📌گزارش روز سوم اردوی بهشت رضوی
🔰بخش اول
بعد از اولین زیارت که خیلی هم دیر وقت بود ،
همه در خوابی عمیق فرو رفته بودن که ...
پاشوو پاشووووو
پاشوو پاشووووو
حاج آقا به کمک سرگروه ها یواش یواش همه رو با آرامش از خواب بیدار کردن
صف وضو تشکیل شد و بچه ها آماده خوندن اولین نماز صبح در شهر مشهد شدن (که البته بدلیل خستگی و کمبود استراحت نتونستیم بریم حرم💔)
نماز رو به امامت حاج آقا خوندیم و بعد از نماز ، دعای عهد با معنی خوندیم و با خدامون عهد بستیم که امام زمانمون رو تنها نمیزاریم 💚 (حس و حال بچه ها موقع خوندن هم انصافا دعا حسرت برانگیز بود هم خوابشون میومد و هم داشتن از دعا لذت می بردن)
بعد از دعا حاج آقا گفتن تا ساعت ۹ بخوابیم 😴🥱 اما ...
ساعت ۹ هیچ خبری نبود جز خواب 😂
(البته عزیزان تدارکات مشغول بودن و زحمت صبحونه رو کشیدن آخ آخ نگم براتون از صبحانه ... )
اسمش این شد که ما بیشتر است احت کردیم ولی واقعیتش خواب موندن مسئول خرید نان هم بیتاثیر نبود
خلاصه تا ساعت ۱۰و ربع خوابیدیم و
بعد از بیدار شدن ، هر گروه مشغول بازی و حلقه بودن که سفره پهن شد و مشغول خوردن صبحانه شدیم
جاتون خالی یه ترکیب عالی از خامه و مربای هویج (حتما یه بار تو خونه امتحان کنین😉)
صبحونه رو که خوردیم همه یواااش یواش محیای رفتن به حرم شدن.
البته گروه کاظمین زحمت ظرفای صبحانه رو کشیدن (دم آقای احمدی گرم 😊)
خلاصه راهی حرم شدیم و نماز رو روی فرشای داغ صحن پیامبر اعظم (ص) اقامه کردیم ...
بعد از اقامه نماز ، به طرف صحن کوثر و موزه رضوی حرکت کردیم. حاج آقا قبل از ورود به موزه نکاتی رو درباره تاریخچه و بخش های مختلف موزه گفتن
و وارد موزه شدیم ...
در اولین لحظه ورود به موزه ، چشممنون افتاد به دوتا ضریح قدیمی حضرت رضا (ع) که برای بچه ها خیلی جالب بود ،
تا میتونستیم عکس گرفتیم
عکس با حرم عکس با ضریح
نوشته های قدیمی روی ضریح و دیوار های حرم هم توجه مارو جلب کرد ( حرم آقامون از اول قشنگ بوده💚)
برخی از عکس های با کیفیت و جالبِ مرتبط به ائمه اطهار علیهم السلام هم داخل موزه قرار داشتن
بعد از دیدن طبقه اول به طبقه دوم رفتیم ، این طبقه چندین بخش جذاب داشت.
نقاشی های مختلفی از اساتیدِ معاصر و باستان از ملیت های مختلف به چشم میخورد. برخی از بچه ها چندین دقیقه فقط به یک نقاشی خیره شده بودن😂
کنار این بخش ، جانوان داخل دریا به نمایش گذاشته شده بود. (دیدن این همه جاندارِ زیر آب با این ظرافت و دقت ، باعث پی بردنِ هرچه بیشتر به قدرت خداوند بلند مرتبه میشه 💎)
طبقه زیر زمینِ موزه هم دارای بخش های متوعی بود ...
سکه ها و واحد پول رسمیِ ایران در طول تاریخ و سکه های نمونه از اکثر کشور های جهان موجب دقت به تاریخ و تمدن کشور عزیزمون ایران شد (ایران زمانی که خیلی از کشور ها حتی وجود نداشتن ، واحد پولی و سکه و طلا داشته🇮🇷)
در آخر هم از بخش مدال های اهدائی قهرمانان علمی و ورزشی بازدید کردیم
مدال هایی از آقا غلامرضا تختی تا اقا حسن یزدانی و خیلی ورزشکارای دیگه
در آخر هم حاج اقا با یک دعای زیبا حسن ختام بازدید از موزه رضوی شدن
*انشالله در آینده شما هم مدال های علمی و ورزشی تون رو به حرم امام رضا اهدا کنین🤍*
توی موزه اتفاقهای زیادی داشتیم
مثلاً یه جایی دیدیم حاج آقا وایسادن و دارن توضیح میدن هممون رفتیم ببینیم چی رو دارن نشون میدن با تعجب نگاهمون به یکی از بچه ها افتاد که با حالت خاصیوایساده و حاجآقا دارن از یه شخصیت باستانی به نام شاه عباس هفتم صحبت میکنند(مسئول موزه نذاشت ادامه پیدا کنه چون مردم هم داشتن باور میکردن😜)
جاتون خالی یه ماهی دیدیم درست شبیه یکی از بچه ها تپل بود 🙈
و البته توی طبقه اول وقتی اون همه طلاهای قدیمی در و دیوارهای حرم را دیدیم حاجآقا گفت:
یکی رفته بود حرم امام رضا وقتی اینهمه طلاهای گنبد و حرم و در چی ها رو دیده بود یه آهی کشیده بود و از ته دل گفته بود
یا امام رضا قوربونت برم توکه اینهمه طلا داری پس چرا هشتم شدی😳
📌گزارش روز سوم اردوی بهشت رضوی
🔰بخش دوم
بعد از موزه واقعا به بستنی نیاز داشتیم که امام رضا اونم جور کرد ...
از چایخانه حضرت ، بستنی گرفتیم و خوردیم (بعضیا هم ۸ تا ۸ تا بستنی خوردن😂)
راهی گوهرشاد شدیم
و بعد از یه زیارت امین اللهِ دسته جمعی ، بصورت گروهی رفتیم زیارت ...❤️
حاج آقا هم مواظب کفشامون بودن🌹
با چند تا عکس و زمزمه چندین سرود خاطره انگیر از حرم به سمت حسینیه راهی شدیم
بعد از رسیدن باز هم بازی های گروهی شروع شد ، هیجان مسابقات گاهی از المپیک هم بیشتر میشد💯
کم کم صدای شکم های گرسته داشت میومد که تیم تدارکات با غذا وارد شدن و به داد این شکم ها رسیدن ...
غذا هم یرکوکی با اَت همراه یوگورت و نوشابه بود (دلتون نخواد 😅)
البته شیرین کاری و کارای سرگرم کننده حاج آقا هم خیلی چسبید حین ناهار خوردن ...
تا ما ناهارو تموم کردیم ، چای حاضر شد و یه چای دبش هم خوردیم ☕️
بلافاصله بعد از چای بازم دورهمی های گروهی شروع شد و هر گروه با برنامه خاصی وقت رو سپری کردن (واقعا سیر نمیشن از باهم بودن و بازی کردن 🎲)
کمی استراحت کردیم
و قرار بر این شد که نماز رو در حرم امام رضامون اقامه کنیم و بصورت گروهی برای خرید بریم بازارِ رضا (ع)🎁
داخل بازار هر کسی فکرش مشغولِ این بود که برای عزیزانش چی سوغاتی ببره و هرکس تو یه عالَم دیگه ای بود😂
البته اینم بگم که حواسشون به هزینه هم بود و بیهوده خرج نمیکردن😉
گروه ها یکی پس از دیگر رسیدن به حسینیه سرخسی ها و آماده شام شدن
(تیم تدارکات بازم بداکاری کردن مشغول کارای شام بودن ❤️)
شام هم قسمت بود که یِرالما یومورتا همراه با گارپز باشه که خیلی ترکیب خوش مزه ای شده بود😂👌
اما بعد شام ، یه جُنگ مفصل داشتیم
هر گروه یه برنامه خاص برای این بخش طراحی کرده بودن ( دلنوشته ، شعرخوانی ، معرفی کتاب ، استنداپ کمدی و .... ) انصافا اونقدر خندیده بودیم که خستگیِ بازار کاملا برطرف شده بود و حتی دیگه خوابمون هم نمیبرد😂🤦♂
بعد از چند دقیقه به هر زحمتی بود ، بچه ها خوابیدن و بزرگترا هم یواش یواش داشتن آماده خواب میشدن
اما بازم یه عده باید بیدار میبودن تا مواظب خواب بچه ها باشن ✅
اینم از اولین روز کاملی که در مشهدالرضا سپری کردیم 💚