eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
8.7هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
امام_زمانم ❣سلام پدر مهربان ما صبحت بخير ای بودم، از نبودِ تو نابود می شوم میسوزم از فراقِ تو ودود می شوم آقا_بیا و با دَمِ عیسایی ات ببین نابودم و زِ بودِ تو موجود می شوم 💗💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهید ابراهیم هادی الگوی عملی اخلاق 🌾دو نکته مهم در مراقبت ازاعمال در طول زندگی شهید جاویدالاثر 🍃یکی اینکه آیا خدای متعال از انجام آن راضی است وخوشش می آید یا نه؟ 🍃دوم آیا برای رضای خدا انجام دادیم یانه؟ سخنران :آقای مهدی رمضانی مولف کتاب راز کانال کمیل @
🕊 شهید یعنی: به خیر گذشت نزدیک بود بمیرد... تو چه میکنی، این میانه خون برادرم؟ برای بیداری ما؟ آخ یادم رفته بود شهید بیدار می کند شهید دستت را می گیرد شهید بلندت می کند شهید، شهیدت می کند فکه و اروند یا دمشق و حلب یا صعده و صنعا... فرقی نمی کند شهید، شهیدت می کند؛ باور نمی کنی؟ حالا عکس را بزرگ کن، بزرگتر حالا زل بزن... بیدار که بشوی، جاده خاکی انحرافی رفته را بر می گردی به صراط مستقیم... شهادت میوه درختان جاده صراط مستقیم است. یادت باشد: «شهید، شهیدت میکند». @seedammar
😍❤️ آنچه که مهم است حفظ راه شهداست یعنی پاسداری از خون شهدا. این وظیفه اول ماست. در قـبال شهـدا همہ هم موظّفیم نه این که بعضی وظیفه دارند و بعضی نه....
👈 تصویر موسوی مجد جاسوس محکوم به اعدام منتشر شد 🔹تصویری از ، جاسوس محکوم به اعدامی که در حوزه‌های مختلف امنیتی اطلاعاتی را جمع آوری و در اختیار سرویس های جاسوسی سیا و موساد قرار داده بود./باشگاه خبرنگاران جوان
سلام بعد کتاب عارفانه میخوام نحوی اشنای با شهید ابراهیم هادی و دیگر شهدا که بهشون ارادت دارین بذارم کانال!!! بزرگواران مهمانان شهدا عزیز ممنون میشم حمایت کنید و دلنوشته های قشنگ پر از حس خوب و خدایتون برای بنده بفرستین تا بذارم کانال 🌹🌹 شاید یا حتما دل کسی لرزید راهش پیدا کرد و دوست شهید یا بهتر بگم هادی و معلم مسیر زندگیش پیدا کرد با دلنوشته تون 😊🌹 پس ی بسم الله بگین برام بفرستین😊 منتظرم نذارین😐 منتظرم هاا
به نام مهربان پروردگاری که دستانم رابه دستان پرمحبت ابراهیم گره زد🤝 دلتنگم ،دلتنگ کسی که چشمانم راازدیدن چشمان نازش محروم کرد،دلتنگ کسی هستم که مرادرخودش غرق کرد،دلتنگ کسی هستم که به خاطرش ازتمام رویاهایم گذشتم💞💞 نمیدانم از چه بگویم اما میدانم که دیگر آن دخترمغروروکینه ای وبداخلاق نیستم،دختری که برای جلب توجه هرروزیک مدل مومیزد⁦👧👧دختری که چادررافقط به اجباربرسرداشت ،دختری که راحت دل میشکاند. اولین بارکتابش رادردستان خواهرم دیدم،باخودم گفتم کی حوصله داره اینوبخونه ،چندوقت گذشت یه روزازسربیکاری چندتاازداستاناش روخوندم ،به دلم ⁦⁦❤️⁩ نشستند،تصمیم گرفتم که ازاول کتاب شروع کنم ،هرچه که بیشترمیخواندم بیشترشیفته اش💘میشدم با خوشحالی هایش می‌خندیدم ⁦🙂ودرفراغش گریه میکردم ،تمام فکرم ابراهیم شده بود. روزهاگذشت ومن بیشترازقبل عاشقش میشدم .