بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت اعضای محترم کانال
بسیار مشاهده می شود که افراد کشف حجاب کرده داخل شهر تردد می کنند و برخی روی موتور سیکلت بصورت کشف حجاب جولان می دهند.
اینگونه موارد را حتما مستند کرده (عکس گرفته) بصورتی که در مورد اول چهره کاملا مشخص و عکس با کیفیت باشد و مورد دوم (موتور سیکلت) در حد مشخص فودن پلاک موتور، کفایت می کند.
در هر دو مورد ذکر تاریخ، ساعت و مکان تخلف، الزامی می باشد.
موارد فوق را میتوانید برای ادمین کانال ستاد امر به معروف ارسال نمایید.
🔹روابط عمومی ستاد امر به معروف شهرستان بابلسر
@setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
ستاد امربه معروف شهرستان بابلسر
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 54👇 هر چی گشتم بی فایده بود. ولی مطمئنم از خونه
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 55👇
اومدم خونه مامانمم نبود تا از نگرانیم براش بگم.
غذا آماده روی گاز بودم. یه کاغذ هم روی در یخچال.
دست خط مامان بود.
" من و خالت رفتیم عشق و حال! خواستیم شما نباشی! شما غذات رو بخور منتظر نمون!"
بدتر از درد گم شدن چک، این محبت مادرانه و خالوانه بود!
البته با این اوضاع همون بهتر که نرفتم!
دل و دماغی نمونه که بخواد به عشق و حال تبدیل بشه!
از ناهار فراموشم شد.
مدام توی ذهنم مرور میکردم که یعنی کی کیف من رو زده؟
حتما هر کی بوده من رو دنبال میکرده.
لابد میدونسته که من چک دارم و دارم کجا میرم!
یعنی کی میدونسته؟
جز من و مامان و بابا و خاله کسی خبر نداشت آخه!
اصلا کی این اتفاق افتاده؟!
حتما توی بانک بوده!
یا مسیر ماشین تا بانک!
پس هیچ چهره مشکوکی به ذهنم نمیاد!
هیچکی هم که تنه بهم نزد که حواسم پرت بشه کیفم رو بزنه!
کیفمم که همش با خودم بود.
وااای پس چی؟ کی ؟ کجا؟ کی؟ "مدرسان شریف؟ خخخخ"
دم دمای غروب بود که تازه مغزم به کار افتاد...
سریع تلفن رو برداشتم و با بابا تماس گرفتم.
ته کار افتادن مغزم این بود که قضیه رو به بابا بگم
مونده بودم چه طور توضیح بدم!
شکسته بسته یه چیزایی گفتم.
از پشت تلفن نگرانی بابا رو حس کردم.
- باید بیشتر دقت میکردی دختر!
حالم خوب نبود.
کاش مامان الان اینجا بود..
از لرزش صدام حال و روزم پیدا بود...
بابا هم متوجه این اضطرابم شده بود که پشت تلفن سعی کرد آرومم کنه.
- نگران نباش. پیدا میشه.آماده شو میام بریم کلانتری.
از ظهر که اومدم لباسام رو در نیاورده بودم.
فقط یه گوشه نشسته بودم و فکر میکردم و به دیوار خیره نگاه میکردم.
یک ساعت نشد که بابا رسید.
دیگه بابا بالا نیومد و زنگ زد من اومدم.
در رو به هم زدم و رفتیم.
توی مسیر سیر تا پیاز رفت و آمد صبحم رو توضیح دادم
ساعت نزدیکای 20 بود که نزدیک پاسگاه پارک کردیم.
- ببخشید بابا
میدونستم حتما نگرانه ولی به روی خودش نمیاورد و نشون نمیداد که نگرانه..
- کاریه که شده! بهش فکر نکن. همینجا باش. من میرم داخل. نیاز بود صدات میکنم.
توی ماشین موندم و به درب کلانتری خیره شدم.
