eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
8.7هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا با صدای دلنشین اباذر حوائجی قرار هروز صبح😊🌹 @seedammar #کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد ✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ امام زمانی شو👇👇👇👇 #کانال_خواهم_امد http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
❣ #سلام_امام_زمانم 💥سلام پدر مهربان ما صبحت بخير #مهدے_جان ❤️ ذڪر نامٺ بر لبم جارے شده دل بہ نورٺ این همہ یارے شده هر چہ دارم از تو دارم خوب من اے طبیبم اے تویی محبوب من #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
شهید علی الهادی نوجوان ۱۷ ساله مدافع حرم از حزب الله لبنان 💗 #رویای_صادقه دوستم شهید #علی_الهادی علاقه ی زیادی به شهید #احمد_مشلب داشت.این شهید اهل شهر نبطیه بود. علی دو ماه قبل از شهادتش برایم از #خوابش گفت و اینطور تعریف کرد: "یک شب در خواب دوست شهیدم را دیدم، از او پرسیدم شما شهید احمد مشلب هستی؟ گفت:بله،گفتم از شما یک درخواست دارم: و آن اینکه اسم من را نیز جزء #شهداء در لیستی که حضرت #زهراء سلام الله علیها می نویسد و شما را #گلچین میکند بنویس. 💔 شهید احمد مشلب به من گفت: اسمت چیست؟! گفتم:علی الهادی! شهید احمد مشلب دوباره گفت: این اسم برای من آشناست، من #اسم تو را در لیستی که نزد حضرت زهراء سلام الله علیها بود دیده ام و به #زودی به ما ملحق خواهی شد... اینطور شد که دوستم علی الهادی دو ماه بعد شهید شد.😭💔 راوی: دوست صمیمی #شهیدعلی_الهادی🌷 🍃🌹😭صلوات
مادرش #چهل روز میهمان امامزاده شد و در این چله پیکر پسرش را از حضرت زینب س #طلب کرد. روز چهلم از #هوش رفت...تو #خواب دید چند خانم جلوی درشون اومدن و یه خانم چادری و با کرامت که رو گرفته بود با #دلخوری گفت، امانتی این زن رو بهش برگردونید، نگذاشت #امانتی اش پیش من بمونه...🌸 دو ماه بعد از #شهادت هاشم دوباره اون روستا فتح شد و پیکر تکه تکه شده ی هاشم از گوشه و کنار پیدا شد... #شهید_هاشم_دهقانی_نیا🌷 پ ن: عکس از لحظه #وداع با دوقلوهایش 🍃صلولات 🌷🍃
هدایت شده از توبه نصوح
در شلوغی خیابونا و کوچه بازارا.... سر کلاس دانشگاه و یا مهمونی ها.... برای اینکه بخوای محفوظ باشی از تیرهای ابلیس زمزمه کن؛ یا خَیر حَبیــــب وَ مَحــــبوب صَل ِعَلے مُحَمـَـــد وَآلـــ ِمُحَمـــَــــد
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
(عج) امروز در بیش از 90 شهر کشور با حضور منتظران برگزار می‌‌شود. وارث:  هم‌زمان با نهم ربیع الاول سالروز آغاز امامت حضرت ولیعصر ارواحناه فداه مراسم عید بزرگ بیعت در 30 مرکز استان و بیش از 60 شهرستان با حضور منتظران حضرتش، شنبه 26 آبان ماه در سراسر کشور برگزار می‌شود. امروز شرکت‌کنندگان در این محفل مهدوی میثاق‌نامه‌ای را به عنوان بیعت با حضرت مهدی (عج) قرائت می‌کنند که متن آن در ادامه می‌آید:  متن میثاق نامه 12 بندی السلام علیک یا میثاق اهلل الذی اخذه و وکده و عد اهلل الذی ضمنه السلام عَلَى مُحْیِی الْمُؤْمِنِینَ وَ مُبِیرِ الْکَافِرِینَ السلام عَلَى مَهْدِیَِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْکَلِمِ السَّالَمُ عَلَى رَبِیعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَیَّامِ 1 -مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیْتَةً جاهِلِیََّةً ، عهد می‌بندم نسبت به شناخت هر چه بهتر شما اقدام نمایم و معارف، مناقب وفضائل شما را با هر وسیله‌ای که بتوانم به جامعه بشناسانم. 2 -الْمَعروفُ ما أمَرْتُم بِهِ وَ الْمُنکَرُ ما نَهَیتُم عَنهُ. عهد می‌بندم آمر به معروف و ناهی از منکر، مروّج خوبی‌ها و دستورات حیات بخش شما در جامعه باشم و در این مسیر هرگز از پای ننشینم. 3 -انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم: عهد می‌بندم دوستداران حقیقی شما را دوست بدارم و با دشمنان شما دشمن باشم. 4 -می‌دانم گناهان من اصلی‌ترین مانع ظهور شماست عهد می‌ بندم به نوبه خود با سعی در ترک گناهانم هر چه بیشتر خودم را به حصن حصین ولایت شما وارد نمایم. 5 -ایران اسلامی شیعه خانه شما و این انقلاب و خون شهدایش در راه شما علمدار مبارزه با ستم و ستم پیشه‌ها در دنیای پر تلاطم امروز است. عهد می‌بندم در راه اعتلای انقلاب اسلامی و فرمانبری از نایب شما کوشش وافر کنم. 6 -انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا، عهد می‌بندم همواره آماده و مهیای ظهور شما باشم و بسیار برای فرجتان دعا کنم و اگر در ایام عمرم واقعه شریف ظهور محقق شد تا آخرین قطره خون از شما و قیامتان دفاع نمایم و تا آن روز هرگز اسلحه‌ام را زمین نخواهم گذاشت. 7 -عهد می‌بندم با هر تخصصی که دارم پیرو راه شما باشم و با خدمت به شیعیانتان خدمت در دولت کریمه شما را تمرین کنم. 8 -کونوا لنا زینا و ال تکون علینا شینا، عهد می‌بندم برای شما مایه زینت باشم و رفتاری از من سر نزند که به واسطه آن شما را سرزنش کنند. 9 -عهد می‌بندم در این مسیر از نا ملایمت‌ها خسته نشوم، از سخره مسخره‌کنندگان و ملامت سرزنشگران نهراسم، در مقابل مؤمنان فروتن باشم و در برابر ظالمان عزیز و شکست ناپذیر. 10 -یاالله، یارحمن، یارحیم، یامقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک، عهد می‌بندم مهارت‌های لازم برای زیستن در آخر الزمان را کسب نمایم و با تمسک به قرآن و سیره اهل بیت و تأسی از علما و فقها، فتنه‌های پیش رو را با مدد الهی و عنایات و دستگیری شما پشت سر بگذارم ان شا الله. 11 -پیامبر خوبی‌ها فرمودند: انی بعثت لا تتم مکارم الاخلاق. عهد می‌بندم به تاسی از ایشان و خاندان پاکش هر چه بیشتر اخلاق محمدی را در وجودم بارورتر گردانم و نسبت به ارائه الگوی عملی و اجتماعی اخلاق حسنه در میان اطرافیان و جامعه اقدام نمایم. 12 -عهد می‌بندم هر چه بیشتر محبت شما را در دلم بپرورانم، برای سلامتی‌تان صدقه بدهم ، به نیابت از شما به زیارت ائمه و مشاهد شریفشان بروم به نیابت از حضرتعالی قرآن بخوانم و زمان‌هایی را برای گفت‌وگو با شما اختصاص دهم و إن شاء الله خداوند این توفیق را نصیب من گرداند که هر صبحم را با قرائت دعای عهد و جمعه‌هایم را با شرکت در دعای ندبه، پر برکت و مهدوی گردانم . اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لا أَحُوُُل عَنْهَا وَ لا أَزُوُُل أَبَدا اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ ]وَ الْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ [ وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁شهیدے که صورتش زیبا سیرتش زیباتر بود... به قمرفاطمیون شهرت داشت یکے از شروط عقدش این بود که مدافع حرم باقے بماند. 🔥 من حاضرم مثل علی اکبرِ امام حسین اِرباً اِربا بشم ولی ناموس شیعه حفظ بشه. آخرشم این شهید درحال خنثی کردن بمب بود که منفجر شد و قسمتی از بدنش تیکه تیکه شد . 🌹🌸
