eitaa logo
کانال انامجنون الرقیه علیه السلام
93 دنبال‌کننده
248 عکس
50 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اهــــل خیبر مطلع شـــــــد از خطر شـــــد مهیا با ســــــلاح و هم نفر لشکر اسلام و مردان شـــــــــجاع قصـــــــدشان پس فتح باب آن قِلاع قلعه ها هر یک بلند از جنس سنگ راه حــــــــمله سوی آن ها بود تنگ تیر می انداختند از ســـــــــوی بام دور قــــــــلعه چــــاله ها از بهر دام آب جوش و قیر داغ و منجــــــــنیق نقشه ای میخواست از احمد دقیق کرد آرایش یمین و هم یســــــــــار شــــــــــــد مهیا لشکرش بر کارزار جنگ ســـــختی بود آن جا در میان بود دشـــــــــمن بس قوی و پرتوان قلعهء ناعـــــــــم بکرد اوّل سقوط بود فــــــــــــــتح دیگران آن را منوط اوّلین قلعه علی مفــــــــــتوح کرد تیر هم چشـــــــم ولیّ مجروح کرد بعد از آن شدحمله بر بُرج قَــموص کشته گردیدند بســـــــیاری نُفوس بود پرچــــــــــم نزد بوبکر عَــــتیق ترس آمد مســـــــلمین از منجنیق کرد بوبکر از خجــــــــالت سر فرود عجز خود را بر مــــــحمد چون نمود بعد از او پرچـــــــم بدادش بر عُمَر تا بیابد بر قَمــــوص آن دم ظَــــــفَر چون بدیدش او یلانی از جـــــــهود کــــــــرد اوهم از خجالت سر فُرود کرد عودت گفت احمد را چــــــــنین نیســــــــت پیروزی مهیا ای امین ترس شیخان رعب آوردش قـــــلوب بر ســـــــــپاه مسلمین آمد کروب بعد از آن گفتا پیمبر بر ســــــــــپاه منتظــــــــر باشــــــید تا وقت پگاه پرچم دین را دهـــــــــم در آن زمان من به دســــــت جنگجویی قهرمان قهرمانِ فــــــاتح ســــــــدّی چنین هســــــــت محبوب خداوند و امین صبح فردا من بگویم زو نشــــــــان تا رود چون شـــــیر غرّان جنگشان مســلمین آن شب همه در انتظار تا که باشـــــــــــــد فاتح این کارزار کیســـــــت محبوب و عزیز آن امین بندهء محــــــــــــبوب ربّ العالمین صبح پرســـید از سپاهش مصطفا آن علـــــــی شیر خدا باشد کچا؟ پس شنیدش از علی آن چشم درد گــــــــــفت تا نزدش علی را آورند چشـــــــــم ِاو را چون بزد آب دهان درد آن تســـــــکین گرفتش ناگهان داد رأیت را به دســـــــــــــتان علی افتخــــار دیگـــــــــری شد بر وَلی پس بدانستند آن محبوب کیســــت دوســـتدارحق و احمد آن علیست جنگ می کردش علی با دشــمنان تیر و نیــــزه پرت می شد بی امان چون رسیدش نزد قلعه مرتضــــــــا کــــــــــــرد تکبیرش معطر آن فضا پرچم اســـــــــــــلام را زد بر زمین نـــزدش آمد حـــــارِث آن مرد لعین بود میرِِ قــــــلعه حارث آن زمــــــان جنگـــــــــجویی بس قوی و از یَلان هم نَبَردِ مرتضــــــــــــــی گردید او با عــــــلی در جنگ شد او روبه رو ضربه ای زد بَر سَرش چون مرتضـــا در دمـــــــــــی حارِث برفتش بر فنا دید مرحَب چون برادر مــــرده است از غضب دیوانه شد چون مردِ مست بود