فکر و خیال نصف مخم رو خورده بود.
با انگشت ها و ناخن هام ور میرفتم.
توی فکر فرو رفته بودم...
بالاخره این چک بخواد بره پای حساب دزد معلوم میشه دیگه!
الان هم که داریم به پلیس میگیم.
پس نباید زیاد مشکل خاصی باشه!
یعنی واقعا نگران نباشم؟
پسفردا یکی بخواد چک رو نقد کنه چه طور میخوایم بگیم دزدیده بوده!
اگه بگه نه بابا دزدی کجا بود!
این طرف از من چکی جنس خریده یا بدهی داشته واسش چک داده!
یا اصلا عاشق چشم و ابروم بوده به من هدیه داده حالا اومده بزنه زیرش!
قاضی چه طور میتونه بفهمه کی راست میگه کی دروغ؟
اگه طرف بره چک رو بفروشه چی؟!
آخه شنیدم چک رو میشه فروخت.
هیچی دیگه.. اونوقت هیچ راهی برا پیدا کردن دزد نیست!
اصلا پلیس شاید فکر کنه خودمون چک رو فروختیم یا خرجش کردیم و حالا اومدیم زرنگ بازی در بیاریم!
چه جوری باید ثابت کنیم که اینطور نبوده؟!
حالا به پلیس نگیم راه بهتری هست؟
از دست روی دست گذاشتن که بهتره.
کلافه به ساعت نگاه کردم.
توی ذهنم همش دعوا بود.
دعوای علمی استدلالی عمیق!
نمیدونم این مغز من چرا اینطوره!
خدا شفاش بده!
✍️ مجتبی مختاری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔 @setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂
امروز #یکشنبه متعلق است به وجود نازنین امیرالمومنین علی علیه السلام و حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها
وبرابر است با ؛
🗓 22 مرداد 1402ه.ش
🗓 26 محرم 1444ه.ق
🗓 13 آگوست 2023 میلادی
🍂 ذڪر روز 🍂
#یا_ذالجلال_و_الاکرام
ای صاحب جلال و بزرگواری
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
و
#مقام_معظم_رهبری
و
هدیه به روح #امام_راحل
#و_شهدا صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
18.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅آزمایش یک خانم بدحجاب متاهل که فکر می کنید بد حجابی عادی است و مشکلی ایجاد نمی کند و لازم نیست حجاب اسلامی را در تهران رعایت کند.
👩🔬آزمایش جالب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔 @setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
رای ۷۳ درصدی مجلس انقلابی به لایحه حجاب/برای سرعت و دقت، لایحه حجاب بصورت اصل ۸۵ی بررسی می شود
🔹با رای ۷۳ درصدی مجلس، لایحه حجاب که از مدتها پیش به صورت جمع سپاری و شنیدن دیدگاه دهها نفر از نخبگان و اندیشمندان این حوزه تدوین و در دسترس عموم قرار گرفته بود، با هدف بررسی دقیق و جامع و سرعت در تصویب، ذیل اصل ۸۵ قانون اساسی در کمیسیون قضایی مجلس بررسی خواهد شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔 @setadeabm_bbs
#احک📚ــام نمــ📿ــاز
💢 خواندن چند سوره در یک رکعت نماز 🧐
┘◄ پرسش :
❓آیا میتوان در دو رکعت اول نماز به جای یک سوره، دو یا چند سوره بخوانیم؟
☑️ پاسخ :
✍ در مورد سؤال، در رکعت اول و دوم نمازهای واجب، بعد از حمد خواندن بیش از یک سوره، کراهت دارد؛ البته سوره فیل و قریش یک سوره محسوب میشوند و همچنین سوره ضُحی و اِنشراح و لذا خواندن یکی از اینها کافی نیست و میبایست سوره دوم هم خوانده شود.
📚 پینوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله خامنهای.
