eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
1.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
674 ویدیو
1 فایل
#نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس و پستها و محتوای ارزشی #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبین و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا ابا محمد ، یا حسن بن علی غریب جهل امت هیچ مظلومی درعالم چون حسن مظلوم نیست حاکمی در حکمرانی مثل او محکوم نیست مصطفی را سبط اکبر اوست اما صد دریغ شرح مظلومیتش در دفتری منظوم نیست کم کسی زحمت به خودداده ست درتکریم او شرح حالش در کتاب جامعی مرقوم نیست بس که طاغوت زمانش رند بود و حیله گر رابع آل عبا را امتش مأموم نیست غرق بحر جهل بودند امتش ،جز اندکی ازجفای امت خود کس چو او مغموم نیست آن که حتی در فراشش از عدو ایمن نبود جز دل شب راز عشقش بر کسی معلوم نیست آن که حتی همسرش هم محرم رازش نبود زین سبب از دشمنش هم سر او مکتوم نیست گشت تسلیم عدو فرماندهان لشکرش هیچ کس چون او امیر لشکری مهزوم نیست داد تن ناچار بر صلحی به رغم میل خود هیچ صلحی در جهان چون صلح او مذموم نیست صلح او را آن چنان بد جلوه دادند اهل کین گویی اصلا در شریعت مصلحت ملزوم نیست گرچه شد تحمیل بر او صلح با آل جفا علتی جز حفظ دین در صلح او موهوم نیست نهضت سرخ حسین را صلح او بنیان نهاد این حقیقت شیعه را هم آنچنان مفهوم نیست تیرباران گشت حتی پیکر بی جان او امر مذمومی که هرگز ، هیچ جا مرسوم نیست کس نگوید تیرباران شد چرا تابوت او گوئیا در کیش تازه این عمل مشئوم نیست مصلحت زد بر دهان مؤمنین مهر سکوت عامل این دیو خلقی گوئیا محتوم نیست بهر محو نام او صدفتنه برپا کرد عدو مرقدش را کرد ویران ، نام او معدوم نیست مانده ام من در تحیر از فحول ذاکرین جز قلیلی عزم کس بر مدح او مجزوم نیست ناله کن چون نی حمیداسرارمستی فاش کن تا بدانند اهل ایمان باورت مسموم نیست آنچنان فریاد کن تا کل عالم بشنوند قلب ما مأوای غیر از چهارده معصوم نیست شرح حالش رابخوان اسرارصلحش رابدان عارف حق حسن از فیض حق محروم نیست
✅قسم‌نامه شهید رئیسعلی دلواری برای مبارزه با بریتانیا: 🔹تا آخرین قطره خون من بر زمین نریخته دست از جنگ و ستیز با آنان نکشم... 🔹١٢ شهریور ماه سالروز شهادت نماد ایستادگی ومقاومت شهیدرئیسعلی دلواری و روز مبارزه با استعمار انگلیس گرامیباد
تنهاترین سردار 🌴 مجتبی آئینه دار احمد مختار بود او فروغ آفتاب حیدر کرّار بود . در مصاف اهرمن تنهای تنها بود او ، در رکابش کاش هفتاد و دو تن رهوار بود کاش در طوفان غدر و موسم جور و جفا ، همچنان عباس او را یک سپهسالار بود کاش در بحبوحه عصیانگری یاغیان ، در سپاه مجتبی یک مرد چون عمّار بود کاش وقتی لشکرش می شد مهیای نبرد ، در سپاهش مالک شیرافکنی سردار بود کاش هنگام رجزخوانی سفیان زادگان ، حمزه اش سالار بود و جعفرش طیّار بود بهر رسوا کردن باند نفاق و کفر و کین ، کاش در ساباط با او میثمی تمّار بود کاش در قحط الرجال و فترت آزادگی ، در سپاهش یک حبیب . آماده ی ایثار بود بودوقتی لشکرش سرگرم مشق جنگ. کاش ، عرصه ساباط و مسکن خالی از اغیار بود کاش سربازان او یک جو بصیرت داشتند ، کاش در قلب سپاهش دیده ای بیدار بود تا کند سد راه جاسوسان اهل بغی را ، کاش سردار سپاهش اندکی هشیار بود کاش با آن حسن شهرت.وان همه اصل و نسب ، مثل عبدالله عبیدالله هم طرّار بود دشمنش غدّار بود و امتش مفتون غدر ، لااقل کاش همسر او محرم اسرار بود کاش هنگام خیانت کردن فرماندهش ، یک ابوذر نامی آنجا چون یل غفّار بود کاش در وقت فروپاشی اردوگاه او ، حُجر نامی . یا رُشَیدی . مجتبی را یار بود کاش وقتی تیر زد تابوت او را اهرمن ، خواهرش را فضّه نامی همدم و غمخوار بود کاش . حمید . آن روز بودی در رکاب مجتبی ، چون قیام کربلا را مجتبی معمار بود . نیست قابل جان ناقابل که قربانش کنی ، او غریب و داغدار قصّه ی مسمار بود ✍شاعر عاشورایی 🥀 💦 💧 جانباز حاج حمید مصطفی زاده🍃
💧کانال یا گذر گاه بهشت کانال این مردان آسمانی کجا و کانال ما کجا ""سید""
رسم عاشقی 🌾گیسو زچه رو به خون خضاب کردی ؟🥀 🌾💧ما مجنون طُره خونین🥀 تو گشتیم تو مجنون که بودی ؟🌱 که چنین آغشته به خونی !🥀 ""سیّد""
✅قسم‌نامه شهید رئیسعلی دلواری برای مبارزه با بریتانیا: 🔹تا آخرین قطره خون من بر زمین نریخته دست از جنگ و ستیز با آنان نکشم... 🔹١٢ شهریور ماه سالروز شهادت نماد ایستادگی ومقاومت شهیدرئیسعلی دلواری و روز مبارزه با استعمار انگلیس گرامیباد
هدایت شده از سیّداخلاص موسوی
می‌نویسم "یا حسن"، حُسنِ ختامش با خودت بر لبم ذکر تو را دارم، دوامش با خودت لحظه‌های عُمر خود را می‌سپارم دست تو از سلام زندگی تا والسلامش با خودت از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن زخم آوردم برایت، التیامش با خودت باز هم بال خیالم تا بقیع‌ات پَر کشید من کبوتر می‌شوم یک روز، بامش با خودت سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم؟ اینکه باشد لحظه‌ی مرگم کدامش، با خودت! از کریمان کم طلب کردن که کفرِ نعمت است حاجتم را هم که می‌دانی، تمامش با خودت...
یادش بخیر عملیات بدر سه راه خندق .. و ما ادراک ما سه راهی خندق! گرگ و میش هوا بود که نیروهامون بعد از یک درگیری نسبتا سنگین، در سمت چپ سه راهی خندق و رو سیل بند اون مستقر شدن. همه منتظر لشکر ۵ نصر بودیم تا از را برسه و در این نقطه دست در دست هم بذاریم و دو لشکر ۵ و ۷ ولیعصر عج رو پیوند دهیم. ولی دریغ و صد دریغ از رسیدن اونها. عراق هم فهمیده بود که در این نقطه شکافی بین دو لشکر درست شده و می تونه از همینجا نفوذ کنه. به همین خاطر چپ و راست تک می‌زد و دیوونه وار نیرو وارد می کرد. ولی بچه‌ها با چنگ و دندون ایستادند و شهید دادند و این نقطه مهم رو نگهداشتن. فردای اونروز هم، چشم انتظاری ما به یئس نشست و باز خبری نشد. عصر روز دوم خبر رسید ادوات نظامی عراق رو جاده منتهی به خندق آماده اند تا دم دمای صبح کارتون رو یکسره کنن. باید پیش‌دستی می کردیم که کردیم. ِاونشب، با زدن ابتدا و انتهای صف ماشین آلات دشمن، آتش بازی عجیبی راه انداختیم، جاده هم ارتفاع داشت و بقیه ا ادوات نه راه پیش داشتن و نه پشت. اونشب تک شون رو خنثی کردیم ولی نه از لشکر ۵ نصر خبری شد و نه لشکر امام حسین علیه السلام تا الحاق کنیم. تا روز هفتم مقاومت کردیم و دستور تعویض نیرو رسید و با باور پیروزی، به پد ۸ اومدیم و بعد از ۱۰ روز مرخصی، برگشتیم و فهمیدیم که همه رو پس دادن و برگشتیم سر نقطه اول. ..و داغ سنگین و شکننده دوستای شهیدمون در سه راه خندق، جز با پیام حضرت امام التیام نیافت. پیامی که سرشار بود از امید و دستور آماده شدن برا عملیات بعدی. یعنی والفجر ۸ و فتح بزرگ فاو. ‌ ═‌
💢خاطرات سرهنگ عراقی عبدالعزیز قادر السامرائی ‌‌‍‌‎‌👇 ♦️ سرهنگ ستاد احمد علی از افسران نیروهای ویژه، اوضاع خرمشهر را در آن زمان بحرانی چنین نقل می کرد: فرماندهی دستورهای جابرانه و بی رحمانه خود را در مورد فراریان صادر کرد و افسران و سربازان که دانستند مرگی حتمی در پیش رو دارند برای گریز از مرگ به فکر اجرای نقشه‌های مختلف افتادند؛ بعضی فرار از جبهه را حتی به قیمت مرگ انتخاب کردند و بعضی در فکر پناه بردن به جمهوری اسلامی و اسارت بودند و بعضی نیز به ناچار تا دم مرگ باید می‌ماندند! در میان نیروهای متمرکز در خرمشهر این شیوه ها و افکار رایج بود؛ تا جایی که سرهنگ احمد زیدان برای نشان دادن قاطعیت و ایجاد رعب و وحشت در دل مخالفان حضور در منطقه، یکی از سربازان خود را حلق آویز کرد و جنازه او را چندین روز در همان حال باقی گذاشت. وی با چوب تعلیمی خود به سمت آن اشاره می کرد و می گفت: این جزای ترسوها و وطن فروشان است! توپخانه عراق در آن شب مواضع ایرانی‌ها را گلوله باران کرد. پانزده عراده توپ بسیار پیشرفته عراقی پیوسته آتش می کردند و در نتیجه آتش متقابل ایرانی‌ها چند گلوله بر سر تیپ ۳۸ و ۶۰۱ فرود آمد و فرمانده تیپ ۸۷ کشته شد. فرمانده لشکر ۱۱ نیروهای مقداد، سرهنگ عبدالواحد شنان آل رباط اوضاع منطقه را برای افسران تیپ های حاضر در خرمشهر تشریح می‌کرد و می گفت: ما اینک نیمی از ارتش عراق را در خرمشهر متمرکز کرده ایم و به یقین بازپس گیری آن برای ایرانیان امری محال است. وقتی پرسیدیم چرا حملۀ ایرانیان را غیر ممکن می دانید، پاسخ داد: سپاهیان ایرانی قادر به آزادسازی خرمشهر نیستند؛ زیرا تجهیزات پیشرفته و کثرت نیروهای عراقی مستقر در شهر اجازه نفوذ هیچ قدرتی را نمی‌دهد. چشمتان روز بد نبیند. در شبی از همان شب ها که شکوه و عظمتش وصف ناشدنی است، زمین زیر پاهایمان به لرزه درآمد. فریادهای رعد آسایی الله اکبر خروشید. توپها و هواپیما و تانکها و نیروهای پیاده ما حرکت کردند و همه چیز در خرمشهر به جنب وجوش افتاد. ایرانیان آمدند... احمد زیدان تلگراف خود را به فرماندهان لشکرها و تیپ ها با این جمله آغاز کرد: "ایرانیان آمدند..."
وسلام بر او که میگفت: دنیا شیشه کیمیندی بیرگون گئورسن الیونن دوشدی سندی دنیا مثل شیشه می ماند یک دفعه دیدی از دستت افتاد وشکست
21.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگه میشه این دفاع مقدس نباشه ؟ 💢آرپی جی زنی که همه تصویرش رادیدیم چگونه تیر میخوره ومی افته واژ ه ی ایثار خود شرمنده است از این انسانها فکر می کنید هنوز زنده است؟ لطفا ببینید !!!