📗 کتاب صوتی "۶۴۱۰ روز"
این کتاب گویای نمایشی، شرح خاطرات و زندگی‌نامه‌‌ی «سیدالاسراء، شهید امیر سرلشکر خلبان آزاده حسین لشگری» درباره‌‌ی ۶۴۱۰ روز اسارت در چنگال رژیم بعثی عراق است.
«حسین لشگری» روز ۲۰ اسفند سال ۱۳۳۱ در شهر «ضیاءآباد» واقع در شهرستان «تاکستان» زاده شد. بعد از دریافت دیپلم، در سال ۱۳۵۰ برای انجام خدمت سربازی وارد لشکر ۷۷ خراسان ارتش شد. در سال ۱۳۵۱ به نیروی هوایی وارد شد و در سال ۱۳۵۶ از دانشگاه خلبانی با درجه‌ی ستوان‌دومی فارغ‌التحصیل گردید.
با شروع جنگ ایران و عراق، پس از انجام ۱۲ مأموریت، سرانجام مجبور به ترک هواپیمایش شد که مورد اصابت موشک قرار گرفته بود و در خاک عراق به اسارت درآمد. دولت عراق مدعی بود هواپیمای وی ۱۹ شهریور ۵۹ و قبل از حمله‌‌ی عراق به خاک ایران ساقط شده‌است؛ لذا وی را به‌عنوان سند برجسته‌ای که نشان‌گر آغاز جنگ توسط ایران بود، حتی پس از «قطع‌نامه‌‌‌‌ی ۵۹۸» نگاه داشت.
لشگری پس از ۱۶ سال اسارت به نیروهای صلیب‌سرخ معرفی شد و دو سال بعد در ۱۷ فروردین ۱۳۷۷ به ایران بازگشت.
با موافقت فرمانده کل قوا، آیت‌الله خامنه‌ای، درجه‌ی نظامی وی به سرلشکری ارتقا یافت.
حسین لشگری در بامداد روز دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ در بیمارستان لاله‌ی تهران درگذشت.
✍️نویسنده: شهید امیرسرلشکر خلبان آزاده حسین لشگری
⏱259 دقیقه
🔻کاری از ایران صدا
book.iranseda.ir/detailsalbum/?VALID=TRUE&g=512357
#کتابخانه_همراه
#کتاب_صوتی
👇دریافت 9 فصل فایل صوتی
📝 مسابقه کتابخوانی کتاب «منم یه مادرم»
📖 معرفی کتاب «منم یه مادرم» همراه با مسابقه
🔸 این کتاب روایت‌هایی از سبک تربیتی والدین شهدا است که جلد اول آن به نقش مادران در تربیت فرزندان پرداخته است.
✍🏻 نویسنده: جمعی از نویسندگان به دبیری مریم حلاج
📌 ناشر: راه یار
⃟❖ تعداد صفحات: ۲۶۴ صفحه
⃟❖ قیمت پشت جلد: ۹۵ هزار تومان
⃟❖ قیمت با تخفیف: ۷۶ هزار تومان
⃟❖ ارسال به سراسر کشور
⃟❖ جوایز مسابقه:
⃟❖ به ۵ نفر از برندگان به قید قرعه ۲۵۰ هزار تومان وجه نقد تقدیم می‌گردد.
💻 تاریخ مسابقه: 28 تا 30 دی‌ماه
مشاهده و خرید اینترنتی کتاب:
https://www.tabyinmanzome.ir/shop
┄┅┅┅┅┅┅┅┅┄
@t_manzome_f_r
▫️مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری
📖 برشی از کتاب منم یه مادرم
محمدحسین تجسم همه‌ی رویاها و آرزوهایم شد. بیست‌و‌دو سال برای داشتن چنین فرزندی تلاش کردیم و امروز رسیدم به نتیجه‌ی تلاش‌هایمان. تصور اینکه دیگر محمدحسین نیست مشمول‌جان بگوید و من قربان صدقه‌اش بروم خیلی سخت است؛ اما همین که جای خوبی است و پایان داستان زندگی‌اش مثل پایان همه‌ی بازی‌هایش به شهادتش ختم شده است، آرامم می‌کند. چقدر خوب است که مشمول لطف خدا شدم.