eitaa logo
مخاطب خاص 🇮🇷1404🇵🇸
376 دنبال‌کننده
25.2هزار عکس
29.1هزار ویدیو
41 فایل
هر آنچه که از فضای مجازی انتظار دارید را برایتان فراهم خواهیم ساخت. مطالب شامل سیاست،اقتصاد داخلی و بین الملل اهل بیت ، قرآن حدیث عترت واعظین و منبری ها غذایی و کشاورزی تعلیم و تربیت خانواده همیار کانال👇 @mojtabarahimi69 https://eitaa.com/savabaemal
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨✅به ادعا نتوان شیعه بود ✍ پرسید: «میثم تمّار کیست؟» گفتم: «میثم آن است که در عصر سکوت، یاعلی گفت و سرش بَر دار رفت.» گفت: «از او بیشتر برایم بگو!» گفتم: «میثم، رفیق بی‌رقیب امیرِ مومنان و در دلدادگی نسبت به ایشان مایهٔ اعجاب همگان بود. وقتی به جُرم عشق به خاندان ولایت، دست و پایش بریده شد، از عمق جان، با نطقی فصیح و آمیخته با حلاوت قرآن، زبان به مدح اهلِ بیت گشود و آنچنان از خیانت‌های بنی‌امیه پرده برداشت که طاقت از کف دادند و بر دهانِ حق‌گویش لجام زدند.‌ او اولین‌ کسی بود که در راه دفاع از حریم ولایت و پاسداشت مقام امامت، دست، پا و زبانش بریده شد.» جملاتم پایان یافت. چشمانش منقلب و بارانی بود. شبنمِ اشک، آرام بر‌ گونه‌هایش نشست. با آرامشی لبریز از نور معرفت و ایمان، در گوشه‌ای از دفترش که مزیّن به نام امام زمان‌ بود، نوشت: «میثم تمّارها برای من حجتند تا از یاد نبرم که به ادعا نتوان شیعه بود…» .: @savabaemal
🌸🍃🌸🍃 روزی خانه یکی از دوستان رفتم که ویلایی بود و دو در داشت. و او همیشه از در پشتی می‌رفت و این در، ارتفاعش کم بود و باید برای داخل خانه رفتن انسان خم می‌شد. پرسیدم، چرا ارتفاع این درب را بالاتر نمی‌بری؟ جواب قشنگی داد. گفت: این در فقط برای ورود من است. چون وقتی از بیرون می‌آیم می‌خواهم قد خود را خم کنم، و غرورم بشکند و بدانم، محل کار و ریاست تمام شد. به خانه ام می‌آیم، و اینجا کسانی‌که هستند، چشم انتظار تواضع و مهربانی من هستند، نه تکبر و امر و نهی من. کسانی‌که اینجا هستند زن و فرزندان و اهل‌بیت من هستند نه کارگران کارخانه‌ام. .: @savabaemal
🌸🍃🌸🍃 خیر در چیزی است که اتفاق می‌افتد. باید تسلیم بود. گاهی برای شما حادثه‌ای رخ می‌دهد و شما را غصه‌دار می‌کند؛ اما پس از مدتی متوجه می‌شوید در دل این بحران برکاتی نهفته است که خداوند در یک بسته‌بندی تلخ به شما هدیه می‌دهد! مطمئن باش ساقی هر چه ریزد از لطف اوست. .: @savabaemal
✨﷽✨ ✍رسول دادخواه خیابانی تبریزی معروف به حاج رسول تُرک، از عربده‌کش‌های تهران بود،اما عاشق امام حسین علیه‌السلام بود.در ایام عزاداری ماه محرم شب اول، بزرگان و صاحبان مجلس محترمانه بیرونش کردند و گفتند: تو عرق‌خوری و آبروی ما را می‌بری!حاج رسول برگشت و داخل خانه رفت و خیلی گریه کرد و گفت: ناظم ترک‌ها جوابم کرد، شما چه می‌گویی، شما هم می‌گویی نیا؟! اول صبح در خانه‌اش را زدند، رفت در را باز کرد، دید، ناظم ترک‌هاست، روی پای حاج رسول تُرک افتاد و اصرار کرد بیا بریم، گفت: کجا؟! گفت: بریم هیئت! حاج رسول گفت: تو که من را بیرون کردی؟ گفت: اشتباه کردم، حاج رسول گفت: اگر نگویی نمی‌آیم! ناظم گفت دیشب در عالم رؤیای صادقانه دیدم، در کربلا هستم، خیمه‌ها برپاست، آمدم سراغ خیمه سیدالشهداء علیه‌السلام بروم، دیدم یک سگ از خیمه‌ها پاسداری می‌کند، هر چه تلاش کردم، نگذاشت نزدیک شوم، دیدم بدن سگ است، اما سر و کله حاج رسول است، معلوم می‌شود امام حسین علیه‌السلام تو را به قبول کرده است. ناگهان حاج رسول شروع کرد به گریه کردن، آنقدر خودش را زد گفت: حالا که آقام من را قبول کرده است، دیگر گناه نمی‌کنم، توبه نصوح کرد، از اولیای خدا شد. شبی عده‌ای از اهل دل جلسه‌ای داشتند، آدرس را به او ندادند، ناگهان دیدند در می‌زنند، رفتند در را باز کردند، دیدند حاج رسول است! گفتند: از کجا فهمیدی کلی گریه کرد و گفت: بی‌بی آدرس را به من داده است، شب آخر عمرش بود و رو به قبله بود گفتند: چگونه‌ای!گفت: عزرائیل آمده، او را می‌بینم، ولی منتظرم اربابم بیاید. .: @savabaemal
🌸🍃🌸🍃 واقعیت این است که برای هیچ کدام از ما نیمه ای وجود ندارد بدنبال نیمه گمشده ی خود گشتن اشتباه محض است! زیرا ما اصلا نیمه نیستیم هر کدام از ما یک "من" هستیم. "من"ی که باید قوی، مستقل، شاد و آزاد باشد درست همانطور که آفریده شده ایم در انتظار یک "او" باشیم اویی که تکامل و استقلال و آزادی ما را به رسمیت بشناسد و برایش احترام قائل شود آنگاه میشود یک "ما" بود... "ما"یی همیشگی، قوی و شاد خودتان را نیمه نکنید،یک من قوی باشید تا یک اویی پیدا کنید و ما شوید .: @savabaemal
🌸🍃🌸🍃 ؟ روزی حضرت علی (ع) از کوچه‌ای رد می‌شدند. از زیر دیواری که سمت کوچه خم شده بود و کم بود بریزد باید رد می‌شدند. حضرت چون زیر آن دیوار رسیدند به سمت دیگر کوچه آمدند. مردی گفت: یا علی (ع) از قضای خدا فرار می‌کنی؟ حضرت فرمودند: از قضا الهی به قدرش (اندازه‌اش) فرار می‌کنم. نتیجه این‌که انسان نباید مستقیم به قضا الهی خود را بسپارد، به اندازه‌ای که می‌تواند از قضا الهی باید گریز کرد و عاقل آن نیست که خود را به دست خود به بلا بسپارد. مثال: فرض کنیم قصد مسافرت داریم و تایر ما فرسوده است، این‌که تایر را عوض نکنیم و بگوییم قضا الهی باشد خواهیم مرد، این درست نیست. به اندازه قدر و اندازه و توان‌مان یک تایر دست دوم بهتر از تایر خودمان می‌خریم و می‌گویم خدایا توکل بر فضل تو و راه می‌افتیم. .: @savabaemal
🌸🍃🌸🍃 نیکوترین اندوخته تو باید اعمال صالح باشد هوای نفس را در اختیار گیر و از آنچه حلال نیست خویشتن داری کن زیرا بخل ورزیدن به نفس خویش آن است که در آنچه دوست دارد یا برای او نا خوشایند است راه انصاف پیمایی... .: @savabaemal
🌸🍃🌸🍃 خیلی عالیه حتما تا آخر بخوانید👇 او دزدى ماهر بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشکيل داده بودند. روزى با هم نشسته بودند و گپ مى زدند. در حين صحبتهاشان گفتند: چرا ما هميشه با فقرا و آدمهايى معمولى سر و کار داريم و قوت لايموت آنها را از چنگشان بيرون مى آوريم؟ بيائيد اين بار خود را به خزانه سلطان بزنيم که تا آخر عمر برايمان بس باشد. البته دسترسى به خزانه سلطان هم کار آسانى نبود. آنها تمامى راهها و احتمالات ممکن را بررسى کردند، اين کار مدتى فکر و ذکر آنها را مشغول کرده بود، تا سرانجام بهترين راه ممکن را پيدا کردند و خود را به خزانه رسانيدند. خزانه مملو از پول و جواهرات قيمتى و اشياء گرانبها بود. آنها تا مى توانستند از انواع و اقسام طلاجات و عتيقه جات در کوله بار خود گذاشتند تا ببرند. در اين هنگام چشم سر کرده باند به شى درخشنده و سفيدى افتاد، گمان کرد گوهر شب چراغ است، نزديکش رفت آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد، معلوم شد نمک است! بسيار ناراحت و عصبانى شد و از شدت خشم و غضب دستش را بر پيشانى زد طورى که رفقايش متوجه او شدند و خيال کردند اتفاقى پيش آمد يا نگهبانان خزانه با خبر شدند. خيلى زود خودشان را به او رسانيدند و گفتند: چه شد؟ چه حادثه اى اتفاق افتاد؟ او که آثار خشم و ناراحتى در چهره اش پيدا بود گفت: افسوس که تمام زحمتهاى چندين روزه ما به هدر رفت و ما نمک گير سلطان شديم، من ندانسته نمکش را چشيدم، ديگر نمى شود مال و دارايى پادشاه را برد، از مردانگى و مروت به دور است که ما نمک کسى را بخوريم و نمکدان او را هم بشکنيم. آنها در آن دل سکوت سهمگين شب، بدون اين که کسى بويى ببرد دست خالى به خانه هاشان باز گشتند. صبح که شد و چشم نگهبانان به درهاى باز خزانه افتاد تازه متوجه شدند که شب خبرهايى بوده است، سراسيمه خود را به جواهرات سلطنتى رسانيدند، ديدند سر جايشان نيستند، اما در آنجا بسته هايى به چشم مى خورد، آنها را که باز کردند ديدند جواهرات در ميان بسته ها مى باشد، بررسى دقيق که کردند ديدند که دزد خزانه را نبرده است و گرنه الآن خدا مى داند سلطان با ما چه مى کرد. بالاخره خبر به گوش سلطان رسيد و خود او آمد و از نزديک صحنه را مشاهده کرد، آنقدر اين کار برايش عجيب و شگفت آور بود که انگشتش را به دندان گرفته و با خود مى گفت: عجب! اين چگونه دزدى است؟ براى دزدى آمده و با آنکه مى توانسته همه چيز را ببرد ولى چيزى نبرده است؟ آخر مگر مى شود؟ چرا؟ ولى هر جور که شده بايد ريشه يابى کنم و ته و توى قضيه را در آورم. در همان روز اعلام کرد: هر کس شب گذشته به خزانه آمده در امان است او مى تواند نزد من بيايد، من بسيار مايلم از نزديک او را ببينم و بشناسم. اين اعلاميه سلطان به گوش سرکرده دزدها رسيد، دوستانش را جمع کرد و به آنها گفت: سلطان به ما امان داده است، برويم پيش او تا ببينيم چه مى گويد. آنها نزد سلطان آمده و خود را معرفى کردند، سلطان که باور نمى کرد دوباره با تعجب پرسيد: اين کار تو بوده؟ گفت: آرى. سلطان پرسيد: چرا آمدى دزدى و با اين که مى توانستى همه چيز را ببرى ولى چيزى را نبردى؟ گفت: چون نمک شما را چشيدم و نمک گير شدم و بعد جريان را مفصل براى سلطان تعريف کرد. سلطان به قدرى عاشق و شيفته کرم و بزرگوارى او شد که گفت : حيف است جاى انسان نمک شناسى مثل تو، جاى ديگرى باشد، تو بايد در دستگاه حکومت من کار مهمى را بر عهده بگيرى، و حکم خزانه دارى را براى او صادر کرد. آرى او يعقوب ليث صفاري بود و پس از چند سالى حکمرانى در مسند خود سلسله صفاريان را تاسيس نمود. يعقوب ليث صفاري سردار بزرگ و نخستين شهريار ايراني (پس از اسلام) قرون متوالي است که در آرامگاهش واقع در روستاي شاه‌آباد واقع در 10 کيلومتري دزفول بطرف شوشتر آرميده است. گفتني است در کنار اين آرامگاه بازمانده‌هاي شهر گندي شاپور نيز ديده مي‌شود.