#احکام
#احکام_نماز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔@setadeabm_bbs
ستاد امربه معروف شهرستان بابلسر
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 55👇 اومدم خونه مامانمم نبود تا از نگرانیم براش بگ
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 56👇
یه ربعی گذشت.
از بابا خبری نشد.
خواستم به بابا زنگ بزنم که یادم افتاد آخرین دفعه ای که رفتم کلانتری گوشیم رو دم در ازم گرفتن!
پس بابا هم لابد گوشیش رو گرفتن دیگه!
نپرسید دفعه قبل چرا اومدم کلانتری!
واسه یه کاری اومدم دیگه..
کار بدی نکردم.
ولی نمیگم.
همین الانش هم که این قضیه چک رو دارم تعریف میکنم رو مخ خیلی هام!
پس خیالتون راحت. گفتن جریان اون یکی کلانتری منتفیه!
بیخیال نشدم و شماره بابا رو گرفتم.
از دست روی دست گذاشتن که بهتر بود!
میدونم خون بابا رنگی تر نبود ولی حالا شاید یادشون رفته گوشی رو تحویل بگیرن!
خواستم زنگ بزنم که زنگ توی زنگ شد!
داشتم شماره میگرفتم که گوشیم زنگ خورد.
یه شماره همراه ناشناس...
با پیش شماره 0912
چرا فکر میکنید چون شماره ناشناس هست حتما باید اون دزده باشه؟
لابد الان هم میخواد باج بگیره؟!
فیلم جنایی که تعریف نمیکنم!
گروگان کیری هم نیست!
دزد چک هم که نمیاد زنگ بزنه!
اون لحظه حوصله خودممم نداشتم چه برسه به ناشناس!
پس اصلا تلفن رو جواب ندادم و قطع کردم تا بتونم زودتر به بابا زنگ بزنم.
تماس گرفتم چند تا بوق خورد ولی جواب بی جواب!
چند دقیقه ای گذشت. دوباره همون شماره ناشناس.
بازم تماس رو رد دادم.
نگاهمو از صفحه گوشی برداشتم.
منتظر چشم کلانتری دوخته بودم.
چه قدر طول کشید. یه گزارشه دیگه!
دوباره صدای زنگ گوشی توی ماشین پیچید.
همون شماره قبلی بود.
شماره ناشناس 0912
چه قدر سمجه این!
ول کن نیست.
چند تا زنگ که خورد.
این بار با اکراه گوشی رو جواب دادم.
صدای یه بابا به گوشم خورد.
- بله بفرمائید.
- سلام. شبتون بخیر. اگر بدموقع تماس گرفتم عذر میخوام.
کارم ضروری بود.
عه! این که صدای خانمه!
چرا پس فکر کردم باباست!
ادامه داد :
شما هانیه خانم هستید؟
آب گلوم رو قورت دادم!
ولی اصلا نترسیدم!
شما هم میتونید آب گلوتون رو قورت بدید!
قورت دادم دیگه!
- بله خودم هستم. امرتون؟
صدای بوق ماشین ها باعث شد درست متوجه نشم چی میگه!
بوق این ماشین ها هم داستانی شده!
یه بار جونم رو نجات میده یه بار روی اعصابم راه میره!
همزمان با گوشی و بوق و سر و صدا دوباره صدای بابا به گوشم خورد.
ولی این بار کنار صدا بابا رو هم دیدم که داره بال بال میزنه که بابایی در ماشین رو باز کن! چرا قفل کردی؟
حواس برام نمیذارن که!
سریع در رو باز کردم.
بابا بالاخره نشست توی ماشین.
عذر خواهی کردم معطل شدن.
- خانم صدای من رو دارین؟
یادم رفته بود داشتم تلفن حرف میزدم!
- بله بله ببخشید خانم...
چی؟
نفهمیدم...
من؟
آره امروز صبح.
نه ببخشید ظهر!
چی گفتین؟!
آره. آره
همین الان. حتما.
کجا گفتین؟
✍️ مجتبی مختاری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔 @setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc