eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
8.5هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 📽توصیه جالب شهيد مدافع حرم حجةالاسلام #مصطفی_خلیلی به طلاب و روحانیون 💥 ببینید و انتشار دهید شهدای مدافع حرم خوزستان
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت چهل وسوم 🔶 #پاکت سید اعتقاد عجیبی به ائمه: داشت. به این
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ 🔶قسمت چهل وچهارم 🔶 روزهایی که ميخواست به جبهه برود حتمًا غسل شهادت ميکرد. خانواده هم آینه و قرآن و آب می آوردند تا از زیر آن رد شود. در همان حیاط از ما ميخواست که دیگر جلوی در خانه نرویم. ميگفت: روبه روی خانه نانوایی است. نميخواهم مردم متوجه شوند که جبهه ميروم و اجر ما از بین برود.مادر او را ميبوسید. در همان حیاط خانه از زیر قرآن رد ميشد و خداحافظی ميکرد. مادر، قسم ميداد که خدايا به جوانی حضرت علی اکبر علیه السلام پسرم را به تو سپردم. هرچه خودت ميدانی. سرنوشت فرزندم هرچه هست، من راضی ام به رضای خودت. سید دوست داشت اگر کاری را انجام ميدهیم با خلوص نیت و فقط برای خداوند انجام شود، نه برای دلایل دیگر. سید، چه در هیئت و چه در کارهای دیگر، هرگز به دنبال مقام های دنیایی نبود.در لباس سپاه آخرین درجه ای که داشت، سروان بود. روزی به سید گفتم: همه هم دورهه ای شما سرگرد و سرهنگ هستند. چه جوریه که شما بعد از این همه سال، این همه خدمت و جنگ و ... هنوز سروانی!؟ گفت: ولش کن! زیاد مهم نیست. آدم باید اون دنیا درجه بالایی داشته باشه.پس از شهادتش به خوابم آمد. گفت: برو به فلانی بگو اینقدر دنبال دنیا نباش. من هم فراموش کردم. به سراغ آن بنده خدا نرفتم.دوباره به خوابم آمد و همان را تکرار کرد. وقتی آن شخص را دیدم سفارش سید را به او گفتم. آن آقا سخت ناراحت شد و همان جا روی زمین نشست! نميدانستم چرا.بعد از مدتی شنیدم که خیلی به دنبال پست و مقام بوده. بعد از کلی تلاش توانسته بود به مقام مدیرکلی برسد.برای عرض تبریک با دوستان هیئتی به محل کارش رفتیم. موقع خداحافظی وقتی اتاق خالی شد، دوباره سفارش سید مجتبی را تکرارکردم تا فراموش نکند. با اینکه خیلی تأکید کرده بودیم که اطلاع بدهد تا مراسم بگیریم اما بدون آنکه اطلاع دهد از مکه برگشت. وقتی به شهرستان قائمشهر رسید تازه به خانه زنگ زد که من ازحج برگشته ام! ما هم چون از قبل آمادگی نداشتیم فقط به اندازه یک ماشین به استقبال او رفتیم. وقتی به او اعتراض کردیم که چرا به ما نگفتی و ...گفت: ميخواستم ریا نشود. معنویتش به همین است که کسی نفهمد.صبح روز تاسوعا بود. جهت برگزاری مراسم زیارت عاشورا همراه سید مجتبی و بچه های هیئت، به نیروی دریايی ارتش واقع در شهرستان نوشهر رفتیم. مراسم عجیبی بود. در آن روز من کنار سید نشسته بودم. سید هم طبق معمول شال سبزی را روی سرش انداخته بود. با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن زیارت عاشورا و مداحی بود. بعد از پايان مراسم، شال سبز خودش را گردن من انداخت! با تعجب پرسیدم: این چه کاریه!؟ گفت: بگذار گردن شما باشه!هنوز صحبتم تمام نشده بود که دیدم جمعیت حاضر که بيشترشان نظامی بودند به سمت من آمدند و شروع کردند به دست دادن و التماس دعا گفتن!هرچه ميگفتم اشتباه گرفته اید، مداح من نیستم و ... کسی به حرفم گوش نميداد. نگاهم به سید افتاد. تنها در گوشه ای ایستاده بود. کسی هم در اطرافش نبود. اصلًا عالقه ای به مشهور شدن و ... نداشت. با این کار ميخواست اخلاص خود را حفظ کند. مراسم نوشهر فوق العاده بود؛ آنقدر تاثیرگذار بود که مسئول یگان چندین بار دیگر از سید دعوت کرد تا در آنجا حضور یابد.سال 1369 در خوزستان که بودیم مسئول طرح و عملیات بود. يك روز اعلام شد كه باید نقشه دقیق و رنگی از منطقه تهیه كند. روز بعد قرار بود مسئولان جهت بازدید به مقر ما بیایند. 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
دیدگاه شهید هادے در مورد ڪار ڪردن...👆 #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🌹🌹 شهید : ما ملت ایران باید ! (هل من ناصرینصرنى ) (ع ) لبیك گوئیم وادامه دهنده‌ راه حسین و شهداى اسلام باشیم .
