eitaa logo
🛡🇮🇷اخبارسپاه‌سایبری🇮🇷🛡
3.5هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
9.6هزار ویدیو
25 فایل
⭕️امام خامنه ای: 🌐اگر از فضای مجازی غافل شویم و نیروهای مؤمن و انقلابی این میدان را خالی کنند مطمئنا ضربه خواهیم خورد. 🌑نام کانال تنها برای عرض ارادت است کاربردی‌بودن‌‌یک‌کانال‌به‌تعداد‌اعضانیست‌به‌مطالب‌ارزشی‌کانال‌است بدون تبلیغات مزاحم ⛔
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
هدایت شده از KHAMENEI.IR
هدایت شده از KHAMENEI.IR
هدایت شده از KHAMENEI.IR
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ای نهضت بیداری، یا فاطمه الزهرا، در بطن زمان جاری، یا فاطمه الزهرا 🔹لحظاتی از مرثیه‌سرایی و سینه‌زنی حاج مهدی رسولی در اولین شب مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها امشب با حضور رهبر انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی(ره) 💻 Farsi.Khamenei.ir
🛡🇮🇷اخبارسپاه‌سایبری🇮🇷🛡
#فاطمیه #یهود بچه به دنیا میاد ۹ سال بچه رو پنهان نگه می‌دارن.. عموی این بچه نامش مُطلبِ برای تجار
یهودیا دیگه فهمیده بودن ایشون بابای همون پیغمبر آخرالزمانه... یه زن زیبای یهودی رو فرستاده بودن مکه، گفتن تو برو تلاش کن با این ازدواج کنی اون پیغمبر به ما منتقل بشه... این میومد سر راه عبدالله تو مکه که بیا با من ازدواج کن ایشون می‌گفت نه!! تا اینکه عبدالله با وهب و چند نفر دیگه از اشراف قریش رفته بودن برای شکار، وهب می‌بینه از پشت یه کوهی چند نفر حمله کردن عبدالله رو بکشن... می‌گه من رفتم ازش دفاع کنم دیدم اینا از یه چیزی ترسیدن فرار کردن فهمیدم این با این حادثه‌ای که می‌خواد تو مکه بیفته ارتباط داره... می‌ره خونه عبدالمطلب می‌گه نمی‌خوای واسه این پسرت زن بگیری؟! می‌گه چرا!! می‌گه بیا دختر منو بگیر (این از اشراف بوده اشراف که دختر خودشون رو به کسی پیشنهاد نمی‌کنن) عبدالمطلب می‌گه باشه!! عبدالله با آمنه ازدواج می‌کنه...😇 قانون اینه ازدواج که کردن برای تجارت باید برن عبدالله مال‌التجاره از پدر می‌گیره می‌ره راهی تجارت می‌شه... می‌رسه به مدینه بهش سم می‌دن از دنیا می‌ره... اما تیرشون دیر به هدف می‌خوره، نطفه‌ی بچه در مکه بسته شده...
رو علائم متوجه می‌شن میان سراغ خودش کی؟! امشب پیغمبر متولد می‌شه صبح یه بزرگی از بزرگای مکه میاد تو دارالندوه، دارالندوه محل اجتماع سران قریش هستش... میاد میگه که دیشب کدوم‌تون پسردار شدین؟!🤔 هیچ کدوم!!! عبدالمطلب هنوز نیومده بود... میگه عه پس اون در شام به دنیا اومده؟! دیشب باید به دنیا اومده باشه!!🤔 می‌گن صبر کن عبدالمطلب نیومده می‌رن می‌بینن بله عبدالمطلب دارای فرزند (نوه) شده. می‌گه بریم بچه رو ببینیم میان بچه رو نگاه می‌کنن میگه این پارچه رو از روش بردارین پارچه را برمیدارن شروع می‌کنه به لرزیدن، رنگش پرید، بیهوش شد افتاد... چرا این‌جوری شدی؟!😳 به هوشش میارن می‌گن چی شدی؟! می‌گه این همون کسی هست که می‌خواد بساط ما رو از رو زمین جمع کنه... تو خونه پیغمبر رو پیدا کردن عبدالمطلب اینا رو بیرون می‌کنه... عبدالمطلب هم فرزند شهیده، هم بابای شهیده یعنی اونا هم هاشم باباش رو زدن هم عبدالله پسرش رو...
