💢ما از شما جدا نیستیم درد شما درد ماست رنج شما رنج ماست..... 🔹 پیام شفاهی رهبر انقلاب به مردم لبنان چه بود؟ امام یعنی بفکر امت است غم امت غم امام است #امام_امت_ولایت 🖌سیّد اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷

💢طوفان امشب حزب الله تصاویری از اصابت موشک به تل‌آویو #راه_نصرالله @seYed_Ekhlas🇮🇷

💢زیرپوست اتا تُرک نوین چه میگذرد؟ #هزاررنگ ♦️آکسیوس مدعی سفر مخفیانۀ رئیس شاباک به ترکیه شد 🔹آکسیوس که نزدیک به منابع آمریکایی و صهیونیستی است گزارش داد رئیس آژانس اطلاعات داخلی رژیم صهیونیستی روز شنبه به‌صورت مخفیانه به ترکیه سفر کرده و با همتای ترکیه‌ای خود دیدار کرده است. 🔹طبق ادعای آکسیوس، رئیس شاباک با رئیس دستگاه اطلاعات ترکیه به بررسی امکان از سرگیری مذاکرات تبادل اسرا با حماس و همچنین برقراری آتش‌بس در غزه با میانجی‌گری احتمالی ترکیه پرداخته‌اند. پ ن ♦️حساب ملت های مسلمان از حساب حاکمانشان جداست مثل ملت تُرکیه .اردن .مصر و.. روزی همین ملت ها شما را از تخت وتاج پایین خواهند کشید مثل صدام.حسنی مبارک و... #ایران_مقتدر_حامی_مظلومان 🖌سیّد اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷

#نهادهای_امنیتی_رژیم_صهیونیستی زیر ضربه موشک 💢حزب الله تل آویو را خاموش کرد ♦️المیادین به‌نقل از منابع عبری خبر داددرموشک باران امشب حزب الله که یکی از این موشک‌ها به منطقه «رامات گان» اصابت کرده است. در این منطقه، نهادهای امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی قرار دارد. ♦️در پی این حملات، برق مناطق گسترده‌ای از تل‌آویو قطع شده است، ۳ صهیونیست هم به دنبال این موشک‌ها زخمی شده‌اند. #راه_نصرالله @seYed_Ekhlas🇮🇷

💢طوفان حزب الله ♦️امشب تل آویو زیر ضربه موشک های حزب الله #راه_نصرالله #نصرو_من_الله_وفتحٌ_قریب 🖌سید اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷

💢آتش در تل آویو #راه_نصرالله #تغییرمعادله_جنگ شهردرمقابل شهر حیفا ومابعد حیفا 🖌سیّد اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷

#کفی_بالله_نصیرا 💢جنازه هایتان را ببرید تا بوی تعفن نگرفتند! ♦️درگیریِ شدید حزب الله با نظامین رژیم صهیونستی در شرق خیام خبرها حاکی از هلاکت نظامیان متجاوز صهیونست در مقابل رزمندگان حزب الله در اطراف شهر خیام نفس تان را می بریم پایتان را قلم می کنیم جنازها یتان را ببرید #راه_نصرالله برای پیروزی رزمندگان جانبرکف وقهرمان حزب الله دعا بفرمایید 🖌سیّداخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷

💢دکترِ مسلح به میدان ودیپلماسی ♦️دکتر سید عباس عراقچی: اگر قدرت نباشد دیپلماسی ابتر است #میدان_دیپلماسی #وعده_صادق 🖌سیّد اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷

ملاقات باشهید کاوه 🥀🍁🍂💧قسمت پنجم وقتی که دو پای عباس از. زانو قطع تصمیم گرفتیم دو نفر همراه عباس بمانیم و سه نفر دیگر به پایگاه برادران ارتش در کانی دشت جهت آوردن نیروی تازه نفس و بردن عباس به کمک مان، بروند اول من به تنهای میخواستم کنار عباس بمانم ولی بچه ها گفتند یک نفری نمی شود من با رزمنده ای از قم بنام رضا در کنار عباس ماندیم و سه نفر که خیلی در حمل کردن عباس کمک کرده بودن به سمت کانی دشت حرکت کردن آنها کم کم از ما دور میشدن و ما ماندیم و درد عباس وگیر کردن در منطقه دشمن البته به بچه ها گفتیم که ممکن است بعدازظهر که افتاب بسمت غروب میرود و دید عراقیها کم میشود و اگر توانستیم عباس را خواهیم آورد بدین جهت روی نقشه دو محل را مشخص کردیم که بچه ها موقع برگشت ما را گم نکنند چون ما وسیله ارتباطی باخود نداشتیم . حالا دیگر زمان نمی گذشت عباس از شدت درد بیهوش میشد و کاری از دست مان بر نمی آمد نزدیک ظهر بود کمی باخودمان جیره غذای برده بودیم ولی حال خوردن نداشتیم کمی از آب کومپوت بزور به دهان عباس ریختیم که بالا آورد اکنون تغریبا از زمان زخمی و قطع شدن پای عباس با انفجار مین 14 ساعت گذشته بود کم کم به بعد ازظهر نزدیک میشدیم و پنج ساعتی بود که بچه ها جهت آوردن کمک رفته بودن ولی از رسیدن کمک خبری نبود من و رضا تصمیم گرفتم به نقطه بعدی حرکت کنیم عباس را کول کردیم و به حرکت مان بسمت کانی دشت ادامه دادیم از دور همان تک درختی که شهید کاوه به آن اشارا کرده بود والبته ماهم بارها از کنار آن گذشته بودیم نمایان شد تک درخت در منطقه دشمن بود وفاصله از آنجا تا نیروهای خودی در کانی دشت تغریبا 12 کیلومتر بود ما بدلیل وجود چشمه آب در کنار تک در خت و اُتراق چوپانها نمی توانستیم نزدیک تک درخت برویم ناچار شدیم در نزدیکی آن منتظر رسیدن کمک بمانیم دیگر کم کم داشت غروب میشد عباس دیگر نایی نداشت ما هم حال خوبی نداشتیم منتظر کمک ماندیم روای: 🖌سیداخلاص موسوی ادامه خاطره و روایت آن در قسمت ششم همراه ما باشید 🍁🍂💧 @seYed_Ekhlas🇮🇷

ملاقات باشهید کاوه 🥀🍁🍂💧قسمت پنجم وقتی که دو پای عباس از. زانو قطع تصمیم گرفتیم دو نفر همراه عباس بمانیم و سه نفر دیگر به پایگاه برادران ارتش در کانی دشت جهت آوردن نیروی تازه نفس و بردن عباس به کمک مان، بروند اول من به تنهای میخواستم کنار عباس بمانم ولی بچه ها گفتند یک نفری نمی شود من با رزمنده ای از قم بنام رضا در کنار عباس ماندیم و سه نفر که خیلی در حمل کردن عباس کمک کرده بودن به سمت کانی دشت حرکت کردن آنها کم کم از ما دور میشدن و ما ماندیم و درد عباس و گیر کردن در منطقه دشمن البته به بچه ها گفتیم که ممکن است بعدازظهر که افتاب بسمت غروب میرود و دید عراقیها کم میشود و اگر توانستیم عباس را خواهیم آورد بدین جهت روی نقشه دو محل را مشخص کردیم که بچه ها موقع برگشت ما را گم نکنند چون ما وسیله ارتباطی باخود نداشتیم . حالا دیگر زمان نمی گذشت عباس از شدت درد بیهوش میشد و کاری از دست مان بر نمی آمد نزدیک ظهر بود کمی باخودمان جیره غذای برده بودیم ولی حال خوردن نداشتیم کمی از آب کومپوت بزور به دهان عباس ریختیم که بالا آورد اکنون تغریبا از زمان زخمی و قطع شدن پای عباس با انفجار مین 14 ساعت گذشته بود کم کم به بعد ازظهر نزدیک میشدیم و پنج ساعتی بود که بچه ها جهت آوردن کمک رفته بودن ولی از رسیدن کمک خبری نبود من و رضا تصمیم گرفتم به نقطه بعدی حرکت کنیم عباس را کول کردیم و به حرکت مان بسمت کانی دشت ادامه دادیم از دور همان تک درختی که شهید کاوه به آن اشارا کرده بود والبته ماهم بارها از کنار آن گذشته بودیم نمایان شد تک درخت در منطقه دشمن بود وفاصله از آنجا تا نیروهای خودی در کانی دشت تغریبا 12 کیلومتر بود ما بدلیل وجود چشمه آب در کنار تک در خت و اُتراق چوپانها نمی توانستیم نزدیک تک درخت برویم ناچار شدیم در نزدیکی آن منتظر رسیدن کمک بمانیم دیگر کم کم داشت غروب میشد عباس دیگر نایی نداشت ما هم حال خوبی نداشتیم منتظر کمک ماندیم روای: 🖌سیداخلاص موسوی ادامه خاطره و روایت آن در قسمت ششم همراه ما باشید 🍁🍂💧 @seYed_Ekhlas🇮🇷