eitaa logo
روابط عمومی عقیدتی سیاسی شهرستان سوادکوه
112 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3.4هزار ویدیو
37 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ بازهم شگرد نخ نمای بازنشر کلیپ ۷سال پیش با هدف ایجاد جوبدبینی به پلیس 🔹 مرکز اطلاع رسانی پلیس استان گلستان در خصوص کلیپ منتشره در فضای مجازی با موضوع توقیف یک دستگاه موتورسیکلت و درگیری ماموران با یک موتورسوار اعلام کرد: ✅تصویر منتشر شده مربوط به سال ۱۳۹۵ در شهرستان کردکوی است که متاسفانه هر از چندی در فضای مجازی به عنوان اتفاق جدید بازنشر و به دلیل عدم آگاهی کامل از موضوع، توسط برخی افراد دست به دست می‌شود. ✅ سرنشین موتورسیکلت که در تصویر دیده می‌شود به دلیل حرکات هنجارشکنانه در مقابل مدرسه دخترانه و در راستای مطالبات مردمی و طبق قوانین و مقررات توقیف و به پارکینگ منتقل شده و خبر فوت موتورسوار کذب محض است. ✅در همان زمان انتشار اولیه تصویر در سال ۱۳۹۵ با دستور فرمانده انتظامی استان رسیدگی به تخلفات صورت گرفته توسط مامورین متخلف انتظامی در این موضوع انجام شد. ✅از شهروندان عزیز و کاربران فضای مجازی درخواست می شود از بازنشر این گونه محتواها که با اهداف مهندسی منفی افکار عمومی صورت می گیرد، خودداری کنند. https://eitaa.com/police_mazandaran
دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد. خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت: ای جوان! سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید، به تو بدهم؛ مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی! دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند. روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و ۱۵۰ دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است. احمد رو به دزد کرد و گفت: دینارها را بردار و برو؛ این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی. حال دزد، دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت: تاکنون به راه خطا می رفتم. یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت. مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم. کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت. 📚عطار تذکره‌الاولیا
دیدار ارشد انتظامی شهرستان سوادکوه به همراه اعضای هیات رئیسه با ریاست محترم دانشگاه شهید بهشتی زیراب کانال خبری پلیس مازندران را دنبال کنید 👇👇👇 👉🆔https://splus.ir/mazandpolice 👉🆔 https://eitaa.com/police_mazandaran
✳️ فابینگ چیست و چگونه روابط اجتماعی و شخصی ما را تهدید می‌کند؟ 👈 وقتی از سرکار خسته به منزل بر می گردید و سر میز یا سفره شام همسر یا فرزند شما سرش را در گوشی تلفن همراهش کرده و با کلمات مبهم به شما پاسخ می دهد گرفتار فابینگ هستید. 👈 وقتی در مهمانی ها و دورهمی های دوستانه یا فامیلی بعد از سلام و احوالپرسی اولیه هر کس به گوشی همراهش مشغول می شود گرفتار فابینگ هستید. 👈 وقتی که در روابط عاطفی و زناشویی با شریک یا همسر خود به کافه ای رفته اید یا در منزل نشسته اید و یکی از شما مدام گوشی تلفنش را چک می کند گرفتار "فابینگ" شده اید. 🔺 یک مطالعه نشان داد که بیش از 17 درصد افراد حداقل چهار بار در روز در حضور دیگران و به هنگام صحبت با آنها دزدکی تلفن‌شان را چک می‌کنند. 🔺 تقریباً 32 درصد افراد نیز  دو تا سه بار در روز فابینگ می‌كنند. ⚠️ اگرچه شاید این رفتار چیز مهمی به نظر نرسد، اما تحقیقات نشان می‌دهد که فابینگ می‌تواند به روابط و سلامت روان شما آسیب برساند 🌹 فرماندهی انتظامی شهرستان سوادکوه-واحد مشاوره و مددکاری کلانتری۱۳ زیراب 🌹 کانال خبری پلیس مازندران را دنبال کنید 👇👇👇 👉🆔https://splus.ir/mazandpolice 👉🆔 https://eitaa.com/police_mazandaran
✳️ هر دو بدانیم ⛔️ ریشه یابی در زندگی مشترک ممنوع ⚠️ در بعضی کشمکش‌ها، شما سعی می‌کنید، رفتار همسرتان را ریشه‌یابی کنید. جملاتی مانند : 👈 «اعصابت از جای دیگر خرد است، به من می‌ریزی»، 👈 «تو با خانواده‌ی من مشکل داری و به خاطر همین اینطوری رفتار می‌کنی» 👈 و..... ⚠️ ریشه یابی که انجام داده‌اید و به زبان جاری می‌سازید دو حالت دارد، 👈 یا شما درست حدس زده‌اید که باعث خجالت و شرمساری همسرتان خواهید شد، 👈 یا اگر تشخیص‌تان اشتباه باشد که در اکثر موراد این گونه است؛ همسرتان از اتهامی که به او وارد ساخته‌اید، عصبانی شده و درگیری میان شما عمیق‌تر خواهد 🌹 فرماندهی انتظامی شهرستان سوادکوه-واحد مشاوره و مددکاری کلانتری۱۳ زیراب 🌹 کانال خبری پلیس مازندران را دنبال کنید 👇👇👇 👉🆔https://splus.ir/mazandpolice 👉🆔 https://eitaa.com/police_mazandaran
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ در زمان‌های قدیم دزد ماهری بود که با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده بودند روزى با هم نشسته بودند و گپ می‌زدند که در حین صحبت‌هایشان سرکرده آنها گفت: چرا ما همیشه با فقرا و آدمهای معمولى سر و کار داریم و قوت لایموت آنها را از چنگشان بیرون می‌آوریم؟ بیائید این بار به خزانه سلطان دستبرد بزنیم که تا آخر عمر برایمان بس باشد البته دسترسى به خزانه سلطان هم کار آسانى نبود، آنها تمامى راه‌ها و احتمالات‌ممکن را بررسى کردند این کار مدتى فکر و ذکر آنها را مشغول کرده بود تا سرانجام بهترین راه ممکن را پیدا کردند و خود را به خزانه رساندند خزانه مملو از پول و جواهرات قیمتى و اشیاء گرانبها بود آنها تا می‌توانستند از انواع و اقسام طلاجات و عتیقه جات در کوله بار خود گذاشتند تا ببرند که ناگهان چشم سر کرده باند به شىء درخشنده و سفیدى افتاد که در زیر نور می‌درخشید او گمان کرد که آن شیء گوهر شب چراغ است نزدیکش رفت آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد از شوری آن فهمید که تکه‌ای نمک سنگ است بسیار ناراحت و عصبانى شد و از شدت خشم و غضب دستش را بر پیشانى زد به طوری که رفقایش متوجه او شدند و خیال کردند اتفاقى پیش آمده یا نگهبانان خزانه باخبر شده‌اند خیلى زود خودشان را به او رساندند و گفتند: چه شده؟ چه حادثه‌اى اتفاق افتاده؟ او که آثار خشم و ناراحتى در چهره‌اش پیدا بود گفت: افسوس که تمام زحمت‌هاى چندین روزه ما به هدر رفت و ما نمک گیر سلطان شدیم من ندانسته نمکش را چشیدم دیگر نمی‌شود مال و دارائی پادشاه را برد از مردانگى و مروت به دور است که ما نمک کسى را بخوریم و نمکدان او را هم بشکنیم و ... آنها در آن سکوت سهمگین شب بدون اینکه کسى بوئی ببرد دست خالى به خانه‌هایشان بازگشتند صبح که شد چشم نگهبانان به درهاى باز خزانه افتاد و تازه متوجه شدند که شب قبل خبرهائی بوده است سراسیمه خود را به جواهرات سلطنتى رساندند و دیدند سر جایشان نیستند اما در آنجا بسته هائی به چشم میخورد آنها را که باز کردند دیدند جواهرات در میان بسته‌ها می‌باشد بررسى دقیق که کردند دیدند که دزد خزانه را نبرده است وگرنه الآن خدا می‌داند سلطان با ما چه می‌کرد! بالاخره خبر به سلطان رسید و خود او آمد و از نزدیک صحنه را مشاهده کرد سلطان آنقدر اینکار برایش عجیب و شگفت آور بود که انگشتش را به دندان گرفته و با خود می‌گفت: عجب! این چگونه دزدى است براى دزدى آمده و با آنکه میتوانسته همه چیز را ببرد ولى چیزى نبرده است؟ آخر مگر می‌شود؟ چرا دلیل این کارشان چه بوده؟! من هر جور که شده باید ریشه یابى کنم و ته و توى قضیه را درآورم و در همان روز اعلام کرد: هر کس شب گذشته به خزانه آمده در امان است او می‌تواند نزد من بیاید من بسیار مایلم از نزدیک او را ببینم و بشناسم این اعلامیه سلطان به گوش سرکرده دزدها رسید دوستانش را جمع کرد و به آنها گفت: سلطان به ما امان داده است برویم پیش او تا ببینیم چه می‌گوید آنها نزد سلطان آمده و خود را معرفى کردند سلطان که باور نمی‌کرد دوباره با تعجب پرسید: این کار تو بوده؟ گفت: آرى سلطان پرسید: چرا آمدى دزدى و با اینکه می‌توانستى همه چیز را ببرى ولى چیزى را نبردى؟ گفت: چون نمک شما را چشیدم و نمک گیر شدم و بعد جریان را مفصل براى سلطان گفت سلطان به قدرى عاشق و شیفته کرم و جوانمردی او شد که گفت: حیف است جاى انسان نمک‌شناسى مثل تو جاى دیگرى باشد تو باید در دستگاه حکومت من کار مهمى را بر عهده بگیرى و سپس حکم خزانه داری را براى او صادر کرد آرى او یعقوب لیث بود و چند سالى حکمرانى کرد و سلسله صفاریان را تأسیس نمود آیا ما هم امروزه حرمت نمک کسی را نگه میداریم؟ حرمت نمک خدا را چطور!؟
❌حاشیه سازی جدید رضا رشیدپور با یک آرایشگر زن!!! خدا لعنت کند...
