شب قدر ۱۴۰۰
واسه اولین بار خانواده راضی شدن بریم بهشت زهرا و اونجا مراسم شب قدر و... رو انجام بدیم
کل قطعه شهدا رو گشتیم و رسیدیم قطعه ۴۰ :)
به این قطعه ۴۰ میگم قطعه کمال انسان
رفتم سر مزار یکی از شهدا و شهید رو واسطه قرار دادم بین خودم و خدای خودم :)
دیگه شما میدونید و شب قدر و ماه رمضان ...
فردا شب قدر بعد نماز مغرب
یهو یه چیزی یادم اومد :
باید بفهمم این خالص شدن برای خدا یعنی چه؟
رفتن هی پرسیدم از این آدم به اون آدم!
تا دیگه خسته شدم و با حالی زار و گرفته به خدا گفتم :
خدایا این رسمشه ذهن منو درگیر میکنی بعد هیچ راهی هم جلو پام نمیذاری ؟ ( بسیار شکایت ها کردم الان که فکر میکنم واقعا بچه بودم واقعا^^)
هیچی دیگه نماز عشا هم تموم شد و رفتم باز سراغ کارام
یه صوت بود انگار یادم نیست ! به دستم رسید .
از زندگی شهدا میگفت ، میگفت که شهدا بندگان مخلص خدا بودن ! فقط واسه خدا بودن ! خدا هم خریدارشون شد !
بعد من گفتم باز شروع شد اومدم قطع کنم صوت( یا نمیدانم فیلم رو قطع کنم ) که یهو گفت امروز میخوایم درباره اینکه چطور بنده خالص خدا باشیم صحبت کنیم .
گفت که :
ما انسان ها زمانی که میخواستیم وارد این زمین بشیم با خدا یه قول و قرار هایی گذاشتیم و یسری چیزا رو تعهد دادیم ! این وسط وقتی اومدیم تو این دنیا یادمون رفته از بس که غرق شدیم !
گفت ما آدما فقط واسه خداییم اجازه نداریم خودمون رو کم بدونیم!
ما خیلی با ارزشیم !
اگه گفتید چرا ؟
اخه خدا خیلی دوستمون داره ، خدا خیلی کریم ، رحمان ، غفور و... هست وقتی یه موجودی به نام انسان خلق کرده بهش درک و شعور داده باید در مقابلش هم از این انسان یه چیزی بخواد خب ؟
گفت :
شهدا رو دیدید چقدر قشنگ شهید شدند ؟
گفت دیدی یسریا رفتن جنگیدن ولی شهید نشدن ؟
بعضیا شون رسالتشون این بوده که وقتی اومدن و جنگیدن حالا پاداششون شهادت بوده
بعضیا هم پاداششون رسوندن این رسالت به نسل بعد بود !
اما
یسریا هم بودن که یه قدمی شهادت بودن اما شهید نشدن! داستان اینا چیه؟
گفت : داستان اینا این بوده که هنوز یسری نا خالصی ها تو وجودشون بوده ؟ یعنی چی ؟
یعنی اینکه هنوز به این دنیا وابسته بودن هنوز یسری چیزا تو این دنیا بوده خیلی وابستشون شده بوده و این باعث شده که طرف گاها بین خدا اون وابستگی ؛ وابستگی رو انتخاب کنه!
گفت :
انسان وقتی میخواد تو چشم یه انسان دیگه خوب باشه میاد و هرچی که اون انسان دوست داره انجام میده تا یه وقت ناراحتش نکنه:)
حالا وظیفه من مقابل خدایی که اینقدر دوستم داره چیه؟
اینه که براش خالص باشم
خالص باشم یعنی اینکه:
ببینم چی دوست داره همون کار و کنم ببینم ازم چی میخواد همونو انجام بدم
تو وجودم رو ببینم هرجا که ترسیدم، آرامش نداشتم و... یعنی هنوز خالص نشدم یعنی هنوز تقوا رو بدست نیاوردم !
انسان وقتی خالص میشه که :
دیگه حرف بقیه آدما براش اهمیت نداره
و فقط خدا !
خالص یعنی :
۱۰۰٪ فقط واسه خدا باشی ! بی هیج ناخالصی !
از اون روز تا الان اون
زندگی شهدا رو که مبینم ، قشنگ دیده میشه که چقدر خالصانه واسه خدا بودن ! حتی از دخترشون هم گذشتن واسه خدا!
زندگی علما رو میبینم چقدر یسریاشون خالص بودن واسه خدا !
دعا کنید همه ما آدما به اون چیزی که باید برسیم :)
به اون درجه از خالصیته برسیم :)