eitaa logo
گام _ دوم
509 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
5.7هزار ویدیو
14 فایل
@Scnd_s_rvltion کانال سخنرانی های استادعلی اکبر رائفی پور و دکتر حسن عباسی و... کلیپ های نظامی ، سیاسی ، فرهنگی، اجتماعی بانشرمطالب در اشاعه فرهنگ مهدوی سهیم باشید 💠 ارتباط با ادمین وارسال نظرات وانتقادات: @ansaralhossein این کانال رسمی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
💠فرازی از وصیت نامه #شهید_مدافع_حرم قدیر سرلک: 🌷کاش صحبت های حاج احمد کاظمی سر لوحه ی کار امثال بنده که خادمی مجموعه ای را عهده دار شدیم قرار گیرد. کاش وصیت شهدا که قاب اتاق های مارا اشغال کرده،دلمونو اشغال میکرد.😞 کاش صحبت های ولی امر مسلمین،که سر لوحه ی روز مرمون شده،سر لوحه ی اعمالمون میشد. کاش دل حضرت زهرا با اعمال ما خون نمی شد.😔 کاش مهدی فاطمه(س) با اعمال ما ظهورش به تاخیر نمی افتاد😭💔 #امام_زمان 🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•
هیچ وقت از خودش چیزی نمی‌گفت و ما نمی‌دانستیم او در کجا است. بسیار ولایتی به تمام معنا بود👌 در زمان فتنه 88 بود که 10 روز بود او را ندیده بودیم و بعد از 10 روز که آمد دیدیم که 10 کیلو لاغر شده😢 به منزل آمد و با عجله حضرت آقا را برداشت و گفت: این عکس‌ها را به موتورم می‌چسبانم تا ببینم چه کسی جرات می‌کند به حرف بزند‼️ یک عکس تمام قد از حضرت آقا را در خانه چسبانده بود هر صبح که بیدار می‌شد اول به سلام می‌کرد و بعد به حضرت آقا سلام می‌داد✋😌 عشق به ولایت او به گونه‌ای بود که اگر از تلویزیون بیانات حضرت آقا پخش می‌شد همان موقع بلند می‌شد و می‌ایستاد❗️ مهدی مال ما نبود، برای همه بود. روزهایی که زود از سرکار تعطیل می‌شد از همان طرف به خیریه‌ای می‌رفت و در آنجا به نیازمندان کمک می‌کرد این موضوع را بعد از شهادتش متوجه شدیم👌 از پولش چیزی برای خود پس‌انداز نمی‌کرد و همیشه آن را به دیگران کمک می‌کرد و با شهید هادی ارتباط عاطفی زیادی داشت❤️ دو ماه مانده به شهادتش من و مادربزرگش را به حضرت عبدالعظیم برد سپس به حرم حضرت امام رفتیم و در نهایت ما را به مزار شهدا برد و در آنجا به ما می‌گفت مادر هر چی از این شهدا بخواهید بهتان می‌دهند دعا کنید که عاقبت به خیر شوید🌹 وقتی که به سر مزار شهدای گمنام می‌رفتیم به من می‌گفت مادر این شهدا روزی مادر داشتند اما الان مادرانشان چشم‌انتظارشان هستند😔 شما باید برای اینها مادری کنید. از بچگی فردی خاص بود و هیچ وقت گریه نمی‌کرد، طوری بود که من گمان کردم مشکلی دارد که گریه نمی‌کند❗️ اما دیدم نه، او فقط لبخند می‌زند. خیلی زود راه افتاد و اولین کلامی که به زبان آورد «شهیدم من» بود😳 طوری که مادربزرگش تعجب می‌کرد که زبانش با این کلمه باز شده است. مهدی عزیزی🌹
