وصیت امام حسین.pdf
313.2K
🏴 نامه ابا عبدالله الحسین علیه السلام به برادرش محمد بن حنفیه
⚫️ هدف از قیام بر علیه یزید لعنة الله علیه
1. طلب اصلاح امت جدم
2. امر به معروف و نهی از منکر
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
🇮🇷 صبغة الله
✳️@sebghatallahh
⚫️ شب اول محرم
🏴 روضه حضرت مسلم علیه السلام
متن روضه
🔸کوفه لبریز بلا گشته میا کوفه حسین
🔸قسمتم سنگ جفا گشته میا کوفه حسین
شب اول محرم...
بریم در خانه ی غریب کوفه...
آقامون.. مسلم بن عقیل...
(ببین چطوری با اربابش حسین داره درد دل میکنه...)
🔸کوفه ای که پدرت حاکم آن بود قدیم
🔸عاری از شرم و حیا گشته میا کوفه حسین
غریب و تنها...
توی کوچه های شهر کوفه...
داره با امامش ابی عبدالله...
درد دل میکنه...
حسین جان ...آقا
🔸نگران گلوی طفل توام چون اینجا
آقای من...
🔸نگران گلوی طفل توام چون اینجا
🔸مملواز حرمله ها گشته میاکوفه حسین
تنها و غریب در کوچه های شهر کوفه...
اومد کنار یک خونه ای ایستاد... تکیه داد به دیوار غریبی...
یه پیره زنی در رو باز کرد.. صدازد.. آقا...چرا اینجا ایستادید؟
مگه خبر ندارید شهر امنیت نداره...
اول آقا مسلم بن عقیل صدا زد... خانوم... میشه برام آبی بیاری...
(قربون لبهای تشنه ات برم اقاجونم)
این پیرزن رفت و برا آقا آب آورد...
وقتی حضرت آب رو نوشیدند...
دوباره این پیر زن صدا زد...
آقا این روزها شهر امنیت نداره...
برای چی هنوز ایستادید...
یه دفعه آقا مسلم بن عقیل فرمودند...
کجا برم...
من تو این شهر خونه ای ندارم...
من توی این شهر غریبم...
پیر زن به سیمای نورانی اقا مسلم بن عقیل نگاهی کرد...
عرضه داشت... آقا جان... مگه شما کی هستید
حضرت فرمودند...
من مسلم بن عقیلم...
سفیر ابی عبد الله ام...
تا پیر زن فهمید این آقا فرستاده ی حسینه...
صدا زد... آقا...
جانم به فدای شما...
این خانه... خانه ی شماست... منم کنیز شمام...
ای کاش مردم کوفه.. به اندازه این پیر زن معرفت میداشتند...
هر طوری بود...
نانجیبها خبردار شدند...
نزدیکی های صبح...
خونه ی پیرزن رو محاصره کردند...
مسلم از خانه بیرون اومد... جنگ نمایانی کرد...
خیلی از این نانجیبها رو به درک واصل کرد...
اما بلاخره آقا رو با مکر و حیله گرفتار کردند...
بردن بالای دار الإماره...
حالا میخواهی گریه کنی بسم الله...
مردم کوفه دارن نگاه میکنند...
هر کسی یه حرفی میزنه...
یکی میگه حتما آقا رو آزاد میکنند...
یکی میگه نه...
دیگه آقا رو به شهادت میرسونند...
همه دارن نگاه میکنند...
یه دفعه دیدن سر از تن آقا جدا کردند...
ای وای... ای وای...
غریبانه... بدن بی جان مسلم را...
از بالای دارالإماره به زمین انداختند...
یاصاحب الزمان...
میخوام بگم اینجا...
سر از تن آقا مسلم بن عقیل جدا کردن...
بدن نازنینش رو غریبانه از بالای بام به زمین انداختند...
🔸🔸🔸
اما...
دیگه زن و بچه مسلم نبودن ببینن...
دیگه دختر بچه اش نبود ببینه...
بمیرم... برات حسین....
جلو چشمان زینب...
جلو چشمان بچه های حسین.. صدا زدند...
اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
آنقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب دواندند...
تمام استخوان ها شکست...
🔸🔸🔸
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آره آن جلوه که فانی نشود نور خداست
🔰 و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ.
سوره: شعراء آیه: 227.
🇮🇷 صبغة الله
✳️@sebghatallahh
1_1665996664.pdf
272.8K
⚫️ موضوع: نامه ابا عبدالله الحسین عليه السلام به مردم بصره
✅ سنت مرده و بدعت ایجاد شده
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
🇮🇷 صبغة الله
✳️@sebghatallahh
✅ پايبند به سنت پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله باشیم
🌸 رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
🟠 صاحِبُ السُّنَّةِ إن عَمِلَ خَيراً قُبِلَ مِنهُ، وإن خَلَطَ غُفِرَ لَهُ. (1)
🔵 پايبند سنّت (روش پيامبر) اگر خوب عمل كند، عملش پذيرفته است و اگر اشتباه كند بخشوده مى شود.
🌸 امام زين العابدين عليه السلام فرمودند:
🟠 إنَّ أفضَلَ الأعمالِ عندَ اللّه ما عُمِلَ بِالسُّنَّةِ و إن قَلَّ. (2)
🔵 برترين كارها نزد خداوند، كارى است كه طبق سنّت (پيامبر) عمل شود گر چه اندك باشد.
✅ سزاى كسى كه سنت خوب یا بد را در جامعه بنا گذارد
🌸 رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
🟠 مَن سَنَّ سُنَّةً حَسَنةً عُمِلَ بها مِن بَعدِهِ كانَ لَهُ أجرُهُ و مِثلُ اُجُورِهِم مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن اُجُورِهم شيئا؛
و مَن سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً فَعُمِلَ بها بَعدَهُ كانَ علَيهِ وِزرُهُ و مِثلُ أوزارِهِم مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن أوزارِهِم شيئا. (3)
🔵 هر كس سنت خوبی بگذارد كه پس از مرگش بدان عمل شود، هم اجر خودش را دارد و هم به اندازه اجر كسانى كه به آن عمل مى كنند بى آن كه از اجر ايشان چيزى كم شود؛
و هر كس سنت بدی بگذارد و پس از مرگش بدان رفتار شود، گنهكار است و به اندازه گناهان كسانى كه به آن سنّت عمل مى كنند نيز برايش گناه باشد بى آن كه از گناه آنان چيزى كم شود.
✅ سنت خوب را مشکن
🌸 امیرالمومنین عليه السلام در فرمان حكومت مصر به مالك اشتر نوشت:
🟠 لا تَنقُضْ سُنَّةً صالِحَةً عَمِلَ بها صُدورُ هذهِ الاُمَّةِ، واجتَمَعَت بها الاُلفَةُ، وصَلَحَت علَيها الرَّعِيَّةُ،
ولا تُحدِثَنَّ سُنَّةً تُضِرُّ بِشَيءٍ مِن ماضِي تِلكَ السُّنَنِ، فيكونَ الأجرُ لِمَن سَنَّها، والوِزرُ علَيكَ بما نَقَضتَ مِنها. (4)
🔵 سنت پسنديده اى را كه بزرگان اين امت به آن رفتار كرده اند و موجب همدلى و همبستگى شده و كار مردم بر طبق آن سامان گرفته است مشكن؛
و هيچ گاه سنّت و روشى پديد مياور كه به چيزى از اين سنّت هاى گذشته لطمه اى زند؛ زيرا در اين صورت پايه گذار آن روش گذشته مأجور خواهد بود و تو با شكستن آن گناهكار.
📚منابع
📚 میزان الحکمه، باب سنت.
(1) كنز العمّال، ح 911.
(2) الكافي، ج 7، ص 70، ح 1.
(3) كنز العمّال، ح 43079.
(4) نهج البلاغة، نامه 53.
🇮🇷 صبغة الله
✳️@sebghatallahh
⚫️ شب دوم محرم
🏴 روضه ورود به کربلا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم
شب دوم محرمه...
یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه...
مثل فردایی...
روز دوم محرم...
وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن
ابی عبدالله فرمود...
نام این سرزمین چیه؟
عرضه داشتند آقا...
به این سرزمین قاضریه میگن...
آقا فرمود آیا این سرزمین...
نام دیگه ای هم داره یا نه؟...
بله آقا جان...
به این سرزمین نینوا هم میگن...
یکی یکی اسم ها رو گفتند...
اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده...
حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یا نه؟...
آقا... به این سرزمین...
کربلا هم میگن...
تا نام کربلا رو شنید... صدا زد...
🟠اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
🔵خدایا به تو پناه مى برم از اندوه و بلا
اینجا همون سرزمینیه که...
جدم رسول خدا بهم خبر داده بود...
🟠 انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا
🔵 از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست...
اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند...
🟠 وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا
🔵اینجا محل دفن ماست
📚 لهوف، ص 116.
🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب
🔸میشود لبها کبود از قحط آب
مردم... اینجا همونجاییکه...
دستهای عباسم رو قطع میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند...
🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند...
چه حالی پیدا کرد...
اومد کنار برادر صدا زد حسین جان...
نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم...
دنیایی از غم به دلم نشسته...
برادر جان حسین...
اینجا چه سرزمینیه؟...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
آماده ای بگم یا نه...
امشب برات کربلات رو از آقا بگیری...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
🔸این زمین غصه و درد و بلاست
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
آماده باش زینبم...
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
🔸در همین ده روز پیرت میکنند
زینبم... طاقت داری بگم یا نه...
🔸میبُرن اینجا گلو و حنجرم
🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم
یکدفعه صدای نالهی خانم زینب کبری بلند شد...
چی میگی برادر...
جلوی من حرف از مردن میزنی...
مگه نمیدونی...
زینب بدون تو میمیره...
ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد...
اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد...
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
دلداریش میداد...
اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد...
🔻🔻گریز
یک جای دیگه هم روز عاشورا...
وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان...
دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...
هی دور برادر میگرده...
میگه حسین...
میخواهی بری میدان...
زینبت رو تنها بگذاری...
تو یادگار مادرمی...
من بدون تو میمیرم حسین...
خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود...
زینب کربلا جان میداد...
صدا زد... خواهرم...
آنقده بی تابی نکن...
من میرم میدان...
اما تا صدای تکبیر منو میشنوی، بدون هنوز زنده ام...
مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر...
خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه...
صدای تکبیر برادر رو نشنید...
بی تاب شده زینب...
هی توی خیمه میشینه رو زمین...
بلند ميشه...
میگه حسین...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید...
تا فهمید ذوالجناح برگشته...
اما حسین نیومده...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه...
(حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...)
از بالای بلندی یک نگاه کرد...
دید دور بدن برادر رو گرفتند...
یک نفر با سنگ میزنه...
یک نفر با نیزه میزنه...
جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند...
یک نفر هم خنجر گرفته...
داره میره به سمت حسین...
من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه...
اشاره کرده باشه...
ارجعی...
زینبم برگرد... نبینی خواهر...
🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم
🔰 و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227.
🇮🇷 صبغة الله
✳️@sebghatallahh