مدرسه علمیه ی مبارکه ی درویشعلی ساری :
مدرسه ی علمیه ی مبارکه ی« درویش علی » ساری در کجا بنا شده بود ؟؟
مدرسه علمیه ی مبارکه « امام صادق داراب کلا» در محل کدام مدرسه علمیه احداث گردید ؟؟؟
مر حوم آیت الله حاج سید رضی شفیعی مسئول مدرسه ی مصطفی خان ساری که خود از اهل داراب کلا است برایم ( نویسنده این سطور ) نقل کرد : دو تن از طلاب داراب کلا که در مدرسه ی حاج درویشعلی ساری ، مشغول تحصیل بودند به مسافرت رفتند و کم کم مشخص شد که خبری از آن دو بدست نیامد و فعالیت های لازم ، ره به جائی نبردو پس از بیست سال معلوم گشت در حوزه ی « علمیه نجف » در میان شاگردان « شیخ انصاری » بزرگ و رئیس آن حوزه دو تن از شاگردان بلند آوازه اش اهل دارابکلا هستند و پس از چندی که هر دو به وطن باز گشتند یکی به نام آیه الله ملا محمد حسین دارابکلائی ( ره ) مدرسه ی علمیه ای در بالا محله ی داراب کلا احداث کرد و به تربیت طلاب علوم دینی همت گماشت ( پدر بزرگ مادری بنده - نویسنده - بود و خودم بقایای این مدرسه که پس از فوت آن مرحوم از بین رفته بود را دیدم و نام « اطاق پیش » در این محله به همین مناسبت باقی ماند که گویای محل این مدرسه است - ) و دیگری به نام آیه الله آقا سید صالح ( که الان نوادگانش را در محل ، صالحی گویند ) مدرسه ی علمیه دیگری در « سید محله ی » داراب کلا احداث کرد و پس از فوت او تخریب شده از بین رفت و محل این مدرسه همان جائی است که استادم آیه الله داراب کلائی مدرسه ی علمیه ی « امام صادق » ( ع ) را در همان جا احداث کرد که خودم از شاگردان و تحصیل کرده گان همین مدرسه هستم
++++******
مدرسه ی علمیه ی حاج درویشعلی در شهر ساری کجاست ؟؟؟ ..
خود بنده همین پرسش را ازاستادم ..آیه الله داراب کلائی که روزی خاطره ای را از این مدرسه نقل کرده بود ، به عمل آوردم آن مرحوم فرمودند همین جائی که اکنون در شهر ساری ، « پاساعت » خوانده می شود و مناره ساعت بزرگ شهر ساری برآن قرار دارد محل مدرسه علمیه حاج درویشعلی است که به دستور پهلوی، پا ساعت شد : استادم ضمن نقل خاطر ه ای فرمود : در مدرسه حاج درویشعلی ، هم مباحثه ی خوبی داشتم گاهی پدرش به مدرسه می آمد روزی به مد رسه آمد و مرا از دور دید که در آفتاب تنها نشسته ام کنار من آمد و از احوالات طلاب پرسید گفتم: همه با تقوی و درس خوان اند جز من ، ناگهان خشمگین گشت و گفت شهریه امام زمان ( عج ) را می خوری و درس نمی خوانی حسابی جوش آورد ...گفتم شوخی کردم گفت : نخیر جدی گفتی از ناراحتی بر خواست ورفت ایام تعطیلات بود بر گشتم داراب کلا پس از شروع دروس این مدرسه دیدم هر که به من میرسد می کوید آقا به فلانی چه گفتی ؟؟؟ گفتم مگر چه شد گفتند هر که را می بیند : می گوید : شیخ محمد باقر داراب کلائی نون اما م زمان ( عج) را می خورد ولی درس نمی خواند دوستانی که شما را می شناسند به د فاع بر خواستند ولی می گوید خود شیخ محمدباقر این مطلب را به من گفت ...آخرش پسرش که هم مبا حثه ی من بود با سوگند و...حالیش کرد که آن چه تو می گویی صحیح نیست ...معلوم شد که : « باید ظرفیت شنونده ی خود را شناسائی کرد » و « شکست نفسی» باید پیش اهلش صورت گیرد نه پیش هر کسی .
مرحوم آیت الله سید رضی شفیعی ( ره ) نیز در خاطره ای می فرمود ـ مسجدی نیمه تمام ، در کنار شهر ساری سال ها رها شده بود در منزل یکی از همسایگانش مردم اطرافش را جمع کرده و پرسیدم اتمام کار این مسجد چقدر خرج دارد ؟؟ مهندسین و معمار باشی های حاضر گفتند : « پنج هزار » تومان اتفاقا یکی از پولدار های ساری که منزل او همانجا بود در کنار من قرا ر داشت به او گفتم شما چقدر کمک می کنی ؟؟ فورا گفت : وضع من خراب است گفتم اقلا پانصد تومان همراهی کن گفت : هیچ کمکی از من ساخته نیست همه تعجب کردند و عذر خواهی کرد و از جلسه بیرو ن رفت رو به مردم کردم و گفتم این کار مسجد و این همت شما یکی گفت ده روز کار گری آن با من دیگری گفت : پنجاه تومان بامن سومی گفت چهل تومان با من و....خلاصه فردایش کار مسجد آغاز شده و حدود ده روز بعد ، مسجد را افتتاح کردیم د ر حدود هفته ا ی پس از افتتاح در جلسه ای که همان پولدار کنار من قرار داشت سخن از ساخت « پاساعت » مرکز ساری جای مدرسه ی علمیه حاج درویشعلی بمیان آمد ایشان فورا گفت : فرمان دار ساری ما را خواست و به من گفت : سهمیه تو هیجده هزار تومان است و من فورا دادم چون آبروی شهر ما مطرح است
خواسته ی از پیامبر اسلام ( ص ) از امت :
عن سعد الانصاری قال: ... ان رجلا من الانصار قال: یا رسول الله اوصنی و اوجز؟ قال صلی الله علیه و آله: علیک بالیاس مما فی ایدی الناس و ایاک و الطمع فانه الفقر الحاضر و صل صلاتک و انت مودع و ایاک و ما یعتذر ( بحار، جلد 73، صفحه 168)
سعد انصاری میگوید: مردی از گروه انصار از پیامبر صلی الله علیه و آله درخواست نصیحتی کوتاه نمود. آن حضرت فرمود:
1 - به دارائی های این و آن چشم ندوز ( از مردم انتظار نداشته باش و کرامت نفس خود را حفظ کن )
2 - و از طمع بپرهیز، زیرا طمع نوعی فقر حاضر است.( در رهنمود های امیر مومنان آمده است ...حب الدنیا یوجب الطمع ...جمال الشر الطمع ...راس الورع ترک الطمع – غررالحکم )
3 - نمازت را به گونه ای بجا ی آور چنان که می اندیشی که آخرین نماز توست( حضور قلب خود را در نما زحفظ کن که آن مقدار از دقایق انجام نماز که با حضور قلب می گذرد مایه ی فیض بردن تو خواهد بود )
4 - و ازهر چیزی (ازگفتار و رفتار ) که موجب عذرخواهی تو ( از خدا یا از این و آن ) است، بپرهیز.( دقت کن که تصمیم گیری هایت حساب شده باشد ) امید وارم زندگی روز مره ام مزین به عمل به رهنمو د های فوق باشد 23 – 12 – 1398 – شفیعی مازندرانی
دعا و دارو :
انسان ها در عرصه ی زندگی چند دسته اند از جمله :
1 : دسته ای ، فقط به راه حل های مادی توجه داشته جز این ، راهی را نمی بینند
2 : : دسته ای ، فقط به راه حل های معنوی تمسک جسته به راه های دیگری نمی اندیشند
3 : : دسته ای ، به هردو راه در جهت حل مشکلات زندگی اعتقاد دارند و هردو راه را اصیل می دانند
4 : دسته ای به اصالت راه حل های معنوی می اندیشند در عین حال : راه حل های مادی را دری از طرق اظهار الطاف الهی می دانند وبدان ها به عنوان ابزار تظاهر و ابراز خوا سته های پروردگار مهر بان می نگرند و همواره به ذکر و توسل پرداخته و نیز به مطب و دارو اعتماد دارند این راه ، بیشتر مورد توجه پیروان مکاتب الهی است و از اعتقاد به توحید افعالی نشات می گیرد