چند روز قبل از اعزام غلامرضا به سوریه، یک سفارش از من خواست و من گفتم: «سعی کن هرجا هستی یک قران جیبی کوچک همراه داشته باشی👌» و وی قران کوچکی از جیب پیراهنش بیرون آورد و گفت: «این قرآن سال‌ها با من است و آن را از خودم جدا نمی‌کنم☺️». غلامرضا درباره #نماز_اول_وقت و مواظبت از فرزندمان بسیار سفارش می‌کرد و تأکید بسیار داشت که ما نماز را اول وقت بخوانیم☝️ و همیشه دعا می‌کرد که فرزندان‌مان سرباز امام زمان (عج) باشند✨ #شهید_مدافع_حرم غلامرضا لنگری زاده🌹 🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🎥 اگر خواستی بهت ثابت بشه که شهیدان زنده هستند این کلیپ کوتاه را ببین #شهید_مدافع_حرم #مراسم_عقد #حاج_قاسم_سلیمانی 🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•
🔸راه ما #راه_حسین است. خدا را شاکرم که به این بنده رحم نمود و مورد لطف و عنایت خود قرار داد🙏 و این موقعیت را فراهم نمود تا من به #وظیفه خود عمل کنم. 🔹حالا که ائمه اطهار و #حضرت_زینب (س) مرا برای دفاع از حریم اهل بیت پذیرفته اند و من به چنین افتخاری😇 نائل شده ام با تمام وجود و #مشتاقانه آماده ام تا جان ناقابل خود را فدای آنها نمایم❣ 🔸خدارا شکر میکنم که #عشق_علی (ع) و ائمه اطهار را در وجود من قرار دارد و چنین نعمت بزرگی را به من عطا نمود. دوستان و همکاران و هم وطنان ما باید #شاکر چنین نعمتی باشیم🤲 که ما را در چنین کشوری🇮🇷 قرار داد که از هر نظر ممتاز می باشد #شهید_محمد_مرادی #شهید_مدافع_حرم 🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•
🔰عكسی بسيار شورانگيز و پر رمز و راز: 🔸اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش✍ باقی مانده است: 🍃نرخ رفتن به چند است؟ 🍃قدر دل كندن از دو فرزند👥 است 🔹آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و ساعت ۴ صبح⏰ چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی☎️ صحبت کردم، چون تقریبا از رفتنش می‌گذشت خیلی دلتنگش بودم 🔸حرف که می‌زدیم گفتم: جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده💔 گفت: مادر! من را به (س) بسپار، دلت آرام می‌شود. باور کنید الان هم با اینکه پسرم شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س)🌷 می‌دانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده... 🔹مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت اعزام و در تاريخ ۱۳۹۶/۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان🌙 در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع نائل آمد🕊 🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•
به مادرم بگید قفس شکسته و پرنده پر زده🕊 به مادرم بگید بهار اومده، جوونه سر زده🌱 به مادرم بگید هنوز خنده هاش رو سر جهازشن به مادرم بگین هنوز گریه هاش تو جا نمازشن. 🍃🌺🍃🌺🍃 شب عملیات همرزم مجید ازش میپرسه: مجید حیف تو نیست خالکوبی داری؟ مجید گفت فردا این یا پاک میشه یا خاک..... عملیات شد و مجید با گلوله ای که به دستش خورد، اون خالکوبی برای همیشه پاک شد. مجید قبل از اعزام خواب خانم فاطمه زهرا(س) رو دیده بود بهش گفته بودن که تا یک هفته دیگه میای پیش ما..... مجید با چهار گلوله به پهلوش مانند مادرش زهرا(س) به شهادت رسید
🔸خلیل نسبت به همه به خصوص خانواده بسیار ، رئوف و دلسوز♥️ بود و در احترام به والدین و آن‌ها تلاش بسیاری داشت. 🔹به فرایض دینی خود نیز اهمیت فراوانی می‌داد👌 و در کارهای اجتماعی نیز فعال بود و با سعی می‌کرد مشکلات مردم را پیگیری نماید. همچنین حضور پررنگی در مراسمات ملی مذهبی به خصوص عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین(ع)🚩 داشت و به ائمه اطهار می‌ورزید. 🔸او مطیع اوامر بود و بارها تاکید می‌کرد که باید گوش به فرمان رهبر انقلاب باشیم✔️ تا مملکت ما از گزند دشمنان در امان بماند و معتقد بود که به مشکلات کشور بی‌تفاوت باشیم و باید تلاش نماییم💪 از این انقلاب حفاظت نماییم. 🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•
... امام زاده و هیئت بود، ولی همیشہ جلوی در🚪 می ایستاد معتقد بود دربانی و بودن برای ائمـه لطف بیشترے دارد😇 میگفت: هرچی باشی بیشتر نگاهت می کند👌 🌷 🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•
👌 🔹با اینکه بیش از ده سال از عضویت مرتضی در سپاه می گذشت و حقش بود که از خانه سازمانی استفاده کند، اما هرگز قبول نکرد. می گفت: بچه هایی هستند که بیش از من از خانه سازمانی احتیاج دارند 🔸من گفتم: مرتضی این حق توست، چرا ازش استفاده نمی کنی؟ می گفت: همیشه آدم قرار نیست از حقش استفاده کنه، خیلی وقتها هم باید از حقش بگذره 🔹ما بعد ازدواج به خانه ای که پدر مرتضی برایش تهیه کرده بود رفتیم و آنجا زندگی کردیم 🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•
🌷 💠حاجی از من آخوند در نمیاد 🔰با شهید هم هجره بودیم. حدودا یازده سال🗓 پیش بود که با شهید صدر زاده🌷 مرحوم حاج مهدی ضیایی و لقمان یداللهی و سید رضا بطحایی که چند سال پیش توسط داعش در نزدیکی به شهادت رسید🕊 هم هجره بودیم و فقط من وآقای یداللهی . 🔰خوشحالم که رفیق هایمان به خیر شدند و سرنوشت خوبی داشتند👌 من 2 سال از مصطفی بزرگتر بودم و تازه وارد حوزه شده بود و با او صرف ساده را تمرین📝 میکردم. 🔰مباحث را خیلی خوب متوجه نشده بود🗯 ناگهان قاطی کرد و گفت: حاجی از من در نمی آید. گفتم: پس چرا اومدی حوزه⁉️ باید کنی... تازه شروع کردی برادر 🔰گفت: می دانم اما من دنبال ای میگردم و با این هدف🎯 آمده ام حوزه اما حالا متوجه شدم که طلبه خوبی نمیشوم❌ باید را پیدا کنم. 🔰مصطفی وقتی وارد شد محاسنی نداشت و خیلی چهره اش به نوجوان ها👱 میخورد⚡️اما هر کسی با او هم صحبت میشد متوجه میشد که او از سنش بیشتر . و همه میگفتند: واقعا عین گمشده ها دنبال میگردد✅ 🔰به همه گفته بود دنبال گمشده ام هستم. اگر اینجا پیدا نکنم❎ حتما جای دیگر ! به نظرم به دلیل فیزیک و توانایی که داشت را درست انتخاب کرد✔️اصلا به قدو قواره میخورد که یک چریک باشد و اهل مبارزه💥... چرا که همیشه مثل یک منتظر و آماده بود. راوی: علی اکبر فرهنگیان شاعر آیینی و دوست شهید صدر زاده 🌷
🌷 💠سوغاتی 🔰خیلی خوش سلیقه‌ بود👌 هر چیزی را که به نظرش میامد میگرفت و هزینه💰 و مقدار برای ایشون مهم نبود. 🔰همیشه به ایشون میگفتم: بابا میخوای خیلی بگیری دو یا سه تکه ولی فایده نداشت❌ یک سفر که برای اباعبدالله رفته بودن کربلا، برای من کت چرم🧥 خریده بودن و وقتی به بقیه ی همسفران نشان داده بودن همه ی برای خانم هاشون یکی یک کت از همان ها گرفته بودن☺️ 🔰یک روز قبل از اینکه بیان تلفن زد☎️ و گفت: خانم یک چیز از شما میپرسم فقط جواب منو بده. از بین این رنگ هایی که میگم کدام یک را دوست داری. "سبز . قهوه ای . آبی یا زرد". گفتم زرد چه طور⁉️ 🔰گفت: از یک چیزی را برای شما خریدم و یکی از همسفران چیزی برای خانمش نخریده🙁 و حالا که از مرز رد شدیم چسبیده تو که گرفتی یکیش را بده به من و من تو رودرواسی گیر کردم مجبورم یکی از این کت ها را بدم به ایشون. 🔰با وجود اینکه من گفتم رنگ را بده به ایشون ولی گفت: آخه همه ی رنگ هاش خیلی قشنگه😍 و دوست داشتم از تمام رنگ ها و مدل ها داشته باشی👌 چهار مدل در و از هر مدلی یک رنگش را انتخاب کردم. 🔰باز هم فکرت💭 را بکن و خبرش را بده. خلاصه همان را داده بودن به اون آقا. وقتی از سفر برگشتن🚌 دیدم چه کت های قشنگی. گفتم: خوب یکی کافی بود. گفت: دلم میخواست از همه ی رنگ ها و مدل هاش داشته باشی♥️ 🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•
🔹وقتي زمزمه جنگ به گوش مي‌رسيد چه جنگ با طالبان، چه جنگ با روسيه و چه جنگ با ، اين بيت شعر از حافظ را زمزمه مي‌كرد: حافظ ملول نباش كه الله اكبر است/ دشمن اگر قوي نگهدار است ☝️ پدر مي‌گفت جنگ سوريه هر چقدر هم طول بكشد بالاخره هر طرف كه خدا باشد حق است و ان‌شاءالله.👌 🔸قبل از آخرين اعزام و شهادتش هم خواب ديده بود در ميدانگاهي كه اطرافش را كوه و تپه فرا گرفته است 11 نفر به دست هستند و كسي به پدر شمشيري مي‌دهد و پدر مي‌شود نفر دوازدهم آن ميدان رزم.✅ در آن ميدان هم به مي‌رسد.😔 صبح كه پدر خواب را براي تعريف كرد، از ايشان خواست تا خودش را آماده شهادت و پذيرايي از مهمان‌ها كند. گفت من بايد بروم و به آنچه مي‌خواهم برسم.🌹 🔸شهيد محمد اسحاق نادري با سفيدي داشت كه عجيب ياد حبيب بن مظاهر را در دل‌ها زنده مي‌كرد. اين رزمنده كه در سال‌هاي جنگ و خون افغانستان مردانه ايستاد و امام خميني بود از جواني در جبهه مقاومت اسلامي حضور داشت💔 حبیب بن مظاهر فاطمیون 🌹
🌷 💠شب‌ورودبه بوڪمال بود.تمـام گردان داشـت وارد شـهر میشد. برخـی از مـردم هنوز تو شـهر بودند.. ماگـروه‌موشـڪے بودیـم،بایـد جـاهاے خاص مستقر میـشدیم..چنـد دقـیقه اے رفتـیم بـالاے یـه خـونه و مراقـب اطراف بـودیم یه پیرمـرد به هـمراه ۳ بچه که از سه چهار سـاله تا ده یازده سـاله با لـباس هاے پاره پوره و قـیافه هاے حـموم نرفته جـلوے ساختمان نشسته بودند ڪه ما بدونیم اونـجا خانواده زنـدگے میکنه.. 💠مـاایرانے ها هـم ڪه عاشق بچه ڪوچولو،خواسـتیم یڪم بچـه هارو نوازش ڪنـیم..فڪرشرو بڪن بچه اے ڪه تمام عـمرش دیـده،حالا با دیدن ماڪه لبـاس پوشیدیم قطعا میـترسه. لـباس مـنم طرحـش مثل لبـاس داعـشیا بود،موقعے ڪه رفتیـم نزدیڪشون،اون بچـه ڪوچیڪ و چنـد قدم عقب رفـت مـاهم ڪه دیگه ڪاریش نداشتیم 💠موقـع بیرون اومـدن از خـونه،نتونستم جلوے خودمو بگـیرم بچه هارو بغل کردم و بوسـیدمشون رفت از تو مـاشـین باقـلوا آورد و به بـچه ها تعارف ڪرد.. باقـی بچه هـاے تیـم اومدند و اون بچه ها رو ڪمے ڪردند و باهـاشون دست دادند.. 💠 رانـنده ما بـود.سوییچ رو بـهش دادم گفتم بشـین بریم..گفـت‌حوصله ندارم خودت بشین.نشسـتم تو ماشـین و همین ڪه حرڪت ڪردیم زد زیر گریه.. اون لحـظه بود ڪه از اعماق قلبـم حسـرت اون حالش رو خوردم...💔 🌷یادش با ذکر راوی:همرزم شهید 🌺 🍃🌹🍃🌹
💠شهید مدافع حرم مرتضی عطایی(ابوعلی) در مطهر رضوی ... 📜بخشی از وصیتنامه شهید عطایی: برای فرج (عج) بسیار دعا کنید🤲 که فرجمان در آقا و مولایمان صاحب الزمان (عج) میباشد. 🌷 🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼 درپیامرسان ایتا به گام دوم بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/166330391C2def9bc049 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•
محمد دلاورانه می جنگید بچه ها را سازمان می داد و دوباره مشغول شلیک💥 می شد؛ انگار سال هاست جنگ دارد. نزدیک دو ساعت از آغاز حمله گذشته بود و های ما رو به اتمام بود. کنار من تیر به پایش خورد⚡️ و زمین گیر شد. محمد با یک فاصله از ما در انتهای خاکریز و جا نشسته بود. گهگاهی بلند می شد و به طرف داعشی ها👹 شلیک می کرد. مدام تصویر و برده شدن سرهایمان را می دیدم. در اوج ناامیدی😞 رو به محمد فریاد زدم :« می گوید جناح راست با شما. جناح راست با شما.» به حالت سجده درآمده بود تا حرف هایم را بشنود👂 فریاد زد:«خیالت راحت. به حسین بگو تا آخرین گلوله و اگر تیرهایم تمام شد، باز هم از جایم تکان نمی خوردم🚷» این را گفت و اسلحه را برای شلیک💥 دوباره آماده کرد. روی زانو ایستاد، تمرکز کرد و قبل از اینکه تیری بزند شد..
🐚🌺🐚🌺🐚🌺🐚🌺 🍂مي‌گويند است كه آدمي تا آن‌ها را دارد قدر نمی‌داند، يكي و ديگري سلامتي♥️ الآن شرايط جوري است كه بايد برويم تا اين دو چيز را براي مردم كشورم به آورم. 🍂هدف كشور ماست و الآن جبهه‌ی ما کاملاً مشخص است👌ما نسل جوان ادامه‌ دهنده راه هستيم و خون حسين❣ و اهل‌بیت در رگ‌های ما جريان دارد پس می‌رویم، می‌رویم✊ تا دشمن نتواند نگاه چپ به ما، به كشور ما و به انقلاب ما و به اسلام؛ بكند.  🍂از مردم عزيز كشور می‌خواهم از مسير ولايت دور نشوند🚷 و راه را با طي كنند. نماز خواندن كمك می‌کند تا به اصول انقلاب پايبند باشيم. البته نمازي كه از باشد نه بخاطر اين كه فقط تكليف خود را انجام دهيم. 🍂نماز از گمراهي نجات مي‌دهد، پس به نماز📿 اهميت زيادي بدهيد همين‌طور كه راه را به ما نشان مي‌دهد.   🌷
🔹بخشی از وصیتنامه 🌾ای مردم شما را میدهم به آن چیزی که ایمان دارید، نائب برحق زمان(عج) حضرت امام خامنه ای را همانند امام علی(ع) خانه نشین نکنید. ❌ 🥀چرا که در این دنیا تنها چیزی که مرا آرام می نمود، نگاه زیبا و قشنگ 🌷و پر درد این آقا بود 💞
💞 💥ازدواج من و ،ڪاملاً سنٺے بود. روزےڪہ بہ خواستگارے بندہ آمدند، همسر شہیدم گفت: «من دنباݪ عاقبٺ بخیرے و هستم و دوسٺ دارم همســ💍ـر آیندہ ‌ام نیز با من هم‌قدم باشد...». 💥ایمان و عشق بہ اهݪ بیٺ(ع) در همان روز خواسٺگارے در چہــ🙂ـرہ ‌اش متبلور بود و باڪلام دلنشینش ڪہ بوے خدا می‌داد، من را جذب ڪــ😍ـرد.