عبدالمطلب می‌دونه همه اینا برای اینه که بچه رو بزنن... اومد چیکار کرد؟! مکه شهر توریستیه شهر تجاریه، ورود و خروج غریبه عادیه، می‌تونه تیم ترور و ربایش بیاد بچه رو ببره... اون‌وقت عبدالمطلب چی‌کار کرد؟! یک هفته نگذشت پیغمبرو گمش کرد... یهو دیدن این بچه نیست... عه عبدالمطلب بچه کو؟! گفت: دادیمش به دایه!! دایه دادی؟! برا چی؟! گفت: مادرش شیرش کم بود!!! خب دایه کجا هست؟! دادم از مکه ببرن بیرون هوا یه خورده خوب نبود... کجا دادی؟! به شما چه ربطی داره!! (این‌که می‌گن عادت عرب این بود که بچه‌ها رو می‌دادن می‌بردن بیرون همه الکیه! چی‌چی بچه ها رو عادت بود می‌دادن می‌رفت بیرون، به غیر از پیامبر ما یه دونه دیگه رو پیدا کنین که اینو داده باشن و رفته باشه علی‌بن‌ابی‌طالب را دادن به دایه؟! حمزه عموی پیغمبر یک ماه از پیغمبر بزرگتر بود حمزه رو دادن به دایه؟! این حرف‌ها کدومه...) نه!! پیغمبر در مکه امنیت نداشت حلیمه توجیه بود، ایشون رو برد پنج سال گذشت بچه رو آورد... گفت آقا دیگه نمی‌تونیم حفاظتش کنیم!! چرا؟! پیدامون کردن
گفت: چی شده؟! (چادرنشین بودن اینا دیگه) گفت: دیدیم چند تا غریبه دارن میان و فقط بچه‌هایی رو که بین خیمه‌ها بازی می‌کنن رو نگاه می‌کنن؛ چشم‌شون افتاد به این، صاف اومدن سراغش ریختیم جلوشونو گرفتیم... گفتن ما کاریش نداریم فقط می‌خوایم ببینیمش... دنبال‌شون آرام‌آرام رفتم دیدم دارن می‌گن خودشه پیداش کردیم آقا جامونو پیدا کردن دیگه نمی‌تونیم حفاظت کنیم... عبدالمطلب بچه رو تحویل گرفت خودش شد محافظ بچه، سه سال محافظ پیغمبر بود؛ عزرائیل اومد جناب عبدالمطلب باید بری اون دنیا... عه این بچه چی؟! گفت اینو بسپرش به عموش... ابوطالب رو خواست، ابوطالب حفاظت این بچه به عهده تو... گفت: چشم!!! تحویل گرفت تا ۲۵ سالگی حفاظت کرد... ...
