گمان نکن که فقط
عاشورائیان را
به آن بلا آزمودهاند؛
صحرای بلا به وسعتِ
همۀ تاریخ است...
#غزه
#شهید_مرتضی_آوینی
#انتخابمان_کیست؟
نه از امت پیامبر ص بود
نه پیرو علی ع بود
نه رابطه ای با امام حسین ع داشت
ولی
#انتخابش_امام_حسین_شد
چه کسی؟👇
#وهب_نصرانی
چرا ؟
چون حقیقت حسین علیه السلام را دریافت کرد این مهم است
حقیقت سیدالشهدا را دریابیم
🖌سیداخلاص موسوی
هدایت شده از سیّداخلاص موسوی
ما باید حسینوار بجنگیم؛
حسینوار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه؛
حسینوار جنگیدن یعنی دست از همه چیز كشیدن در زندگی؛
#شهید_مهدی_زین_الدین
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
اسرار دلدادگی
مادرم کرده مرا نذر علمدار حسین
شیر او کرده مرا نوکر دربار حسین
پدرم خواند چو در گوشم اذان علوی
رهنمون گشت مرا تا که شوم یار حسین
رسم دلدادگی آموخت برادر چو مرا
بلبل طبع مرا برد به گلزار حسین
خواهرم برد به مسجد چو مرا همره خود
مجلس روضه مرا کرد گرفتار حسین
چون شدم با خبر از قصّه ی مولای غدیر
گشتم عطشان خُم ساقی خَمّار حسین
از خُم حجّ وداع و خَم گیسوی ولی
دل ز کف داده شدم میثم تمّار حسین
به مشامم چو رسید عطر گل یاس نبی
شده ام مست می لعل شرربار حسین
گوش جان تا که سپردم به دعای عرفه
رازها دیدم از اعجاز به گفتار حسین
قصّه ی حرّ شنیدم چو من از واعظ ده
از همان لحظه شدم عاشق رفتار حسین
روضه ی مقتل و تلّ از کف من برده قرار
تا ابد کرد مرا پاک عزادار حسین
نوحه ی مَشک و عَلَم کرد مرا خونین دل
دیده ام زار و دلم هم شده بیمار حسین
از قیامش شده برپای قیامت به جهان
عاجزاست عقل من از معجز ایثار حسین
تا خُمار خُم کوثر درِ خمخانه گشود
یافتم گنج سعادت سرِ بازار حسین
داغ اصغر زده آتش به دل زار حمید
دل غمین غم اکبر ، شده غمخوار حسین
السلام علیک یا رقیه
معراج شبانه ی سه ساله
باز این دل داغدارم امشب بگرفته بهانه ی رقیه ،
خواهم که زنم سری به بزم معراج شبانه ی رقیه
بر بال قلم نشسته تازم تا شام خراب و شوم و ویران ،
گویم ز کبوتری اسیر چنگال مخوف لاشخواران
خواهم سخنی به نظم گویم از بزم وصال بلبل و گل ،
شاید به کرم دهد گدا را چون فاطمه گوهر تغزّل
گویم ز خزان باغ ایمان ، افسردن غنچه های عترت ،
با آه و فغان سرایم امشب از کنج خرابه شعر غربت
گویم سخن از دلی رمیده ، وز دسته گلی خزان کشیده ،
از جمع غریبی و اسیری در طفل یتیم داغ دیده
گویم سخن از غزاله ای که افتاده به دام غلّ و زنجیر ،
از داغ غریبه ای یتیم و از درد دل سه ساله ای پیر
در بند و اسیر پنجه ی غم ،غمدیده و داغدار اکبر ،
آزرده دل از فراق بابا ،سرگشته و بی قرار اصغر
لب تشنه و سوگوار سقّا ، گریان و غمین و دل شکسته ،
چون یاس ز قحط آب پرپر ، چون مرغک بال بسته خسته
در نیم شبی پر از سیاهی ، در گوشه ی یک خرابه محزون ،
