1_8829884.m4a
1.54M
#خدایـا❣
گفتی بیا با من حرف بزن..گفتم نه!
گفتی از بودنت با من خوشحال نمیشی؟ گفتم نه!!😭
| خدا خودش اومد
| خدا با ماهش اومد
| با رمضان اومد گناهاتو بسوزونه . . .
حتما گوش کنید
#ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
عقل پرسید
که دشوارتر از کشتن چیست
عشق فرمود
فراق از همه دشوارتر است...
فروغی بسطامی
بعد از مراسم صیغه محرمیت، باهم همگام شدیم و وقتی نگاه کردم دیدم در امام زاده باراجین هستم. کمی بعد دست من را گرفت و باهم به مزار اطراف امام زاده رفتیم. از انتخاب این مکان آن هم تنها ساعتی بعد از محرمیت تعجب کردم اما حمید حرفی زد که برای همیشه در ذهنم جا گرفت.
حمید وسط قبرستان ایستاد و گفت: «فرزانه جان، می دانم متعجب هستی، اما امروز خوش ترین لحظات زندگی ما است، اما تو را به این مکان آورده ام تا یادمان نرود که منزل آخر همه ما اینجاست!»
بعد خندید و گفت: «البته من را که به گلزار شهدا خواهند برد»
دیدار ما در معراج شهدای قزوین، سخت تر از سخت بود... در تمام لحظات قبل از این دیدار به خودم می گفتم چیزی نشده، رفتن حمید دروغ است، حمیدم که سه روز پیش با او تلفنی صحبت کردم، اتفاقی برای او نیفتاده است.
حتی وقتی از پله های معراج بالا رفتم و پیکرش را دیدم با خود می گفتم الآن دست می زنم و می بینم که تمام این لحظات که عمری بر من گذشت خواب است؛ اما وقتی دیدم و لمسش کردم بدن و صورت سردش را یاد افتادم که همیشه دست های سردش را به من می داد و می گفت فرزانه جان با دست هایت گرمم کن؛ و من در آن لحظه تصمیم گرفتم با دست هایم گرمش کنم.
به یاد گریه شب آخر افتادم که حمید به من گفت «فرزانه دلم را لرزاندی اما ایمانم را نمی توانی بلرزانی». برای همین سرم را کنار صورتش بردم و گفتم مرا ببخش که در شب آخر دلت را لرزاندم...
پیکرش را می بوسیدم و با گریه می گفتم دوستت دارم عزیزم؛ یادت هست همیشه وقتی از مأموریت به خانه برمی گشتی برای من گل می خریدی، حالا ازاین پس من باید برای تو گل بیاورم.
هنگام خاک سپاری خاک مزارش را می بوسیدم و می گفتم ای خاک تا ابد همسرم را از طرف من ببوس💘😭
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی🌹🌹🌹🌹🌹
#ابراهیم_هادی_هادی_دلها
@seedammar
#شهید- مدافع -حرم
مهدی- ثامنی راد🌹
شادی روح شهید صلوات
@seedammar
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
وصیت نامه📝
شهید مدافع حرم مهدی ثامنی راد🌹
به راستی که صحبت و درددل زیاد استف ولی نه این حقیر مجال نوشتن دارم و نه این جا دل و جان فرصتی می دهد که از کربلایی بودن دل کند و آن را توصیف کرد.
چند خواهش دارم؛
یکی این که نماز اول وقت که گشایش از مشکلات است.
دوم: صبر و تحمل
سوم: به یاد امام زمان (عج) باشیم.
در آخر از همه دوستان درخواست دارم که بنده را حلال کنند.
اگر در فرصتی باعث آزرده شدن دل شما شدم، از من بگذرید.
2- چند کلامی با دوستان و مسجدی های عزیز؛
با عرض سلام حضور شما بزرگواران.
شب عملیات است. همه دارند مهیا می شوند به نوع های مختلف یکی سلاح تمیز می کند، یکی خشاب پر می ند و دیگر کاری که فرصت بسیار کم است که خدمت شما بخواهم توضیح دهم.
«حاج آقا افشار» دوست عزیز و بر و بچه های مسجد و پایگاه و دفتر نیکوکاری بدانید که کاری با قداست بالا در حد بهشتیان انجام می دهید.
از شما دوستان خواهش می کنم کار را جدی و به نحو احسن انجام دهید. تبعیض قائل نشوید. فعالیت های فرهنگی را بالا ببرید. درس ولایت شناسی و ولایت مداری را ترویج دهید.
شخصیت اقا امام زمان (عج) و امام خامنه ای را خوب برای جوانان آموزش دهید.
این جا در این ساعت شب 22:30 دقیقه غوغایی است. جوانان پاکی این جا جمع شدند که به اذن و لب تر کردن ولی زمان خود که یک حکم جهاد برای جان بیست هزار شیعه در این سرزمین، که چهار سال است در محاصره کفر قرار دارند و ابوالفضل وار با غیرتی عظیم از ناموس خدا تا امروز دفاع کرده اند.
⚡قسمت دوم
🌹شهید🌹مهدی🌹ثامنی راد🌹
🌹تاریخ تولد: ۲۲ بهمن ۱۳۶۱
🌷تاریخ شهادت: ۲۲ بهمن ۱۳۹۴
🌷محل شهادت: سوریه
🌺شادی روح شهید صلوات
🌷 #ابراهیم_هادی_هادی_دلها
🕊🌷
🌷🕊🌷 @seedammar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخنرانی
🌹استاد رائفی پور🌹
مهم ترین شاخصه شهدا
أین مهدویون...
امامت همه چیزه...
📢با انتشار مطالب مهدوی سهمی کوچک در ظهور مولایمان(عج)داشته باشیم.(ان شا الله)
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#ابراهیم_هادی_هادی_دلها
@seedammar
🌷 شهید منصور ستاری🌷
❣️ یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم"
«منصور جان، مگه جا قحطیه که میآی میایستی وسط بچهها نماز؟
خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.»
تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت :
«این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن.
مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه
و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟»
قرآن هم که میخواست بخواند، همین طور بود.
ماه رمضانها بعد از سحر کنار بچهها مینشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن میخواند.
همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم میگرفتم و خط به خط با او میخواندم.
اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت به جای این که چیزی را با حرف زدن
به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.❣️
🔅 روحش شاد یادش گرامی و راهش استوار🔅
#ابراهیم_هادی_هادی_دلها
@seedammar