📣 اطلاعیه 🔹 پیرو اطلاعیه قبلی و در راستای بروزرسانی برخی فرایندها برای ارتقای کیفیت خدمات، امکان بارگیری(دانلود) تصاویر در نسخه‌های قدیمی متوقف می‌شود 🔸 از معدود کاربران عزیزی که همچنان از نسخه‌های قدیمی استفاده می‌کنند تقاضا می‌شود برای بهره‌مندی از تمامی امکانات برنامه، جدیدترین نسخه منتشر شده را از منابع معتبر دریافت و نصب نمایند فهرست منابع معتبر برای دریافت برنامه ⚠️ تذکر مهم: 🔴 اگر پس از بروزرسانی، همچنان برای دانلود تصاویری که قبلا دریافت کرده‌اید مشکل داشتید، طبق این راهنما اقدام فرمائید: نسخه اندروید: منوی اصلی » میزان استفاده از حافظه » منوی پاک کردن پایگاه داده محلی بعد از نمایش پیغام، روی گزینه «پاک کردن» بزنید نسخه دسکتاپ: برنامه را طبق راهنما بطور کامل ببندید و مجددا باز کنید نسخه وب: منوی اصلی » بارگذاری مجدد •┈••✾••┈• 🔰کانال رسمی اطلاع‌رسانی ایتا: https://eitaa.com/eitaa
🛡🇮🇷اخبارسپاه‌سایبری🇮🇷🛡
گفت: چی شده؟! (چادرنشین بودن اینا دیگه) گفت: دیدیم چند تا غریبه دارن میان و فقط بچه‌هایی رو که بین
و یه مطلبی براتون بگم تو قرآن این آیه را داریم خدای متعال به پیغمبرش می‌گه 🦋 اَلَم یَجِدکَ یَتیماً فَاوَا ضحی/۶ تو یتیم نبودی، من تو رو پناه دادم!؟ این همه یتیم ما تو دنیا داریم؛ خدا به یه دونه‌شون منت گذاشته، که بیاد به پیغمبر منت بذاره...؟! اصلاً این داستان، داستان منت‌گذاریه؟! نه!! می‌دونی داستان چیه؟! هجوم مشرکین قوی... بعداً هجوم یهودیا قوی... پیغمبر مبعوث شده دیگه، مسلمونا بریدن خدای متعال می‌خواد به مسلمونا بگه بابا بریدن نداره شما پیروز هستین... چی می‌گه!! می‌گه پیغمبر تو یتیم بودی یا نه؟! بله این یهودی که آن‌قدر باهاش درگیری اون موقع دشمن بود؟! آره اون موقع تو کی رو داشتی؟! هیشکی حتی باباتم نبود که از تو حمایت کنه؟! بله اون دشمن با همه‌ی قوا دنبال این بود تو رو از بین ببره، تونست؟! نه چی نگهت داشت؟! خدا بابا الان که تو دیگه نیرو داری الان جای اینه که بترسن؟! اگه این دشمن قرار بود از بین ببره اون موقع می‌برد نترس!! پیغمبر ۲۵ سالش شد گفت عمو جان دیگه محافظ نمی‌خوام... ترورشون جواب نداد نتونستن پیغمبرو ترور کنن پس پیغمبر اکرم ماند... بیاید دوباره عقب اقدام دوم‌شون استحکامات ایجاد کردن فقط اینارو خوب دقت کنید تا بدونید یه مسلمون چقدر باید زیرک باشه چقدر باید بدونه... این آقایون یهودیا، اینا کل دنیا رو می‌خوان... می‌گن کل دنیا مال ماست... همه‌ی مردم دنیا مهمون ما هستن، یا مهمون قدر صاحب‌خونه رو می‌دونه سفره رو می‌اندازیم می‌گیم غذا بخور ولی کار کن... اگه احیاناً قدر صاحب‌خونه رو ندونست گردنشو می‌زنیم... یعنی می‌گن همه‌ی مردم دنیا باید به ما خدمت کنن سر سفره ما دارن غذا می‌خورن اگر به ما خدمت کردن زندگی‌شونو می‌کنن خدمت نکردن گردن‌شون رو می‌زنیم...😐
این دستورالعملشونه می‌گن خدا دنیا رو به ما بخشیده دیگه‌ام نمی‌تونه پس بگیره منتظره ما بریم دنیا رو بگیریم... 🙄 دنیا رو ما تو سه مرحله باید بگیریم ۱- بیت‌المقدس رو‌ بگیریم... ۲- نیل تا فرات رو آزاد کنیم... ۳- بقیه دنیا رو... (این ستاره داوود آرم پرچم اسرائیل رو دقت کنید این ستاره دو خط آبی اون بالاست معنای این چیه؟! این ستاره باید در بیت المقدس طلوع کنه این‌جا رو بگیرن اون دوتا خط آبی بره سر جاش واقع بشه نیل و فرات... بعد نوک این ستاره‌ها شروع کنه به پیشرفت بره اونور کره زمین برسه به همدیگه می‌شه کل دنیا... ولی اول باید بیت‌المقدس رو بگیره تا اونجا رو نگیرن حرکت جهانی‌شون معنا نداره...) حالا یه ویژگی از پیغمبر ما در تورات‌شون هست تو همین توراتی که الان هستا می‌گن او هر کجا را فتح کند دین خود را وارد آن‌جا کند دیگر آن نقطه از دست او بیرون نمی‌رود این تو تورات‌شونه یعنی پیغمبر ما اگه بیاد بیت‌المقدس رو بگیره دیگه محاله بیت‌المقدس رو از دست اسلام گرفت... یهودیا جهانی‌شدن‌شون از بیت‌المقدسه، این پیغمبرم اگه بیاد بیت‌المقدس رو فتح کنه دیگه نمی‌شه از دستش گرفت... اگه نشه دیگه الی الابد یهودی‌ها از گرفتن دنیا مأیوس می‌شن... پس باید چی‌کار کنن؟!🤔 باید یه کاری کنن این پیغمبر اگر آمد به قدرتم رسید به بیت‌المقدس نرسه... اومدن چی‌کار کردن؟ براساس اطلاعاتی که داشتن نقطه حکومت‌شو که احتمالی بود شناسایی کردن از اونجا تا خود بیت‌المقدس جلوی پیغمبر خاکریز زدن... ...