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
❤️ #قرار_عاشقی ❤️ قرائت دعای فرج به نیابت از شــهید ابــراهیم هــادی🌹 ⏰ قرار هرشب ✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید 🇮🇷 @seedammar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم 📋 گزاره: خداوند در سوره الرحمن از حساب اعمال دو گروه سخن می گوید. گروهی که آن ها را "ثقلان" می نامد. به عقیده مفسران منظور در اینجا دو طائفه انس و جن هستند. (ثقلان) از مـاده (ثقل ) (بر وزن كبر) به معنى بار سنگين است ، و به معنى وزن نيز آمده است ، اما ثقل (بر وزن خبر) معمولا به متاع و بار مسافر گفته مى شود، و اطلاق آن بـر گروه جن و انس به خاطر سنگينى معنوى آنهاست ، چرا كه خداوند به آنها از نظر عـقـل و شـعور و علم و آگاهى وزن و ارزش خاصى داده است. اين نکته نیز قابل تذكر است كه ذكر خصوص اين دو گروه به خاطر آن است كه عمده كسانى كه مكلف به تكاليف الهى هستند همينها مى باشند. 🔷 آیه روز: سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَانِ (الرحمن / آیه 31) 🔶 ترجمه: به زودي به حساب شما مي پردازيم اي دو گروه انس و جن. 📅 سه شنبه 11 دی 1397 ، ، ،
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد ✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ امام زمانی شو👇👇👇👇 #کانال_خواهم_امد http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
آل ياسين.mp3
6.02M
زیارت آل یاسین استاد فرهمند http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7 #کانال_خواهم_آمد
❁﷽❁ 💢💢💢 گرد و خاکی ز معاصی به تن من مانده لطف خود شامل من کن بتکانم آقا اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج 💢💢💢 🔹
لبخنــد تو درمان و من بَند بہ هـر دردی از درد نمـاند هیـچ ، آنگہ که تو می ‌خندی ... صبحتون شهدایی #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت چهل وچهارم 🔸 #مطلع_الف
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⚫️ 🔸قسمت چهل وپنجم 🔸 هوا کاملا روشن شده بود زخم را بستم ومشغول تقسم نیروها بودم یه یکدفعه خبر آمد حدود ۲۰ عراقی با پارچه سفید قصد تسلیم دارند وبه طرف ما می آیند به بچه ها گفتم مسلح باشید شاید حقه باشد . هجده عراقی که یکی از آنها افسر عراقی بود خود را تسلیم کردند من هم خوشحال با خود گفتم حتما حمله خوب بچه ها باعث شد تسلیم شوند افسر عراقی را باخود به سنگر بردم ویکی از بچها که عربی بلد بود رو خبر کردم مثل بازجو ها ازش سوال کردم اسمت چیه درجه ات چیه؟ خودش را معرفی کرد و گفت درجه اش سرگرد است وفرمانده روی تپه است پرسیدم چقدر نیرو روی تپه است گفت الان هیچی چشمانم گرد شد وگفتم هیچی؟ 😳 جواب داد ما خودمان را خواستیم تسلیم کنیم واونها قبول نکردند به خاطر همین اونها را فرستادم تعجبم😳 بیشتر شد و گفتم یعنی چی ؟ افسر عراقی بجای اینکه جواب مرا بدهد گفت این الموذن؟ این جمله نیاز به ترجمه نداشت اشک در چشمانش حلقه زد وبا بغض گفت به ما گفتن شما مجوس وآتش پرستید وبرای اسلام میجنگیم باور کنید ماشیعه هستیم امروز که صدای موذن شما را شنیدم تمام بدنم لرزید و وقتی به نام امیر المومنین رسید گفتم_توداری_بابرادرانت_میجنگی نکند مثل ماجرای_کربلا😔...... دیگر گریه😭 امان صحبت کردن به او نداد وبعد ادامه داد تصمیم گرفتم تسلیم شوم وبار گناهانم را زیاد نکنم لذا دستور دادم کسی شلیک نکند وبا روشن شدن هوا تسلیم شدیم واینهایی که با من آمدند هم عقیده من هستند وبقیه نیرو ها عقب رفتند حالا خواهش میکنم بگویید موذن زنده است؟ منم که گیج شده بودم گفتم آره زنده است وبا هم پیش ابراهیم رفتیم تمام هجده عراقی دست ابراهیم را بوسیدند بغض گلویم را گرفته بود حال عجیبی داشتم خواستم اسرا را به عقب ببرم که افسر عراقی با اشاره گفت که نیروهای عراقی قصد پیشروی دارند من هم بچه های اندرزگو رو فرستادم وتپه را گرفتیم وبا گرفتن تپه هدف عملیات ما کامل شد گرچه برخی از سرداران ما شهید شده بودند از ماجرای مطلع الفجر ۵ سال گذشت ودر زمستان ۱۳۶۵ درگیر کربلای ۵ در شلمچه بودیم از دور یکی از بچه های لشکر بدر را دیدم که به طرف من می آمد وبه من رسید وگفت شما بچه های عملیات مطلع الفجر نیستید؟ گفتم هستم گفت ارتفاعات انار وتپه و..... گفتم چرا خودم آنجا بودم تازه متوجه شدم یکی از ۱۸ عراقی که اسیر شده هست باتعجب پرسیدم اینجا چه میکنی؟ همه ما هجده نفر توی این گردان ( بدر)هستیم والان داریم حر کت میکنیم به سمت خط مقدم گفتم اسم خودتان وگردان را داخل این کاغذ بنویسید الان عجله دارم بعد عملیات میام اینجا مفصل همدیگر رو میبینیم همینطور که می نوشت سوال کرد اسم تون چی بود؟ جواب دادم .... گفت خیلی دوست داشتیم این مرد خدا را بار دیگر ببینیم وخیلی در این مدت دنبالش گشتیم . ساکت شدم وبغض گلویم را گرفته بود . سرش را بلند کرد ونگاهم کرد .گفتم انشاءالله تو بهشت همدیگر رو میبینید خیلی حالش گرفته شد واز همدیگر خدا حافظی کردیم ورفتیم در اسفند سال ۱۳۶۵ که عملیات تمام شده بود از ساکم برگه ای که اسامی رو نوشته بود گرفتم وبه سمت گردانشون رفتم واز مسئولینشون سراغ گردانشون را گرفتم که گفت این گردان منحل شده اسامی رو بهش دادم وگفتم میخوام بچه هایش رو ببینم گفت تو عملیات اخیر جلوی پاتک سنگین دشمن مقاومت کردند وعقب نشینی نکردند وبا خسارت زیادی که به دشمن زدند هیچ کدام بر نگشتند وشهید شدند دیگر حرفی نداشتم 😐وفکر میکردم🤔 ابراهیم با یه اذان چه کرد ؟ ویاد حرفم به عراقی افتادم که انشاءالله تو بهشت همدیگر رو میبینید بی اختیار گریه کردم😭 من شک نداشتم ابراهیم میدانست کجا باید بگوید ودل دشمن را به لرزه در آورد..... 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با سلام طبق قرار هفته قبل ان شاءالله شب چهار شنبه پرسش و پاسخ طب اسلامی با حضور استاد میر صالحی را خواهیم داشت. (دوستان خودتونو دعوت کنید.🌹) بزرگواران سوالات خودشون و در ساعتی که مشخص خواهد شد میپرسند و استاد جواب خواهند داد. ان شاءالله با استاد میر صالحی بیشتر آشنا شوید: از شاگردان اساتید بزرگوار چون👇 🔹استاد یکتا 🔹استاد شریف 🔹استاد سلیمی 🔹استاد حکیم باقری 🔹استاد حکیمی 🔹استاد جنتی 🔹استاد اخوان 🔹استاد ابهری 🔶و شاگرد با واسطه و بی واسطه: 🔹آیت الله تبریزیان 🔹حکیم خیر اندیش 🔹آیت الله ضیائی ✅ مشاور طب سنتی و اسلامی 🔸تخصص در زالو درمانی 🔸تخصص در حجامت اسلامی 🔸تخصص در ماساژ درمانی 🔸تخصص در بادکش درمانی 🔸مشاوره تغذیه و اصلاح سبک زندگ و ااصلاح مزاج 🔸درمانگر طب سنتی اسلامی 🔸اشتغال به فوق لیسانس حوزه علمیه وقف هادی https://eitaa.com/vaqf_hadi
⭕️انتظار به پایان رسید خوش اومدی مسافر 😭😭😭 شهید خان طومان #علیرضا_بریری
ای وای بر این لحظه های استخوان سوز پس کو؟ چه شد؟ آن قامت رعنا و پیروز اشک زلال همسرت را کس نفهمید فریاد سرخ مادرت را کس نفهمید 📸تصویری از وداع جانسوز همسر شهید مدافع حرم " علیرضا بریری" در معراج شهدا
🌷جانباز شهید سید مجتبی علمدار ۱۱دی ۴۵به دنیا اومدن و ۱۱دی ۶۴مجروح شدنو ۱۱دی۷۵اسمونی شدن 🌷سید بزرگوار ولادت زمینی و عروج اسمانیت مبارک🌷
🕊 روزِ #ولادت تو در واقع، همان روز #شهادتِ توست که به پرواز در آمدی...🍃 علمدارِ دلهای بیقرار چه رازیست که هر دو تولد آسمانی ات در یک تاریخ رقم خورد...🌺🍃 🌹 ۱۳۴۵/۱۰/۱۱ 🌹 ۱۳۷۵/۱۰/۱۱ #شهید_سیـدمجتبے_علمدار❤️
وقتی گره های کور به شما هجوم‌ آورد ، با ذکــر صلــوات سیلـی راه بیندازیــد تا تمــام مشکلات را بــا خود ببــرد..
✨🌸✨ چون ابرها مى گذرد. «الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ» 📚 حکمت ۲۱ نهج البلاغه «از آنهایی مباش که با آرزوی دراز را عقب انداختند. گفتم که به پیری رسم و توبه کنم آنقدر جوان مرد و یکی پیر نشد. ˝آیت الله مجتهدی (ره)˝