در گوشه ای از همین
سیاره زمین
خدارا دید
و به رضوان خدا
پر گشود 🕊🕊🕊🥀🍁🍂💧
و اما
ما هنوز تمرین میکنیم
اهدنالصراطالمستقیم را
تصویر ارسالی
از السابقون حاج اسکندر برنجی
از دیار
شهید املاکی ها 🥀
https://eitaa.com/joinchat/2581528958C63d5a1ec90
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل به بیان زدن مجنون کجا و
دل به دریای بلا زدن کجا ؟!!
مجنوتر ار مجنون شمائید
که دل به دریای بلا زدید 🌾🌾🥀🍁🍂💧
بقول شهید
آسید مرتض آوینی عاشقان
عاشق بلایند.
در حیات در احتجاب.
صدف عشق است و آن را جز در
اقانوس بلا
نمی توان یافت ؛
عاشقان غواصان این بحرند
واگر مجنون نباشند🌾
چگونه به دریا بزنند
مجنون تر از مجنونند
دل به دریای بلا زده اند
#همه_مدیون_قطره_قطره_خون_ش_هدائیم
https://eitaa.com/joinchat/2581528958C63d5a1ec90
#جامانده_از_قافله_عشق🦋
🕊🌤💐
سردار سرتیپ شهید تقی بهمنی،معلم دلسوز و با اخلاصی بودکه دردانشگاه انقلاب رتبه بالایی کسب کرد.او اولین فرمانده شهید استان همدان بودکه مفتخربه دریافت درجه سرتیپ تمام از طرف مقام معظم رهبری شد ونامش درمدرسه عشق ودانشگاه انقلاب برای همیشه تاریخ ماندگار شد.
او که از نوجوانی رنج را درخانوادهای تنگدست تجربه کرده بود؛بیشتر حقوق دریافتیاش از آموزش وپرورش راصرف دانش آموزان محروم یک مدرسه روستایی کرد.تقی 12تیر1335در همدان و خانوادهای مذهبی متولد شد و از نوجوانی با کار کردن کنار تحصیل به اقتصاد خانواده کمک کرد.بعدها عضو سپاه دانش شد و برای سوادآموزی به مناطق محروم رفت و آمدمیکرد.
✨با پیروزی انقلاب اسلامی معلم شد و در روستای منور تپه اسدآباد مشغول تدریس شد؛جایی که پس ازشهادتش،مردم روستا به پاس خدمات و تلاش خارج ازوظیفه این معلم دلسوز،نام «شهید بهمنی» را برای آن انتخاب کردند.
او عاشق شاگردانش بودوبه گفته مادرش،آنها را با خودبه خانه میآورد؛حمام میکرد؛غذا میدادوحتی گاهی برایشان کت و شلوار میخرید.درمدرسه هم نهار و میوهاش را بین بچهها تقسیم میکردوخودش اندکی نان میخورد.
🍃او درمدرسه،مشق عشق میکردو بیشتر درآمدش را برای روستای محل تدریسش و مردم روستا خرج میکردیا به دوستان و آشنایان قرض میداد.پولهایش برکت عجیبی داشت:هزینه ازدواج،ساخت خانه،پرداخت بدهی و مهمتر از همه باز کردن گره از کار مردم.
دلسوزی،اخلاص،مردم داری و تقوا ویژگی ذاتی تقی بود...
باز کن پنجره را
صبــح آمده
تا دوست داشتنت را
از نو گوشزد ڪند ...😍
#روزتون_مزین_به_نگاه
#شهیدان مصطفی رسول هادی 🌹
࿐჻❥⸙💚💚💚⸙❥჻࿐
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊
#پیامکی_از_بهشت 💐
يادتان نرود كه دشمن اصلي ما آمريكا است و به هوش باشيد كه با مراقبتهای دائمي و هوشياري كامل هر گونه انحراف از خط اصيل اسلامي را سد كنيد و اجازه ندهيد كه افكارتان از دشمن اصلي منحرف گردد و بدانيد كه سرنوشت انقلاب بستگي به استقامت شما در برابر مشكلات ناشي از جنگ خواهد داشت .