👆نحوه جابه‌جایی سخنگوی نیروهای مسلح 😁 آقا آدم بزرگی رو داری منتقل می‌کنی دو دقیقه اون گوشه لپی رو درار :))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️💔 واکنش برادر شهید اهل سنت حادثه‌ تروریستی راسک: می‌خواهم پلیس شوم و راه برادرم را ادامه دهم ♦️ عثمان غنی براهویی برادر شهید اهل سنت حادثه تروریستی راسک، محمدحسن براهویی می‌گوید: برادرم فردی مردمی بود و مردم از او راضی بودند، راه برادر شهیدم را ادامه می‌دهم. ..
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 روبروی ظلم و ظالم در جهان می‌ایستم، اهل سازش نیستم... 📹 مرثیه‌سرایی سیدرضا نریمانی در دومین شب مراسم عزاداری حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب اسلامی و جمعی از محبان اهل‌بیت‌علیهم‌السلام 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴یمنی‌ها تصاویری از هدف قرار دادن کشتی‌های صهیونیستی را منتشر کردند
🛡🇮🇷اخبارسپاه‌سایبری🇮🇷🛡
#فلسطین این دستورالعملشونه می‌گن خدا دنیا رو به ما بخشیده دیگه‌ام نمی‌تونه پس بگیره منتظره ما بریم
اومدن شناسایی کردن این مدینه‌ی امروز (یثرب) اصل اصلش سه قبیله یهودیا اومدن بنی قریظه بنی قینقاع بنی نظیر این‌جا مستقر شدن بعد اوس و خزرجی‌ها اومدن ۲۰۰ کیلومتر رو به شمال در ارتفاعات خیبر استحکامات زدن ۷۰۰ کیلومتر از مدینه به سمت قدس تو تبوک یهود تیماع رو مستقر کردن از مدینه ۱۰۰۰ کیلومتر بری جلو به سمت قدس در موته استحکامات زدن از موته رد بشی (موته‌ی امروز در شمال اردنِ) مرز اسرائیل با اردن می‌شه موته از موته که رد بشی می‌شه بیت‌المقدس از خیبر یه راهی هست می‌ره از جنوب سوریه می‌ره بالا احتمال داره از این‌جا بیاد، اومدن این‌جا کشت و صنعت فدک رو زدن بنابراین بنی قینقاع، بنی نظیر، بنی قریظه، خیبر، فدک، تبوک، موته شد چند تا؟! هفت تا... آقای فردوسی این هفت تا رو به هفت خان رستم به تصویر کشید. این نبرد یهود با پیامبر رو فردوسی در رستم و طرف مقابل تو این هفت خوان می‌گه پیغمبر اگه از این هفت خوان رد بشه دنیا اصلاح شده... پیغمبر اکرم ۱۳ سال تو مکه بود. کاری نمی‌تونستن بکنن؛ اومد مدینه موتورشون رو روشن کردن سال دوم بنی قینقاع حضرت رو متوقف کرد... سال چهارم بنی نظیر... سال پنجم بنی‌قریظه... پایان سال ششم خیبر... پایان سال هفتم تبوک... سال هشتم پیغمبر مجبور شد بره مکه رو فتح کنه... سال نهم موته عملیاتی شد درموته سپاه اسلام شکست خورد سه تا فرمانده عالی رتبه‌ی پیغمبر شهید شدن جعفربن‌ابیطالب، زیدبن‌حارث، عبدالله‌بن‌رئوف، مسلمونا برگشتن سال دهم حضرت تو بازسازی نیرو بود. جبرئیل اومد یا رسول‌الله برو حج رو یاد مردم بده آخر عمرته حضرت حجة‌الوداع رو انجام داد اومد مدینه... نیرو داشت مهیا می‌کرد برن بیت‌المقدس موته رو بگیرن پیغمبر از دنیا رفت...