عروسی یکی از اقوام بودخیلی دوست داشتم که بروم اما دلم نیامد که بارقصیدنم جلوی نامحرمان ابراهیمم راناراحت کنم خیلی سخت بود اماخوشحالی ابراهیم خیلی بیشترارزش دارد. وقتی که همکلاسی هایم دلیل نرفتنم به عروسی رافهمیدندبه همدیگرمیگفتند،یک شب مادرابراهیم به خوابم آمدوگفت : کسی که به خاطرابر اهیم کاری راانجام میدهد نبایدهمه جا جار بزند ،ابراهیم هم تورادوست دارد!!! یک شب به ابراهیم گفتم بیاتوخوابم وبرای نماز صبح بیدارم کن وقت اذان بود ابراهیم اومدتوخوابم وبهم گفت حتمابایدمن بیام تاتوپاشی ونمازت روبخونی😃😃 درروزتولدم به ابراهیم گفتم خیلی دوست دارم بیام کانال کمیل ،بهش گفتم که یه کاری کن که ازطرف مدرسه ببرنمون ،روزبعدکه رفتم مدرسه معاون اومدتوکلاس وگفت می‌خوایم ببریمتون اردوی راهیان نور ،خیلی خوشحال شدم 😄😄 همیشه وجودابراهیمم رواحساس میکنم .ازوقتی که با ابراهیم آشناشدم زندگیم ،آرزوهام ،اخلاقم ،پوششم 🧕🧕و...تغییر کرد ،ازوقتی که ابراهیم ،هادیه زندگیم شدعاشق چادرشدم ،عاشق شهداشدم ،عاشق شهادت شدم . می‌خوام سخنم روباچندجمله به ابراهیم تموم کنم خیلی دلم برات تنگ شده 💞💞کمکم کن که اونقدرخوب زندگی کنم که لیاقت شهادت روداشته باشم وهمونجایی که توشهیدشدی وهمونطوری که امام حسینم ( ع) شهیدشدم منم بالبه تشنه شهیدشم .و درنهایت میگویم نمیدانی در روزهای نبودنت برمن چه گذشت که برای داشتنت ازتمام رویاهایم گذشتم عزیزم 💝💝💝 دلداده ابراهیم (ی صلوات برای حاجت روای این بزرگوار) @seedammar هادے دلها،ابراهیم هادے(گروه فرهنگی و جهادی شهید ابراهیم هادی شهرستان ملاثانی🌹
است دیگر هوای بابا کرده است 📸دختر شهید مدافع حرم حجت الاسلام شیخ (زهیری) 📿جهت عاقبت بخیری و آرامش قلب فرزندان  شهدا و هدیہ به ارواح طیبه شهدا 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ، برای من یک روز ، مثل تمام روزهاست ؛ ولی برای او ! یک قرار است ... و یک دل تنگ... و بوسه ای که هر هفته مینشاند، بجای گونه ی پسر، به روی سنگ. 📿بر دامن مادر شهيدان 🎬 شعرخوانی مادر شهید مدافع حرم حاج بر مزار فرزند شهید در 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
#گزارش #بین‌الملل 📛دختران غربی قربانی مدارس مختلط 🎙خواننده آمریکایی در مصاحبه با شبکه sunday استرالیا از خاطرات تلخ دوران مدرسه خود می گوید.زمانیکه در حیاط مدرسه توسط پسرهای قلدر مورد خشونت قرار می گرفت و هیچ کس به کمکش نمی رفت و حالش رو نمی پرسید 🔻او در دوران راهنمایی دچار افسردگی و عارضه روحی میشه و در ۱۹ سالگی بهش تجاوز میشه 🔻این خواننده که بخاطر حرفه ش به کشورهای زیادی سفر می کنه میگه که اکثر دخترها با این مشکل مواجه هستن و یک درد مشترک دارن 🌐منبع:https://www.dailymail.co.uk/tvshowbiz/article-8373799/Lady-Gaga-reveals-impact-schoolyard-bullying-her.html #پویش_حجاب_فاطمے
