و چقدر مبارک است💙
صبحی که با نام تو آغاز می شود💙
نام تو را.... نه یکبار 💙
که باید با هر نفس آواز خواند💙
#سلااااااام_صبح_بخیر_خداجونم💙🙏💙
سلام و درود صبحگاهی
آدینه ی قشنگ بهاریت گلباران
🌹"گلسرخ"
🌹نشانه "عشق" ست،،،
❤️🌹❤️
🌹این نشان عشق تقدیم ب شما ...
#قیامتے_است_آمدنت....
🌸ڪہ عمرے است با خیالش
💞هزار بار آمدنت را تجربہ ڪردم
🌸ڪاش یادم بماند،
💞دیدارت،دلِ سپید مے خواهد
🌸ڪاش یادم بماند،
💞براے آمدنت توشہ اے بردارم
🌼🍃
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
آقای مهربان غزل های جمعه ام
امروز بیا و شعر جهان را سپید کن
آقا اسیر معصیت وغصه و غمیم
فکری به حال مردم عصرجدیدکن
السلام علیک یاصاحب الزمان!
ظهور گل نرگس صلوات
هر کجا سلطان بود دورش سپاه و لشکر است
پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشکر است؟
با خبر باشید ای منتظران ظهور
بهترین سلطان عالم بی سپاه و لشکر است
به نام رب مهدی لب گشایم
سرود غیبتش را می سرایم
سخن از غربت مهدی زهراست
سخن از بی وفایی من و ماست
غم مهدی غمی جانكاه باشد
از آن كمتر كسی آگاه باشد
كجا یوسف چنین زندان كشیده؟
كجا یعقوب این هجران كشیده ؟
هزار و یكصد و هفتاد سال است
كه می داند،كه مولا در چه حال است ؟
فدای غربتش یاور ندارد
به این غربت كسی باور ندارد
به غیبت سوز و اشك و آه دارد
چو جد خویش سر در چاه دارد
تو گویی خار در چشمش نشسته
دلش از غفلت شیعه شكسته
قسم بر صورت زهرا كه نیلی است
به رخساری كه آزرده ز سیلی است
در این غم اشك آل الله جار ی است
حدیث قرن ها چشم انتظاری است
به مهدی عرصه عالم چو تنگ است
چنین غفلت برای شیعه ننگ است
همه كردیم مهدی را فراموش
رسد هل من معین همواره بر گوش
به سینه سوز هجرانش نداریم
خبر از اشك چشمانش نداریم
ولی اندوه او بر ما گران است
دعا گوی تمام شیعیان است
بیا هجرت كنیم اینك به سویش
رویم العفو گویان رو به سویش
ز رنج غربتش یادی نمائیم
امام خویش را یاری نمائیم
بیا زهرای اطهر شاد سازیم
ز زندان یوسفش آزاد سازیم
خدایا پرچمش را باز گردان
به زهرا یوسفش را باز گردان
خداوندا ظهورش دیر گردید
بسا عاشق در این ره پیر گردید
خدایا دشمنانش خوار فرما
ذلیل و جمله بی مقدار فرما
بیا غیر از تو ما منجی نداریم
اگر آیی دگر رنجی نداریم
بیا ما را سعادتمند گردان
رها از هر چه قید و بند گردان
همه عالم فدای تار مویت
نگاه عالمی باشد به سویت
امید فاطمه برگرد برگرد
برگرد.... برگرد .....
*ظهور گل نرگس صلوات**
زمين گهواره كابوسهاي تلخ انسان بود
زمان چون كودكي در كوچه هاي خواب حيران بود
خدا در ازدحام ناخدايان جهالت گم
جهان در اضطراب و ترس در آغوش هذيان بود
صدا در كوچه هاي گيج مي پيچيد بي حاصل
سكوتي هرزه سرگردان صحرا و بيابان بود
نمي روييد در چشمي به جز ترديد و وهم و شك
يقين تنها سرابي در شكارستان شيطان بود
شبي رؤياي دور آسمان در هيأت مردي
به رغم فتنه هاي پيش رو در خاك مهمان بود
جهان با نامش از رنگ و صدا سيراب شد آخر
«محمد» واپسين پيغمبر خورشيد و باران بود
**ظهور گل نرگس صلوات**
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشمهایت
این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد
آقا بیا تا این شکسته کشتی ما
آرام راه ساحل دریا بگیرد
اقا بیا تا کی دو چشم انتظارم
شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد
پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت
تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد
اقا خلاصه یک نفر باید بیاید
تا انتقام دست زهرا را بگیرد
**ظهور گل نرگس صلوات**
با اشک می زنم ورق این فال خسته را
فالی دوا نمی شود این سرشکسته را
خون از تمام چشم و دلم سیل می شود
هر وقت که وا می کنم این زخم بسته را
این نذر عاشقی است که ریزم به هر قدم
گلها به پای آمدنت دسته دسته را
از بس نیامدی غزلم پیر شد ببین!
رنگ سپید روی غزلها نشسته را
باید شبی نشست غزل عاشقانه چید
این واژهای خالی از هم گسسته را
آقا تو را به جان غزلهای منتظر
منت گذار جاده ی با اشک شسته را
عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم
بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است
چرا آب به گلدان نرسیده است
چرا لحظه باران نرسیده است
هر کس که در این خشکی دوران
به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است
و هنوزم که هنوز است ، غم عشق به پایان نرسیده است
بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید
بنویسد که هنوزم که هنوز است
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است
چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است
خداوند گواه است دلم چشم به راه است
ودرحسرت یک پلک نگاه است
ولی حیف نصیبم فقط آه است
تویی آئینه ،روی من بیچاره سیاه است
وجا دارد از این شرم بمیرم که بمیرم
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار
دل هر بی دل آشفته شود حس
اي آخرين ستاره که تاخير مي کني
من زود آمدم، تو چرا دير مي کني
من زود آمدم به يقيني که خواب رفت
خوابي که اي نيامده تعبير مي کني
اي آخرين ستاره که با خنده اي زلال
شب را اسير صبح فراگير مي کني
تنها کجا بهانه ابري که چشم ماست
تنها کجا صبوري تقدير مي کني؟
با من بگو، نرفته به صبح تو مي رسم
يا آن که وعده وعده مرا پير مي کني؟!