عملیات تأخیری اینا نذاشت پیغمبر به بیت‌المقدس برسه... خب این پیغمبر طبق اطلاعات اونا دوازده تا جانشین داره اول‌شون علی‌بن‌ابی‌طالب خب پیغمبر از دنیا رفت علی علیه‌السلام پرچم رو برداره همون‌طور که اگه پیغمبر اونجا رو می‌گرفت دیگه اون‌جا ازدست اسلام بیرون نمی‌رفت علی می‌رفت اونجا رو فتح می‌کرد اون‌جا دیگه ازدست اسلام بیرون نمی‌ره... پس اینا از قبل می‌دونن این دوازده تا جانشین داره... ما پیغمبرو حلش کردیم جانشینا رو چه جوری حلش کنیم؟! 🤔 داستان رو طراحی کردن گفتن درون سیستمش نفوذ می‌کنیم یه نفر رو رشد می‌دیم میاریم بالا بعد از اون به جای جانشین خودش این به قدرت می‌رسه... این جناب ابوبکرو آوردن با دو دستورالعمل: ❌ ۱- آقا تو در کنار رسول‌الله جوری کار می‌کنی که همه فکر کنن تو دوم اسلامی... ❌ ۲- سازمانی رو تشکیل می‌دی که این سازمان معتقد باشه بعد رسول‌الله تو باید رئیس باشی... خب پیغمبر چی شد از مکه اومد بیرون؟! اول اینو بدونید پیغمبر نمی‌خواست با پای خودش از مکه بیرون بیاد چرا؟! اگه پیغمبر همین جوری میومد بیرون می‌گفتن؛ آهان این دنبال قدرت بود، دنبال حکومت بود، تا دید تو مدینه می‌تونه ول کرد رفت... آخه پیغمبر فرمود من برای هدایت اومدم دیگه تو اگه برای هدایت اومدی چرا شهر خودتو ول کردی رفتی؟! پیغمبر اون‌قدر تو مکه موندن تا بیرونش کنن... هرکی بگه آقا چرا ول کردی؟! بگه منو بیرون کردن... بنابراین با مدینه‌‌ای‌ها قرارداد بسته بود برید میام گفتن: آقا کی میایی؟! فرمود: برید هر موقع خدا اجازه داد میام این بندگان خدا هر روز میومدن اون‌جا ابوبکر هی میومد به پیغمبر می‌گفت: آقا خدا اجازه نداد؟! نه کی اجازه می‌ده؟! چه می‌دونم!! پیغمبرو ول نمی‌کرد صبح، ظهر، شب با پیغمبر بود...😐
می‌دونید که ابوبکر در مکه تاجر بود، ابوبکر جزء باسوادای مکه بود... وقتی پیغمبر مبعوث شد تجار و گنده‌ها هیچ‌کدوم به پیغمبر ایمان نیاوردن؛ همه با پیغمبر دشمنی کردن هرکسی به پیغمبر گرایش پیدا کرده بود یا جوان بود یا برده... ابوبکر سن‌و‌سال‌دار، تاجر، یهو اومد ایمان آورد همه نظرها اول کار به ابوبکر جلب شد!! موقعی که ابوبکر اومد مسلمون شد ۴۰ سالش بود علی‌بن‌ابی‌طالب ۱۳ سالش بود شما حساب بکنید تو جمع مسلمونا ابوبکر ۴۰ ساله وارد می‌شه، علی‌بن‌ابی‌طالب ۱۳ ساله هم وارد می‌شه کی به علی نگاه می‌کنه؟! هیشکی... همه جلوی پای ابوبکر بلند می‌شن چون تنها تاجری بود که به پیغمبر ایمان آورد؛ در کنار پیغمبر پول خرج می‌کرد حرف می‌زد همه چشم‌ها به ابوبکر بود؛ جوری‌که توی مکه همه ابوبکر رو نفر دوم بعد از پیغمبر می‌دونستن تا پیغمبر اومد مدینه...!! خب آقای ابوبکر اگر بخواد برای مردم مدینه نفر دوم اسلام معرفی بشه راهش چیه؟! راهش اینه که با پیغمبر بیاد مدینه... پیغمبر می‌خواد بیاد؛ دیگه تنهایی داره میاد مردم یهو نگاه می‌کنن می‌گن: این کیه؟! پیغمبر!! هورا پیغمبر... این کیه؟! ابوبکر!! هورا ابوبکر... این زیرک دنبال این مطلب بود... پیغمبر می‌خواست اینو ناکامش کنه نیاد... ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛡🇮🇷اخبارسپاه‌سایبری🇮🇷🛡
#فاطمیه می‌دونید که ابوبکر در مکه تاجر بود، ابوبکر جزء باسوادای مکه بود... وقتی پیغمبر مبعوث شد تج
هرچی جلوتر می‌ریم مطالب خیلی‌مهم‌تر می‌شن بریم ببینیم چی شد ادامه این جریان جالب و عجیب... مشرکین وقتی فهمیدن جلسه درونی گذاشتن که اینو بکشیمش می‌خواد بره.. چی کار کنیم؟! چه جوری بکشیمش؟!🤔 تو کوچه پس‌کوچه‌ها که نمی‌شه پیغمبرو زد، پیغمبر زورش زیاد بود تو خندق، وقتی این خندق رو می‌کندن رسیدن به یه سنگ خیلی گنده هرچی دیلم و کلنگ می‌زدن سنگ نمی‌شکست؛ کار گیر کرده بود پیغمبر اومد کلنگ رو گرفت با سه تا ضربه سنگ رو شکوند... پیغمبر اکرم قوی بود کسی از نظر فردی حریفش نبود؛ بنابراین این‌رو باید تو حالت خواب دسته جمعی بزنیمش... طراحی کردن گفتن شب تو خونه که خوابید، می‌ریزیم می‌کشیمش (۱۴ نفر یکی‌شون خالد‌بن‌ولید بود اون شمشیرزن ماهر...) خب کدوم خونه می‌خوابه؟! تعقیب مراقبت گذاشتن تو این خانه... بالای این خونه مراقبت ثابت گذاشتن جبرئیل اومد فرمود: اینا امشب می‌خوان تو این خونه تو رو بکشن از این خونه باید فرار کنی بری... چه جوری برم؟! تو قبلاً علی رو بفرست تو این خونه تو یکی از این اتاقا، دورتادور اتاق اتاقه (شهر مکه هم می‌دونید کوهستانیه همین بالای کوه وایسه توی خونه رو می‌بینه) علی رو از قبل بفرست تو این خونه پنهان بشه، اینا می‌خوان آخر شب حمله کنن نزدیکای صبح... برو سر جات بگیر بخواب، نیمه شب که شد از اتاق بیا بیرون برو اون‌جایی که علی هست علی بره جای تو بخوابه... خب اون بالا نگهبانه یهو نگاه کرد دید عه پیغمبر اومد بیرون گفت: آماده باش!! داره میاد بیرون شبح می‌دید تاریک بود گفت: راحت باشید؛ رفت گرفت خوابید اونی که از اتاق اومد بیرون پیغمبر بود اونی که رفت خوابید علی بود پیغمبر اومد و رفت... خب از حلقه محاصره رد شد دید عه ابوبکر اونجا وایساده ابوبکر اینجا چی کار می‌کنی؟! گفت: نگران حال شما بودم... (این از کجا فهمید که امشب پیغمبر رو می‌خوان بزنن؟!)🤔
