eitaa logo
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
354 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
38 فایل
💎 ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بابلسر 🌱 احیای واجب فراموش شده 💥 مطالبه گری و گره گشایی 💥 دریافت گزارشات و مستندات مردمی 💥 پیگیری تخلفات ادارات و اصناف تا حصول نتیجه قانونی 🆔 @amrbemaruf_bbs 01135332465 ‏‪‏ ☎ 📲 09927304406
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 38 توی کتابخونه مشغول درس خوندن بودم که با صدای آلارم گوش
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 39✍️ مثل هر روز 6 صبح با کلی کش و قوس خودم رو از رختخواب کندم. لباسامو عوض کردم، آبی به دست و صورتم زدم. با مامان و بابا صبحونه خوردم و از خونه زدم بیرون. پیش به سوی دکتری مغز و اعصاب. سر کلاس منتظر اومدن استاد ژنتیک بودیم، این استاده نمیدونم چرا همیشه دیر میاد. فائزه کنارم نشسته بود و گوش مجانی گیرآورده بود! با اومدن یکی از بچه های کلاس و تبریک و خوش و بش، گوشم از دست فائزه خلاص شد. البته صرفا از دست فائزه. - ببخشید هانیه جون وقتتو میگیرم. یکی دوتا از سوالای آزمون ذهنمو درگیر کرده. چند باری خواستم ازت بپرسم موقعیتش پیش نیومد. الان مزاحمت نیستم. میتونی جواب بدی؟ باید یک منشی برای خودم بگیرم. شهرت این چیزا رو هم داره دیگه. 4 روز دیگه باید به این و اون امضا هم بدم. ابرویی برای فائزه بالا انداختم که بلههه فائزه خانم! ببین چه دوست خفنی داری! درسته سوم شدی ولی مغز کل بودن یه چیز دیگست! خلاصه کلی با همون نگاه ازش نیشگون گرفتم و موهاش رو کشیدم. نمیدونم چرا حرص دادن فائزه بهم انرژی میده. مهربون به ترنم کردم و گفتم: - آره عزیزم بپرس. بچه درس خون بود. هوشش هم بد نبود نمیدونم چرا توی جواب این 2 تا سوال ساده مونده بود. بهش حق میدم... گاهی ذهن که گیر کنه جواب نمیاد که نمیاد. ولو اون چیز اسم و فامیل نزدیکترین دوستت باشه! خواستم از این قسمت رد بشم ولی خب سنگ مفت؛ گنجشک مفت! سوال رو میگم شما هم هم تلاشتون رو بکنین تا ذهنتون برا مرحله دوم گرم بشه. البته سعی کنید مثل 3 سوال قبلی که براتون گفتم نشه! خیلی ها توی اون سوال ها مثل آهو توی چمن زار گیر کرده بودن! بله میدونم شما یکی دوتاش رو درست جواب دادی! نه با شما نیستم. خوبه حالا همش رو درست جواب ندادید! بریم ببینیم این سری چه میکنید. یادتون باشه فکر مکر نباید بکنید. یعنی زمان ندارید که برگردید و سوال رو 2 بار بخونید. پس زودی باید جواب بدید. آماده اید؟ خب کاملا مشخصه که کمربندا رو سفت بستید تا خودی نشون بدید. بریم ببینیم چه میکنید. فقط بلند بلند سوال رو نخونید و اگه احیانا بلند خوندید با صدای بلند جواب ندید! بالاخره از قدیم گفتن احتیاط شرط عقله. اما سوال... فرض کنید راننده یک اتوبوس برقی هستید. در ایستگاه اول شش نفر وارد اتوبوس می شوند، در ایستگاه دوم سه نفر پیاده میشوند ولی پنج نفر دیگر سوار میشوند. اتوبوس قدمتش 15 سال است و هر سه سال موتورش نیاز به تعمیر اساسی دارد. هر تعمیر 1 ماه کامل زمان میبرد. اتوبوس چهار سال است که تعمیر نشده است. با این اوصاف بگوئید راننده چند سال سن دارد؟ سوال تموم شد. ادامه متن رو تا جواب ندادید نخونید. انصافا سوال سختی نبود. نگید که توی جواب موندید. بله متوجهم. درسته گفتم گاهی ذهن گیر میکنه. ولی اینکه دیگه هر دفعه گیر کنه عادی نیست ها! بله شاید گفتید مهم نیست و حالا بریم بببینیم جواب چیه. برگردید فکر کنید. خودتون رو محک بزنید. ناسلامتی قراره خودتون رو تست کنید دیگه. برگردید. فرصت که دارین! چه عجله ایه! نمیخواید کمی بیشتر تامل کنین؟ اما جواب: اینکه راننده چند سال سن داره چه ربطی به تعداد مسافرا و خرابی و تعمیر اتوبوس داره؟! بله همینطوره، اصلا ربطی نداره. ولی این دلیل نمیشه که سوال اشتباه باشه! فقط یه کم دقت میخواست. راننده اتوبوس باید هم سن شما باشه. چون توی جمله اول میگه ”تصور کنید که راننده اتوبوس هستید.” به همین راحتی به همین خوشمزگی! امیدوارم درست جواب داده باشین. اگر درست جواب دادید حتما الان حس غرور و تیزهوشی گرفتتتون اگرم اشتباه جواب دادین برید یه آب بخورین بعد سوال بعدی رو بخونین تا سلول های مغزیتون آماده تر بشن. همین الان برید آب بخورید بعد بیاید ادامه متن رو بخونید. پاشید دیگه! هیچوقت این مقاومتتون رو نمیفهمم! چون میدونم که اصلا نرفتید آب بخورید! درسته پیش شما نیستم ولی میفهمم! مثلا نخبه ام دیگه! شاید از تنبلیه! شایدم از روی عجله برای دیدن سوال بعدی! طوری نیست، خودمم همینطورم! بریم بعدی. ✍مجتبی مختاری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
⬛️ اجتماع عزاداران حسینی شهرستان بابلسر همراه با ▪️با نوای مداح اهل بیت (ع) 🗓 جمعه ۶ مردادماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۳۰ 🕌آستان مقدس امامزاده ابراهیم (ع) بابلسر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
17.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢نشر برای اولین بار💢 🔹 👌موشن گرافیک زیبای «وارث» 😔روایتی از عاشورای حسینی و آخرین گفت و گوی امام حسین علیه السلام با یارانشان 👇دریافت نسخه باکیفیت 👇 🌐 https://haram.razavi.ir/content/3709 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂 امروز جمعه متعلق به جان جهان، قطب عالم امکان صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد و برابر است با ؛ 🗓 6 مرداد 1402ه.ش 🗓 10 محرم 1444ه.ق 🗓 28 جولای 2023 میلادی 🥀 ذڪر روز 🥀 جهت سلامتی و و هدیه به روح صلوات https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مکتب حسین ، مکتب انسان سازی ست . . . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 ◼️ با نداهای غریبیِ سیدالشهدا علیه السلام، ارکان عرش خدا می‌لرزید... نقل کرده اند: لَمَّا رأى الْحسينُ وَحدَتَهُ، و قَتلَ أنصارِهِ وَدَّعَ أطفالَهُ و عَيالَهُ، و خَرَجَ إلىٰ الْميدانِ ▪️وقتی که امام حسین علیه السلام تنهایی خودش را ديد و دید که همه يارانش به شهادت رسیده اند،با اهل و عیالش وداع کرد و به سمت میدان آمد. بَقِیَ واقِفاً مُتَحَيِّراً،يَنظُرُ مَرَّةً إلىٰ إخوَتِهِ و أولادِهِ، و بَني أخيهِ و بَني عَمِّهِ صَرعَىٰ مَقتولينَ مُجَدِّلينَ، و مَرَّةً يَنظُرُ إلىٰ غُربَتِهِ و وَحدَتِهِ و اِنفِرادِهِ، و مَرَّةً يَنظُرُ إلىٰ النِّساءِ و غُربَتِهِنَّ و وَحدَتِهِنَّ و عَطَشِهِنَّ، و ما يَرجِعنَ اللّهَ مِنَ الْأسرِ و الذُّلِّ، و مَرَّةً يَنظُرُ إلىٰ شِماتَةِ الْأعداءِ، و إقدامِهِم لِقَتلِهِ ▪️درنگی ايستاد؛حیران و سرگردان شده بود؛گاهی به فرزندان و برادران و برادرزاده ها و پسر عموها نظر می‌کرد که چگونه بر خاک صحرا افتاده اند و گاهی به غربت و تنهایی خودش نظر می‌کرد.گاهی نظر می‌کرد به زنان و اطفال؛ به غربت و تنهایی و تشنگی شان و اینکه بعد از او به اسیری می‌روند؛و گاهی هم نظر می‌نمود به سرکوب و شماتت دشمنان و اقدام آنها بر قتل او.   فَنَادَیٰ بِصَوتٍ عالٍ حَزينٍ: أما مِن ناصِرٍ يَنصُرُنا؟ أما مِن مُغيثٍ يُغيثُنا؟ هَل مِن مُوَحِّدٍ يَخافُ اللّهَ فينا؟ أما مِن ذابٍّ يَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسولِ اللّهِ؟ ▪️پس در این هنگام با صدایی دردناک وبلند فریاد برآورد: آیا کسی هست تا ما را یاری کند؟! آیا فريادرسى هست به داد ما برسد؟! آیا خداپرستی هست تا از خدا از برای ما بترسد؟! آیا مدافعی هست تا از حرم رسول خدا صلّی الله علیه وآله دفاع کند!؟ فَلَمَّا نادَىٰ هٰذا النِّداءُ تَزَلْزَلَتْ أركانَ الْعَرشِ و قَوائِمِهِ، و بَكَتِ السَّماواتُ و ضَجَّتِ الْمَلائِكَةُ، و اِضطَرَبَتِ الْأرضُ. ▪️وقتی که سيدالشهدا عليه السّلام اینگونه ندا میداد،ارکان و ستون های عرش خدا می‌لرزید،آسمان ها گریه می‌کردند و ملائکه ضجه میزدند و زمین در اضطراب بود. 📚وسيلة الدّارين،ص۳۱۴ 🆔 @setadeabm_bbs
◼️ گریه های سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام بین گودال... ▪️باید سه دسته شویم و با تیر و سنگ و شمشیر، حسین را از پا در بیاوریم... نوشته اند: ثُمَّ حَمَلَ، و جَعَلَ يَضرِبُ فيهم يَميناً و شِمالاً، حَتّىٰ قَتَلَ مِنهُم خَلقاً كثيراً، فَلَمَّا نَظَرَ الشِّمرُ (لَعَنَهُ اللّهُ) إلىٰ ذٰلكَ أقبَلَ إلىٰ عُمَرِ بنِ سَعدٍ (لَعَنَهُ اللّهُ) و قالَ: أيُّهَا الْأميرُ إنَّ هٰذا الرَّجُلَ يُفنينا عَن آخِرِنا مُبارِزَةً ▪️سپس امام حسین علیه السلام حمله کرد و گاهی به میمنه و گاهی به میسره لشگر می زد تا اینکه بسیاری از آنان را به درک واصل کرد. وقتی که شمر ملعون این را دید، رو به عمربن سعد کرد و گفت: ای امیر ! این مرد از اول تا آخر ما را با مبارزه تن به تن از بین خواهد برد. عمر گفت:چه کنیم؟ 🔹شمر گفت: نَتَفَرَّقُ عَلَيْهِ ثَلاثُ فِرَقٍ: فِرقَةٌ بِالنِّبالِ و السِّهامِ، و فِرقَةٌ بِالسُّيُوفِ و الرِّماحِ، و فِرقَةٌ بِالنَّارِ و الْحِجارَةِ، نُعَجِّلُ عَلَيْهِ ▪️باید سه دسته بشویم؛ عده ای تیر بیاندازند عده ای با شمشیر و نیزه او را بزنند عده ای نیز، پاره های آتش و سنگ به سمت او پرتاب کنند و بر او باید شتاب کنیم. فَجَعَلوا يَرشُقونَهُ بِالسِّهامِ، و يَطعَنونَهُ بِالرِّماحِ، ▪️پس تیر ها را به سمت امام علیه السلام پرتاب کردند و با نیزه به او ضربه زدند يَنزِعُ السَّهمَ بِيَدِهِ، و يَتَلَقَّىٰ الدَّمَ بِكَفَّيْهِ و يُخَضِّبُ بِهِ لِحيَتَهُ و رأسَهُ الشَّريف ▪️و حضرت تیر ها با دست از بدن مطهرش در می آورد و کف دستش را پر از خون کرده و سر و صورتش را با آن خضاب می کرد و می فرمود : هٰكَذا ألقَىٰ رَبِّي، و ألقَىٰ جَدِّي، و أشكُو إلَيْهِ ما نُزِلَ بِي.و خَرَّ صَريعاً مَغشياً عَلَيْهِ ▪️اینگونه پروردگارم را ملاقات می کنم؛ اینگونه جدم را می بینم و آنچه را که به سرم آوردند برایش شکایت می برم و در همین حال بی هوش روی زمین افتاد. فَلَمَّا أفاقَ مِن غَشيَتِهِ وَثَبَ لِيَقومَ لِلْقِتالِ، فَلَمْ يَقدِرْ، فَبَكَىٰ بُكاءً شَديداً ▪️و وقتی که به هوش آمد، خواست که برای قتال از جا برخیزد اما نتوانست و به شدت گریه کرد و فریاد زد: وا جَدَّاهُ! وا مُحَمَّداهُ! وا أبَتاهُ! وا عَلِيّاهُ! وا أخاهُ! وا حَسَناهُ! وا غُربَتاهُ! وا عَطَشاهُ! وا غَوْثاهُ! وا قِلَّةَ ناصِراهُ! أ اُقتَلُ مَظلوماً و جَدِّيَ الْمُصطَفىٰ، و اُذبَحُ عَطشاناً و أبي عَلِيٌّ الْمُرتَضَىٰ، و اُترَكُ مَهتوكاً و اُمِّي فاطِمةُ الزَّهراءِ . ▪️من مظلوم کشته شوم در حالی که جدم رسول خداست؟! و تشنه ذبح شوم در حالی که پدرم علی مرتضاست! و حرمتم را بشکنند در حالی که مادرم فاطمه زهراست؟! 📚مقتل ابی مخنف ص٨٨ 📚اسرارالشهاده ص ۴٢۵ 🆔 @setadeabm_bbs