🔴 روزنامه الاخبار طی گزارشی عنوان کرد: حزبالله به مقامات لبنانی اعلام کرده هیچ راهحل سیاسی برای پایان درگیریها در مرزهای شمالی فلسطین اشغالی را تا زمان پایان جنایت علیه نخواهند پذیرفت و تحت هیچ شرایطی حمایت از غزه را متوقف نخواهند کرد.
https://eitaa.com/hazratfatima
همسرانه
⛔️مقایسه کردن
اگر میخواهید همسر خود را تبدیل به یک انسان #بداخلاق و #بیانگیزه کنید، بهترین کار ممکن #مقایسه_کردن است!😏
بزرگترین مشکلات زناشویی چه از طرف مرد چه از طرف زن منشا مقایسه دارند، حداقل شما در زندگیتان این اشتباه را مرتکب نشوید.
همسر شما هر کسی که باشد در حال حاضر همسر شماست، به هیچ وجه به خود اجازه ندهید همسر خود را با کسی مقایسه کنید!!
https://eitaa.com/hazratfatima
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 تصاویری از عملیات توقیف نفتکش آمریکایی توسط نیروی دریایی ارتش
🍃🌹🍃
#تبیین | #روشنگری
https://eitaa.com/hazratfatima
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 روزمان را با #قرآن آغاز کنیم | تلاوت ترتیل صفحه ۲۲۹ قرآن کریم شامل آیات ۶۳ تا ۷۱ سوره مبارکه هود
🍃🌹🍃
🌺 پیامبر (ص) میفرمایند: «لا یُعَذِّبُ اللهُ قَلبًا وَعَی القُرآنَ» خداوند قلبی را که قرآن را در خود جای داده باشد، عذاب نمیکند. (امالی طوسی ۱/۶)
🎙استاد:پرهیزگار
https://eitaa.com/hazratfatima
سه روز از عاشورا گذشته. شاهرخ خیلی جدی تصمیم گرفته بود. کار در کاباره را رها کرد. عصر بود که آمد خانه. بی مقدمه گفت: پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد!
مادر با تعجب پرسید: مشهد! جدی می گی!
گفت: آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم.
باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم. در راه مشهد. مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شاهرخ را دعا کرد. چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم.
فردا صبح رسیدیم مشهد. مستقیم رفتیم حرم. شاهرخ سریع رفت جلو، با آن هیکل همه را کنار زد و خودش را چسباند به ضریح! بعد هم آمد عقب و یک پیرمرد را که نمی توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوی ضریح.
عصرهمان روز از مسافرخانه حرکت کردم به سوی حرم. شاهرخ زودتر از من رفته بود. می خواستم وارد صحن اسماعیل طلائی شوم. یکدفعه دیدم کنار درب ورودی شاهرخ روی زمین نشسته . رو به سمت گنبد.
آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هایش مرتب تکان می خورد. حال خوشی پیدا کرده بود.
خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد.
مرتب می گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام توبه کنم.خدایا منو ببخش! یا امام رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم.
اشک از چشمان من هم جاری شد. شاهرخ یک ساعتی به همین حالت بود. توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد.دو روز بعد برگشتیم تهران، شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همه خلافکاری های گذشته را رها کرد.
#شهید_شاهرخ_ضرغام
https://eitaa.com/hazratfatima