•••🦋••• #شهید_نوشت ڪاش وصیتـِ شهدا دلمونو إشغال میڪرد🌱 ڪاش دل حضرت زهرا«س» با اعمال ما خون نمیشد 🌿 ڪاش مهدۍِ فاطمہ«س»‌ بااعمال ما ظهورش بہ تأخیر نمےافتاد...✨ ... #شهیدقدیرسرلڪ🕊 #ڪاش #شهید_محمدحسین_محمدخانی🥀 •❥• ↷ #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
✅ #مادر_شهید مدافع حرم #عارف_کایدخورده 💢آقاعارف سه بار اعزام شد. دو بار در سال ۹۴ و بار سوم هم همین چند ماه پیش بود. اوایل من مخالفت می‌کردم و آگاهی زیادی از اصل ماجرا نداشتم. قبل رفتنش خیلی برایم توضیح می‌داد که باید برای #امنیت کشور باید برویم. من مخالفت می‌کردم و می‌گفت کسی که مسلمان و محب #اهل_بیت باشد این‌طور مخالفت نمی‌کند. برایم توضیح می‌داد اگر اعتقاد و عشق نباشد هیچ کس وارد این راه نمی‌شود. می‌گفتم آنجا چه کاری می‌خواهی انجام دهی؟ می‌گفت بروم ببینم چه کاری می‌توانم بکنم. بدنش آماده بود و دوره‌های لازم را دیده بود و من اطلاع نداشتم. گفت می‌روم کفش رزمندگان را واکس بزنم. من می‌گفتم اگر می‌روی کفش‌های رزمندگان حرم بی‌بی‌زینب را واکس بزنی پس برو عزیزم. مرا با معرفتش آشنا کرد و من قبول کردم که برود. بار اول که رفت خیلی برایم سخت بود. هر دوی‌مان عاطفی بودیم و زمانی که رفت خیلی اذیت شدم. هنگام رفتن، قرآن، آب، آیینه و اسفند را آماده کردم و گفتم دلم می‌خواهد باز هم ببینمت. از زیر قرآن رد شد و برگشت گفت: «گر نگهدار من آن است که من می‌دانم/ شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد». این جمله‌اش هر روز در ذهنم می‌پیچید. هر روز برایش #صلوات می‌فرستادم و آیت‌الکرسی می‌خواندم. با اینکه همیشه بانشاط و روحیه بود ولی وقتی برگشت آن‌قدر نشاط روحی پیدا کرده بود که تا به‌حال او را این‌گونه ندیده بودم. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🌄 در ایالت های آمریکا قوانین پوشش در اماکن عمومی(مدرسه،دانشگاه،محل کار و بازار و..) موجب پرهیز از پوشیدن لباس های تنگ و پاره و ناجور و آرایش با فرم خاص شده که در صورت مشاهده، افراد اول جریمه و درصورت تکرار دستگیر میشوند! مسأله پوشش در ایران نباید سرسری گرفته شود. #حجاب #پویش_حجاب_فاطمے
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
💝🕊💝🕊💝🕊💝 #قصه_دلبری #قسمت_۳۹ وقتی لاغر می شد, مادرم ناراحت می شد ولی می دیدم خودش از اینکه لاغر شده
۴۱ همه ی هم وغمش این بود که تا جایی که بدنمان می کشد, در حرم بمانیم. زیارت نامه بخوانیم و روضه و توسل سیری نداشت. زمانی که اشکی😢 نداشت راه افتادکه برویم هتل. هتل هم می آمد که تجدید قوا کند برای دوباره رفتن به حرم. در کاروان رفیقی💞 پیدا کرد لنگه ی خودش هم مداح بود هم پاسدار. مداحی🎤 و روضه ی کاروان را دونفری انجام می دادند. ولی اهل این نبود که با کاروان وبا جمع برود. می خواست دو نفری با هم باشیم. می گفت:( هر کی کربلا می ره? از صحن امام رضا می ره) قسمت شد خادم حرم حضرت عباس( علیه السلام) فیش غذا🍲 به ما داد خیلی خوشحال😍 بودیم . رفتیم مهمان سرای حضرت. ¤¤¤¤ با خواهرم رفتیم برگه ی آزمایش را بگیریم, جوابش مثبت بود. می دانستم چقدر منتظر است. ماموریت بود. زنگ 📞که زد بهش گفتم ذوق کرد, می خندید😁 وسط صحبت قطع شد فکر کردم آنتن رفته یا شارژ گوشی اش📱 مشکل پیدا کرده. دوباره زنگ زد گفت:( قطع کردم برم نماز شکر🙏 بخونم.) اینقدر شاد وشنگول شده بود که نصف حرفهایم را نشنید. انتظارش را می کشید . در ماموریت های عراق و سوریه لباس نوزاد 👶خربده بود و در حرم تبرک