eitaa logo
🕋 شرکت زیارتی سدرةالمنتهی 🕋
3.1هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
17.9هزار ویدیو
205 فایل
مجری سفرهای زیارتی: #عمره_عتبات_عالیات_عراق_سوریه #زیرنظرحج_و_زیارت کدشرکت ٥٧٥٣٠ ثبت ٥٥٤٦٦٨ تأسیس ١٣٩٨ 📳تلفن: ٠٩١٩٩١٨٩٤٧٢ ٠٢١٧٧١٥١٦٥٩ 🔴تهران پیروزی_ خ سی متری نیروی هوایی- خ مسیل منوچهری-خ۷/۲۵ روبروی بوستان پیروزی مسجد بقية الله الاعظم طبقه٤
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰.jpg
12.76M
📸 تصاویر باکیفیت از حرم امام حسین(ع) مناسب تصویر زمینهٔ گوشی همراه تصاویر از عتبات حسینی و علوی 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
عزادار حقیقی 01.mp3
3.34M
۱ آنچه می شنوید؛ ✍چرا دلمان برای عزاي حسین،تنگ می شود؟ 🔻چرا برای حسين،گریه می کنیم؟ 🔻چرابرای اهل آسمان، عزاداران حسین، اينقدر می ارزند؟ گوش کنید 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
عزادار حقیقی 02.mp3
5.83M
۲ آنچه می شنوید؛ 🏴مصیبت حسین،تشنگی، سر بریده، و اسارت اهل بیت نیست! مصیبت او،بسیار عظیم تر است از.....! تاحقیقت مصیبت رادرک نکنیم؛ عزادار حقیقی،نیستیم😔 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
عزادار حقیقی 03.mp3
4.36M
۳ آنچه خواهید شنید؛ ✍گریه...گريه...گريه تنها هدف از عزاداری نیست گریه ای که ما را به درک حقیقت عاشورا نرساند؛ هیچ ارزشی ندارد 🔻حقیقت عاشورا چیست؟ 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
⚫️وقایع روز هشتم محرم سال61 ☑️ در روز هشتم محرم امام حسین علیه ‏السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه‏ السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه ‏ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند. 💦 آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. 🌾هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه‏ بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه حسین چاه مي‏كَند و آب بدست مي‏آورد. 💠به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه ‏السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود. ✳️در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه ‏السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. 🌸حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟مگر من مسلمان نیستم؟ 🔰گفت: اگر تو خود را مسلمان مي‏پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته ‏ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مي‏نوشند از آنان مضایقه مي‏كنی؟ 🔥عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من مي‏دانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته‏ ام و نمي‏دانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش مي‏سوزم؟ ⚡️ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه مي‏دانم كیفر این كار، آتش است؟ 💥 ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمي‏بینم كه بتوانم از آن گذشت كنم. 🔆یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه ‏السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند. 🌺امام علیه ‏السلام مردی از یاران خود را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند. 🌙شب هنگام امام حسین علیه‏ السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. 🌹 امام حسین علیه‏السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي‏ اكبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد. 🍁در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه ‏السلام كه فرمود: آیا مي‏خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. 🔥یك بار گفت: مي‏ترسم خانه ‏ام را خراب كنند! امام علیه‏ السلام فرمود: من خانه‏ ات را مي‏سازم. 🔥ابن سعد گفت: مي‏ترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم. 🔥 عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده ‏ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و مي‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند. 🌷حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمي‏گردد، از جای برخاست در حالی كه مي‏فرمود: تو را چه مي‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. ✨ به خدا سوگند! من مي‏دانم كه از گندم عراق نخواهی خورد! ⚡️ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است. 💥 پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ‏ای به عبیداللّه‏ نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه ‏السلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برمي‏گردم یا به مملكت دیگری مي‏روم. ♨️ عبیداللّه‏ در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه‏ با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند... 📒کشف الغمه،ج2،ص47 📘بحارالانوار،ج44،ص388 📕ارشاد،شیخ مفید،ج2،ص82 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
مداحی_آنلاین_اوغول_اوغول_دیل_آشمیان_بالا_نادر_جوادی.mp3
4.97M
روضه حضرت علی اصغر (ع) اوغول اوغول دیل آشمیان بالا 🔊 🔊 💔🥀 🎙 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺آیین هیامظلوم اهالی بوشهر 🎥 اجرای زیبای یکی دیگر از سنت‌های عزاداری مردم ایران در حسینیه معلی که ریشه در تاریخ و فرهنگ ایران داره 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