🌹 #شهید_والامقام
🕊 #اصغر_حبیب_الهی
#سلام_به_دوستان_شهداء 🌹
#روزتان_شهدایی 🌹
🕊 🌹🌴
aviny-www.Ziaossalehin.ir-04.mp3
852.9K
کجا دانند حال ما🥀🍁🍂💧
سبک باران ساحل ها.....🌨💦
🔈شهید آقاسید مرتضی آوینی
خون خود را🥀🍂🍁💧
بر زمین میریزم تا شاید کسی
به هوش بیاید، تا مگر وجدانی بیدار شود
ولی افسوس که منافع مادی و حُبِ حیات
همه را به زنجیر کشیده است!
#شهید_مصطفی_چمران
🍁🍂🥀💧
سفر به دشت جنون 🍂🍁🥀
🍃🍂
💧💦
بیا دوباره به دشت جنون سری بزنیم
بیا به عقده ی دل باز نشتری بزنیم
برای یافتن شاهراه رحمت دوست
به عشق باده ی وصلت،بیا پری بزنیم
بیا دوباره بپوشیم خرقه ای خاکی
بیا ز خاک به افلاک معبری بزنیم
بیا به خاطر رفع غبار سینه ی خود
سری به باغ گل یاس و عبهری بزنیم
بیا به حرمت دریادلان چزّابه ،
ز خون به سابله دریای احمری بزنیم
به یاد دارخوئین و هویزه و بستان
سری به خطّه ی نخل تناوری بزنیم
بیا برای شکست حصار آبادان ،
دلی به پهنه ی دریا چو بندری بزنیم
به یاد لاله رخان نبرد فتح مبین ،
ز کرخه نور بیا باز محوری بزنیم
بیا برای عبور سریع از کارون ،
پلی ز تخته و چوب شناوری بزنیم
بیا به حرمت آلاله های خرمشهر ،
همیشه ساز وفاق و برادری بزنیم
بیا برای نشان دادن عیار وجود ،
رویم پاوه و لاف قلندری بزنیم
بیا به فجر چهار،سوی آسمان بین ،تا ،
گلی به ماه رخ گرمک و لَری بزنیم
بیا دوباره پلی خیبری زنیم به هور ،
به غمزه در پد شش باز سنگری بزنیم
بیا به یاد طلائیه و حمید ماه وشش ،
به قلب تیره دلان داغ خیبری بزنیم
بلم سوار بیا تا به نور بدر و مَهَش ،
سری به طعنه به ناهید و مشتری بزنیم
به انتقام شهیدان تشنه ی دجله ،
به قلب خصم بیا ما هم اخگری بزنیم
بیا دوباره به یاد شلمچه و اروند ،
به نام فاطمه ، سربند دیگری بزنیم
بیا برای تماشای زخم آب و عطَش ،
سری به آب زیادیّ و چم سری بزنیم
بیا دوباره ببندیم قامت احرام ،
به قصد حج بیا فکّه ،تا، دری بزنیم
برای کسب شعور و تمتّع از عرفات ،
بیا به عین خوش و شوش مشعری بزنیم
به پاس همت چمران ها و همت ها ،
بیا به گلشن دل عطر و عنبری بزنیم
به یاد کاظمی و باکری و خرّازی ،
بیا منار منیر دلاوری بزنیم
به پاس همت دوران و عزم بابایی ،
به نام نامی عباس ، لشکری بزنیم
به نام نامی شیرودیان جان بر کف ،
تکی به خیمه ی دشمن چو کشوری بزنیم
به یاد باقری و کاوه و بروجردی ،
قبا و قبّه و محراب و منبری بزنیم
به احترام خلوص و صفای زین الدین
بیا به ساحت دل زیب و زیوری بزنیم
بیا به یاد شفیع زاده و تجلّایی ،
به چارسوی وطن بانگ آذری بزنیم
بیا به یاد فکوری و نامجوی دلیر ،