♦️باند ۶ نفره سارقان غیربومی در سوادکوه متلاشی شد علی قیصری،رئیس پلیس آگاهی مازندران: 🔹در پی وقوع چندین فقره سرقت منازل ویلایی و مرفه نشین در مناطق ییلاقی شهرستان سوادکوه و گزارشات پی در پی ارسالی از سوی سامانه‌های نظارتی و اظهار گله مندی شهروندان و مال باختگان از عدم کشف سرقت و دستگیری سارقین، مراتب در دستور کار کارآگاهان اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی استان قرار گرفت. 🔹حسب دستور فرماندهی انتظامی استان مبنی بر کشف، شناسایی و دستگیری عاملین سرقت، ضمن تشکیل جلسه فوری، تیمی از کارآگاهان و کارشناسان اداره مبارزه با سرقت و اداره اطلاعات جنایی استان مازندران به شهرستان سوادکوه اعزام و نسبت به انجام اقدامات فنی تخصصی اقدام کردند. 🔹با توجه به پیچیدگی سرقت‌ها و نبود شواهد کافی در جهت دستیابی به سرنخ‌ها و با انجام اقدامات پیچیده و سنگین و گسترش چتر اطلاعاتی، نهایتاً پس از حدود یک ماه اقدامات موثر، ماموران موفق به شناسایی باند چند نفره سرقت در استان تهران شدند. 🔹کارآگاهان اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی استان مازندران، پس از اخذ دستور قضائی و با همکاری پایگاه هفتم پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ طی اجرای چندین عملیات ضربتی و غافلگیرانه، سارقان شناسایی شده را در استان تهران دستگیر کردند. 🔹سارقان دستگیر شده در بازجویی‌های فنی و تخصصی به چندین فقره سرقت در شهرستان سوادکوه اقرار و اعتراف صریح داشتند و ضمن اقرار به سرقت ۳ دستگاه ماشین لباسشویی و انتقال آن به ترمینال مسافربری جهت انتقال به شهرستان آشخانه، مأمورین سریعاً به ترمینال جنوب اعزام و محموله فوق قبل از حرکت اتوبوس توقیف و کشف کردند. 🔹سارقان دستگیر شده طی اقدامات تخصصی اطلاعاتی به چندین فقره سرقت در شهرستان سوادکوه اقرار و اموال مسروقه به ارزش ۴۰ میلیارد ریال نیز کشف و متهمان پس از تشکیل پرونده جهت سیر مراحل قانونی به مراجع قضائی معرفی شدند/صدا و سیما @akhbarmazandaran کانال خبری پلیس مازندران را دنبال کنید 👇👇👇 👉🆔https://splus.ir/mazandpolice 👉🆔 https://eitaa.com/police_mazandaran
سوال: ایام فاطمیه چه روزهایی است؟ برگزاری مجلس تولد و شادی و عروسی در ایام فاطمیه چه حکمی دارد؟ جواب: نسبت به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها دو نظر مشهور ۷۵ و ۹۵ روز وجود دارد. لذا از تاریخ ۱۳ جمادی الاول تا ۳ جمادی الثانی ایام فاطمیه می باشد و سزاوار است که مومنین در بزرگداشت آن حضرت نهایت کوشش را به عمل آورند. مناسب است که در این ایام از برگزاری جلسات شادی پرهیز شود. آیت الله کریمی جهرمی
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ زمانی که من بچه بودم مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار شام ساده‌ای مانند صبحانه تهیه کرده بود آن شب پس از زمان زیادی مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکوئیت‌های بسیار سوخته جلوی پدرم گذاشت یادم می‌آید منتظر شدم ببینم آیا او هم متوجه سوختگی بیسکوئیت‌ها شده است! در آن وقت همه کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکوئیت دراز کرد لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود؟ خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم اما کاملاً یادم هست که او را تماشا می‌کردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکوئیت‌های سوخته می‌مالید و لقمه لقمه آنها را می‌خورد یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکوئیت‌ها از پدرم عذرخواهی می‌کرد و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: اوه عزیزم من عاشق بیسکوئیت‌های خیلی برشته هستم همان شب کمی بعد که رفتم پدرم را برای شب بخیر ببوسم از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکوئیت‌هایش سوخته باشد؟ او مرا در آغوش کشید و گفت: مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است، به علاوه بیسکوئیت کمی سوخته هرگز کسی را نمی‌کشد! قدردان زحمات یکدیگر باشیم