#نهج_البلاغه
◽️وَ أَحْمَدُ اللّهَ وَ أَسْتَعِينُهُ عَلَى مَدَاحِرِ الشَّيْطَانِ وَ مَزَاجِرِهِ وَالاِعْتِصَامِ مِنْ حَبَائِلِهِ وَ مَخَاتِلِهِ
🌸خداى را ستايش مى کنم و از او براى کارهايى که موجب طرد و منع شيطان است کمک مى جويم و براى مصون ماندن از گرفتار شدن در دام ها و فريب هاى شيطان يارى مى طلبم»
📘#خطبه_151
💗سه جمله تاثیر گذار :
🍁یک: هیچ چیز در این جهان جاودانه
نیست حتی مشکلات و بد بیاری های ما
🍁دو: من قدم زدن تو بارون را دوست
دارم چون کسی نمیتونه اشکامو ببینه
🍁سه: بیهوده ترین روز در زندگی
اون روزیه که ما نخندیم
🍁چارلی میگوید : پس از کلی فقر، به ثروت و شهرت رسیدم. آموخته ام که با پول ... میتوان ساعت خرید، ولی زمان نه ...
میتوان مقام خرید، ولی احترام نه ...
میتوان کتاب خرید، ولی دانش نه...
میتوان دارو خرید ولی سلامتی نه،
میتوان رختخواب خرید، ولی خواب راحت نه
💗ارزش آدمها به دارایی انها
نیست به معرفت آنهاست
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
▪️#آجرك_الله_يا_بقية_الله
#مولاي_غريبم
می نشینیم پای درد های دلتان
بخوانيد برایمان
روضه ای را که
سال هاست جاری ساخته
خون چشمانتان را
#عرض_ارادت_کم_ما_را_قبول_کن
▪️يا رب الحسين بحق الحسين
▪️إشف صدر الحسين #بظهور_الحجة
تلنگرانہ
آرام باش.. 🍃
دادن و ندادن خداوند برای رشد توست..🌟
نه اکرام یا اهانت به تو.. ❗
او رشید شدن تو را میخواهد🔱
سوره فجر آیه15 و16🔳
.
.
اَللّٰــــھُҐَ عَجَّل لِوَلیِــڪَـ اَلْᓅَرَجْ╰
یادی از شهدا
جنازهای که هرگز نپوسید
روزی چند نوبت باید برای سیدالشهدا گریه میکرد؛ محمدرضا شفیعی را میگویم ...
صبحها زیارت عاشورا که میخواندیم، گریه و نالههایش، جانسوز و شنیدنی بود.
ساعت ۹ که کلاس عقیدتی داشتیم، استاد بعد از درس روضه میخواند و او باز هم میگریست.
نماز جماعت هر نوبت هم با ذکر مصیبت حسین (علیهالسلام) شروع میشد و خاتمه مییافت و محمدرضا همچنان دوشادوش دیگران گریه میکرد.
غروب که میشد، کتابچه زیارت عاشورایش را برمیداشت و میرفت «موقعیت صفا» قبری که با دستان خودش کنده بود،
بچهها این اسم را رویش گذاشته بودند.
بعد از هر گریه، اشکهایش را پاک میکرد و بهصورت و بدنش میمالید!
سر این عملش را نمیدانستم، اما سالها بعد فهمیدم.
محمدرضا جزء نیروهای تخریب بود و در عملیات کربلای ۴ مجروح شد و به دست عراقیها افتاد.
پیکر مجروحش را به بیمارستان بغداد منتقل کردند و آنجا به فیض شهادت رسید و همانجا دفنش کردند.
پودرهایی روی بدنش ریخته بودند که متلاشی شود و از بین برود، اما اثر نکرده بود.
پیکر مطهرش را ۳ روز در معرض نور شدید آفتاب قرار دادند تا بپوسد،
اما بعد از ۱۶ سال، خاک را که کنار زدند، هنوز جنازه محمدرضا مثل روز اول بود ...
او را با دیگر هم رزمانش در قالب «کاروان شهدا» به ایران برمیگردانند.
نامش در میان ۷ شهیدی که پیکرشان سالم است، ثبت شده.
توفیق دفن جسم از سفر برگشتهاش، نصیب من میشود. راستی که فیض عظیمی است ... .
مادر محمدرضا،
عقیقی به من میدهد و سفارش میکند آن را زیر زبانش بگذارم. لب، زبان و دندانهایش هیچ تغییری نکردهاند!
شانههایش را که برای تلقین خواندن، در دست میگیرم، تمام گوشتهایش را حس میکنم. بعد از ۱۶ سال!
گویی تازه، روح از بدنش جدا شده است.
✅محمدرضا از موقعیت صفا و اشکهایی که بعد از هر گریه برای سیدالشهدا بهصورت و بدنش میمالید، ارث زیبا و ماندگاری برد.
✍راوی: حسین علی کاجی
شهید محمدرضا شفیعی
🍁🕊🍁🕊🌻🕊🍁🕊
شهیدانه🌹
شما چهل روز دائمالوضو باشید
خواهید دید که درهای رحمت خداوند
چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد..!
نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت
بخوانید، خواهید دید که چگونه
درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد..!
سوره واقعه را هر شب یک مرتبه
بخوانید خواهید دید که چگونه فقر از شما
روی برمی گرداند..!
انسان اگر می خواهد به جایی برسد
با نماز شب می رسد..!
#شهید_سجادزبرجدی🌷
یا شهدا باصلوات🌸