eitaa logo
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
354 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
38 فایل
💎 ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بابلسر 🌱 احیای واجب فراموش شده 💥 مطالبه گری و گره گشایی 💥 دریافت گزارشات و مستندات مردمی 💥 پیگیری تخلفات ادارات و اصناف تا حصول نتیجه قانونی 🆔 @amrbemaruf_bbs 01135332465 ‏‪‏ ☎ 📲 09927304406
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴 امروز چهارشنبه متعلق است به وجود نازنین باب الحوائج علیه السلام، علیه السلام، علیه السلام و علیه السلام و برابر است با : 🗓 ۷ تیر 1402ه.ش 🗓 ۹ ذی الحجه 1444ه.ق 🗓 28 ژوئن 2023 میلادی 🌷 ذڪر روز 🌷 ای زنده ، ای پاینده جهت سلامتی و و هدیه به روح صلوات https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب معجزه تذکر زبانی.pdf
حجم: 1.09M
📚 📌عنوان : معجزه تذکر لسانی ✍️نویسنده : محمد رضا اکبری (با همکاری ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر ) 🔅شامل برخی شبهات عملی در امر به معروف و روش های پاسخگویی به آنها ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
علیه‌السلام 🔹از همیشه تنهاتر🔹 عشق تو کوچه‌گرد کرد مرا، این منِ از همیشه تنهاتر در غمت ای غم تو عاشق‌سوز! چشم من کاش هرچه دریاتر شهر در انتظار رؤیت توست، همه از روی بام چشم‌به‌راه چون قرار است ماه من روزی، باشی از روی نیزه پیداتر شهر در انتظار رؤیت توست، همه آمادۀ پذیرایی همۀ شهر حاضرند ولی بام‌ها، سنگ‌ها، مهیاتر چه کند کاروان اگر کوفه...؟ چه کند کاروان اگر در شام...؟ این همه پرسشِ بدون جواب و یکی از یکی معماتر می‌شود دید هر کجا حتی، بین این کاسه‌آب، عکس تو را با لب خشک می‌شود حالا، آخر قصه‌ام چه زیباتر 📝 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 10 این جمله رو به نظرم آقایون هیچ وقت نمیتونن درک کنن! چه
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 11 مهمونا که رفتن، کوکب خانم هم بار و بندیلش رو جمع کرد و رفت. بنده خدا اینم تا دیروقت منتظر این مهمونا مونده بود. بابامم که کلا توی 90 درصد این جلسات به اصطلاح خواستگاری نیست! اون شب بدجوری آتشم تند بود و باید تا سرد نشده بودم کار رو یکسره میکردم.. فرصت خوبی بود تا بلکه ولو برا مدت کوتاهی از این اوضاع راحت بشم.. مخصوصا که معلوم بود خودش هم از رفتار امشب شازده کُفریه! وقت رژه رفتن روی مخ مامی بود! راستی! مدیونید وقتی من میگم "مامی" و اینجور چیزا بخندیدا..! یه عادت خونوادگی هست... قصد لوس بازی و این ادا و اصولا رو ندارم. گاهی از ترس اینکه دستم نندازین مامان مامان میگم! خدا ازتون بگذره! روی راحتی جلوی مامانم نشستم... خیلی جدی شروع به صحبت کردم.. - مامان! میتونم یه چند دقیقه وقتتون رو بگیرم؟ مامان اصلا توی عالم دیگه ای بود.. توی چه فکری اینقدر غرق شده بود نمیدونم.. با تعجب و بلندتر از قبل برای بار چندم صداش کردم.. - مامااان....! - جانم بگو... بیشتر از اینکه حرفم رو بزنم کنجکاو شدم مامم به چی فکر میکرد که اینجا نبود! ولی خب حیف الان وقت فضولی نبود... - من واقعا خسته شدم. فکرامم کردم. خواهش میکنم شما هم یه خرده دلتون برام بسوزه و باهام راه بیاین! مامان سراپا گوش من رو نگاه میکرد.. البته اگه یواشکی به کار خودش فکر نمیکرد! به خودم امیدواری میدادم که نه دیگه الان واقعا حواسش پیش منه.. - لطف کنید عزیزمن از این به بعد کسی خواست بیاد، همون اول بپیچوندیش بره اصلا نیاد! چه میدونم... بگید بچه مون هنوز میخواد درس بخونه، کوچکه، دهنش بوی شیر میده یا هر چی... اصلا فعلا قصد ازدواج نداره. فقط نذارید کسی بیاد.. تو رو خدا مامان.. واقعا کلافه میشم وقتی هر روز یکی خونمونه! اینطوری از درس هم میفتما..! تا حالا این همه مامانم پشت سر هم به حرفام گوش نداده بود! خوبه که الان که دارم با شما میحرفم مامانم متوجهم نیست.. و الا باید جواب پس میدادم که کی گفته من به حرفات گوش نمیدم دختره فلان فلان شده ... خلاصه خوب که خودم رو خالی کردم سراپا گوش منتظر تصمیم مامانم بودم. ولی خب انگاری یه ساعته آب توی آسیاب داشتم میکوبیدم! - دور برندار دختر! باز تو جوگیر شدی! بذار سرد بشی بعد بیا حرف میزنیم. - نه مامان! من دیگه بریدم! توی جوونی دارم پیر میشم! تعارف اومد نیومد داره! خواهشا بی رودروایسی بزنین توی برجکشون! هیچ کسیو راه ندین! اصلا بگین ما دختر نداریم! سرتون رو درد نیارم... کلی با مامانم سر این قضیه حرف زدم. البته سخت تر از این حرفا و به عبارتی گرگ بارون دیده ست ولی خب منم یه درس هایی ازش یاد گرفته بودم! خوشبختانه با یه عالمه چک و چونه و خواهش و التماس و اشک تمساح تونستم بهش بقبولونم که این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست... البته نه به طور دائمی! - فعلا یه مدتی هر چی تو بگی. دست نگه میدارم تا خودتو پیدا کنی! باز چهار روز دیگه که هوای عاشقی زد به سرت سلامت میکنم...! ضمنا...؛ دفعه آخرت باشه واسه من شاخ و شونه میکشی هانیه! تکرار بشه هر چه دیدی از چشم خودت دیدی ها! حواست باشه! خیلی ذوق زده شدم که لااقل برای مدتی میتونم توی این دنیا نفس بکشم! وای که چه قدر دنیا رنگی و قشنگه! مثلا تا دیروز سیا و سفید بود! چشمی گفتم و یه بوس آبدار از لپ مامان جاش بود که انجام شد...! ✍ مجتبی مختاری ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
💯فضایی که باید ما هم حضور داشته باشیم 📌وعده ما جمعه شب‌ها (شب شنبه) پارکینگ یک، لب ساحل، از ساعت ۲۰ تا ۲۳ ✅خانواده‌های محترم شام خود و زیرانداز به همراه داشته باشند. 📌به ما بپیوندید 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴🌷 امروز پنجشنبه متعلق است به وجود نازنین امام حسن عسکری علیه السلام و برابر است با 🗓 ۸ تیر 1402ه.ش 🗓 ۱۰ ذی‌الحجه 1444ه.ق 🗓 29 ژوئن2023میلادی 🌷 ذڪر روز 🌷 نیست خدائی جز الله، فرمانروای حق و آشکار جهت سلامتی و و هدیه به روح صلوات https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا