eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
8.7هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔️  سخنان 🔸 روزى را نزدیک خواهیم کرد که  چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله،  بیرون  بیاید.  باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازى که شب و روز برایشان معنا ندارد 🔹و باشد آن جایى به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از  به جهانیان ثابت کنیم که ما به اتکا به سلاح "ایمانمان" مى‌جنگیم؛ نه به اتکاى هواپیما، نه با موشک‌هاى سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگ‌افزارهاى مادى‌مان، ان شاءالله @seedammar
4⃣قسمت چهارم: به نقل از همسرشهید: اخبار سوریه را دنبال می کرد و خیلی حرص می خورد می گفت: این داعش را باید در خفه کرد. اینها اگر از سوریه بگذرند به ایران می رسند هدفشان کشورماست. هدفشان نابودی اسلام است. گفت: می خواهم بروم سوریه . گفتم: جنگ است خطر دارد . گفت: من برای آموزش می روم. فرید کارشناس زرهی بود. فاطمه هم مخالفت میکرد،با زور دخترم را راضی کردم، بیست ماه سوریه بودند یک ماه ایران. ولی آن یک ماهی هم که ایران بود تمام فکر و ذکرش سوریه بود. می گفت: پیرزنها و پیرمردهای سوری التماس می کنند که بمانیم و برنگردیم ایران. کاش شما راضی می شدید همین یک ماه هم نمی آمدم. گفتم نگران ما نیستی؟ گفت: من خیالم از بابت شما راحت است تا دین اسلام استوار باشد شما در امانید. جهاد ما برای خداست و من شما را به خدا سپرده ام. سخنرانی های حضرت آقا را دنبال می کرد. عاشق دیدار با ایشان بود. می گفت: من . آقا، مرزهای اسلام و هرجا اسلام است مزر ما آنجاست. دو سالی می شد که می رفت سوریه و بر می گشت. بعد از دو ماه ماندن در سوریه برگشته بودو قرار بود یک ماه بماند بعد دوباره برود ، سوریه هنوز ده روز نگذشته بود که تماس گرفتند و گفتند: جبار اوضاع خوب نیست و دوباره برگرد سوریه . من و دخترم اصرار کردیم که نرود. دخترم دستش را گرفت و گریه می کرد عصبانی شد ساکش را انداخت زمین و گفت ٫ من نمی روم  ،ولی جواب حضرت زینب با شما و دخترت. گفتم: فاطمه،بابا ما را با حضرت زینب روبه رو کرد ،چیزی نگو. وقتی رسید فرودگاه تماس گرفت، گفتیم: خیالت راحت ما راضی شدیم برو انشا ا…مثل دفعات قبل سالم برگردی. اما ته دلم احساس می کرد این بار آخر است. خودش هم به دوستانش گفته بود این رفتن بازگشتی ندارد. سه روز مانده بود که دو ماهش کامل شود و برگردد ایران....
بسم رب الحسین (ع) علی جانم سلام نازنین میوه زندگی مان♥️ از اینکه به بهانه ، مجاهد و گمنام بودنت🌷 ما را در پیشگاه "حضرت زهرا" سربلند و رو سفید کردی حس و افتخاری بر دلمان نشسته که بیقراری ندیدنت را التیام میدهد. علی خوبم🌸 میان شادی اهل زمین و آسمان دعا می کنیم اتفاق بیافتد که سخت به وقوع این لحظه دلبسته ایم. پاسدار حریم حضرت زینب "س" روزت مبارک ارسالی پدر شهید مدافع حرم 🌹🍃🌹صلوات @seedammar
دکتر احمدرضا بیضائی: 🔹چقدر خورده بودم به محمودرضا بخاطر شدنش و چقدر حالش خوب شده بود😍 از اينكه پاسدار شده بود. 🔸بارها پيش آمد كه به او گفتم: "توى اين لباس از ما به 🌷 نزديكترى خوش به حالت" وقتى اين را مى گفتم مى خنديد😅 🔹وقتى پاسدار شد، مثل اين بود كه به همه چيز رسيده و ديگر هيچ در اين دنيا ندارد❌ لباس پاسدارى را با عشقـ❤️ پوشيد. 🔸گاهى كه افتخار مى دهد و به مى آيد توى همين مى بينمش. آنطرف هم مشغول پاسدارى از انقلاب است✌️ 🇮🇷 صلوات 🌷🍃
پاسدار یعنی: با قایق موتوری بری با نفتکش برگردی