هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت هشتاد و شش 💟يادم هست خيلي با اعتقاد به جمعي از رزمندگان عراقي مي گفت:لحظ
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
🔻قسمت هشتاد و هفت
✳من همه گونه انسان ديده ام.باافراد زيادي برخورد داشته ام. اما بدون اغراق
مي گويم كه مثل شيخ هادي راكمترديده ام.
💟انسان مؤمن،صالح،عابد،زاهد،متواضع، شجاع و... او براي جمع ما خير
محض بود.
اين سخنان، نه به خاطر اين است كه او شهيد شده، ما شهيد زياد ديده ايم.
📌اما هادي انسان ديگري بود. به همه ي دوستان روش ديگري از زندگي را
آموخت.
او انسان بزرگي بود، به خاطر اينكه دنيا در چشمش كوچك بود. به همين
خاطر در هر جمعي وارد مي شد خير محض بود.
🔗بسياري از روزها را روزه دار بود، اما دوست نداشت كسي بداند. از خنده زيادي به خاطر غفلت از ياد خدا گريزان بود، اما هميشه لبخند برلب داشت.
🌀تمام صفات مؤمنين رادراومي ديديم.
هميشه به ما كمك مي كرد. يعني هركسي را كه احتياج به كمك داشت
ياري مي كرد.
🌟يكبار براي منزل خودم يك تانكرخريدم و نمي دانستم چگونه به خانه
بياورم، ساعتي بعد ديدم كه هادي تانكر را روي كمرش بسته و به خانه آمد!
🔘او آنقدر در حق من برادري كرد كه گفتني نيست.بعضي روزهاازاوخبرنداشتيم، او مريض بود و ما بي خبر بوديم. دوست
نداشت كسي بداند!
❇از مشكلات و از امور دنيايي حرف نمي زد، انگار كه هيچ مشكلي ندارد.
اما مي دانستيم كه اينگونه نيست.
🔆خوب درس مي خواند و زود مطلب را مي گرفت. خوب مي فهميد. در كنار
دروس حوزوي، فعاليت هاي بسياري انجام مي داد.
🔳يكبار در مسير كربلا با او همراه بودم. متواضع اما بشاش و خنده رو بود. از
همه ديرتر مي خوابيد و زودتر بلند مي شد.
⭕كم خوراك و كم خواب بود. اهل عبادت و زيارت بود. وقتي به كنار حرم معصومين مي رسيد ديگر در حال خودش نبود.
🔵همه فن حريف بود. در نبرد ومبارزه، مرد ميدان جهاد و به نوعي فرمانده
بود، در ديگر كارها نيز همينطور.
خاكي و افتاده بود. بارها ديدم كه سيني چاي را در دست دارد و به سمت
برخي نيروهاي ساده مي رود.
🔲عاشق زيارت شب جمعه دركربلابود.وقتي هم كه شهيد شد،چهارروز
پيكرش گم شده بود، البته اين حرفها بهانه است.
🔶هادي دوست داشت يك
شب جمعه ي ديگر به كربلا برود كه خدادعايش را مستجاب كرد.
روز يكشنبه شهيد شد و شب جمعه در كربلا و نجف تشييع شد. درست
در اولين روزفاطميه!
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷
#رفیق_شهید_داری ...؟!
تا حالا فکر کردی
با یه شهید رفیق بشی ...
از اون رفیق فابریکا ...
از اونا که همیشه باهماند ...
هرچی ازش بخوای بهت میده !!
آخه خاطرش پیش خدا خیلی عزیزه ...
میخوای باهاش رفیق بشی ؟!
✅هشت قدم داره ...بسم الله👇
🌷قدم اول:
+انتخاب شهید
+بین شهدا بگرد
+نگاه شون ڪن
+لبخندشون رو، نگاهشون رو
هرکدوم رو حس کردی
تونستی باهاش ارتباط برقرار کنی و دوستش داشتی،انتخاب کن
🌷گام دوم:
+عهد بستن با دوست شهیدت
1یه جایی بنویس؛ البته اگه ننوشتی هم اشکال نداره ...
+با دوست شهیدم عهد میبندم پای رفاقت
+او تا لحظهی مرگم خواهم بود و از تذکرات دوستانهی خود به هیچ وجه روی نمیگردانم.
🌷قدم سوم:
+شناخت شهید
+تا میتونی از دوست شهیدت اطلاعات جمع آوری کن ...
