eitaa logo
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
354 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
38 فایل
💎 ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بابلسر 🌱 احیای واجب فراموش شده 💥 مطالبه گری و گره گشایی 💥 دریافت گزارشات و مستندات مردمی 💥 پیگیری تخلفات ادارات و اصناف تا حصول نتیجه قانونی 🆔 @amrbemaruf_bbs 01135332465 ‏‪‏ ☎ 📲 09927304406
مشاهده در ایتا
دانلود
شور پایانی(1).mp3
زمان: حجم: 3.95M
🏴 محرم 📆 سه شنبه ۲۰ تیر ماه ۱۴۰۲ 🎶 / باز محرمت میاد از راه... ❓ 🎤 حاج‌ سعید‌ غلام‌ نژاد 💠هیات یاوران ولایت بابلسر💠 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🥀🏴🥀🕊🕊🥀🏴🥀🕊 امروز چهارشنبه متعلق است به وجود نازنین باب الحوائج علیه السلام، علیه السلام، علیه السلام و علیه السلام و برابر است با : 🗓 28 تیر 1402ه.ش 🗓 1 محرم 1444ه.ق 🗓 19 جولای 2023 میلادی 🌹 ذڪر روز 🌹 ای زنده ، ای پاینده جهت سلامتی و و هدیه به روح صلوات https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️چرا عزاداری امام حسین(ع) از روز اول محرم شروع می‌شود؟ 1. امام رضا(ع) می‌فرماید: «از اول دهۀ محرم، حزن و اندوه در چهرۀ پدرم دیده می‌شد و حالت عزادار به خود می‌گرفت و روز دهم، روز مصیبت و گریۀ او بود» (امالی صدوق/128) 2. عزاداران با ده شب عزاداری، در واقع خود را برای حضور در غم بزرگ عاشورا آماده می‌کنند. اگر عزاداری از روز عاشورا شروع می‌شد ذکر مصیبت‌ها خیلی دردناک‌تر و غیرقابل تحمل‌تر می‌شد. 3. یک دهه عزاداری قبل از عاشورا می‌تواند موجب کسب توجه و سوز دل در روز عاشورا باشد. کسانی که دل غافلی دارند یا در اثر توجه به تعلقات دنیا احساس محبتشان به امام حسین(ع) کم شده، ده روز فرصت دارند تا در محافل عزاداری با شنیدن مواعظ و معارف دینی آمادگی لازم را کسب کنند تا مبادا در روز مصیبت بزرگ عاشورا بی‌احساس و بی‌توجه باشند. 4. و شاید حکمت آن این باشد که در واقع این عزاداری دهۀ اول محرم یک نوع اعلام آمادگی برای نصرت است تا صرف سوگواری، و گویی عزاداران به قصد یاری اباعبدالله الحسین(ع) از همان ابتدای محرم به خیمۀ اباعبدالله الحسین(ع) می‌روند که مولایشان را غریب نگذارند. به همین دلیل عزاداری دهۀ عاشورا رنگ و بوی حماسی دارد و دسته‌های عزا با علائم دسته‌های رزمی در میادین دیده می‌شوند. در حالی که عزاداری از عصر عاشورا و شام غریبان به بعد تنها رنگ و بوی غم به خود می‌گیرد و حتی رسم شده است از ظهر عاشورا به بعد بیرق‌ها را به علامت شهادت اباعبدالله الحسین(ع) می‌خوابانند و دیگر برافراشته نگه نمی‌دارند. () _________________ 📌به ما بپیوندید 🆔 @setadeabm_bbs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 30 (بخش اول) زیاد فکر نکنین و بی معطلی پاسخ بدین. اوووم..
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 31 بخش اول گاهی از هر چی درسه خسته میشم...! ده دوازده روزی از آزمون میگذشت و تا کمر توی کمد، دنبال یه لباس تک واسه مهمونی فامیلی آخر هفته بودم. اوج سختی یه مهمونی رفتن برای یه خانم انتخاب لباسه دیگه، حتما در جریانید! البته من خیلی مثل مامانم توی این زمینه 2 آتیشه نیستم! نه اینکه هر لباسی بپوشما نه! بالاخره اون ژن خانمانه رو دارم. ولی من میگم وقتی یه دنیا لباس تو کمدم ریخته چرا باید دوباره برم یه لباس بخرم! درسته اگه بخوام چند لذت عمیق این دنیا واسه یه خانم رو بگم حتما یکیش بازار رفتنه! ولی خب یه کم که زیاد بری خرید ، دیگه بازار رفتن برات خز میشه و اون لذت سابق رو نداره! منم که بر خلاف خیلی از خانم ها، اصلا از اون دسته ای نیستم که مثل مامانم بگم آاای اینو دیدن و الا و لابد همین الان برم یکی دیگه بخرم! لباس لباسه دیگه! دستمال یک بار مصرف که نیست! حالا دیده باشن! چی میشه مگه! فقط چند تا کمد لباسامه! همه جور لباسی دارم. شما حساب کن 100 120 دست! یعنی یه مغازه دار فقط میتونه اینقده لباس داشته باشه! از لباس های سنگین و رنگین واسه مهمونی های با کلاس گرفته تا لباس های ژیگول میگول واسه دورهمی های خز و خودمونی! دیگه راحتی و لباس های توی خونه رو حساب نکردم! از این کمد به اون کمد! کلی لباس روی تخت ریخته بودم! هر چی نگاه میکردم گیج تر میشدم. دنبال یه لباس تک بودم لباسی که هم خاص و گرون باشه! همم کسی توی تنم ندیده باشدش!! البته این دستور مامان خانم هست!
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 31 بخش اول گاهی از هر چی درسه خسته میشم...! ده دوازده روز
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 31 (بخش دوم) بالاخره یکی پیدا کردم. فکر نمیکنم اصلا مامانم اینو یادش باشه! یک کت دامن بلوطی حریر خوشرنگ سرمه دوزی شده. یادمه اون زمان که خالم اینو از ترکیه برام آورده بود خیلی باهاش حال کردم مدت ها هم بود فراموشم شده بود و فکر کنم کلا 1 بار بیشتر پوشیده باشمش. لباس به دست تا آشپزخونه دنبال مامانم رفتم... اگر مامی قبول میکرد با همین لباس بیام دیگه نمیخواست برم خرید. و الا هلک و هلک باید ارابه برقی رو روشن میکردم و توی این شلوغیا میرفتم توی خرید! - مامان گلم....! میشه این دفعه رو کوتاه بیاین؟! - چه قدر حرف میزنی دختر! کاری دیگه نداری؟! - آخه عزیزمن! آدم باید برا دل خودش لباس بپوشه نه واسه مهمونای توی مهمونی! حالا این لباس رو قبلا تنم دیده باشن چی میشه؟! مامااان! حواستون پیش منه؟! اصلا شما از کجا یادتونه که من این لباس رو پوشیدم! خودم یادم نیست! همینطور که بشقاب ها رو توی کابینت میذاشت برای لحظاتی سرشو طرف من چرخوند: وااای یعنی میشه، این سری مامان کوتاه بیاد! چند لحظه ای توی چشم هم خیره شدیم! یه نگاه عاشقانه بین مادر و دختر.. چند قطره اشک توی چشمام الان جاش بود! بالاخره مامی سکوت رو شکست...: - رو مخمی هانیه! نمیدونم سر تو چی خوردم که اینجوری شدی و یه ریز حرف میزنی! کودن هم خودتی. تو یه جورابت رو دوبار بپوشی من میفهمم چه برسه به لباسی که خواهرم واست آورده الان هم برو از جلو چشام دور شو اینقده رو مخم راه نرو! چه کنیم که مرغ مامانم فقط یک پا داره! ولی این بار هانیه دست بردار نیست! ضرر که نداره، تیر توی تاریکی میزنیم بره. خدا رو چه دیدی شاید خورد این دل رحم اومد! دو تا آرنجم رو روی کابینت گذاشتم و سرم رو کج کردم سمت مامانم! مامانمم که ارتباط چشمیش فقط همون یک لحظه بود که با بردزل از روم رد شد و دیگه مشغول کاراش بود. میدونست چی میخوام بگم محلم نمیذاشت! انگار نه انگار دارم نگاهش میکنم! آخه اشتباه میگم؟! عیبش چیه؟! همین که لباس تنم شیک و خوشگل باشه کافیه دیگه. جملات مامانم توی گوشمه! و البته این دعوای هر دفعه مونه. دعوا که نه! همین بحث دختر و مامانی که سر دراز داره! مامانم میگه از قدیم گفتن: آدم غذا رو واسه دل خودش میخوره ولی لباس رو واسه چشم دیگران میپوشه. حالا مگه هر چی قدیمیا گفتن حتما درسته؟! اصلا به من چه که قدیمیا چی گفتن! - مامانم میشه این سری حرف قدیمیا رو بیخیال شی؟ - میذاری کارام رو بکنم یا نه؟ خیر سرت دم بختته، قد و قوارت بلنده ولی عقلت... - وااا! مااامااااان! - درست لباس بپوش ترشیده نشی توی خونه بمونی! همینجوریش چند دبه ترشی توی یخچال هست که داره خراب میشه! حالا خوبه این همه خواستگار داشتما! مامانم وقتی به یه چیزی گیر میده، دیگه هیچکی حریفش نیست. لازم باشه آسمون و زمین رو هم بهم میبافه. - همه جوونا آرزوشونه پول داشته باشن هر روز یه لباس جدید بپوشن اما تو مغزت عیب داره! نمیدونم اصلا چه جوری پزشکی قبول شدی! اشتباه نشده بوده؟ عجب دور و زمونه ای شده! تخریب شخصیتی هم زیاد شده! اون از دوستام! اینم از مامانم! قبل اینکه همه حیثیتم به باد بره و مامانم وارد تشبیهات بدتر از شلغم و بادمجون بشه، از خودشیرینی های دخترونه استفاده کردم تا حرفمو به کرسی بنشونم. البته این لوس بازی ها برا باباها بیشتر جواب میده. انگاری مامانا توی این زمینه ضد نفوذن! اما ناگفته نمونه این هانیه خانم این بار دست مامان رو بست و بر سکوی قهرمانی ایستاد! از بخت بلندم اینبار استثناءا و در کمال تعجب مامانم کوتاه اومد و نخواست برم لباس بخرم... ✍ مجتبی مختاری ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰جلسه‌دبیرستاد، با تیم‌بازرسی‌و‌نظارت 📌 با آغاز هفته احیاء، دبیر ستاد شهرستان ضمن دعوت و تشکر و قدردانی از تیم بازرسی و نظارت، بر شدت گرفتن این موضوع تاکید کردند و نکاتی را پیرامون همین مسئله یادآور شدند. 🗓 سه شنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۷ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc