eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
2.7هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
1 فایل
🌱درمنظومه شمسی سیاره ایست به نام زمین🌱 درگوشه ای از این سیاره جغرافیای ست به نام ایران در تاریخ ایستادگی ایران روایت ست بنام #دفاع_مقدس🌱 #نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس 🌱چه سر ها داده ایم برای سربلندی ایران🌱 #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام صبحتون پر از رنگ خدا ممنون که دعوت شهدا را پذیرفین شفاعت شهدا شامل حالتان
حاج کریم دوستی از آزادگان سر افراز لشگر عاشورا که در سن 14 سالگی در عملیات خیبر به اسارت دشمن در آمد و خاطرات این عزیز قبل از اسارت و زمان اسارت ♦️حاج کریم دوستی میگه در حین عملیلت خیبر خدا رحمت کنه برادر آزاده برادر مکفی میانجی را از فرماندهان گروهان ما بود یه روز 10 الی 11نفر از بعثی ها را اسیر گرفته بود و داشت میاورد ماهم به استقبالشان رفتیم یکی از اسرا عراقی رو کرد به من گفت :جگر . من فک کردم داره بدو بیراه میگه یه سیلی زدم بهش ولی اصلا اثر نکرد چون 14سالم بود اسیر عراق هم درشت هیکل بعد فهمیدم منظورش از "جگر" سیگار بود بعد مرحوم "مکفی میانجی" اومد یه سیلی محکم به من زد چون برادر "مکفی" ورزشکاربود من یک ربع سرم گیج رفت بعد که حالم خوب شد به من گفت ما مسلمانیم اسیر را را نباید زد باید به اسیر احترام کنیم وبا مدارا رفتار کنیم ♦️جالب اینجاست که بعدا همه باهم در عملیات خیبر همراه برادر "مکفی " اسیر شدیم . اول که همه مونا کتک زدن بعدهم منو هر روز کتک میزدن با خدا بیامرز مکفی شوخی میکردم میگفتم یادته بخاط اسیر عراقی به من سیلی زدی ؟ گفتی باید با اسیر باید مدارا کرد پس مگه ما اسیر نیستیم چرا هرروز منو کتک میرنن؟ اونم سرشا مینداخت پائین میگفت برادر دوستی ما مسلمانیم اونا فرق میکنن. می ترسید اسم همه را لو بدم به عراقیا بگم اینها همه پاسدارن و فرمانده چون به شوخی میگفتم فردا اگه دوباره منو زدن همه را لومیدم یکی از رزمندگان اسیر بنام حاج عادل صبور را گذاشته بودن ادامه :درقسمت 2 راوی :آزاده سرافرار حاج کریم دوستی از گیلان @seYed_Ekhlas🇮🇷👇
قسمت 2 *حاج عادل صبور را گذاشته بودن مواظبم باشه تا کسی رو لوندم ♦️یکی از هم بندهای حاج کریم بنام سید کمال صدری بعد از اسارت تعریف میکنه میگه وقتی همان روز اول وقتی بعثی ها ما را بردن به استخبارات نوبت برادر کریم دوستی شد همان اول مقابل باز جوی استخبارات ♦️اینگونه آغاز کرد بسم الله با سلام درود بر امام خمینی و شهیدان انقلاب . بعدهم با سیم کابل توسط بازجوی بعثی روبروشد بدجوری کتکش میزدن حاج کمال صدری میگه بدجوری ترسیده بودیم نکنه برادر کریم دوستی 14 ساله ما زیر ضربه سیم کابل طاقت نیاره و همه ما را بعنوان پاسدار و فرمانده لو بده ولی با تمام سن وسال کمش مقاومت کرد و لام تا کام حرف نزد تا مدتها کریم دوستی به همین روال با زندانبانان عراقی کل کل میکرد و کتک میخورد... *(سردارحاج عادل صبور یکی فرماندهان استان اردبیل) پ ن این بخش توسط حاج حمید راویت شده از زبان حاج کمال صدری همرزم برادر کریم دوستی ♦️آری اینچنین بود مقاومت آزادگان سرافراز در بند رژیم بعث همه باید بدانیم امنیت امروز را مدیون همه شهدا ورزمندگان و جانبازان و آزادگان سرافراز هستیم "سیّد اخلاص موسوی " @seYed_Ekhlas🇮🇷
11.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام اگه گوش کردی و دلت شکست تو را به همون امام رضا مارا دعا کن خیلی التماس دعا دارم 😭😭😭😭😭😭😭😭
تبادل: سلام صبور باشید اطلاعات و خاطرات شهدا ورزمندگان بطور کامل بزودی ان شاءالله تکمیل و منتشر خواهد شد در این مسیر مار یاری فرمایید سید اخلاص
خوش اومدین ما شمارادعوت کردیم تا غربت ما را ببینید خیلیها به نام ما به نان رسیدن با شما که به ما سر زدین با ما به جانان میرسد از طرف شهدای غریب❤️🌹
عقده دل عده ای رفتند در یک شب رهی صدساله را ، عده ای هم یک شبه با خون آنان خان شدند . آب شد شمع وجود عده ای وقت خطر ، عده ای هم بعد دعوا رستم دستان شدند . عده ای بردند در بند اسارت رنج ها ، عده ای دیگر اسیر بند نام و نان شدند . زخمها خوردند بعضی از کمان دشمنان ، جای آنان عده ای دیگر ولی درمان شدند . قطع شد پاها و دست عده ای بر روی مین ، عده ای خوش رقص اما لاله نعمان شدند . بست مجرای نفس بر عده ای گاز عدو ، عده ای با ساز او پروانه سا رقصان شدند . ظاهر بعضی ز جور خردل کین شد خراب ، ظاهرا ظاهرنمایان لایق جانان شدند . عده ای ده سال جنگیدند با اهریمنان ، بر سر خوان غنیمت دیگران مهمان شدند . عده ای بی ادعا دادند جان در راه دین ، عاقبت پرمدّعا ها صاحب عنوان شدند . خون دل خوردند بعضی بهر حفظ انقلاب ، وارث این خون دلها پاک بی دردان شدند . رنج ها بردند بعضی در ره حفظ وطن ، دیگران میراث خوار زحمت آنان شدند . مادرانی خم شدند از هجر فرزندانشان ، عده ای مطرب مرامان پسته سا خندان شدند . گشت اخراج از ادارات عده ای ایثارگر ، عده ای خدمت نرفته ، خادم سلطان شدند . شاعران شعر عزت در خم یک کوچه اند ، در عوض صوفی مآبان ساقی مستان شدند . هست شعر عده ای مملوّ از شور و شعور ، با شعار صرف بعضی صاحب دیوان شدند . ای صبا ، ابلاغ کن بر دوست این پیغام را چون شده ، نامرد مردان معرکه گردان شدند ؟ گوی تاکی عقده از دل باز نگشاید حمید ؟ از چه پس آلاله ها در خون خود غلطان شدند ؟ استاد حاج حمید مصطفی زاده جانباز سر افراز 👇👇
آری این چنین بود غربت ما ما مست الستیم عاشق یاریم کار با عربده ی مستانه اغیار ندایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا