هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#شهید_مدافع_حرم
#روحانی_شهید
#شهید_مصطفی_خلیلی_بلوطکی
راوی:همسر بزرگوار شهید
زمانی که جنگ سوریه پیش آمد مصطفی مرتب تعلیم نظامی می دید و اواخر سال 92 بود که می خواست به سوریه برود و تحقیق کرده بود. برخی با رفتن وی مخالفت کرده بودند ولی تصمیم خودش را گرفته بود و به من گفت «چگونه مردم پای منبر را ارشاد کنم ولی خودم عمل نکنم. چگونه به مردمی که پای منبر نشسته اند، درس ایثار و شهادت بدهم وقتی خودم عمل نکرده ام. وظیقه ام در این مقطع حکم می کند به عنوان فردی پیرو ولایت، رهبری و محب اهل بیت (ع) در جبهه مقاومت حضور پیدا کنم
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
باز هم زهر شده مرهم بی یاور ها
باز هم زخم زدند بر جگر مادرها
این چه رسمی ست که یک عده پرستوی غریب
بنشینند درون قفس همسرها؟!
جای شکر است ندیده جگرش را در طشت
بازهم شکر نبوده خبر از خواهر ها
این همه تشنگی و هلهله ها ارثش بود،
صحنه ی کرب و بلایی ست به پشت درها
یحیی نژاد سلامتی
#یا_جواد_الائمه_ادرکنی
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت چهل و هشت ✳....بعد هم به جهت امر به معروف چند كلامی با ايشان صحبت كردم و
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
🔻قسمت چهل و نه
✳مؤسسه اي در نجف بود به نام اسلام اصيل كه مشغول كار چاپ و تكثير جزوات و كتاب بود.
⭕من با اينكه متولد قم بودم اما ساكن نجف شده و در اين مؤسسه كار مي كردم.
💟اولين بار هادي ذوالفقاري را در اين مؤسسه ديدم.
🔗پسر بسيار با ادب و شوخ وخنده رويي بود.
🌟او در مؤسسه كار مي كرد و همانجا زندگي و استراحت مي كرد.
❇طلبه بود و در مدرسه كاشف الغطا درس مي خواند.
🔘من ماشين داشتم. يك روزپنجشنبه راهي كربلا بودم كه هادي گفت: داري ميري كربلا❓
♦گفتم: آره، من هر شب جمعه با چند تا از رفيق ها مي ريم، راستي جا داريم، تو نمي خواي بياي❓
✴گفت: جدي ميگي؟ من آرزو داشتم بتونم هر شب جمعه برم كربلا.
❇ساعتي بعد با هم راهي شديم. ما توي راه با رفقا مي گفتيم و مي خنديديم،
🔳شوخي مي كرديم، سربه سر هم مي گذاشتيم اما هادي ساكت بود.
🔹بعد اعتراض كرد و گفت: ما داريم براي زيارت كربلا مي ريم. بسه، اينقدر شوخي نكنيد.
🔶او مي گفت، اما ما گوش نمي كرديم.
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#قصه_ناگفته_شهدا_پدافند_سایت #راداری_سوباشی #قسمت_هفتم خاطرهای از مادر و خواهر شهید دستنبو: 22 ی
#قصه_ناگفته_شهدا_پدافند_سایت
#راداری_سوباشی
استاد داستانی:
خواهر شهید: نه اینکه برادرم بود بگویم ولی آدم بسیار بزرگواری بود. من هر چه در مورد شهدا می شنوم واقعاً آدم های خاصی بودند واقعاً هر چیزی درباره دیگران از بقیه می شنویم نشان می دهد که خیلی آدم های خاصی بودند.
مادر شهید: همیشه می گفت جانم فدای کشور، جانم فدای مملکت، جانم فدای آب و خاک.
خواهر شهید: آن موقع من کم و سن و سال بودم اذان مغرب که دادند، همیشه اسم ها را با آقا و خانم صدا می کرد، به من گفت حاجیه خانم نماز اول وقت فراموش نشود گفتم باشد برادر مشق هایم را بنویسم امتحان دارم. گفت این امتحان از همه امتحانها سخت تر است، نماز اول وقت هیچوقت یادت نرود.
مادر شهید: وقتی می آمد خانه با پوتین و لباس می خوابید گفتم پسرم کفش هایت را در بیاور می گفت شاید کار واجبی پیش بیاید تا کفش بپوشم دیر می شود. وقتی هم که جنگ نبود همیشه می گفت جانم فدای ایران، جانم فدای مملکت.
منبع: روابط عمومی قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء (ص)
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#قصه_ناگفته_شهدا_پدافند_سایت #راداری_سوباشی استاد داستانی: خواهر شهید: نه اینکه برادرم بود بگویم
سلام ممنون میشم نظرتون در مورد این مطلب دنباله دار بگین 😊
21-Tavassoli Jafar(www.Rasekhoon.net).mp3
زمان:
حجم:
143.1K
🎙وصیت نامه صوتی
شهید جعفر توسلی🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
❤️ #قرار_عاشقی ❤️
قرائت دعای فرج به نیابت از
شــهید ابــراهیم هــادی🌹
⏰هرشب راس ساعت ۲۲
✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید
🇮🇷 @seedammar
هدایت شده از یاس کبود زهرا س
@Maddahionlinمداحی آنلاین - سید رضا نریمانی - شهادت حضرت جواد.mp3
زمان:
حجم:
2.36M
🔳 #شهادت_امام_جواد (ع)
🌴کنج حجره بی کس و تنها
🌴زیر لب میگه مددی زهرا
🎤 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #شور
👌فوق زیبا