🍃🌺🍃🌺🍃 🍁مهریه مون حسن بود... هفت سفر عشق💖مکه و کربلا وسوریه و... که تموم سفرها رو دوتایی با هم رفتیم.خیلی به اهمیت می داد. میگفت: مسلمون باید ظاهرش هم بوی مسلمونی بده... خیلی هم بود. 🍁خیلی به وادکلن و این چیزا اهمیت می داد. رو بچه ها هم خیلی تاکید داشت و میگفت باید باشن.هیچ وقت صدای را نشنیدم،نماز شبش،زیارت عاشورا و🏴 نماز اول هیچ وقت ترک نشد. 🌷 🌷
🌷 💢هر سه شب قدرِ✨ سال ۹۶، مهمان بهشت 🌸زهرا بودیم. از بعد افطار می رفتیم تا سحر. آقانوید اهل یک جا نبود. به مزار خیلی از شهدا سر می زد. .شب 🌙۲۱ ام اما بیشتر، کنار مزار  نشسته بود، شاید سه ساعت⏰ پایین پایِ بود، گاهی سر به سنگِ کربلایی شهید میگذاشت و نجوا میکرد و با صورت خیس از اشک،😢 سر بلند می کرد. ♨️گاهی گوشی📱 به دست دعا می خواند و در عین هم که داشت اگر رفیقی رو سر مزار می دید تعریف و سر به سر هم به راه بود… سرمزار چه گفت و چه چیزهایی شنید، نمیدانم، اما هرچه بود، رزق رو برای سالش بگیره و تنها امضای سرنوشت سازِ حضرت صاحب الامر(عج)، پایین برگه تقدیرش نیاز بود… 💢شب 🌟۲۳ ام، بعد از اتمام مراسمِ حاج  راهی  شدیم. نزدیکِ اذان صبح 🌥 بود که رفتیم کنارمزار  . این شهید عزیز سحرگاه ۲۴ رمضان سال ۹۲ شدند. گفتیم نزدیک سالگرد شهادتش هست و به برکت این روز، ان شالله به ما عنایت می کنه.اونجا آقانوید با حال منقلبی زیارت و روضه خواند و بعد گفت بریم به شهدا سر بزنیم. ♨️بین الطلوعین⛅️ آن روز، فرصت و نهایی بود. تک تکِ مزار شهدای مدافع حرم و که بهشون ارادت خاص 🌷داشت، باهم رفتیم. تک تکِ این مزارها رو خم می شد، بوسید و براشون سوره قدرمیخواند و زیر لب چیزی میگفت. آخرین مزار مزار  بود، اولین شهیدِمدافع حرم. 💢بعد از سوره قدر، آهی کشید و اینبار بلند گفت: " شهدا اومدم تک تک تون رو ، هدیه دادم بهتون و خواستم واسطه بشید. دعاکنید🤲 برای ما هم امضا کنند….." حتما همان لحظه ها، سالش به محضرِ امام زمان (عج) رسیده و مولا با لبخندی شیرین، ♨️شهادت در معرکه را همانطور که دوست داشت، برایش امضا کردند… ان شاﺀالله سال ما هم لبخند☺️ به لب مولامون آورده باشه✨ 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