YEKNET.IR - roze - shabe 7 moharram1399 - sibsorkhi.mp3
16.55M
سلام میدم از دل به ساحت ارباب ز راه دور روم بر زیارت ارباب 🔊 💔🥀 🎙 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
مداحی آنلاین - نماهنگ ضریح گهواره - کریمی.mp3
5.45M
خورشیدم تویی آوارت منم دلداده ضریح گهوارت منم امیدم تویی بیچارت منم بیچاره مادر بیچارت منم 🔊 🔄 💔 🎙 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
4_5927295798965438262.mp3
11.88M
🎧نوحه مازندرانی قنداقه خونین التماس دعا🤍 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
✅ عزاداری امام حسین(ع) در ماسوله گیلان 🏴 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
عزادار حقیقی 04.mp3
3.18M
۴ آنچه می شنوید؛ ✍عاشورا... کلاسی هزار ساله است... که تا قیامت ، درس هايش ...تمام نمی شود! 🏴شاگرد خوبی... برای کلاس عاشورا باشیم 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
عزادار حقیقی 05.mp3
4.31M
۵ آنچه می شنوید؛ ✍علت اصلی وقوع حادثه عاشورا، قلبهای مرده شیعیان بود! 🏴قلبهایی که در پوست دین،گیر کردند! 🔻کمی صبر! عزاداران حسين؛ آیا قلبهای ما،زنده است؟ 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نکوهش تملق خواص جامعه نزد ستمگران(حکایت خوبان) امام حسین(ع) فرمود: شما می‌بینید که پیمان‌های الهی در هم شکسته می‌شود، ولی هیچ دم نمی‌زنید، و به هراس نمی‌افتید، در حالی که برای در هم شکستن بعضی از پیمان‌های پدرانتان ناله سر می‌دهید. شکسته شدن پیمان‌های رسول خدا(ص) را نادیده می‌گیرید. کورها، لالها، و فلج‌ها در شهرها، بی‌سرپرست مانده‌اند،‌و شما نه رحمی بر آنان می‌کنید، و عملی را که در خور شأن خودتان باشد،‌در مورد آنها انجام نمی‌دهید، و نه قصد انجام آن را دارید. فقط با چاپلوسی و تملق پیش ستمگران، رفاه و آسایش خویش را می‌جویید. خدا دستور فرموده است از این اعمال پلید جلوگیری شود، ولی شما از آن غافلید.(1) ________ 1- تحف العقول، ص 168 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
Ketabe_Ah (2).mp3
10.46M
◾️کتاب ، فصل ششم: دومین سفیر امام حسین (ع) برای کوفیان - دعوت امام از زهیر بن قین 🔹... مردی فزاری گفت: با زهير ابن قين بجلی از مکه بیرون آمدیم و در راه با حسین ابن علی با هم بودیم. بر ما هیچ چیز ناخوشتر نبود از اینکه در یک منزل با او فرود آییم! هر وقت حسین به راه می افتاد، زهیر در جای میماند و هر وقت حسین فرود می آمد، زهیر پیشتر روانه می شد. تا روزی در منزلی فرود آمدیم که چاره نداشتیم جز این که با هم در آنجا منزل کنیم پس حسین در جانبی فرود آمد و ما در جانبی نشسته بودیم و طعامی که داشتیم میخوردیم. ✳️ رسول حسین بیامد و سلام کرد و درآمد و گفت «ای زهیر اباعبدالله الحسین مرا سوی تو فرستاد تا نزد او برمت.» هر یک از ما آنچه در دست داشت، بینداخت ـ مانند این که مرغ بر سر ما نشسته باشد. 🔸دلهم، زوجه ی زهیر، به او گفت: «پسر پیغمبر سوی تو می فرستد، نزد او نمی روی؟ سبحان الله! برخیز و برو سخن او را بشنو و بازگرد!» 🍃 زهیر برفت و دیری نگذشت شادان و خرم بازگشت. و فرمود تا چادر و بار و بنه ی او را برداشتند و سوی حسین بردند. و مرا گفت «به خاندان خویش ملحق شو که من نمی خواهم از ناحیت من به تو جز خوبی رسد و من قصد صحبت حسین کردم تا خویش را فدای او کنم و جان خود را وقایه ی او سازم.» پس مال مرا به من داد و به یکی از بنی اعمامم سپرد تا مرا به اهلم برساند... ✔️ آنگاه زهیر با اصحاب خود گفت «هر کس دوست دارد، با من آید. وگرنه این آخر عهد من است با او... 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔
Ketabe_Ah (3).mp3
14.84M
کتاب صوتی ◾️فصل هفتم: سد کردن راه بر امام حسین (ع) توسط حر بن یزید ریاحی ...حرّ گفت «ما از اینها که نامه نوشته اند نیستیم. ما را فرموده اند چون تو را دیدیم، از تو جدا نشویم تا تو را نزد عبدالله زیاد به کوفه بریم.» حسین گفت «مرگ به تو نزدیک تر است از این» آنگاه اصحاب خود را فرمود «سوار شوید!» سوار شدند و بایستاد تا زنان هم سوار گشتند و او و اصحاب را گفت «بازگردید! » چون خواستند بازگردند، آن مردم بر او راه بگرفتند. حسین گفت «ای حر، مادرت به عزای تو نشیند چه می خواهی؟» حر گفت «اگر دیگری از عرب این کلمه را با من گفته بود، در مثل این حالت نام مادر او را می بردم ، هر که باشد! ولیکن نام مادر تو نتوان برد، مگر به بهترین وجه.» حسین گفت «چه میخواهی؟» حر گفت «می خواهم تو را نزد عبیدالله برم.» امام گفت «به خدا قسم با تو نیایم.» حر گفت «به خدا قسم تو را رها نکنم.» سه بار سخن تکرار کردند. چون گفتگو دراز شد، حر گفت: مرا به قتال امر نکردند. همین اندازه مأمورم از تو جدا نشوم تا به کوفه ات برم. اکنون که از کوفه آمدن ابا داری، راهی برگزین که نه به کوفه روی و نه به مدینه بازگردی. و این راه طریق عدالت است! میان من و تو تا من به امیر نامه نویسم و تو نیز نامه به یزید یا عبیدالله فرستی ـ شاید خداوند امری پیش آورد که من بی گزند برهم و مبتلا به کار تو نشوم. پس، از این راه سیر کن.» حسین از راه عذیب و قادسیه به جانب چپ عنان تافت و حرّ با همراهان با وی رفتند. 🕊‌↙️↙️↙️ 💔🕋👉@Sedrah👈🕋💔