*****+++++++++++++++
جهت دفع بلا ( از جمله بیماری کُرنا ) به ذکر صلوات پناهنده شویم که در احادیث آمده است قالَ رسول الله ( صلی الله علیه وآله ) :مَنْ صَلَّى عَلَيَّ مَرَّةً فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ بَاباً مِنَ الْعَافِيَةِ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: کسی که بر من یکبار صلوات بفرستد، خداوند به نفع او دری از عافیت را به رویش باز خواهد کرد.( جامع الاخبار ص 153 – موسسه ی آ ل البیت )
همراهان موسی به او گفتند که : حسابی به تله افتادیم ...در مقابل ما امواج خروشان رود نیل و به دنبال ما لشکر جرار فرعون ...موسی فرمود : « قال کلا ان معی ربی ، سیهدین – شعراء : 62» ا و به امر الهی عصای خود را به رود نیل زد و راهی خشک ، سالم و امن پدیدار شد موسی و همراهانش سالم گذشتند لکن فرعون و سپاهیانش در دل این تونل آبی بطور سالم وارد شدند ولی جان سالم به در نبردند ---- در حدیث آمده است دعائی که موسی و بنی اسرائیل بر زبان داشتند عبارت است از این که خدا را به عظمت محمد و آل محمد خواندند : ... أَنَّ مُوسَی لَمَّا انْتَهَی إِلَی الْبَحْرِ أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ قُلْ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ : جَدِّدُوا تَوْحِیدِی وَ أَمِرُّوا بِقُلُوبِکُمْ ذِکْرَ مُحَمَّدٍ سَیِّدِ عَبِیدِی وَ إِمَائِی وَ أَعِیدُوا عَلَی أَنْفُسِکُمُ الْوَلَایَهْ لِعَلِیٍّ أَخِی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ وَ قُولُوا اللهُمَّ بِجَاهِهِمْ جَوِّزْنَا عَلَی مَتْنِ هَذَا الْمَاءِ فَإِنَّ الْمَاءَ یَتَحَوَّلُ لَکُمْ أَرْضاً...هنگامی که موسی وهمراهانش خواستند دل به دریا بزنند ندا رسید که :
الف : در دل خودبا توحید و خدا پرستی ، تجدید عهد کنید
ب : ذکر ( صلوات بر ) محمد – ( ص ) برترین بنده ام را در دل خود بگذرانید
د : اعتراف به ولایت علی و آلش را به قلب خود خطور بدهید و این چنین دعا کنید : خدا یا به عظمت محمد و آلش ما را از این دریا بسلامت بگذران در آغاز فرمانده مجموعه ی موسی ....با اسبش به نیل قدم نهاد جاده خشک در دل دریا نمودا رشد و او در برابر چشمان همه با دعای فوق الذکر تا آخر این جاده در طول چهار فرسخی را رفت و باز گشت پس از آن راه های دوازداه گانه را همه با دعای فوق الذ کز ورود کردند و اعتراض داشتند که دوازده جاده ی دریا است ما از افراد در جاده های دیگر بی خبریم که موسی از خدا خواست که در طول مسیر پنجره هائی ایجاد شود تا کلیه اسباط دواز ده گانه در دل جاده یکدیگر را تماشا کنند ...( تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۵۵۲ - بحارالأنوار، ج۱۳، ص۱۳۸- ص 122 / الإمام العسکری، ص۲۴۵ / مستدرک الوسایل، ج۵، ص۲۳۳)
دقت در حدیث فوق نشان می دهد که :
1 – برای چاره جوئی ها اول استمداد از خدا سپس استفاده از امکانات
2 – ذکر صلوات بر محمد و آل محمد ، یکی از اذکار حیات آفرین است
3 - ذکر بر تر صلوات ، پیش از اسلام نیز در میان انسان ها مطرح بود
4 - منافاتی میان استفاده ی از امکانا ت از جمله : طب و وارو و دعا نیست لذا موسی کلیم با آن که عصا را بکار گرفت دعا را نیز بر لب داشت ....
«ابزار مختلف درمان » :
1 - دل به خدا دِه ، که تکیه گاه ، جز او نیست
از چه امان و شفا ، زغیر ، بجوئی
2 - بعدِ توسل برو به دکترو دارو
حرکت تو برکتش ز سفره ی اوئی
3 - شاهد مقصود ، بهر تو ست ز یزدان
از در طّب و دوا ی این صف و سوئی
4 - جمله ، جماد و نبات و عقل و تجارب
در چم اویند گر صحیح بموئی
5 – گه ، ز در غیب ، نیز : حل معما است
گر نظر عرش ، این شود که بروئی
6 – گه ، به دعا ئی ، دمی ، گهی زنگاهی
مشکل دل ، حل شود زجام و سبوئی
یعنی فقط اوست ، مصدر ِ همه ، افعال
چهره ی ابزار ، گونگون و هموئی
طب و طبیب و دعا و معجزه ، از اوست
گر تو شفیعی ، طریقِ« عشق » ، بپوئی – 24 – 12 – 1398 – شفیعی مازندرانی
برخی از اذکار:
ذکر« لاحَول ولا قوه الا بالله ..» .:
با توکل به خدا ، توسل به اولیای او و با ترنم به اذکار الهی ، دستورات پزشکی را کاملا باید رعایت کنیم که رهائی از بیماری و تداو م سلامتی میسر خواهد بود
یکی از اذکار سودمند ذکر : «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»؛ است یعنی هیچ نیرو و توانى جز از سوى خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست.
واژه «حول» در لغت به معنای حرکت و جنبش،[۱] و «قوّة» به معنای استطاعت و توانایی است.[۲]
بنابر این، معنای عبارت فوق این است که: هیچ حرکت و قدرتی در جهان آفرینش جز طبق مشیت خداوند متعال و بزرگ وجود ندارد.
1 - در حدیث آمده است که در شب معراج به پیامبر اکرم(ص) ذکری هدیه شده است: ذکری که آثار و برکات فراوانی دارد. امام صادق(ع) فرمود:: قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِنَبِیِّهِ لَیْلَةَ الْمِعْرَاجِ أَعْطَیْتُکَ کَلِمَتَیْنِ مِنْ خَزَائِنِ عَرْشِی : لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا مَنْجَى مِنْکَ إِلَّا إِلَیْک».[۳]
.2 - ..- در حدیث دیگری می خوانیم به هر کس فقر در زندگی فشار آورد، جمله «لا حَولَ و لا قُوّةَ إلّاباللَّه العلىّ العظیم» را زیاد بگوید فقر ا و بر طرف میشود: «وَ مَنْ أَلَحَّ عَلَیْهِ الْفَقْرُ، فَلْیُکْثِرْ مِنْ قَوْلِ «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» یَنْفِی عَنْهُ الْفَقْرَ».[۴]
- 3 - در روایت آمده است پیامبر اکرم(ص) به على (ع) فرمود: چون در ورطهاى هولناک افتى، بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الّا بالله العلىّ العظیم» که خداوند مهربان به وسیله این دعا بلا را دور می سازد .[۵]
4 --لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»... ذکر افراد مؤمن و اولیای الهی است؛ آنان که حول و قوتى در مقابل قدرت و اراده و عظمت پروردگار متعال نمی بینند ، در انجام وظایف بندگى و اوامر الهى پیوسته کوشا میباشند؛ اینان : در نهان و آشکار، عبادت و اطاعت خداوند متعال را به جا میآورند، و حالات مختلف زندگی از : بود و نبود، زیادى و کمى، مدح و ذم، و عزت و ذلت در نظر آنان یکسان است؛ دل آنان فقط به خدا توجه و اعتماد دارد و اینجا است که حقیقت «لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظیم» را چنانکه شایسته است مشاهده خواهند کرد؛.[۶]
لذا وقتی همراهان موسی به او گفتند
بدان ، هماره بُوَد زندگی ، به خوش روئی
که دست غیب ، ترا ، پشتوان ، به هر سوئی
چه خوش بُوَد که بشر ، پر امید و تابان دل
به غمزه ، در صف طاعات و مهر و خوش خوئی
ز کوی او ، همه ، درمان و حل مشکل ها
به ظل ِذکر ِ نکویش ، تلاش آهوئی
خداست مبدء هر لطف و آفتاب شفا
گهی ، زطِب و دوا گه ، ز مهر مینوئی
شفیعی باب کرم ، باز بین زطاعت و مهر
تو دست خلق خدا گیر ، گر خدا جوئی
– 24 – 12 – 1398 –شفیعی مازندرانی
[۱]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۲، ص ۳۱۸، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.
[۲]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص ۶۹۳، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۳]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۹۰، ص ۱۸۶، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
[۴]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۸، ص ۹۳، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۵]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص ۳۵۲، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، ۱۴۱۲ق.
[۶]. ر. ک: منسوب به جعفر بن محمد علیه السلام (امام ششم)، مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، ترجمه، مصطفوی، حسن، ص ۳۰۱- ۳۹۲، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
شفیعی مازندرانی, [14.03.20 23:35]
هنر عبور از مشکلات زندگی :
- قال الله تبارک و تعالی : و الله مع الصابرین( بقره - 249 )
....والله یحب الصابرن ( آل عمران – 146 )
...و اصبروا ان الله مع الصابرین : ( انفال – 42 )
می گویند : روزی اسب مرد کشاورزی داخل چاه افتاد . حیوان بیچاره ساعت ها به طور ترحم انگیزی ناله می کرد. بالاخره کشاورز فکری به ذهنش رسید .یعنی : او پیش خود فکر کرد که اسب او خیلی پیر شده و چاه هم در هر صورت باید پر شود . او همسایه ها را صدا زد و از آن ها درخواست کمک کرد . آن ها با بیل ، در چاه سنگ و گِل ریختند.اسب ابتدا کمی ناله کرد ، اما پس از مدتی ساکت شد و این سکوت او به شدت همه را متعجب کرد . آنها باز هم روی اوو سنگ و گل ریختند . کشاورز نگاهی به داخل چاه انداخت و ناگهان صحنه ای دید که او را به شدت متحیر کرد.با هر تکه گل و سنگ که روی سر اسب ریخته می شد اسب تکانی به خود می داد ، و آن ها را پا یین می ریخت و یک قدم بالا می آمد همین طور که روی او سنگ و گِل می ریختند ناگهان اسب به لبه چاه رسید و بیرون آمد .
زندگی در حال ریختن گِل و لای برروی انسان ها است و . تنها راه رها یی این است که آنها را کنار بزنیم و یک قدم بالا بیاییم. هریک از مشکلات ما به منزله سنگی است که می توانیم از آن به عنوان پله ای برای بالا آمدن استفاده کنیم با این روش می توانیم از درون عمیق ترین چاه ها بیرون بیائیم
صبور باش
صبور باش و ثبات قدم ، بهار آرد
بصیر باش ، زمستان ، چه گل به بار آرد
بهار سبز ، دل شدت زمستان است
که شام ، صبح دل انگیز عشقبار آرد
خدای ما چه کریم و رحیم و مهر فشان
ز « عُسر» ، « یُسر » ، فروزد چه شاهکار آرد
بلا ء ، برای عزیزان عرش ، شیرین است
که ارتقاء مقامات آبدار آرد
نگر به حضرت ایوب و بانگ «نعم العبد » ( ص – 3. )
که رنج ، بهر تو صد ، گنج روز گار آرد
شفیعی : نغمه ی « نعم الثواب » را دریاب ( کهف – 31 )
که دردو محنت ما لطف بی شمار آرد - شفیعی مازندرانی – 25 – 12 – 1398
Seyydvali Hashemi, [14.03.20 12:33اصالت رهبر انقلاب در شبکه المنار
(خامنئي)عنوان مستندی جالبی ا ست درباره سیر زندگی حضرت آیت الله خامنه ای که از شبکه المنار لبنان پخش می شود. در بخشی از این مستند به اصالت ایشان می پردازد که بسیار جالب است.
