┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
ابراهیم میگفت: میدانی #الله_اکبر یعنی چه؟ یعنی خدا از هرچه که در ذهن داری بزرگتر است. خدا از هرچه بخواهی فکر کنی باعظمتتر است. یعنی هیچکس مثل او نمیتواند من و شما را کمک کند. الله اکبر یعنی خدای به این عظمت در کنار ماست، ما کی هستیم؟ اوست که در سختترین شرایط ما را کمک میکند.
برای همین به ما یاد داده بود که در هر شرایط، بهخصوص وقتی در #بنبست قرار گرفتید فریاد بزنید: الله اکبر! و خودش نیز در عملیاتها با همین ذکر، حماسههای بزرگی آفریده بود. میگفت: «با بیان این ذکر #توکل شما زیاد میشود.»
https://eitaa.com/seadamaar
•═┄•※🍃🌸🍃※•┄═•
#سلام_بر_ابراهیم
(شوخی های آقا ابراهیم)
☀برای مراسم ختم شهید شهبازی راهی یکی از شهرهای مرزی شدیم. طبق روال و سنت مردم آنجا مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار می شد. ظهر هم برای میهمانان آفتابه لگن می آوردند. با شستن دست های آنان مراسم با صرف ناهار تمام می شد.
▪️در مجلس ختم که وارد شدم جواد بالای مجلس نشسته بود و ابراهیم کنار او بود. من هم آمدم و کنار ابراهیم نشستم ابراهیم هادی و جواد دوستانی صمیمی و مثل دو برادر برای هم بودند.
🍶شوخی های آنها هم در نوع خود جالب بود. در پایان مجلس دو نفر از صاحبان عزا ظرف آب و لگن آوردند. اولین کسی که به سراغش می رفتند جواد بود. ابراهیم در گوش او که چیزی از این مراسم نمی دانست حرفی زد. جواد با تعجب و بلند پرسید: جدی می گی؟!
☺ابراهیم هم آرام گفت: یواش بابا هیچی نگو! بعد به طرف منبر گشت. خیلی شدید و بدون صدا می خندید. گفتم: چی شده ابرام؟ زشته نخند! گفت: به جواد گفتم آفتابه رو که آوردن سرت رو قشنگ بشور رسمه. چند لحظه بعد همین اتفاق افتاد. جواد بعد از شستن دست سرش را زیر آب گرفت و..
💦جواد در حالی که آب از سر و رویش می چکید با تعجب به اطراف نگاه می کرد. گفتم:" چیکار می کنی جواد؟ مگه اینجا حمامه! بعد چفیه ام را دادم سرش را خشک کند!
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#سلام_بر_ابراهیم
🔹هیچ وقت در کارهایش از عدالت و حرف حق دور نمی شد. مثلا یکی از همسایه های ما که خیلی اهل دعوا بود با یکی دیگه از همسایه های ما دعوا افتاده بود و دندان یک نفر را شکست. همسایه ما هم شکایت کرد شاکی رضایت نمی داد.
🔸 متهم به من گفت : برو ابراهیم رو بگو بیاد من هم هر طور شده ابراهیم رو پیدا کردم و آوردم. هم شاکی هم متهم به احترام ابراهیم بلند شدند. شاکی گفت: اگه ابراهیم بگه رضایت بده من رضایت می دم.
🔻ابراهیم خیلی جدی گفت: نه خیر #رضایت نده! این آقا باید بفهمه برای هر چیزی نباید دعوا به پا کنه! متهم ۲۴ ساعت داخل بازداشگاه بود. بعد ابراهیم به شاکی گفت: حالا برو رضایت بده باید کمی #ادب می شد.
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله )
🎁به يكديگر هديه دهيد، تا نسبت
به همديگر با محبت شويد.
به يكديگر هديه دهيد؛ زيرا هديه
كينه ها را مى برد.
📗کافی : ج۵ ، ص۱۴۴ ، ح۱۴
--------------------------------------
🔹لباس پلنگی پوشیده بود.
خیلی زیبا شده بود. رفت و بدون
لباس پلنگی برگشت.
گفتم: لباست کو؟
گفت: یکی خوشش اومد منم
دادمش به اون!
#ابراهیم همیشه بهترین های
خودش رو می داد به دیگران.
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
☘ به خاطر مجروح بودن نمیتوانست
در جبهه حضور داشته باشد، برای همین
در جمع بچههای محل وارد شد و با
آنها رفیق شد. هر جمعی که وارد میشد
در آنها اثر گذار بود.
🔹نکته مهم این که با حضور ابراهیم،
سخنان و لحن رفقا و حتی شوخیهای
جوانان محل آرام آرام تغییر میکرد.
رفتار ابراهیم روی کلام جوانها اثر
گذاشته بود. آنها را جذب مسجد و
جبهه کرد و به انسانهای مؤمن
تبدیل کرد.
🪴 وَ قُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ
إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ ۚ إِنَّ الشَّيْطَانَ
كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا
✨ به بندگانم بگو:سخنی بگویند که
بهترین (سخن) باشد، چرا که شیطان
(به وسیله سخنان ناروا) میانشان
فتنه و فساد میکند. زیرا شیطان
دشمن آشکاری برای انسان بوده
است. (اسراء/۵۳)
📙خدای خوب ابراهیم
❁═══┅
•
توی حوزه حاج آقا مجتهدی با آرمان همکلاس بودم، مسئولین حوزه پیشنهاد دادند که برای نوجوان ها کار فرهنگی را شروع کنیم . 🌱
آرمان در اینجور کارها پیش قدم بود. کار فرهنگی را به خوبی آغاز کرد!
مدتی گذشت، هر روز میدیدم کتاب #سلام_بر_ابراهیم در دست دارد.
پرسیدم آرمان چه می کنی ؟
گفت : بهترین روش جذب نوجوان ها به سوی دین و مسائل معنوی، آشنا کردن آنها با شهدا ، بخصوص شهید #ابراهیم_هادی است .
آرمان کتاب تهیه میکرد و به نوجوان ها می داد و از این طریق، آنها را با فرهنگ ناب شهدا آشنا می کرد . .
شهید آرمان پیگیر کتاب های گروه فرهنگی شهید هادی بود و اکثر این کتابها را تهیه و مطالعه کرده بود و تحت تاثیر شخصیت شهدا بود🌿'
-مصاحبه با یکی از دوستان شهید آرمان علی وردی .
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
ابراهیم می گفت:
در زندگی آدمی موفق تر است که در برابر عصبانیت دیگران #صبور باشد و کار بی منطق انجام ندهد.
#سلام_بر_ابراهیم
☘ راهی حوزه علمیه شد و به زبان عربی مسلط شد تا کلام خدا را بفهمد. ابراهیم این قدر به عربی تسلط داشت که یک سال معلم درس عربی شد وقتی قرآن را به عربی می خواند، به عمق آیات و مفاهیم آن بیشتر پی می برد.
انا اَنزَلناهُ قُرآناً عَرَبیاً لَعَلَکُم تَعقلوُن
ما قرآن را به زبان عربی نازل کردیم ، شاید شما اندیشه کنید. ( سوره یوسف / ۲ )
ابراهیم دلها(:🌸
🌷 #شهید #ابراهیم_هادی
از شروع جنگ یک ماه گذشت. ابراهیم به همراه حاج حسین و تعدادی از رفقا به شهرک المهدی در اطراف سرپل ذهاب رفتند. آنجا سنگرهای پدافندی را در مقابل دشمن راهاندازی کردند. نماز جماعت صبح تمام شد. دیدم بچهها دنبال ابراهیم میگردند! با تعجب پرسیدم: چی شده؟! گفتند: از نیمه شب تا حالا خبری از ابراهیم نیست! من هم به همراه بچهها سنگرها و مواضع دیدهبانی را جستجو کردیم ولی خبری از ابراهیم نبود! ساعتی بعد یکی از بچههای دیدهبان گفت: از داخل شیار مقابل، چند نفر به این سمت میان! این شیار درست رو به سمت دشمن بود. بلافاصله به سنگر دیدهبانی رفتم و با بچهها نگاه کردیم. سیزده عراقی پشت سر هم در حالی که دستانشان بسته بود به سمت ما میآمدند! پشت سر آنها ابراهیم و یکی دیگر از بچهها قرار داشتند! در حالی که تعداد زیادی اسلحه و نارنجک و خشاب همراهشان بود. هیچکس باور نمیکرد که ابراهیم به همراه یک نفر دیگر چنین حماسهای آفریده باشد!
آن هم در شرایطی که در شهرک المهدی مهمات و سلاح کم بود. حتی تعدادی از رزمندهها اسلحه نداشتند.
یکی از بچهها خیلی ذوق زده شده بود، جلو آمد و کشیده محکمی به صورت اولین اسیر عراقی زد و گفت: "عراقی مزدور!"
برای لحظهای همه ساکت شدند. ابراهیم از کنار ستون اسرا جلو آمد. روبهروی جوان ایستاد و یکییکی اسلحهها را از روی دوشش به زمین گذاشت. بعد فریاد زد: برای چی زدی تو صورتش؟!
جوان که خیلی تعجب کرده بود گفت: مگه چی شده؟ اون دشمنه.
ابراهیم خیرهخیره به صورتش نگاه کرد و گفت: اولا او دشمن بوده، اما الآن اسیره، در ثانی اینها اصلا نمیدونند برای چی با ما میجنگند. حالا تو باید این طوری برخورد کنی؟!
جوان رزمنده بعد از چند لحظه سکوت گفت: ببخشید، من کمی هیجانی شدم. بعد برگشت و پیشانی اسیر عراقی را بوسید و معذرتخواهی کرد. اسیر عراقی که با تعجب حرکات ما را نگاه میکرد، به ابراهیم خیره شد. نگاه متعجب اسیر عراقی حرفهای زیادی داشت!
📚به نقل از کتاب #سلام_بر_ابراهیم
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
یاد #شهید_ابراهیم_هادی به خیر؛
موتورسواری که ظاهر درستی هم نداشت از تو کوچه با سرعت پیچید تو خیابون جلوی موتورش.
ابراهیم شدید ترمز کرد بعدشم طرف واستاد و با عصبانیت داد زد؛ هو چیکار می کنی؟
ابراهیم هم پهلوان کشتی بود و بدن قوی ای داشت
ولی لبخندی زد و گفت؛ سلام خسته نباشید✋😊
طرف جا خورد معذرت خواهی کرد و رفت....
به همین راحتی.
🌷شادی روحش #صلوات
#سلام_بر_ابراهیم
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
🔹با ورود امام خمینی (ره) به ایران ابراهیم به بچهها می گفت: صاحب این انقلاب آمد، ما دیگر مطیع ایشونیم. هر چی امام بگه همون اجرا می شه.
🔸 از آن روز به بعد ابراهیم دیگر خواب و خوراک نداشت. در ايام دهه فجر چند روزی بود كه هيچ كس از ابراهيم خبری نداشت تا اين كه روز بيستم بهمن دوباره او را ديدم. بلافاصله پرسيدم : كجائی ابرام جون؟ مادرت خيلی نگرانه! مكثی كرد و گفت: توی اين چند روز من و چند نفر ديگه تلاش می كرديم تا مشخصات شهدائی رو كه گمنام بودن پيداكنيم. چون كسی نبود به وضعيت شهدا، توی پزشكی قانونی رسيدگی كنه.
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 بهانه ای برای تولدت' 🎁
🟢 اجرای لایــــــو #سلام_بر_ابراهیم 🎶
✅ خواننده: #حسین_کریمی_پناه
🎹 پیانو: هادی کولیوند
به مناسبت سالروز تولد پهلوان جاوید الاثر ابراهیم هادی