بگرفته بغل دو زانوی غم با دیده ای اشکبار و دلخون
غارت شده گوشواره هایش با ددمنشی و ظالمانه ،
گوشش ز جفای کین بریده ، از شدت کینه،وحشیانه
چسبانده به سینه راَس بابا، می بوسد و می نماید افغان ،
بگشوده کلید عقده ی دل ،نالد چو نی از شکوه هجران
گه زیر گلوی او ببوسد، گه گرد محاسنش بروبد ،
گهگاه کند فغان و ناله ، گه سر به جدار تشت کوبد
مانند پرنده ای که طوفان برهم زده آشیانه اش را ،
سرداده به گوشه ی خرابه او نوحه ی کودکانه اش را
چون بلبلی هجر گل کشیده ، دل خون شده از فراق گل ها ،
وصف غم و داغ و درد دل را اینگونه کند برای بابا :
لب تشنه . تو را چو سر بریدند ، آتش بزدند خیمه ها را ،
ناچار پناه بر بیابان بردیم ز شرّ کین اعدا
افتاد شرر به دامن من از آتش کین آل سفیان ،
لب تشنه و خسته می دویدم با پای برهنه در بیابان
کردند اسیرمان به غایت آن تیره دلان پست فطرت ،
زنجیر زدند دست ما را روبه صفتان گرگ سیرت
دست همه از بزرگ و کوچک باهم به طناب بسته بودند ،
از فرط قصاص بدر و خندق گویا پر و بال می گشودند
بر ناقه ی لاغری برهنه کردند سوارمان شقی ها ،
در اوج قساوت و شقاوت بردند ز قتلگاه ما را
آن قافله می سپرد ره ، لیک ، من پای برهنه می دویدم ،
از شدت تازیانه ی زجر با بال شکسته می پریدم
از بس که برهنه پا دویدم پر گشت ز آبله دو پایم ،
پر بود ز خار و خس بیابان ، بی بهره نماند دستهایم
چون خار درید تاول پا ، از پای فتاده غشّ کردم ،
کردند نوازشم به سیلی ، زین روست کبود و روی زردم
گفتند اسیر خارجی مان ، ابن الطّلقای نامسلمان ،
با دست نفاق و جهل و خدعه در شام شدیم سنگ باران
بستند به سنگ عمّه ام را آن مردم ناسپاس و جاهل ،
صد زخم زبان زدند ما را ، اصحاب نفاق و اهل باطل
هر بار بهانه ی تو کردم ، کردند نوازشم به سیلی ،
شد چهره ی زرد دختر تو چون مادر تو کبود و نیلی
بابا . متشکّرم که کردی از دختر خُرد خویش یادی ،
ما همسفری شفیق بودیم ، از ما ز چه رو جدا فتادی ؟
تا شام سوار نیزه بودی ، رنجیده ای از یراق مرکب ؟
خواندی چو به روی نیزه قرآن ،بردی ز دلش امان زینب
زنجیر ز من امان بریده ،صد خار به پای من خلیده ،
صد زخم زبان به جان خریدم ، جانم ز جفا به لب رسیده
یکباره خموش گشت گلشن ، گویا ز نفس فتاده بلبل ،
از دام قفس رهیده گویا ، رفته ست به میهمانی گل
ناگه همه مضطرب دویدند تا بزم وصال دلبر و دل ،
دیدند رقیّه نازنازان در ساحل وصل کرده منزل
دیدند که گل فتاده سویی ، بلبل سوی دیگر اوفتاده ،
بی شاخه و ساقه ، گل ، سرش را بر زانوی بلبلش نهاده
چون شمع بیا " حمید " از این غم آهسته و بی صدا بگرییم ،
بر فاطمه ی سه ساله باید چون زینب مبتلا بگرییم
در حیرتم از سه ساله ای که آنگونه تحمّل کتک داشت !
آنقدر کتک زدند او را انگار قباله ی فدک داشت !
