eitaa logo
191 دنبال‌کننده
951 عکس
787 ویدیو
9 فایل
ظهور یوسف زهرا
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ـ ۲۸ با اینکه وضع خودم و دو دخترم که-هر سه راهی سفر آخرت شده بودیم- خوب بود با این حال غصّه‌ای در دلم بود ولی این غصه را از حوریه پنهان کردم و راز دلم را به او نگفتم، چون او نمی فهمید و فایده ای نداشت؛ زیرا اهل عالم بالا، همه چیز را درک می کنند، امّا عشق که تخم این گیاه در خاک نهفته شده است، همان آدم خاکی است که طالب و عاشق است، و به زاری می گوید: 🌾 الهی! سینه ای ده آتش افروز در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز هرآن دل را که سوزی نیست دل نیست دل افسرده خود جز آب و گِل نیست دلم پر شعله گردان، سینه پُردود زبانم کن به گفتن آتش آلود 🌾 سخن در کیمیای جسم و جان است اگر خود کیمیایی هست، آن است نهیب عشق گر نبود به دنبال زند زالی دو صد چون رستم زال 🌾 ز بحر عشق بسیار است، بسیار جهان را عشق در کار است، در کار کمال اینجاست، دیگرجا چه جویی؟ زهی ناقص، تو دیگر جا چه جویی؟ به صفیّه گفتم: من می خواهم بروم میان آن باغ های دور و با خود خلوت کنم، تا مگر عقده دل بگشاید. گفت: به هرجا بروی تنها نیستی. کوه و در و دشت و باغ و راغ (صحرا و بیابان) هر ذرّه ذرّه اینجا شاعر (دارای شعور و درک) و حسّاس است. گفتم: آنها در افق نیستند. گفت: اگر ما نا محرمیم خوب است که ما را مرخّص نمایید. گفتم: اگر عطیّه زهراعلیها السلام نبودی، حالا مرخّص بودی. برخاستم و رفتم، به زیر هر درختی می رسیدم، شاخه خم می شد و صدا می زد که: ای مؤمن! از میوه ها بچین و بخور! و صداهای آنها اگرچه دلپذیر بود، ولی در گوش من همچون قار قار کلاغ بود و در جواب آنها خواندم: 🌾 دلم ز بس که گرفته است، میل باغ ندارم به قدر آنکه گلی بو کنم دماغ ندارم دیدم درختی شاخه خود را بالا برد و با خود گفت: اگر میل نداشتی چرا آمدی؟ شنیدم دیگری می گفت: یقین مَلَک است که اهل خوراک نیست! دیگری گفت: یا حیوانی است که میوه خور نیست. دیگری می گفت: بلکه دیوانه است؟ ولی اینجا جای دیوانگان نیست! یقین ناز می کند. یکی گفت: بابا! تازه از قحطی به وفور نعمت رسیده، از ذوق دهانش کلید شده است! دیدم از هر سری، صدایی و از هر شاخه ای، لطیفه ای بار نمودند. گفتم: باز رحمت به خیمه! مراجعت نمودم، دیدم هادی در خیمه ایستاده و منتظر من است. هادی نیز مرا دید، به طرف من آمد. گفتم: مگر عقده دلم را این محرم راز بگشاید. به همدیگر رسیدیم، پس از سلام گفت: به کجا می گردی؟ مهیّای حرکت شو که به شهر برویم و علما و مؤمنین در انتظار تو هستند. گفتم: برای چه به شهر برویم؟ گفت: ای وای! پس برای چه تا اینجا آمدی؟! گفتم: نمی دانم برای چه مرا به اینجا آوردند! گفت: کفران نعمت مکن! تو را از آن ظلمتکده به این عالم درخشان آورده اند که از نعمت های حقّ بهره مند و دائم السرور باشی. گفتم: کدام نعمت، کو گوارایی آن، کو سرور دل؟ با تذکرهٔ مصائب معشوق های من! مگر مسلّح بودن ابوالفضل و علی اکبر علیهما السلام را در شب اوّل ندیدی؟ و یا معنی آن را نفهمیدی؟ 😭 😭😭 و مگر خطّ قرمز زیر گلوی علی اصغر علیه السّلام را ندیدی؟ و یا آنکه نفهمیدی! و اگر کسی فی الجمله (مختصر) محبّت و شناسایی با آنان داشته باشد، باید از غصّه بمیرد، تا چه رسد به اکل و شرب و شادی و سرور و اشتغال به حور و قصور. این قدر هم شکم خواره و خودخواه نیستم که تو خیال کرده ای. گفت: پس این همه علما و مؤمنین که در آنجا با حور و قصور شاد و مسرورند، از دوستان اهل بیت علیهم السلام نیستند؟ و یا حسّ انتقام در آنها نیست؟ و دیگر آنکه، ظالمان حالا به انتقام الهی گرفتارند. گفتم: ... ... ادامه دارد
🎇🎵 موسیقی - از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) روایت شده که فرمود: "... و تنبك و كنيزان خواننده و آلات لهو و موسيقى و گرايش به نوازندگان طنبور و دف و نى و ساير آلات موسيقى آشكار و شايع مى‏شود. آگاه باش كه هركس يكى از آنان را با دينار و درهم و خوراكى و پوشاك و ديگر چيزها كمك و حمايت كند، گويا در داخل كعبه هفتاد مرتبه با مادرش زنا كرده است. در آن هنگام بدان، امت من عهده‏دار كارها مى‏گردند و حرمت‏ها شكسته مى‏شود و گناهان انجام مى‏شود و اشرار بر خوبان مسلط مى‏شوند و در پوشاك بر يكديگر مباهات مى‏كنند و نوازندگان آلات لهو و موسيقى را نيك مى‏شمارند ....". - از معصوم (علیه السلام) روایت شده: "... و مى‏بينى آلات لهو و موسيقى شايع و آشكار مى‏شود. [در همه جا] مشاهده مى‏گردد ولى احدى، احدى از آن‏ها را باز نمى‏دارد و احدى جرأت و جسارت جلوگيرى از آن‏ها را ندارد". - از معصوم (علیه السلام) روایت شده: "و مى‏بينى آلات لهو و موسيقى در مكه و مدينه آشكار و شايع مى‏شود ... پس بر حذر باش و از خداوند درخواست نجات كن". - از معصوم (علیه السلام) روایت شده: "سلام كردن به شش گروه شايسته نيست ... پس كسانى كه سلام كردن بر آن‏ها شايسته نيست: يهود و نصارى و بازى‏كنندگان با نرد و شطرنج و شراب‏خواران و نوازندگان با دف و نى هستند". 🎵 (منابع فقه شيعه، ج‏22، ص: 423). 💥وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»💥
✨﷽✨ـ ۲۹ گفت: پس این همه علما و مؤمنین که در آنجا با حور و قصور شاد و مسرورند، از دوستان اهل بیت علیهم السلام نیستند؟ و یا حسّ انتقام در آنها نیست؟ و دیگر آنکه، ظالمان حالا به انتقام الهی گرفتارند. گفتم: هر کس به حال خود بیناتر است، من تا انتقام نکشم، دار السرور من، بیت الاحزان است و نعمت ها بر من نقمت است و امّا دیگران چرا مسرور و شادند و … و … و … ؟ باید از خود آنها پرسید نه از من. و امّا گرفتاری آنها به انتقام الهی که بزرگ تر و شدیدتر است از انتقام ما شکّی نیست، ولی تصدیق می فرمایید که تا کسان مظلوم به دست خود قصاص نکنند و انتقام نکشند، دلشان خنک نمی شود. و از این جهت حقّ قصاص برای ورثه ثابت شده است اگرچه کسی دیگر بر ظالم شدیدتر صدمه وارد کند. سخن کوتاه! خدا فرموده است: 🌱 «وَأُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ» (صف/۱۳)؛ و [نعمت] دیگری که آن را دوست می دارید [به شما عنایت می بخشد]و آن یاری خداوند و پیروزی نزدیک است. و انتقام محبوب ماست و تا به محبوب نرسیم، دار السرور نداریم، نه آنکه هست و من نمی آیم! 🌾 دلگشا بی یار، زندان بلاست هر کجا یار است، آنجا دلگشاست خوش تر از هر دو جهان آنجا بود که مرا با تو سر سودا بود سخن کوتاه! حقیقتاً بهشت و دار السرور و امثال این اسامی، انبساط نفس و به مراد دل رسیدن است و باقی زیادی است، والسّلام. هادی مدّتی سر به زیر انداخت و خاموش ماند، پس از آن گفت: در اینجا می مانی؟ گفتم: نه! گفت: به کجا می روی؟ گفتم: نمی دانم و مستقرّی برای خود نمی دانم، همین قدر می دانم که در هر کجا باشم، در عذابم. سر به بیابان می گذارم و خاکسترنشین می شوم. 🌾 غم عشقش بیابان پرورم کرد هوای بخت، بی بال و پرم کرد به مو گفتی صبوری کن صبوری صبوری طُرفه خاکی بر سرم کرد هادی چاره ای ندید، به شهر مراجعت کرد. به صفیّه نیز گفتم: تو هم، اگر میل داری، به وطن خود برگرد که مرا با تو سر و کاری نیست. اگر به صدّیقه طاهره علیها السلام رسیدی، سلام مرا ابلاغ کن و چگونگی حال مرا عرض کن. او هم خیمه و سراپرده خود را کَند و رفت. من هم گوشه خلوتی را جستم و به گریه و زاری ونیاز نشستم. 🌾 تن محنت کشی دیرم خدایا! دل حسرت کشی دیرم خدایا! ز شوق دلبر و داد فراقش به سینه آتشی دیرم خدایا! 🌾 بود درد مُو و درمانم از دوست بود وصل مُو و هجرانم از دوست اگر قصّابم از تن وا کره پوست جدا هرگز نگردد جانم از دوست 🌾تو دوری از برم، دل در برم نیست هوای دیگری اندر سرم نیست به جان دلبرم کز هر دو عالم تمنّای دگر جز دلبرم نیست 🌾 مرا نه سر، نه سامان آفریدند پریشانم، پریشان آفریدند پریشان خاطران رفتند در خاک مرا از خاک ایشان آفریدند 🌾 اگر دردم یکی بودی، چه بودی؟ اگر غم اندکی بودی، چه بودی؟ به بالینم حبیبی یا طبیبی از این دو گر یکی بودی چه بودی؟ یک نفر دوان دوان آمد [و گفت]: حبیب بن مظاهر رحمةﷲعلیه تو را به وسیله تلفن خواسته است. گفتم: او در کجاست؟ گفت: در شهر است. گفتم: یقین هادی در رفتن من به شهر، متوسّل به او شده است. آمدم به پای تلفن، پس از اعلام و سلام، گویا راز و نیازهای مرا شنیده بودند، فرمودند: 🌾 چرا آزرده حالی، ای پسر جان! مدام اندر خیالی، ای پسر جان! بیا خوش باش و صد شکر خدا کن که آخر کامیابی ای پسر جان! جوابش دادم: 🌾 پدر! گلشن چو زندانه به چشمم گلستان، آذرستانه به چشمم بدون کام دل، آن زندگانی همه خواب پریشانه به چشمم جواب داد: 🌾 بوره سوته دلان، گرد هم آییم سخن با هم گریم، غم وانماییم ترازو آوریم، غم ها بسنجیم هر آن سوته تریم، سنگین تر آییم جواب دادم: 🌾 غم درد دل مو بی حسابه خدا دونه که مرغ دل کبابه حبیبا چون فدا گشتی در آن روز نداری غم ترازومان کتابه یعنی کتاب ناطق الهی، چنان که حضرت حجّت عصرعلیه السلام فرموده است: چون در وقت استنصار و استغاثه آن معشوق(امام حسین علیه السّلام) در عالم نبودم که یاری اش نمایم و خود را در حضورش فدا سازم - که منتهای آمال عشّاق است - از این رو همیشه در سوز و گدازم که: «سوگند یاد می کنم که حتماً شب و روز بر تو ندبه کنم، و به جای اشک از دیدگانم خون می گریم». و در مکتب عشق ثابت و محقّق است که عشّاقی که در حضور معشوق، فدای او شوند ... ... ادامه دارد
✨﷽✨ـ ۳۰ در مکتب عشق ثابت و محقّق است که عشّاقی که در حضور معشوق، فدای او شوند به منتهای آرزوی خود رسیده و افسوس و حسرت و غم و غصّه ای نخواهند داشت، و تو ای حبیب! از این قبیلی. امّا قبیل (گروه) اوّل، - که سرور آنها امام زمان علیه السلام است که ترسیده اند تا خدمت و یاری بنمایند و یا معشوق را از چنگ ظالم خلاص کنند و یا آنکه خود را فدا کنند - چنین بیچاره ای همیشه در سوز و گداز و آتش حسرت در دل او شعله ور باشد و هیچ شربت آبی بر او گوارا نشود و در عوض شراب و طعام، خون جگر خورد و ما از آن قبیلیم. یا حبیب! پس از کجا شما با ما هم ترازو می شوید؟ و از کجا که بر ما و بر شما یکسان خوش بگذرد؟ همان کاری که شما در کربلا کردید، که از شدّت شوق برهنه به میدان میرفتید. 🌾 قلب های خود را از روی زره پوشیده اند و برای جان بازی می شتابند. همان عیش، شما را گوارا نموده و شراب شما را چاشنی داده، ولکن ما آن را نداشته ایم و حسرت آن را به گور بردیم یا حبیب! 🌱«وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً، بَلْ أَحْیآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» (آل عمران/۱۶۹) 🌱 هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مرده اند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. و مشمول این آیه تویی نه من، یا حبیب! و تو حیات تازه گرفتی و من مرده هستم. یا حبیب! تو خوشبخت بوده ای و ما بدبخت شده ایم! یا حبیب! مگر تو از سوز و گداز امام دوازدهم علیه السلام در آن زوایا و خرابه های دنیا خبر نداری که چه شب و روزی بر او می گذرد و اگر تو هم مثل ما حسرت به گور شده بودی، به حال او خون گریه می کردی که: «قدر سوته دل (سوخته دل)، دل سوته (دل سوخته) دونه». 🌾 اگر کشتگان را دل داوری است نه بر کشته، بر زنده باید گریست و چون تلفن ازآن نمره (نوع) تلفن هایی بود که در موقع مکالمه عکس و صورت یکدیگر را می دیدند، دیدم حبیب حالش منقلب و سرافکنده و اشک ریزان است. با خود مترنّم شدم: 🌾 منم آن آذرین مرغی که فی الحال بسوجم عالمی را گر زنم بال مصوّر گر کشد نقشم به دیوار بسوجم عالم از تأثیر تمثال از پای تلفن برخاست … و هکذا(همچنین) من رفتم و دیگر صحبت را قطع نمود و رفت. اهالی آنجا که قبلاً مرا دیوانه پنداشته و متعجّبانه نظر می کردند، پس از گفت و گو با حبیب بیدار شده، دور مرا گرفتند و گفتند: معلوم شد تو دیوانه نیستی چرا چنینی؟ گفتم: لابد از محبّین اهل بیت پیغمبرید، و إلّا در اینجا راه و جا نداشتید و البتّه امام زمان مهدی موعود[ارواحنافداه] را میشناختید که چشم روشنی پیغمبر و اهل بیت علیهم السلام و همه مؤمنین است. گفتند: ما از رعایا و عشّاق و خاک ساران درگاه اوییم. گفتم: شنیده اید که او در صبح و شام، گریان و نالان و در سوز و گداز است؟ آن هم نه یک سال و نه ده سال، بلکه متجاوز از هزار سال؟! گفتند: بلی! ولی کاری از دستمان برنمی آید. گفتم: از دستتان بر نمی آید که ترک این عیش و عشرت و مسرّت نمایید؟ مرده باد عاشقی که به رنگ معشوق خود نباشد! او آن طور گرفتار و در فشار طول انتظار، و شما این طور به چهار بالش عیش و عشرت و راحت و مسرّت و متّکی و سوار! مع ذلک(با این حال) دعوی محبّت می نمایید. این نه اثر محبّت است: «بهترین گفتار آن است که کردار آن را تصدیق کند». آن جمع که هزاران نفر بودند، حالشان منقلب شده و رفتند. دیدم خیمه ها برچیده و دستگاه ها برهم خورده، همه لباس کهنه پوشیده، با سر و پای برهنه آمدند. گفتم: هی بنازم غیرت تان را! حال رو به بیت المعمور ایستاده، بخوانید: 🌱 «أَمَّنْ یُجِیبُ المُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ» (نمل/۶۲) 🌱 کسی دعای شخص درمانده و بیچاره را اجابت و گرفتاری و رنجوری او را برطرف می سازد؟! به صورت بلند، که بدن ها گرم شود و مراد از این مضطرّ خود امام زمان علیه السلام است. کم کم از طرف حبیب بن مظاهر و هادی، این قضیه در وادی السلام منتشر و شورشی و به هم خوردگی پیدا شد و در مجامع اهالی حومه، در موضوع غریبی و بی ناصری و شدّت اضطرار و طول انتظار امام زمان علیه السلام و حسّ پیدا شدن انتقام در روحیات آنان، نطق های آتشین می نمودیم. و همچنین در خود وادی السّلام و مجامع، خطابه تشکیل داده و خُطبا به کرسی خطابه رفتند و نطق های بلیغ در آن ادا می نمودند. ... ادامه دارد