Reza Narimani - Khabar Che Sangine.mp3
19.59M
🌙 🎙مداحی زیبا و دلنشین کربلایی سید رضا نریمانی رفیق نیمه راه من ‌...خداحافظ شهدا را یاد کنید‌... @seedammar
شب جمعه شب مخصوص زیارت ابا عبدالله الحسین علیه السلام ❤️حسین.جان ⚜ذڪرِ خیرِ تو بہ هر جا شد و یادٺ ڪردیم 💫دسٺ بر سینہ بہ تو عرضِ ارادٺ ڪردیم ⚜پادشاهےِ جهان حاجٺ ما نیسٺ حسین 💫بہ غلامے درِ خانہ اٺ عادٺ ڪردیم ✋السلام.اے‌ساڪن‌کرببلا 🍀اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم 🍀 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 @seedammar
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•~💔🍃~• شب‌جمعه‌شب‌زیارتی‌ارباب🥀 به تو از دور سلام.... به حسین از طرف وصله ی ناجور سلام....😔 به تو دلبسته شدم به شبای جمعه کربلا وابسته شدم😭 به تو دلبسته شدم❤️ 🆔 @mahdaviyat50 ┈••✾•🍃🌸🍃🌸•✾••┈
🍃هرگـاه شب جمعه شهـدا را يـاد ڪرديد، آنها شمـا را نزد سیدالشهدا(ع) یاد می‌کنند. 🌷
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: #سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه چهارم جنوب ایران🇮🇷 دهه شصت . های نبرد.عملیات کارسخت شده بود و به دلیل نرسیدن رزمندگان به بعضی از اهداف وضعیت مساعدنبود! صدام‌با کمک آمریکا و...تجهیزات زیادی ریخته بود و... فرمانده کل سپاه در جمع فرماندهان قرار گاه کربلا وضعیت جبهه ها را بررسی می کرد،اما...آخر کار گفت: چراغ💡 هارا خاموش میکنیم ،هرکدام ازشما نمیتواند بماند،برود. اولین فرماندهی که برای $لبیک به امام✊🏻 وتجدید عهدش با خدا شروع به صحبت کرد؛ بود. جوان بیست وچندساله میدان. 🔶اولین ها پربرکت ترین ها هستند. اولین کسی که ایمان اورد به رسول خدا..علی بن ابی طالب! اولین زن عرصه اسلام..خدیجه! اولین علمدار بی دست وسر..ابوالفضل العباس! اولین ها،پرهمت ترین هاهستند، مستحکمند درانجام کارشان،بهترین تصمیم را دربهترین زمان ⏳میگیرند. اندیشمندانه پادر راه می گذارند و صبورانه تا آخر می مانند. من دنبال اولین زندگیم هستم‌. اولین عهدی که با امامم ببندم برترک گناه وعزم واراده ای که راهیم کند تا...کربلا.. ان شاءالله🤲🏻 بهترین عاقبت، ! 📚منبع کتاب:حاج قاسم @seedammar
@Ebrahimhadi-سه دقیقه در قیامت16.mp3
6.25M
🎙 سه دقیقه در قیامت 💫قسمت پانزدهم: جانبازی در رکاب مولا @seedammar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••• " مُقْلَهً لَكِنِ الْهَوَي أَبْكَاهَا " جای خالی اش را، گریستم ...