🌸🍃🌸🍃 خدایا گاهی فکر میکنم رفته ای از دلی که جز سیاهی چیزی ندارد تا برایت رو کند اما کمی که در میان تاریکی ها میگردم نورت را در لبخندی یا دعای خیری یا اتفاقی نیک می یابم و سجده میکنم مهرت را که از تاریک ترین جای جهان هم دریغش نمیکنی خدایا نورت را در وجودم متجلی کن که سخت محتاج آنم خدایا برکت نگاهت را در نگاهم بریز تا هر کجا که مینگرم نیکی باشد و مهر خدایا میدانی که خسته ام ،از خودم از روزمرگی ها از نفرتها از جدایی ها از من بودن ها و ما نشدنهایم. خدایا رهایی میطلبم و تبری میجویم از هر چه بدی ست چرا که تو به نیکی آموختی ام که میتوان روزنه ای بود در میان سیاهی و ذره ذره بر تاریکی غلبه کرد یاری ام کن که تو تنها یاور بی ادعای روزهای سختی خدایا دستم را بگیر تا یادم باشد که باید دستی را بگیرم خدایا نگاه مهربانت را دریغ مکن تا یادم باشد که باید به تمامی، نگاهی باشم از سر مهر و عشق به انسانها .: @savabaemal
⭕️⭕️ پس از آغاز فیلترینگ و ⛔️ استقبال کاربران ایرانی برای استفاده از پیام‌رسان‌های داخلی صعودی شده و طبق اطلاعات دریافتی ما با حدود 2.5 میلیون کاربر جدید بیشترین عضوگیری را در بین سایرین داشته و این رقم رو به افزایش است و حالا با 25 میلیون کاربر پرجمعیت‌ترین پیام‌رسان ایرانی میباشد. ❌ هجوم کاربران به پیام‌رسان‌های داخلی موجب ایجاد مشکلاتی شده. پیام‌رسان به دلیل مشکلات فنی از ۳ مهرماه نتوانسته پذیرای کاربرجدیدی باشد؛ همچنین به گزارش ادمین‌ها و کاربران، اپلیکیشن نیز بعضاً با برخی از کندی‌ها روبرو شده و از دیگر مشکلات گزارش شده عدم تسویه درآمد کانال دارها توسط از زمان آغاز فیلترینگ میباشد. ✅اما پیامرسان از آغاز فیلترینگ همچنان پذیرای کاربران جدید بوده و با ایجاد بستر مناسب و پایدار برای ارتباط کاربران ازطریق پیامرسان و به عنوان تنها پیام‌رسان ایرانی با قابلیت و و (امکان تماس از سروش به خطوط ثابت و همراه اول ، ایرانسل ، رایتل)محبوبیت بیشتری نسبت به سایر پیامرسان ها کسب کرده است ✅ .: @savabaemal
فرشته حسینی ، همسر نوید محمدزاده که اصالتی افغانستانی دارد ، سر فوت مهسا امینی خودشو جر داد ولی دیروز که 50 دختر 18-20 ساله هم‌وطنش از شدت انفجار تیکه و پاره شدن هیچ واکنشی نداشته ... انقدر لاشخور نباش یه کم آدم باش شاید دوست داشتی .... .: @savabaemal
در ۱۰۰درصد روستاها در ۱۰۰درصد شهرهای کوچک در ۹۹درصد شهرستان‌ها و در ۹۸ درصد شهرهای بزرگ هیچ خبری از اغتشاش نبود اما خبر "اغتشاشات ایران" در ۱۰۰درصد رسانه‌های دنیا کار شد .: @savabaemal