مَرحَب یک دلاور از یهــــــــــــود کس قوی تر زو در آن قلــــعه نبود حمله شد بر مرتضی از کــــــــرگدن تا کند ســـــر را جــــــــدا او از بدن رد نمــــــــــودش ضربه را آن بو تُراب صیحه ء مَرحَب شنیدش چون غُراب ضـــــــربه ای کوبید علی بر فرق او ذوالفقــــــــــارش رفت پایین تا گلو بعدِ مرحب هر یلی بود از یهـــــــــود در فـــــــــرار از دیگری ره می ربود جملگی شان سوی قلـــــــعه برپناه پس علــی تعقیب کردش آن سپاه درب قلعه بســـــــــته بودند آن یهود راه داخـــــــــــــل گشتنِ دیگر نبود چون در ِخیبر گرفت آن جــــــــا ولـیّ ازمـــــــلایک می شنیدی یا علی او در قلعه بکــــــــــندش ناگـــــــهان اهــــــــــل خیبر داد کردند و فغان درب قلعه را که او پرتاب کــــــــــــرد جابجا نتـــــوان نمودش هشت مرد
باشد سخن زیبا اگر نام علی آید به لب جانم ز عشق مرتضی باشد بسی در تاب و تب به به علی یعنی علی دیگر نمی گویم سخن با نام پاک آن ولی دل را رهانم از محن گر نام او از صفحۀ تاریخ کم گردد یقین چیزی نمی ماند ز اسلام و برای مسلمین غار حرا در شهر نور در شهر با روح بتول هر لحظه شد یار نبی او بوده بازوی رسول در جنگ بدر و در احد در خندق و خیبر که بُد فتاح خیل قلعه ها برگو که در خیبر که شد بینم قلاعی سخت تو در تو و محکم بی قرین دربی درون قلعۀ هفتم بسی باشد وزین مرحب ستاده در کنار قلعۀ هفتم ولی در بستر بیماری افتاده است مولایم علی بنگر رسول الله را با لشکر اسلامیان یک سو زده اردو و خیل مسلمین اندر میان احمد که دارد در دلش روح و ولای حیدری خواهد که او رسوا کند هم اولی هم دومی با اولی گفتا برو گر چه تو اهلش نیستی این قلعه ها را فتح کن گر چه تو مردش نیستی آن بزدل ترسو نرفته از قفا برگشت و گفت این کار کار حیدر است مائیم مرد خواب و خفت پیغمبر والا مقام آن عاشق شاه عظام خواهد که او ظاهر کند فرق خلایق با امام پس امر بنمود آن ولی بر ثانی بزدل همی بهر رضای خالق داور نما کاری همی او هم بسان اولی برگشت و رسوا شد یقین بر آیدی این کار از دست امیرالمؤمنین پایان روز دوم و مشکل بسی افتاده بود مشکل گشای احمدی در بستری افتاده بود گفتا پیمبر می دهم چون صبح فردا آیدی پرچم به دست دست خود با فتح اعدا آیدی دست خدا شد دست او عالم به بند و بست او مرحب کش و خیبر گشا این کار باشد پشت او تیغ دو دم او را به کف خیل ملک او را به صف مرحب نه بل صدها هزاران مرحب او را همچو کف بعد از شفای احمدی چشمان حیدر باز شد تا دید درب قلعه را چشمش به سوز و ساز شد کل ملائک را خدا آماده باش سر داده است زیرا علی پا در رکاب از بهر جنگ آماده است کون و مکان از قهر او اندر تلاطم می شود خورشید در گرد و غبار جنگ او گم می شود ای سینه از عشق علی پر باده شو پر باده شو جبریل را گفتا خدا آماده شو آماده شو دستش به تیغ تیز شد عالم به چشمش ریز شد چون شیر بر روی فرس با حالتی چون خیز شد ای تیغ در دستِ که ای؟ ای تیغ سرمستِ که ای؟ ای تیغ پا بستِ که ای؟ اندر پی خستِ که ای؟ ای تیغ رقصانی چرا؟ برگو تو حیرانی چرا؟ در دست مولایم علی برگو چو مستانی چرا؟ ای تیغ هر دم می کُشی ای تیغ در دم می کُشی از بهر وصل دست او نازی دمادم می کُشی این شهرت دیرینه را از آن ولی بگرفته ای اوج سعادت را نگر دست علی بگرفته ای حیدر چو بر دلدل نشست بنمود عزم آن حصار آمد به سوی قلعه و مرحب بدیدی چون سوار شمشیر تیز حیدری رفتی چو در بالای سر پیچیده در کون و مکان فریاد و بانگ الحذر خیل ملک بر جبرئیل حق پناه آورده اند از آتش تیغ علی از سینه آه آورده اند اندر دل مرحب هزاران ولوله افتاده بود از نعره مولا به خیبر زلزله افتاده بود چون صاعقه آمد فرود بر فرق آن مرد حسود تیغ امیرالمؤمنین آتش زد آن فرق عنود تنها نه سر را با کُلَه بل پاره سنگ خاره کرد بین دو کتف و هم کمر پشت فرس را پاره کرد زد خالق کون و مکان فریاد با صوت جلی برگیر ای جبریل حق دست ید الله علی ترسم ز تیغ مرتضی کون و مکان پاشد ز هم خورشید ره گم میکند ماه از شرار او به غم مرحب بکشت و دست او بر درب قلعه حلقه زد با نعرۀ زهرا مدد در را کنار از قلعه زد تنها نه قلعه گوش کن کل سما در لرزه شد الله اکبر ای عجب عرش خدا در لرزه شد یا للعجب این حیدر است یا که خداوند جهان یا للعجب این حیدر است یا ناظم کون ومکان یا للعجب این حیدر است یا صاحب عرش و لوا یا للعجب این حیدر است یا نسخۀ فرد خدا این آبروی حیدر است دست خدای سرمد است دریای فضل مرتضی بی ساحل و هم بی حد است حیدر پناه احمد است دین و ولای احمد است کل سپاه احمد است روح و صفای احمد است حیدر جلی حیدر خفی حیدر صفی حیدر ولی حیدر وفی حیدر قوی حیدر رضی حیدر علی حیدر قمر حیدر ثمر حیدر ظفر حیدر گهر حیدر امین کردگار او صاحب تیغ دو سر فردی است فردی بی نظیر مردی است مردی بی قرین او بهترین عبد خدا در آسمان و در زمین مهر محّمد در دلش عشق محّمد در سرش شد گر پیمبر شهر علم مولا علی باشد درش این فاش می گویم اگر حیدر نبود اندر زمین نامی نمی ماند از خدا اسمی ز ختم المرسلین خورده گره بر کار ما گوییم از مهر و وفا لبخندی از لبهای او باشد به درد ما دوا یا مرتضی اعجاز کن با آن ید خیبر گشا درب دلم را باز کن بر رحمت و لطف خدا یا مرتضی بر شیعیان بنما دمی آقا نظر ما صاحبی داریم لیک هستیم از او بی خبر حق بتول جان رسول حکم فرج امضا نما بر ما غلامی درش را از کرم اعطا نما
باشد سخن زیبا اگر نام علی آید به لب جانم ز عشق مرتضی باشد بسی در تاب و تب به به علی یعنی علی دیگر نمی گویم سخن با نام پاک آن ولی دل را رهانم از محن گر نام او از صفحۀ تاریخ کم گردد یقین چیزی نمی ماند ز اسلام و برای مسلمین غار حرا در شهر نور در شهر با روح بتول هر لحظه شد یار نبی او بوده بازوی رسول در جنگ بدر و در احد در خندق و خیبر که بُد فتاح خیل قلعه ها برگو که در خیبر که شد بینم قلاعی سخت تو در تو و محکم بی قرین دربی درون