از صبح تا شب پیغمبرو همراهی می‌کرد وقتی پیغمبر اومد بره تو این خونه نگاه کرد دید عه فلانی و فلانی از مشرکین اطراف خونه دارن پرسه می‌زنن... گفت: اینا امشب یه کاری می‌خوان این‌جا انجام بدن یا ایشون کشته می‌شه خیال سازمان یهود راحت می‌شه... یا نه می‌ره مدینه من باید همراهش برم... پیغمبر اینو دید حالا چی کار کنه؟! اگه بهش بگه برو خونه‌ات صاف می‌ره به اونا می‌گه ایناهاش داره می‌ره... همراه با خودش ببره مدینه ابوبکر به هدفش رسیده... چرا؟! این ابوبکر می‌خواد تو مدینه نفر دوم اسلام معرفی بشه... پیغمبر چی کار کرد؟! نه ابوبکر رو فرستاد به خونه‌اش، نه به سمت مدینه رفت؛ اصلاً برنامه رو عوض کرد رفت به سمت اون غار سه روز اونجا موند... نتیجه چی شد؟! مدینه‌‌ای‌ها هِی انتظار کشیدن دیدن آقا نمیاد نیومد طبق قرار، حتماً حادثه اتفاق افتاده!! مراسم استقبال به‌هم خورد قرار شد یه نفرو بفرستن بره مکّه بگن آقا چرا نیومدی؟! مراسم استقبال به هم خورد رفتن... پیغمبر اکرم حرکت کرد به سمت مدینه، رسید به قبا هیشکی نبود...
پیغمبر و ابوبکر اومدن از اهالی قبا چهار، پنج نفر تو اون هیئت ۵۰۰ نفره بودن که اومده بودن پیغمبرو دعوت کنن... اینا یکی‌شون فردی بود به‌عنوان کلثوم‌بن‌هدم این کور بود پیغمبر وقتی وارد قبا شد هیشکی پیغمبرو نمی‌شناخت از اهالی پرسید: این منزل کلثوم‌بن‌هدم کجاست؟! گفتن: فلان جا... حضرت اومد در زد این آقا کور بود دیگه عصازنان اومد درو باز کرد کی هستی؟! رسول‌الله عه آقا تشریف آوردید؟! بله آقا تا دیروز جمعیت معطل شما بود.. رفتن منزل... : پیغمبر اکرم بین این پنج شش نفری که اومده بودن مکه چرا رفت سراغ کلثوم‌بن‌هدم؟! این ابوبکرو ندیده!! کور بود نفهمید کی همراه پیغمبره اینو انتخاب کرد... رفتن آقا به اهالی خبر دادن پیغمبر آمد... ای بابا مراسم استقبال قرار شد از قبا به مدینه انجام بشه جمعیت ریختن و ... یا رسول الله ملت آماده‌ان بیا داخل!!! فرمود حالا نمیام!! چرا آقا؟! می‌مونیم تا علی بیاد...✌️ ابوبکر رفت پیش پیغمبر گفت: یا رسول‌الله مردم معطلن!! فرمود: عیب نداره گفت: اینا چند روزه به‌زحمت افتادن!! فرمود: مهم نیست گفت: آقا شما یقین داری علی زنده مونده؟! فرمود: نه گفت: خب ممکنه علی کشته‌شده باشه... فرمود: ابوبکر اگه علی آمد ما وارد مدینه می‌شیم، نیومد من اصلاً وارد مدینه نمی‌شم..🙂 این دید نه پیغمبر از جاش تکون نمی‌خوره می‌دونید چی‌کار کرد؟! پیغمبرو ول کرد رفت مدینه چرا؟! خیلی زرنگ بود دید الان پیغمبر به اهالی گفته من منتظر علی‌ام همه براشون مسئله شده که این علی کیه که پیغمبر شهرو به خاطر اون معطل کرده...؟!🤔 الان همه منتظرن که علی بیاد علی از راه برسه یه شتر واسه پیغمبر میارن، یه شتر واسه علی میارن، جماعت همه پشت شتر، ابوبکرم باید دنبال شتر بدوئه ول کرد رفت شد رئیس هیئت استقبال... چگونه دنبال این بود که خودشو نفردوم اسلام معرفی کنه.... دارد...