+عکس، فیلم، صوت، کتاب و وصیت نامه ...
🌷قدم چهارم:
+هدیه ثواب اعمال خود به شهید
از همین الان هرکار ثوابی که انجام میدی،
فقط یه جمله بگو:"خدایا! ثواب این عَملم برسه به دوست شهیدم😊
+طبق روایات ازت چیزی کم نمیشه، بلکه با برکت تر هم میشه!
+بچه ها! شهید، اونقدر مقام بالایی داره که نیازی به ثواب کار ما نداشته باشه!
تو با این کار خلوص نیت و علاقت رو به شهید نشون میدی!
🌷قدم پنجم:
+درگیر کردن خود با شهید ...
+سریع همین الان بک گراند گوشیتو عوض کن و عکس دوستتو بزار !!
+در طول روز باهاش درد دل کن. باهاش حرف بزن ...
+آرزوهاتو بهش بگو ...
🌷قدم ششم:
+عدم گناه در حضور رفیق
روح شهید تا قدم پنجم بسیار از شما راضیه
+ولی آیا در حضور دوست معنویت میتونی گناه کنی؟
+حجاب، رابطمون با نامحرم، چت با نامحرم، غیبت، دروغ، نمازامون و .....
🌷قدم هفتم:
+اولین پاسخ شهید
+کمی صبر و استقامت در گام ششم، آنچنان شیرینی برای شما خواهد داشت که در گام بعدی گناه کردن براتون سخت میشه ...
+خواب دوست شهید تو میبینی، دعایی که کرده بودی برآورده میشه، دعوت به قبور شهدا و راهیان نور و ...
🌷قدم هشتم:
+حفظ و تقویت رابطه تا شهادت(مرگ)
گام های سختی رو کشیدین !
درسته ؟!
+مطمئنا با شیرینی قلبی همراه بوده ...
😊❤️🍃
ان شاءالله در راه آرمانهای شهدا #ثابت_قدم باشیم✌️
20.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽کلیپ پخش شده در مراسم سالگرد شهادت شهيد مدافع حرم #نادر_حمید همراه با سخنان زیبای رهبر معظم انقلاب درباره مدافعان حرم و #وصيت شهيد قبل از شهادت
👌پیشنهاد ویژه
💥ببینید و انتشار دهید
🌸^^^^^^🌸^^^^^✨^^^^^🌸^^^^^🌸
🍄رفاقت مـا بـا ابـراهیـم توی محل
ادامه داشت آنقدر کـه تمـام فکـر و ذکـر
من در خـانه ابـراهیـم بود.
مـا دین و اعتقادات را بـا ابـراهیـم شنـاختیم
او زمـانی کـه فقط هفده سـال داشت،
آن چنـان به مسائل دینی مسلط بود کـه
بزرگ تـرهای مـا این گونه نبودند.
🔆یک روز قرار بود والیبـال بـازی کـنیم
من کتـانی نداشتم.
یکی از رفقـای ابـراهیـم کـه کـتـانی چینی
قدیمی داشت گفتم: کـتـانی ات را بده
کـه من برم توی زمین ،دمپـایی خودم
را به او دادم.
🌀بعد از بـازی دیدم او رفته و من هم
به خـانه آمدم.
هنوز ساعتی نگذشته بود کـه دیدم ابـراهیـم
به درب منزل مـا آمد.
گفتم: چه خبـر از این طرفـا؟
💨بی مقدمه گفت:سعید خدا توی قیامت
از هر چی بگذره از #حق_النـاس نمی گذره...
برای همین توی زندگی مواظب بـاش
#حق_مردم_به_گردنت_نبـاشه.
🔻 بعد گفت: تـا می تونی به وسیله ای
کـه مـال تو نیست نزدیک نشو...
خیلی مراقب بـاش اگـه از کسی امـانت
می گیری خودت به دنبـال پس دادن
امـانت بـاش.
گفتم: آقـا ابـراهیـم من نوکـرتم چشـم.
📚سلام بـر ابـراهیـم ۲
نمیدونم شما همین حس دارین که خوشبخت ترین ادم رو زمین هستین وقتی در بدتر و خوش ترین شرایط زندگی اولین نفری که کنارتونه شهید ابراهیم هادی باشه ....
داداش ابراهیم هادی ممنونم که همیشه هستی🌷🌷