قلعۀ هفتم بسی باشد وزین مرحب ستاده در کنار قلعۀ هفتم ولی در بستر بیماری افتاده است مولایم علی بنگر رسول الله را با لشکر اسلامیان یک سو زده اردو و خیل مسلمین اندر میان احمد که دارد در دلش روح و ولای حیدری خواهد که او رسوا کند هم اولی هم دومی با اولی گفتا برو گر چه تو اهلش نیستی این قلعه ها را فتح کن گر چه تو مردش نیستی آن بزدل ترسو نرفته از قفا برگشت و گفت این کار کار حیدر است مائیم مرد خواب و خفت پیغمبر والا مقام آن عاشق شاه عظام خواهد که او ظاهر کند فرق خلایق با امام پس امر بنمود آن ولی بر ثانی بزدل همی بهر رضای خالق داور نما کاری همی او هم بسان اولی برگشت و رسوا شد یقین بر آیدی این کار از دست امیرالمؤمنین
animation.gif
2.71M
به نام خداوند بخشنده مهربان سلام صبح بخیر و سرشار از بهترین ها آرامش برکات الهی خدا کند دراین صبح زیبـا همه غرق در باران اجابت شویم آن گونه که فقط خدا باشد ما یک چتر آرامش ‌‌‌‌
animation.gif
2.19M
سلام صبح بخیر😊🌹 امروزتون پر از ملودی شاد پر از آرامش پر از لبخند‌ پر از زیبایی پر از یهویی های عاشقانه و پر از لحظات خوش و پرخاطره
عاشقی گفت انچه میخواهددل تنگت بگو😔بادلی غمبارگفتم کربلا گفتم حسین😭😭😭 مجمع عاشقان سیدالشهداء میزبان شمادرایتا مقدمتان گلباران🌻 http://eitaa.com/joinchat/3231383553Ga9e11e513f
❁ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيم ❁ در دسٺ‌هاے مهربانٺ بود هرچند عمرے آسمانٺ بود از و بین دستانٺ در هرشب میهمانٺ بود تصویر تو در باز مـےتابید یا یا وقتـے بر زبانـٺ بود أللَّهُمَّ العَـن صَنَمي قُرَیشٍ وَجِبتَیهَا وَ طاغُـوتَیها وَ إفکَـیها وابنَـتَیهِمَا
الهی بحق غمدیده زندان بغداد ... آخرین غریب آل محمد را از زندان غیبت نجات عنایت فرما!....
* آه هرچند غل جامعه بر پيكر داشت بر تنش باغ گل لاله و نيلوفر داشت مثل گودال دچار كمي جا شده بود فرقش اين بود فقط سايه ي بالا سر داشت زحمت چكمه ي سنگين كسي را نكشيد يعني پامال نشد تا نفس آخر داشت لطف زنجير همين بود كه عريان نشود هرچه هم بود ولي پيرهني در بر داشت دختري داشت ولي روسري اش دست نخورد دختري داشت ولي دختر او معجر داشت يك نفر كشته شد و هفت كفن آوردند پاره هم ميشد اگر ، يك كفن ديگر داشت السلام اي بدن بي كفن كربلا سوره ي يوسف بي پيرهن كربلا (علي اكبر لطيفيان)
امشب رضاز سوز جگرگريه میكند مانند سيل ز ابر بصر گريه میکند تنها پسر نه دخترچشم انتظارهم ز داغ جانگداز پدر گريه می كند. 🏴شهادت باب الحوائج 🏴موسی بن جعفرتسلیت باد.
یا باب الحوایج آن درگهی که پایه اش ازعرش برتر است دولت سرای حضرت موسی بن جعفر است شهادت مظلومانه حضرت امام موسی کاظم علیه السلام بر تمامی شیعیان برحقش تسلیت باد ____🍃🌸🍃____
🌹 اَمّن یجیبُ المُضطّر اِذادعاهُ ویَکشِفُ السوء درلحظات ملکوتی اذان براےتمام گرفتاران،مریض داران و حاجت داران دعاڪنیم خدادراین لحظات به گوش است التماس دعـا 🌹