به صحن دیده و دل رنگ حیدری بزنیم
به احترام صفای کلاهدوز ، دلا ،
بیا به کوی وفا ، ساز دلبری بزنیم
به پاس آن همه مردی،مقاومت،ایثار،
بیا ز نور به دزفول سردری بزنیم
بیا به حرمت صیّادها به اهل نفاق ،
تکی چو صاعقه ی خشم تندری بزنیم
به لطف همت جانانه ی مقدم ها ،
سری به ناز به سوسوی اختری بزنیم
بیا به یاد خمینی ، زعیم نهضت عشق ،
تکی به باختری ،هم به خاوری بزنیم
به عشق خامنه ای وارث خُمار غدیر ،
بیا به فرق عدو ، تیغ اشتری بزنیم
سلاح جنگ عوض گشته،جنگمان باقی ست
قلم به دست بیا رطل مهتری بزنیم
به عزم جزم بیا با بصیرت و بینش ،
شراره ها به دل خصم مفتری بزنیم
بیا به خاطر تنویر ذهن شب زدگان ،
ز توپخانه ی عرفان ، منوّری بزنیم
بیا به حرمت لب تشنگان شرهانی ،
لبان خشک و تَرَک خورده را تری بزنیم
به احترام شهیدان بی مزار ، بیا ،
سری به سینه ی سوزان مادری بزنیم
کنیم یاد شقایق رخان پژمرده ،
سری به بال و پر زخمی کبوتری بزنیم
به یاد غربت آزادگان عشق تبار ،
بیا ز میکده ی صبر ، ساغری بزنیم
بیا به حرمت فهمیده های فهمیده ،
به مهر بر سر ایتام افسری بزنیم
"حمید" سازسفر زن،بس است تنهایی
به شوق وصل بیا باز شهپری بزنیم
بیا ز باب تمنّا بر آستان عزیز ،
نفیر "مسّنی الضّر" مضطری بزنیم
✍شاعر عاشورایی
جانباز دفاع مقدس حاج حمید مصطفی زاده 🥀🍁🍂💧
پس اون همه علی علی چی شد ⁉️
یک جوان سنی
آمد پیش علامه امینی و گفت: مادرم داره میمیره!
علامه گفت: من که طبیب نیستم.
جوان گفت:
⁉️پس اون همه علی علی چیشد؟ به علی، مادر منو شفا بده.
علامه امینی کاغذی خواست و توش چیزی نوشت و داد به اون جوان و گفت: اینو بذار رو سر مادرت، انشاالله شفا میگیره، فقط توشو نگاه نکن.
ساعتی بعد دیدن یه جمعیتی دارن به سمت مسجد میان.
علامه پرسید: اینا کین؟
گفتن: اون جوان رو میشناسیم ولی بقیه رو نه.
جوان با مادر و قومش اومدن و به علامه امینی گفتن: ما رو شیعه علی کن!
علامه امینی گفت: چیشده؟
مادر جوان گفت: در حال احتضار بودم و ملک الموت را بالای سرم میدیدم، ناگهان یک مرد نورانی (امیرالمومنین) آمد و به ملک الموت فرمود: بروید، به آبروی امینی او را شفاعت کردم و شفا گرفتم.
به علامه امینی اصرار کردند که در نامه چه نوشتید؟
علامه امینی گفت: من سری ننوشتم، خودتون باز کنید و بخونید.
نامه رو باز کردن و این جملات را دیدن:
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
از عبدالحسین امینی به مولایش امیرالمومنین
اگر امینی آبرویی پیش شما دارد این مادر رو شفا بدید
والسلام
السلام علیک یا امیرالمومنین🍃🍃🍃💧