✨﷽✨ـ ۳۱ کم کم به توسّط خبرهای وصیفه ها (خدمت گزاران) که از اینجا رفتند و این جوش و خروش اهالی و به هم خوردگی حالشان که در مناظر مبادی عالیه و ارواح مکرّمه به منزله رژه و پرده سینما مشهود بود. مطلّع شدیم که علی بن ابی طالب و حضرت زهرا - اُمّ الائمّه - علیهم السلام با ده نفر از اولاد معصومین شان بر روا شدن این حاجت لب به شفاعت گشوده اند، ولی پیغمبرصلی الله علیه وآله متعذّر شده بودند که هنوز خبیث از طیّب و مؤمن از کافر ممتاز نشده، بلکه: 🌱 «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً» (فتح/۲۵) 🌱 اگر [مؤمنان و کفّار] از هم جدا می شدند، حتماً کافران را عذاب دردناکی می کردیم. و همین آیه است که موجب این همه طول انتظار شده است و نعره های مان در آن حال به دعا بلند می شود: 🤲 «اللَّهمّ فرّج فرجاً عاجلاً کلمح البصر أو هو أقرب من ذلک یا محمّد یا علیّ! یا علیّ یا محمّد! أُنصرانی فإنّکما ناصرای، واکفیانی فإنّکما کافیای(دعای فرج) 🤲 خداوندا، [در امر فرج امام زمان علیه السلام] فرج و گشایش فوری، مانند چشم برهم زدن و یا از آن هم نزدیک تر عنایت فرما! ای محمّد و ای علی! ای علی و ای محمّد! مرا یاری نمایید که شما یاری دهنده من هستید و مرا کفایت نمایید که شما کفایت کننده من هستید». بس که یا محمّد و یا علی! یا علی و یا محمّد! گفتیم، این دو رئیس را نیز منقلب نمودیم و حضرت زهراعلیها السلام نیز این آتش را دامن می زد، مبادی عالیه نیز دست به دعا بلند نمودند، که: 😭😭😭 «خداوندا! با ظهور قائم ما در فرج و گشایش امور شتاب فرما! و با یاری او از دشمنانمان انتقام بگیر! و بندگان خالص خود را ظاهر فرما تا به هنگام بلا و گرفتاری، از عبادت تو، دست نکشند و کسی را شریک تو نسازند». و نزد ما لوحی بود که گفت و شنود هایی که در ملأ اعلی می شد، در آن لوح کپیه می شد و ما مطّلع می شدیم. از حضرت حق خطاب رسید که: «ای محمّد! درخواست تو را پذیرفتم و به زودی به آن وفا خواهم کرد». پیغمبرصلی الله علیه وآله عرض نمود: ما راضی بوده ایم به رضای تو. «هرچه آن خسرو کند، شیرین بود». ولی بنده ای از بندگان تو وارد مهمانخانه تو شده و با سایر مهمانان بر سر سفره مهمانی نشسته، ولی دست دراز نمی کند تا اینکه حاجت شان روا گردد و حاجت شان ظهور مهدی موعودعلیه السلام است و چنین می گویند: امام زمان و محبوب ما به واسطه مصایب وارده و طول انتظار، عیش و نوش بر او گوارا نیست، پس چطور بر ما گوارا شود؟ و چطور می شود او در گریه باشد و ما در خنده و سرور باشیم؟ مرده باد عاشقی که به رنگ معشوق نباشد! و چون در دنیا به این عادت آموخته شده اند که هرگاه حوایج و خواهش بزرگی از کریمان داشتند، اگر تا آن حاجت روا نمی شد، در سر سفره آن کریم دست دراز نمی کردند، آن میزبان کریم آن حاجت را بلا تأمّل برمی آورد، ولو هرچه بر او سخت و مشکل بود. و معتقدند: «تو بزرگوار ترین بزرگواران و بر هر چیز توانا و محلّ حوایج درخواست کنندگان و فریادرس بیچارگانی، هیچ کس نمی تواند حکم تو را برگرداند، و یا از فرمانت جلوگیری کند». و ما همچون شتران تشنه که برآب ورود کنند، در اطراف آن لوح که کلمات پیغمبرصلی الله علیه وآله در آن کپیه می شد، ازدحام نموده و از نکات و اشارات آن کلمات فهمیدیم که میل دل پیغمبرصلی الله علیه وآله به طرف ما می دود، ولی برای بعضی از ملاحظات وسط ریسمان را گرفته است. امیدواری کلّی حاصل نمودیم که شاهد مقصود را به زودی در آغوش در خواهیم آورد، همان طور به صورت ازدحام و پهلو زدن و فشار یکدیگر، با صورت های برافروخته از خوشحالی، منتظر جواب حق روی آن لوح هستیم که جواب پیغمبرش صلی الله علیه وآله را چه خواهد داد؟ و مطمئن هستیم که به نجاحِ مقصود جواب خواهد داد. چه میل دل پیغمبرصلی الله علیه وآله به این طرف مشهود حق بود و آن بیان پیغمبرصلی الله علیه وآله که قدرت و کرم حق را به جوش می آورد، به جز روا کردن حاجت، جوابی برای حق نگذاشت. ولی حقّ متعال مقداری در جواب پیغمبرصلی الله علیه وآله تأمّل و سکوت نمود... ... ادامه دارد
✨﷽✨ـ ۳۲ حقّ متعال مقداری در جواب پیغمبرصلی الله علیه وآله تأمّل و سکوت نمود. گویا تردید در جواب دارد: «همانند تردید خداوند در گرفتن روح بنده مؤمن خویش» که جواب حبیبش را به «لا=نه» بدهد «در حالی که خداوند از ناراحت کردن مؤمن کراهت دارد» و یا به «نعم=آری» بدهد و شاید سلسله تقادیر به این زودی مقتضی نشده است. ناگهان جواب حق این طور صورت گرفت که: «انتقام ما، از اعداء در برهوت باشد، ما یتصوّر (آنچه به تصویر کشیده شده یا تصوّر می شود) در نزد ولیّ ما، حجّة بن الحسن العسکری علیهما السلام مکشوف(معلوم) است و او چندان از تأخیر در انتقام دنیوی نگرانی ندارد و رضای او منوط به رضای ماست، که: 🌱 «وَما تَشآؤُونَ إِلّا أَنْ یَشآءَ اللَّهُ» (انسان/۳٠)؛ و تا خدا نخواهد [شما] نخواهید خواست. و امّا این گروه کم استعداد که حوصله شان تنگ شده و مجالسی تشکیل داده و ختم گرفته اند - اگرچه درجه ای هم حق دارند - که دریای رحمت و غیرت مرا به جوش آورده اند، بر من لازم شده است که جبران درد دل آنها را بنمایم که مهمان منند، لذا فوجی از ملائکه را فرستادم که آنها را به سرحدّ برهوت ببرند و آنها ببینند که بر دشمنان از سختی و عذاب چه می گذرد تا دل هایشان خنک شود. پس از تمام آن کلمات، به واسطه اختلاف در مشارب (مسلک ها) و مذاق (سلیقه ها) و آّب گیری فهم ها، قاله قاله (منازعه در گفت و گو) و مباحثه در میانشان درافتاد. یکی می گفت: ما به سرحدّ برهوت نمی رویم، مگر ما نمی دانیم که اجمالاً آنها معذّبند؟ مع ذلک، خدا به ما حق داده است که به دست خودمان قصاص و احقاق حقّ مان را بنماییم. دیگری می گفت: باید برویم به سرحدّ برهوت، تماشا و سیاحتی می نماییم و البتّه برای قلبمان مقداری تشفّی حاصل خواهد شد و اگر بالکلّیه شفا نیافتیم، بیش از این نباید تعقیب کنیم که مبادا لج کند و آن سرش بالا بیاید، چنان که در دنیا از سست عنصری شیعه لج کرده و این قضیّه را به تأخیر انداخته. و دیگری می گفت: خیر! باید پس از دیدن برهوت، مطلب را تعقیب نماییم، هرچه می شود، بشود، ما بیش از این صبر و حوصله نداریم. و علی الجمله (خلاصه)، چنان قال و قیلی (گفت و گویی) رخ نمود که صد درجه از حمّام زنانه بدتر بود، و حرف ها غالباً مفهوم نمی شد و هر چه امر به سکوت و آرامی می نمودیم، مفید نبود، تا اینکه فوج ملائکه وارد شدند با یک جبروت و طمطراقی (شوکتی) که دیده ها خیره می شد، خصوصاً وقتی که ما را به لباس های کهنه و سر و پای برهنه و ژولیده و گرد آلود و ذلیل ملاحظه نمودند، بخصوص مرا که این آتش ها همه از گور من بیرون شده بود، از همه خراب تر دیدند. آن کبریایی و منّایی شان نسبت به ما اوج گرفت و به نظر حقارت به ما نگریستند؛ همان نظری که در اوّل خلقت به ما داشتند و به آمدن اینها، ثوره (شورش) جماعت فرو نشست. من هم برای رفع اختلاف آرا و وانمود کردن به آقایان ملائکه که بر ما فضلی ندارند، بلکه ما افضل از آنهاییم، بدون اعتنا به آنان به منبر رفتم و شروع به خطبه نمودم. آنها تعجّب نمودند که من در حضور آنها چه می توانم بگویم و از روی بی اعتنایی در مجلس نشستند. من هم خواندم: «به نام خداوند رحمت گستر مهربان. ستایش مخصوص خداوندی است که معبودی جز او نیست. هم او که به آشکار و نهان آگاه و رحمت گستر و مهربان و فرمانروای منزّه از هر عیب و سالم از هر آلایش و ایمنی بخش و مراقب بر همه چیز است. خداوند سرافراز و جبّار و متکبّری که پروردگار جهانیان، اجابت کننده دعای درماندگان، برطرف کننده ناراحتی گرفتاران، ترحّم کننده به بیچارگان، ایمنی بخش بیمناکان و دادرس دادخواهان و کوبنده متکبّران است». در اینجا ملائکه به زانو در آمده، نشستند. برای اینکه کلمه آخری شاید درباره آنها بود. «سلام و درود بر اوّلین عدد (از مخلوقات) و سایه خداوند یگانه و بی همتا، و سرآغاز کتاب وجود و آغاز نور هستی، حقیقت بیت المعمور (کعبه مقدّس) و کتاب نوشته شده (لوح محفوظ، قرآن مجید) و بر آل او که انوار درخشان و سلاله پاک پیامبران، برگزیده فرستادگان الهی و انتخاب شده پروردگار جهانیان به ویژه بر پسرعموی عزیزش و داماد گرامی اش و جانشین و خلیفه بر حقّش، آنکه دارای امور شگفت انگیز و کارهای فوق العاده، برهم زن لشکریان کفر است، شیر همیشه پیروز علی بن ابی طالب. بعد از سلام و درود، خداوندِ گرامی گوینده و سخنور می فرماید: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر. «ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم … ». «ای برادران باصفا و قهرمانان میدان نبرد!»... ... ادامه دارد
5.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 بسیار زیبای توسط 🌹 🌷 شروع هر کاری با قرآن، قشنگ میشه🌈💐 🦋 ببینید این به چه زیبایی رو میکنه👏🌹 🍃
*به وعده های سید علی امیدوار باشید* 🔸آنگاه که: نوح نبی: خبر از وقوع طوفانی بزرگ را به مردم می داد 🔸آنگاه که: ابراهیم نوید شکست بت پرستان و نابودی نمرود بزرگ را می داد 🔸آنگاه که: حضرت موسی: نوید آزادی قوم یهود پس از ۶۰۰ سال اسارت از دست  فرعونیان را می داد 🔸آنگاه که: رسول مکرم اسلام (ص): نوید فتح کسری و روم را میداد 🔸آنگاه که: امام موسی کاظم (ع) فرمودند: مردی از قم به پا خواهد خواست و طاغوت را سرنگون خواهد ساخت 🔸آنگاه که: امام خمینی (ره) فرمودند: این انقلاب پیروز خواهد شد و شاه خواهد رفت 🔸آنگاه که: حضرت آقا فرمودند: آمریکا هیچ غلطی نخواهد کرد، و بعد از آنهمه هیاهوی حمله نظامی به ایران توسط آمریکا در چند دهه گذشته، همه دیدند هیچ غلطی نتوانست بکند. 