» (که تحسین رهبر انقلاب را در پی داشت) : تولید کلیپ صوتی 5 دقیقهای با کیفیتِ بسیار بالا (از هر جهت) و پخش در همه محلات و کوچهها با کمک وانتهای بلندگودارِ شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی یا حتی با کمکِ دو ماشین که سیستم صوتی داشته باشند و یک عدد افامپلیر! {این برنامه میتواند با نورافشانی، اسفند دودکردن، اجرای نمایش و استندآپ، اجرای زنده سرود و... غنیسازی شود ولی جا دارد به حداقل اکتفا شود و در عوض در تمام کوچههای شهر تکرار شود.}
💠 *اقدامات برای فضای مجازی*
📹تولید کلیپ از مردم (گفتگو با آیفون، تماس تلفنی یا مردمِ صفِ نانوایی و امثالش) با این سوال: امسال برای نیمه شعبان چه میکنید؟
🎬گزینش شاهبیتِ سخنرانی و مداحی جشنهای سالهای گذشته
📺هماهنگی برای ارتباط و پخش مستقیم از مسجد مقدس جمکران
💠 *اقدامات ویژه*
🔸️دستگیری از نیازمندان
🔹️رسیدگی ویژه نسبت به رفتگران و پاکبانان
🔸️پاک کردنِ حسابِ دفتری از بقالیهای مناطقِ مستضعفنشین
💠 *اقدام خیلی خاص!*
🍱توزیع غذای نذری به کمک برنامکهای سفارش غذا (قزوین فود، اسنپفود، چیلیوری و...)
❗یافتنِ بانی برای اقداماتِ فوق خیلی سخت نیست! مگر سالهای گذشته چه کسانی از جشنهای گسترده نیمه شعبان پشتیبانی میکردند؟
#ایده
#نیمه_شعبان
#فرهنگی
#نشر_حداکثری
@seshanbehaymahdavi313
می خواهی از یاران #امام_زمان_علیه_السلام باشی.....
امام جعفرصادق علیه السلام فرمودند:
کسي که دوست مي دارد از اصحاب امام قائم(عج) بشمار آيد،
پس در #انتظار بسر ببرد
و #ورع و #پارسايي را پيشه خود سازد
و به #محاسن_اخلاق بپردازد،
اين چنين کسي را #منتظر گويند
و اگر بميرد در حاليکه #امام خود را #زيارت نکرده باشد
پاداش وي بسان کساني است که در رکاب امام #حضور دارند.
♻️ #مستدرک_سفينةالبحار،ج 6،ص 184
فکر کن فرمانده لشکر صاحب الزمانی
برای امام زمان عزیزت سرباز جذب کن و یار جمع کن از سراسر جهان💞
@seshanbehaymahdavi313