بسم الله الرحمن الرحیم
صدیقه رودباری شهید ترور منافقان کوردل
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#شهیده صدیقه رودباری شهید ترور منافقان کوردل
🌺 📝 زندگی نامه صدیقه رودباری: 🔹 صدیقه رودباری متولد 18اسفند سال 1340 💥در روزهای پرالتهاب قبل از انقلاب در تظاهراتها شرکت می کرد و در مدرسه بطور جدی همراه دوستانش مبارزه میکردند و حتی یک روز با سرباز گارد که به توهین کرد درگیر شد و به او سیلی زد. شبها تا صبح به مداوای مجروهان می پرداخت. روح نا آرامش همواره در پی چیزی ورای خواست ها وآرزوهای یک دختر معمولی بود... ♻️انقلاب که شد در مدرسه شان انجمن اسلامی را راه انداخت  وفعالیتهایش را منسجم تر کرد. خانواده و دوستانش صدیقه را آخر هفته ها در کهریزک و یا معلولین ذهنی نارمک پیدا می کردند. صدیقه آنها را شستشو می داد (کاری که دیگران دل و جرات انجامش را نداشتند.) و بهشان رسیدگی می کرد. بسیار پر دل وجرات بود. شجاعت و دلیریش به گونه ای بود که نشان می داد به زودی "مهر بر روی شناسنامه اش خواهد خورد"... 🔅5 خرداد سال 59، از طرف جهادسازندگی برای انجام فعالیت های جهادی به شهر بانه کردستان اعزام شد. در بانه هر کاری که از دستش بر می آمد انجام می داد. در روستاهایی که پاکسازی می شدند، کلاسهای عقیدتی و قرآن بر گزار می کرد. با توجه به شرایط بسیار سخت آن روزهای کردستان، دوشادوش پاسداران بانه فعالیت می کرد در حالی که هیچ گاه اظهار خستگی نکرد... 🔫در سپاه بانه مسئول آموزش اسلحه به خانم ها  بود. علاوه بر آن مخابرات سنندج نیز محل فعالیت او به شمار می رفت. آنقدر فعال بود که یکی دوبار منافقین برایش پیغام فرستادند که "اگر دستمان به تو بیفتد ،پوستت را از کاه پر می کنیم". خواهرش در ان روزها خواب دیده بود که اقایی نورانی وارد جمع می شود و صدیقه را صدا می کند و با خودش می برد، از حاضرین سوال کرده بودند که این آقا چه کسی بود که گفتمد ایشان بودند. تعبیر این خواب را که پرسیدند، گفتند این دختر سربازی اش در راه اسلام قبول می شود...  در روزهای حضورش در سپاه بانه، فرمانده اطلاعات سپاه بانه، محمود خادمی کم کم به او علاقه مند شد. محمود که قبل از آن، در جواب به دوستانش که پرسیده بودند که "چرا ازدواج نمی کنی؟"  گفته بود: "هنوز همسری را که می خواهم برای خودم انتخاب کنم پیدا نکرده ام. من کسی را می خواهم که پا به پای من در تمام فراز و نشیب ها ،حتی در جنگ با دشمن هم رزم من باشد ومرا در راه خدا یاری دهد..." ولی محمود بعد از آشنایی با صدیقه رودباری تصمیم خود را گرفت و همسر آینده خود را انتخاب کرد... 28 مرداد سال 59، روزی بود که صدیقه  و دوستانش خسته از مداوای مجروحین ودر حالی که پا به پای پاسداران دویده بودند، در اتاقی دور هم نشسته واستراحت می کردند. بعد از سحری مختصری که خورده بود تا موقع افطار سخت مشغول به کار بود. در همین هنگام دختری وارد جمع 3 نفره شان شد. صدیقه او را می شناخت.گاهی او را در کتابخانه دیده بود.آن دختر اسلحه صدیقه را برداشت ومستقیم گلوله ای به سینه اش شلیک کرد. پاسداران با شنیدن صدای شلیک گلوله به سرعت به سمت اتاق دویدند. محمود خادمی خود پیکر نیمه جان صدیقه را به بیمارستان رساند. او بیشتر از 3 ساعت زنده نماند و بالاخره به آرزوی خود که شهادت بود رسید. همانطور که در آخرین تماس تلفنی اش با خانواده اظهار داشت که "هیچ گاه به این اندازه به شهادت نزدیک نبوده است..." پس از چند ساعت که از ان اتفاق دلخراش می گذشت، محمود با چهره ای غمگین و برافروخته به جمع سپاهیان برگشت وبا حالت خاصی خبر او را اعلام کرد و گفت: "بچه ها من هم دیگه عمری نخواهم داشت. شاید  خواست خدا بود که عقد ما در دنیای دیگری بسته شود..." 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
🌷 گرفته بودیم و می آمدیم طرف خوابگاه چندتا سنگ به نانها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت . میگفت «بچه بودم، یه بار نون سنگگ خریدم، سنگ هاش رو خوب جدا نکرده بودم؛ بهش چسبیده بود. خونه که رسیدم، بابام سنگ ها رو جدا کرد داد دستم، گفت برو بده به . نونواها بابت اینا میدن.» 🌷 🍃🌹🍃صلوات @seedammar