🔸آنگاه که: به سید حسن نصرالله فرمودند: در مقابل اسراییل پیروز خواهید شد اگر استقامت کنید، به اذن الله و این امر محقق شد و در ۳ جنگ متوالی اسراییل شکست خورد 🔸آنگاه که فرمودند: سوریه و عراق سقوط نخواهد کرد و داعش شکست می خورد و بشار اسد نیز خواهد ماند و اکنون پس از چند سال همه دیدیم که شد 🔸آنگاه که فرمودند: ما پیشرفت در همه ابعاد خواهیم کرد و شد 🔸آنگاه که: خطاب به عربستان در حمله به یمن فرمودند: شما یقینا در مقابل مجاهدان یمنی شکست خواهید خورد. و حال پس از حدود ۷ سال تجاوزگری عربستان، همه فضاحت شکست ارتش عربستان و ائتلافش را می بینید 🔸و اما در حال حاضر ایشان برای آینده ایران و منطقه نیز پیش‌بینی‌هایی را علنا اظهار  فرموده‌اند: 👈اسراییل تا ۲۵ سال آینده را نخواهد دید. 👈جوانان شكست بزرگ امريكا را به چشم خود خواهند ديد 👈عربستان به دست مجاهدان راه خدا خواهد افتاد 👈ایران قله های عظیم دنیا را فتح خواهد کرد 👈وعده ها وعده های عجیبی است، و بسیار بزرگ، وعده ها از جنس پیش بینی تحلیل گران استراتژیک نیست ✅وعده ها از جنس وعده های اولیای الهی است ✅و از آینده خبر می دهد، از آینده ای با عظمت و بزرگ برای ما ایرانیان و ملتهای مسلمان ✔️باور کنیم اينها وعده های الهی است که از زبان این مرد الهی خارج می شود ✅امام خامنه‌ای از اولیابزرگ خداست ✔️مشکلات مادی هست، و ان‌شاء‌الله برطرف خواهد شد اما رستاخیزی بزرگ در حال وقوع است که این مرد بزرگ دارد یکی به یکی آنها را به ما می گوید و وعده می دهد ✅باور کنیم به یاری خداوند خبری در راه است ✅از هیاهوی بیگانگان در اطراف کشور هراس نداشته باشید: 👈این کشور صاحب دارد *✅باور کنیم همانطور که آقا سیدعلی فرموده:* *👈نفس های آخر دشمن است* ✍️وعده صادق🇮🇷🇮🇷﷽🇮🇷🇮🇷
شماره تلفن حرم امام رضا (ع) 📞۰۵۱۴۸۸۸۸ ((بالای ضریح میکروفون نصب شده)) زنگ زدین و اشکتون در اومد بعد دعای فرج ما رو هم دعا کنید (نشر بدید شاید کسی دلتنگ باشه ) *-دعا-صلوات*
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان جوانی که از غیب خبر می‌داد ذره‌ای خاک در این میکده ضایع نشود
آیت الله حق شناس: وقتی برای بلند می شود ؛ √اما خوابش می آید و سرش به این طرف و آن طرف می رود، چانه اش پایین می افتد، درهای آسمان را باز می کند و خطاب به می فرماید: ✨« انظروا الی عبدی. یعنی به بنده من نگاه کنید ! »✨ √خداوند علی اعلی افتخار می کند که ، ✨ببینید این بنده من کاری را که بر او نکرده ام چگونه به جا می آورد. پروردگار می فرماید به او چیز مرحمت_میکنم : 1⃣⇦•اول اینکه موفق به اش می کنم. موفق به و قاطعش می کنم. 2⃣⇦•دوم اینکه را می آمرزم و 3⃣⇦•سوم اینکه وسیعی نصیبش می کنم. . 🌓 ! 🍃. خیلی سفارش شده به و وقرآئت قرآن در دل شب. ‼️.ولی اگر یک حال نماز و دعا هم نبود، کسی بیدار شد ولو نشسته و چای خورده است، همین خوب است، خود بیداری شب، اثر دارد. 🍃.بنشین، یک کم در خدا فکر کن، در خودت فکر کن که من کجا بودم؟ کجا آمدم؟ به کجا می روم؟ کی من را اینجا آورد؟ !!همین را فکر بکنی، برایت کافی است. 🍃. ببین حال تو چه می شود؟ خدا می داند. در مورد فکر کن به خدا بگو: « من را فريب داد. نمی خواستم مخالفت تو را بکنم». ✍🏻آیةاللّه ناصری حفظه لله