کرده بود به ضریح . در زندگی مراقبم بود , ولی در دوران بار داری بیشتر. از نُه ماه , پنج ماهش نبود وهمه ی آن دوران را خوابیده😴 بودم. دست به سیاه وسفید نمی زدم. از بارداری قبل ترسیده 😵بودم. خیلی لواشک و قره قوروت دوست داشتم. تا اسمش می آمد یا هوس می کردم, در دهنم آب جمع می شد😋 پدر ومادرم می گفتند: ( نخور فشارت می افته) محمد حسین برایم می خرید. داخل اتاق صدایم می زد : (بیا باهات کار دارم) لواشک و قره قوروت ها را یواشکی 🙊به من می داد وبا خنده می گفت: ( زن ما رو باش باید مث معتادا بهش جنس برسونیم️) نمی توانستم زیاد در هیئت ها شرکت کنم . وقتی می دید مراعات می کنم خوشحال 😌می شد و برایم غذا تبرکی می آورد. برا خواندن خیلی از دعاها وچله ها کمکم می کرد. پا به پایم می آمد که دوتایی بخوانیم. بعضی را خودش تنهایی می خواند. زیاد تربت به خوردم می داد. به خصوص قبل از سونو گرافی و آزمایش ها خودش از کربلا آورده بود و می گفت: ( اصل اصله)👌 اسم بچه را از قبل آماده کرده بودیم: امیر حسین😍 در اصل , امیر حسین اسم بچه اولمان بود به پیشنهاد یکی از علمای تهران , گذاشتیم امیر محمد. گفته بود: ( اسم محمد رو بذارید روش تا به برکت این اسم, خداوند متعال نظر کنه و شفا بگیره.) ⚡📚 @seedammar
اَللهــمَ عَجِــــل لِـولیـِڪَ الــفَـرج🌸🌱 اَللهــمَ الـرزُقـــنا شَهـــادتَ فِـــے سَبیــلِڪ☘ اَللهــمَ الـرزُقـــنا زیـارَتـــَ الحُسَیــــن🥀 اَللهــمَ الـرزُقـــنا شَــفاعَـــةَ الـحُسَیـــــن🌹🍃 الهــــــے آمیـــــن❤️ رفقـا قبــل خــواب وضـــو یـادمـــوݩ نــره🦋 شبتـــــــوݩ مهــــــدوے🌙
سلام صبح و ظهر بخیر ☺️ ببخشید دیر اومدم پوزش میطلبم🌹🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
❣ #سلام_امام_زمانم سلام پدر مهربان ما صبحت بخير❣ چہ شود فرصٺ ديدار بہ ما هم بدهند⁉ فيض هم صحبٺے يار بہ ما هم بدهند⁉ آن قَدر بر در ايـن خانہ گدا مےمانيم لقب نوڪرِ دربـار بہ ما هم بدهند 🌺اللهم عجل لولیک الفرج
☘💐🌿💐☘ 💞اولین باری که بعد از عقد بیرون رفتیم، سرمزار شهدا رفتیم، می­‌گفتند ما هر چه داریم از این شهداست، حتی وقتی باردار می‌شدم، من را می­‌برد سر مزار شهدا و اگر شکلاتی روی مزار بود می‌گفت از اینها بردار که تبرک است، بخور که خداوند به ما اولاد #صالح بدهد. 💞هنگام زیارت شهدا همراه خود گندم می­‌بردیم، می­‌گفتند این شهدا آنقدر پر روزی هستند که پرندگان به واسطه آن‌ها رزق و روزی می‌خورند و چون دوست داشتند بچه‌ها هم با شهدا ارتباط برقرار کنند، کیسه گندم را به آن‌ها می­‌دادند و می­‌گفتند روی مزار شهدای گمنام بگذارید. #شهید_مهدی_قاضی‌_خانی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹صلوات
🌟🥀🌟🥀🌟🥀🌟 آنقدر وسوسه دارم بنویسم که نگو... تو کجایی پدرم ...؟! آنقدر حسرت دیدار تو دارم که نگو ... بس که دل تنگ تو ام، از سر شب تا حالا ... آنقدر بوسه به تصویر تو دادم که نگو ... جانِ من حرف بزن! امر بفرما پدرم! آنقدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو... پدر ای یاد تو آرامش من...! امشب از کوچه دل تنگی من می گذری؟! جانِ من زود بیا! بغلم کن پدرم...! آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو ... به خدا دل تنگم! رو به رویم بنشینی کافی ست! همه دنیا به کنار، گرچه از دور ولی، من تو را می بوسم... #شهید_مرتضی_ابراهیمی #شهید_اغتشاشات_اخیر صلوات 😭🌷🍃
•~ الحُب أنْ أحبكِ ألف مرّة وفى كُلّ مرّة أشعرُ أنى أُحبكِ للمرّة الأولى ~• 🕊 عشق آن است كه هزار بار دوستت داشته باشم و هربار حس كنم اولين بارى است كه دوستت دارم   #نزار_قبانی #یاس_فاطمی ...♡🍁♡...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اینجا بقیع نیست ❗️اینجا زینبیه نیست❗️ 🔹اینجا همان جایی است که دوماه قبل جای سوزن انداختن نبود😭😔 #کربلا
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#قصه_دلبری #قسمت_۴۱ همه ی هم وغمش این بود که تا جایی که بدنمان می کشد, در حرم بمانیم. زیارت نامه
💝🕊💝🕊💝🕊💝 ۴۲ می گفت:( اگه چهار تا پسر داشته باشم, اسم هر چهار تا شون رو می ذارم حسین.) با کمک مادرم, داخل ماشین🚙 نشستم راه افتاد , روضه گذاشت, روضه حضرت علی اصغر《 علیه السلام》 سه تایی در بیمارستان🏥 گریه کردیم 😭برای شیر خواره ی امام حسین《 علیه السلام》 زایمانم در بیمارستان خصوصی بود. لباس مخصوص پوشید آمد داخل اتاق, به نظرم پرسنل بیمارستان فکر می کردند الان گوشه ای می نشیند و لام تا کام حرف نمی زند🤐 بر عکس روی پایش بند نبود. هی قربان صدقه ام می رفت. برای کادر پزشکی خیلی جالب بود که آدم مذهبی واین قدر تقلا و جنب وجوش! با گوشی📱 فیلم می گرفت. یکی از پرستارها می گفت: ( کاش می شد از این صحنه ها فیلم بگیری به بقیه نشون بدی تا یاد بگیرن!) قبل از اینکه بچه را بشو یند: در گوشش اذان و اقامه گفت. همان جا برایش روضه خواند. وسط اتاق زایمان, جلوی دکتر وپرستارها روضه ی حضرت علی اصغر(علیه السلام) , آنجایی که لالایی می خواند, بعد هم کام بچه را با تربت امام حسین《 علیه السلام》 برداشت. اصرار می کرد شب به جای همراه بماند کنارم. مدیر بخش می گفت: ( شما متوجه نیستین اینجا بخش زنانه?) دکتر را راضی کرده بود با مادرم بماند, امّا کادر بیمارستان اجازه ندادند تا یازده دوازده شب بالای سرم ایستاد. به زور بیرونش کردند. باز صبح🌄 زود سر وکله اش پیدا شد. چند بار بهش گفتم :( روز هفتم مستحبه موهای سر و بچه رو بتراشیم!) راضی نشد☹️ بهش گفتم :( نکنه چون خودت درد بی مویی کشیدی دلت نمیاد!) می گفت:( حیفم میاد) امیر حسین سیزده روزه بود که بردیمش هیئت تولد حضرت زینب《 سلام الله علیها》 بود. و هوا هم خیلی سرد و هیئت شلوغ. مدام به من می گفت: ( بچه رو بمال به در و دیوار هیئت!) خودش هم آمد بردش قسمت آقایون و مالیده بودش به در و دیوار هیئت. برایش دو بار عقیقه کرد: یک بار یک ماه ونیم بعد از تولدش که عقیقه را ولیمه داد یکی هم برد حرم حضرت معصومه《 سلام الله علیها》 برای خواندن اذان واقامه در گوشش, پیش هر کسی که زور مان رسید بردیمش. در یزد رفتیم پیش حاج آقا آیت اللهی وحاج آقا مهدوی نژاد. در تهران هم حاج آقا قاسمیان , حاج منصور ارضی وحاج حسین مردانی. با هم رفتیم منزل🏚 حاج آقا آیت اللهی . حرف هایی را که رد و بدل می شد , می شنیدم. وقتی اذان و اقامه حاج آقا تمام شد, محمد حسین گفت: ( دو روز دیگه می رم ماموریت , حاج آقا دعا کنین شهید بشم!) هری دلم ریخت, دیدم دستشان را گذاشتند روی سینه ی️ محمد حسین و شروع کردند به دعا خواندن . بعد که دعاها تمام شد گفتند:( ان شاءالله خداوند متعال شما رو بموقع ببرد. مثل شهید صدوقی , مثل شهید دستغیب. داخل ماشین 🚙 بهش گفتم:( دیدی حاج آقا هم موافق نبودن حالا شهید بشی?) سری بالا انداخت و گفت: ( همه ی این حرفها درست ولی حرف من اینه: لذتی که علی اکبر امام حسین برد, حبیب نبرد) ⚡📚 @seedammar
🍁 وَلِرَبکَ فَاصبِر... و برای خاطر پروردگارت، صبر کن... //۲۱》حرف‌های درِگوشی☘