▪️ترک ها بخاطر ترک بودن ایشان را اصالتا ترکی میدانند.
▪️مشهدی ها بدلیل تولد ایشان در مشهد ایشان رامشهدی وخراسانی می دانند.
▪️اعراب و حجازی ها بخاطر سید بودن و از نسل ائمه بودن ایشان را اصالتا عرب و حجازی لاصل می دانند.
▪️عراقی ها به دلیل تولد پدر ایشان در نجف ایشان را اصالتا عراقی می دانند.
▪️اصفهانی ها به خاطر اصفهانی بودن مادرمکرمه ایشان و تکلم به زبان مادری ایشان را اصالتا فارس می دانند.
⬛️ و حالا در این مستند لبنانی ها بخاطر تولد یکی از اجداد ایشان در شهری در لبنان که آن را بررسی می کند ایشان را لبنانی الاصل دانسته اند. این جالب و البته خوب است که همه اقوام ایشان را از خود بدانند. اما بهتراست بگوییم اصالت ایشان اسلام است.ایشان رهبر تمامی آزادگان جهان هستند.ایشان یار و یاور همه مستضعفین عالم هستند و ان شالله پرچم مقاومت را به دست صاحب العصر(عج) خواهندداد.
تذکر : شبکه المنار نکاتی را ندیده است از جمله :
حوز ه علمیه ی سراسر جهان گویند که امام خامنه ای به خاطر فقیه و روحانی بودنش ، از ما است
به خلق ، مهر و مددکار و یار ، خامنه ای
مطیع اطهر پروردگار خامنه ای
به خط ناب امام عزیز راحلمان
مدیر کشور آن تکسوار خامنه ا ی
به یار غایب ما نایب الامام ، نگر
چه با صلابت و پر استوار خامنه ای
به بحر پر خطر عصر ما سفینه ی نوح
به هر کرانه چه با اقتدار خامنه ای
حریف هر چه هریمن ، خصیم هرچه نفاق
بحق ، ستاره ی دنباله دار خامنه ای
زعیم راد و حکیم و علیم و خُلق عظیم
فقیه و فحل و سیاستمدار خامنه ای
بحق ِفاطمه ( ع ) یارب ،ِ حفاظتش فرما
ز کید ِهر دد و هر بد عیار خامنه ای
بحق ِ آل محمد ( ص ) ، بر عمر او افزای
که یار ، بر دمد ، او را کنار خامنه ای
شفیعی : نیک نَفَس ها مرید و بیمارش
بُوَد به هر دو جهان ، افتخار خامنه ای – 25 – 12 – 1398 – شفیعی مازندرانی
عامل پیروزی در زندگی :
خود شناسی و تشکر :
- ان اشکر لی و لوالدیک الّی المصیر ( لقمان – 14 )
- (علامه ی طباطبائی در این جا می نگارد : فوجوب الشکر للوالدین کوجوب الشکر لله ...انذار و تاکید للامر بالشکر- المیزان ص 474 )
-
- در آیه ی فوق ، دو نکته اساسی مورد نظر است : لزوم شکرو بندگی الهی و ضرورت تشکر و بردگی برابر پدر و مادر –
-
- * کنار شکر خدا از تشکر این دو
- بخوان جلالت احوالشان ، همی فرزند
- تو بندگی خدا ، برده گی این دو عزیز
- بجای آر ، نبینی ، ز غیر ، تیر گزند
- بهار بخت تو در این ،دو عرصه ، گلخندان
- نهال عیش تو پربار و نگسلد ، پیوند
- مگو که خدمت این پیر ها که بتوانَد ؟؟؟
- کند در این صف و سودا و مشکلات پرند
- به یاد آر ، چه کردند پای بودن تو
- چه بوده ای ؟؟ چه شدی ؟؟ای بلند پایه بلند
- عیار زندگیت ، در دل « اَنِ اشکر لی »
- شفیعی ؟ : دیده گشا بین ، که عرش را چه پسند ؟؟؟ -شفیعی مازندرانی- 25 – 12 – 1398 -
َ چرا این همه بلا ها برای ما
آیا بلا های جامعه نشان از کیفر گناهان اهل آن است ؟؟؟
در پاسخ باید گفت : بدون تردید جواب پرسش فوق منفی است در حدیث آمده است که جهت دستیابی به آرامش در صورت هجوم بلا ها به خودتان ، به امواتان و به فرزندانتان به زندگی پیامبر خاتم ( ص ) بنگرید ، که هیچ کسی بقدر او بلا و مشکلات ندید
(... بْنِ سَعِيدٍ اَلثَّقَفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ: إِنْ أُصِبْتَ بِمُصِيبَةٍ فِي نَفْسِكَ أَوْ فِي مَالِكَ أَوْ فِي وُلْدِكَ فَاذْكُرْ مُصَابَكَ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَإِنَّ اَلْخَلاَئِقَ لَمْ يُصَابُوا بِمِثْلِهِ قَطُّ .) ( مشکاه الانوار ص 25- ترجمه ی محمدی )
.