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
تلخ و شیرین عاشورا
تاریخ انسان تلخ و شیرین دیده بسیار ،
اما یقینا مثل عاشورا ندیده
دیده مصیبتها بشر در طول عمرش ،
اما کسی یک روزه قدّی تا ندیده
داغ برادرها و فرزندان و یاران ،
کس چون حسین تشنه لب یکجا ندیده
دیدند خیلی ها غم مرگ برادر ،
اما چو زینب هیچکس زیبا ندیده
دیده کسی سر روی نیزه شاید . اما ،
کس سرجدایی روی نی گویا ندیده
داغ پدر هم دیده خیلی ها و لیکن ،
کس قطعه قطعه پیکر بابا ندیده
داغ یتیمی و غریبی و اسیری ،
کس چون رقیه یکّه و تنها ندیده
دیدند همه دست جدا از پیکر اما ،
بی دست مستی کس دگر سقا ندیده
ماه منیر آل هاشم باشد عباس ،
کس ماه رویی مثل او شهلا ندیده
دیده خسوف ماه را هر دیده . اما ،
مه در خسوف خون کسی حاشا ندیده
شاید کسی هم در تلظّی دیده ماهی ،
کس در تلظّی شیرخوار اما ندیده
دیدند بعضی زیر خنجر حنجر . اما ،
کس زیر خنجر حنجری شیدا ندیده
میدان جنگ آوردگاه پهلوانهاست ،
کس شیرخواری تشنه در هَیجا ندیده
شاید کسی سقای عطشان دیده باشد ،
اما کسی در پهنه ی دریا ندیده
دیدند بعضی داغ فرزند جوان را ،
کس اکبرش را چون حسین رعنا ندیده
کس مثل قاسم زیر سمّ اسب اعدا ،
گل پیکری با سینه ی سینا ندیده
بنگر حمید اوج وفا در ابتلا را ،
ساقی دشت کربلا صهبا ندیده
السلام علیک یا اباعبدالله
کربلا نوحه سی
بیر نوحه ایستدیم سنه تقدیم ائدم حسین ،
گوُردوم قلم هارایه گلیب ، دفتر آغلادی
گلدی آنادان اوُلما گونوندن اَزلده سوُز ،
بیر آه چکدی فاطمه ، پیغمبر آغلادی
یازدیم کوچه ، مدینه ، قباله ، فدک ،حسن ،
قان اوُلدی فضّه نون اوُرگی ، حیدر آغلادی
یازدیم بقیع ، گئجه یاری ، تابوت ، مرتضی ،
اَسدی اَلیم،دوتولدی دیلیم ، گوُزلر آغلادی
یازدیم عراق، کوفه، اوُروجلوق ، اذان ، سحر ،
مسجد سئزیللادی سوُرادان منبر آغلادی
یازدیم گئنه بقیع ، جنازه ، غریب ، اُوخ ،
زینب سوُلوب ، باشیندا قارا معجر آغلادی
یازدیم فرات ، علقمه ، سقّا ، یانان دوُداق ،
مشک اُوت دوتوبدی. خم جالانیب. ساغر آغلادی
گوُردوم کی هَرنه یازدی قلم آغلادی بیری ،
قوُیدوم کناره من قلمی ، جوهر آغلادی
بیردن چاغیردی وجدانیم اوغلان یوُرولمیسان ؟
یاز قُوی باشا آییخدی غافل دیللر آغلادی
یاز قوُیگیلان حسینون آدی دوُلسون عالمه ،
مظلوم آدین ائشیددی باشا کافر آغلادی
یاز کربلاده عشقیلن ایثار حماسه سین ،
یاز ، دئه ،قلم قوُلا پیچیلن حنجر آغلادی
آی باتدی ، باتدی قانه علمدار ائوزی ،گوُزی ،
سرلشکر اوُلدی ، یاتدی عَلم ، لشکر آغلادی
آچدیم گئنه ده دفتریمی تا یازام گئنه ،
اَلده دوتارکا من قلمی ، اَللر آغلادی
باخدیم گوُرم نیا بئله نیسگیللیدور آدون ،
باشیم قارالدی ، اوُلدی گوُزوم مضطر آغلادی
گوُردوم قان ائله بیل یئره گوُیدن یاغور بوتون ،
قانیله دفتریم بوُیانیب خطّر آغلادی
بیلدیم گئرک یازام ائدم اَشگار حقیقتی ،
باغلارکا من قَییم بئلیمی دیزلر آغلادی
یازدیم"ک" کئچمَمیشدیم هله من بو کلمه دن ،
کول ائوسده کولّی باشه بوتون کوللّر آغلادی
یازدیم "ر" یازجاغین ربابون سوُلدی رهروخی ،
سانکی اوُلوبدی غنچا گلی پرپر آغلادی
یازدیم"ب" باخدی باجیسینا بیر باشی یارا ،
بو حالی گوُرجگین بوکولن بئللر آغلادی
یازدیم "ل" لیلی لاله داغین سالدی یادینه ،
لیلا پوزولدی مجنون اوُلوب اکبر آغلادی
یازدیم "ا" آغلادی آناسی اصغر حالینا ،
اَل باشه آتجاغین سوت اَمَر اصغر آغلادی
یازدیم "ک" "ر" "ب""ل""ا" اوُلدی کربلا ،
سو قانه چوندی ، زمزمیلن کوثر آغلادی
یازدیم "جنازه" "آت" "تئزه نال" " اوُن باش آت چاپان" ،
گوُردوم آیاقلار آلتدا قالان پیکر آغلادی
خنجر.حسین باشینا دالدان چکنده شمر ،
ظالم اَلینده باشی کَسَن خنجر آغلادی
گوُرجک بی قانلی کوُینَگی زهرا اَلینده ، چون ،
قَیها چکیب قیامتیلن محشر آغلدی
داغ ، داش ، دره ، تپه،دریا سیزیلّاشور ،
عرشی ائدیب عزاخانا حوری لر آغلادی
نیزه باشیندا گَلدی کَسیک باش نوایه چون ،
گوُردوم کی نیزه باشین اَییب ، نشتر آغلادی
ویردون " حمید " یئر گویه اُوت بوشلا دای قوتار ،
دیللر یانیب ، یارالی دیله دیلبر آغلادی
سیّد🍃
شهیدان اهل قلم
آقا سید مرتضی آوینی
🍃غایت خلقت جهان؛
پرورش انسانهایی است
که در برابر شدائدبر هرچه ترس و شک و تردید و
تعلق است غلبه کنند
و
🍃حسینی شوند
:پ ن: شهدا نمونه بارز این انسان ها هستند
🍃اللهمّ ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک🍃
جامانده از قافله عشق
eitaa.com/jAmAnbH/az/gAflHaHg
قلب عالم🖤
امروز قلب عالم در کربلا می تپد
سلام بر کربلا سلام بر عاشورا
سلام بر غریب زهرا
هدایت شده از سیّداخلاص موسوی
🍁🍂🍁🥀تنی که بروی خاک ماند
🍃 سری که بروی نیزه رفت
و قرآن خواند
بماند قصه پُر غُصه اسرا
🍁🍂🥀💦💧
کعبه ائیلن کربلا مناظره سی
کربلائیله دئدی کعبه منم حقه حرم
من سنی هئچ واقت اُوزومنن شاَنیده تای بیلمرم
سن قوناق اُولدون یانان توپراقلارا ، من گلشنه
سن بیابانسان ولی من قبله گاه داورم
کربلا وئردی جوابین کعبه نون بیرجمله ده
سن اگر داشدان نشانسان ، دیللره من دلبرم
عقلینن عشق اُورتاسیندا فرق وار یئردن گوُیه
سن قاناد عقل اهلینه ، عشق اهلینه من شهپرم
سن اگر عالم بوُیی فخر ائیلوسن حاجیلره
من اوُزوم عشق ائولکه سینده روح حج اکبرم
اوُلسا پیغمبرلره گر یئر ئوزونده بیرحرم
ائول منم کی عرشه زینت،عالم ایچره زیورم
کعبه فخریلن دئدی دای بو شرافت بس منه
زادگاه لافتایم ، من بونا فخر ائلرم
من علی تک قهرمان دنیایه تقدیم ائتمیشم
بو فضیلتلن برابر ، یئر ئوزونده بیلمرم
کربلا سسلندی : کعبه ، بختورسن سن عجب ،
بو بوُیوک بیر فخریدی ، منده بو حقدن گئچمرم
مرتضی اُوچ گون قوُناق اوُلدی سنه کعبه اگر
من علی اوُغلی حسینه تا قیامت بسترم
نور عین مصطفانی من قوجاقه آلمیشام
کعبه ، من الله قانیندان تاپدیم عزتلن کرم
کعبه سسلندی : منیم فخریمدی الله وعده سی
من عدالت تکیه گاهی ، مهدیه یوُل گوُزلرم
مندن عالمده دوُلار آخر عدالت نغمه سی
من پناهسیزلار پناهی ، من ضعیفه یاورم
کربلا تاکیدیلن وئردی جوابین کعبه نون
مرحباکعبه،من ائول موعودی چوُخودان ایسترم
قالخاجاق سندن گویه یا اهل عالم نغمه سی
اهل عالم ،من حسینون اوغلی پور حیدرم
دای قوتارکعبه سن الله محترم سن سن،ولی
من غدیرون یادگاری ، من نشان کوثرم
واریئری فخر ائدسین عالم اسمعیله، هاجره
منده زینب سعی ائدوبدور.واردی عالی منظرم
مروه ده هاردا صفا وار تلینن مقتل کیمین
مشعره سن مفتخرسن ، من شعور مشعرم
داش هارا ، قارداش هارا . انصافون اوُلسون ، دای قوتار
سن منایه فخر ائدورسن ، من منایه مظهرم
من ابالفضلون قلم قوُللارینا فخر ائیلورم
من عطشلن آشنایم، داغدار اصغرم