از شهدا الگو برداری کنیم ... 🍁بهش گفتم رفیق دانشگاه یک جای خالی داره هم احتیاج داره، تو هم که نیروی و ولایی هستی 🍃ماشاءالله دور و برت پر از رجال سیاسیه، دستت بازه بیا از بند پارتی استفاده کن برو سرکار 🌾 زد و گفت: رفیق!...اگر برگزار می کنند همه می تونند شرکت کنند. مسئله ای نیست اسم من هم بده ولی اگر مردم نمی توانند بیایند شرکت کنند. من از و ام سوءاستفاده نمی کنم 🌷 🌺 🌺 درپیامرسان ایتا به گام دوم بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/166330391C2def9bc049 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•
از ابتدای تشکیل جبهه مقاومت اسلامی، استان ۱۵ شهید تقدیم کرده است. شهید ستار عباسی یکی از این ۱۵ نفر است که ۲۵ آبان ماه ۱۳۹۴ در حلب سوریه خلعت شهادت🌷 پوشید. مینا عباسی همسر شهید که دخترعموی او نیز هست، از می‌گوید که همسرش پیش از غائله تروریست‌های تفکیری می‌بیند و مطمئن می‌شود در سوریه به شهادت خواهد رسید. شهید عباسی ابتدا به عراق و سپس به مشهدش در اعزام می‌شود. بیابان‌های حلب، کربلای ستار بودند که خاکش تشنه خون❣ او بود. 🌷
🔰شهیدی که نهضت سوادآموزی در جبهه‌های سوریه راه انداخته بود 🔸شهید موحدنیا در کنار بحث جهاد و رزم در ، پیگیر مسئله علمی و سواد تیپ و مسئول سوادآموزی📝 تیپ فاطمیون بودند. 🔹شهید موحدنیا🌷 اذعان داشتند این عزیزان حتی برای ارتباط‌گیری با خانواده‌هایشان امکان تایپ‌کردن و ارسال پیام📲 و عکس در فضای مجازی را بلد نیستند و برای همین درصدد بودند و دائماً کتب و جزوات درسی📑 را برای آموزش سواد به نیروهای فاطمیون به سوریه می‌بردند. 🔸سردار مرتضوی از مسئولین اصلی تیپ فاطمیون نقل می‌کنند: وقتی از کوچه پس کوچه‌ها به سمت خط مقدم می‌رفتم، چادری⛺️ دقیقاً در نزدیکی خط نبرد، توجهم را جلب کرد؛ وقتی به آن چادر مراجعه کردم، دیدم این چادر محل اسکان و و مقر نیروی‌های فاطمیون است و آقا مهدی پیگیر مسئله سواد و علمی نیروها حتی در نزدیکترین قسمت به خط مقدم هستند👌 🔹با تعجب پرسیدم: صالح! (نام جهادی شهید موحدنیا در سوریه ) تو در این قسمت حساس و ، چادر سوادآموزی برپا کرده‌ای⁉️
…🏴 🌷ایام فاطمیه سال 92 بود. قرار شد ماکت خونه حضرت زهرا (س) رو درست کنیم. درو دیوار خونه رو گل زدیم. 🌷 موقع آتیش زدن در که شد، محمد حسین رفت بیرون، گفت: " خودت این قسمتشو انجام بده، طاقت دیدن این قسمتو ندارم...😭" 🌷اون سال ایام فاطمیه با اون تمثال خونه حضرت زهرا (س)، حالو هوایی داشت.… 🌷 🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼 درپیامرسان ایتا به گام دوم بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/166330391C2def9bc049 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•