*کسی بسان محمد (ص) ، در این صف صبار
ندید فصل خزان ها ز دشمن غدار
هماره دشمن بد اصل در کمینش بود
گرفت از تن و جانش هزار بار دمار
گهی به نام بت و گه به نام بت خویان
چه تلخکام نموداست قلب مهر عیار
دقت در حدیث فوق ، اثبات می کند که :
1 – بلا ها و مصائب اختصاص به زندگی آدم های گناهکار ندارد
2 – برترین شخصیت جها ن ، پیامبر خاتم ( ص ) در زندگی خود بیشترین مشکلات را داشته است
3 – همیشه بلا ها نشان کیفر نیستند که سخن معروف « البلاء للولاء » گواه بر همین مساله است پیامبر اسلام ( ص ) فرمود : إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِيَاءِ كَرَامَة. »[جامع الاخبار ص 310- بحار الانوار ج 78 ص 168 » بلا برای ظالم ، باعث تأدیب و تنبیه است،ولی برای انسان مؤمن آزمایش و امتحان الهی ، برای انبیا ترفیع درجه و برای اولیا سبب تکریم شان .خواهد بود
انسان تا موقعی که گرفتار ظلم است،( ظالم است ) طبق فراز اول روایت فوق، هنوز شایستگی ورود به کلاس امتحان الهی را ندارد . اما هنگامی که ظلم و ستم را ترک کرد، آن وقت وارد کلاس رشد و تکامل معنوی میشود.
در مكتوبى از عارف شهير مولى محمد بيدآبادى قدس سره:آمده است
من احب الله فصب البلاء عليه. يعنى، هر كه دعوى دوستى خدا كند و به دست ارادت ، حلقه در محبت او زند، يا هر كه حق - سبحانه و تعالى - خلعت محبوبيتبر او پوشاند، باران بلا از ابر محنت و عناء بر فرق او ريزان و شادى و بهجت و راحت از وى گريزان گردد كه: البلاء للولاء كالذهب لللهب.
در مثنوى آمده است دوستى چون زر، بلا چون آتش است - زر خالص، در دل آتش خوش است
در روایتی معتبر از امام صادق علیه السلام آمده است: "إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِیَاءُ ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَل" یعنی انبیاء و سپس کسانی که در مقام پس از ایشان قرار دارند، به ترتیب، یلا و گرفتاریشان بیشتر است ـ (كافی، ج2، ص253) ـ و یا "مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُم" خداوند قومی را دوست ندارد، مگر آن که آنها را مبتلا به مسکلاتی می کند ـ (همان) ـ و یا "إنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً" یعنی خداوند وقتی عبدی را دوست دارد، به بلا، گرفتار می کند.(كافی، ج2، ص254)
"هر كه در این بزم مقرب تر است -- جام بلا بیشترش می دهند"
"اگر با من نبودش هیچ میلی - چرا ظرف مرا بشكست لیلی"
بلا ء گاهی دلیل امتحان است – که من اهل ستادن یا فرارم
به خطّ عشق ، تا کی ، پافشاری –چرا محبوب خود را دوست دارم
4 – همیشه در نازو نعمت بودن نشان آدم خوب بودن صاحبش نیست چنان که از امام صادق پرسیدند « استدراج چیست ؟ آن حضرت فرمود : گاهی خدا به آدم گنهکار آنقدر نعمت می دهد وسرگرمش می کند که فرصت نکند به خود آید تا به توبه و استغفار بپردازد ( قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلاِسْتِدْرَاجِ فَقَالَ هُوَ اَلْعَبْدُ يُذْنِبُ اَلذَّنْبَ فَيُمْلَى لَهُ وَ تُجَدَّدُ لَهُ عِنْدَهَا اَلنِّعَمُ فَتُلْهِيهِ عَنِ اَلاِسْتِغْفَارِ مِنَ اَلذُّنُوبِ فَهُوَ مُسْتَدْرَجٌ مِنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُ .)
5 – توجه به رنج ها و مصائب رسولخدا ( ص ) به نوبه ی خود مایه ی فزونی صبر و تحمل ما در زندگی روز مره ما خواهد شد 26 – 12 – 1398 – شفیعی مازندرانی
از استادم علامه ی حسن زاده ی آملی نقل شد ........جناب علاّمه طباطبایی (رحمه الله) فرمودند : روزی از خیابان عبور می کردم. بنّایی را در حال چیدن بنای ساختمان دیدم. ناگهان دیدم بنّا پایش لغزیده و دارد از آن بالا به پایین می افتد در همین حال کارگر او که پایین ساختمان بود نگاهی به بنّا کرد و گفت : نیفت.
🔸 دیدم که بنّا از همان بالا آرام پایین آمد.
🔹جناب علاّمه می فرمایند که به دنبال کارگر راه افتادم تا ببینم این شخص کیست که خود را به کارگری زده است
🔸بعد فهمیدم آن فرد کسی است که هر روز به محضر مقدّس ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشّریف مشرّف می شود.
🔹عزیز من !
🍁«هر کجا هستی به فکر خودت باش.»
🍁«به بندگان خدا خدمت کن.»
🍁«از دیگران انتظار نداشته باش.»
🍁«تا می توانی اهل خدمت باش.»
🔹در مقابل خدمت خود از دیگران توقّع تشکّر و سپاس و مزد و پاداش نداشته باش.
🍁«در یک کلام، آقا باش.»
🔹... هر کجا هستی به فکر خودت باش که دیر می شود.
🌿علامه حسن زاده املی
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی
http://eitaa.com/asatid_enghelabi
السلام علیکم و رحمه الله ...حمله به حرم کار دوست نیست .....جنگ صفین را چه کسی به نفع معاویه تما م کرد ؟؟؟؟....نهروانی های خام و خشک مغز ....امیدوارم بیدار شوند....آمین ...شفیعی مازندرانی
تفسیر انتظار
*گهانی بودن ظهور
«اصل غافلگیری »
عبد العظیم حسنی در ضمن سخنانی از امام محمد تقی علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمود:
ان الله تبارک و تعالی لیصلح له امره فی لیله کما اصلح امر کلیمه موسی علیه السلام اذ ذهب لیقتبس لاهله نارا فرجع و هو رسول نبی
همانا خدای عزیز حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را ناگهان ماموریت قیام می دهد ( یک شبه رمینه ها و شرائط ظهور را مهیا می سازد ) چنان که امر موسی کلیم الله را ناگهان آماده ساخت . او رفت تا برای خانواده اش آتشی بیاورد اما بازگشت در حالی که رسول و پیامبر خدا بود. (کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۳۷۷، باب۳۶، ح۱. )
ناگهانی است آفتاب ظهور
هان ، مهیا شَوید ای یاران
بی خبر می رسد ز ره ، دلبر
هر که آماده بو د رفته نشان
*****
نکند مانده ای زقافله ، دور
فکر کردی ، جَرَس ، بگوش رسد
می شَوی ، هرچه زود آماده
نی ، چنین نیست ، بی خروش رسد
*****
جان و تن را بسی مهیا کن
سینه را پر زنور تقوی کن
بین کجای سپاه او جایت
خود مصفا و اهل معنی کن - 27 – 12 – 1398 – شفیعی مازندرانی