eitaa logo
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
354 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
38 فایل
💎 ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بابلسر 🌱 احیای واجب فراموش شده 💥 مطالبه گری و گره گشایی 💥 دریافت گزارشات و مستندات مردمی 💥 پیگیری تخلفات ادارات و اصناف تا حصول نتیجه قانونی 🆔 @amrbemaruf_bbs 01135332465 ‏‪‏ ☎ 📲 09927304406
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جزء ۱۰✨ 💞📖هر روز با یک صفحه قرآن ✨ 🏴 هدیه به روح شهدای کربلا و حضرت زین العابدین عدیه السلام اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وال‌محمدوعجل‌فرجهم 🌹🌹🌹🌹 ┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓ 📌به ما بپیوندید 👇👇 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc ┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
💠حضوردبیرستاددراداره‌کمیته‌امدادامام خمینی ✅دبیر ستاد شهرستان به دعوت کمیته امداد شهرستان جهت سخنرانی حاضر شدند و از نمایشگاه عفاف و حجاب دیدن کردند. 🗓پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۲۸ ┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓ 📌به ما بپیوندید 👇👇 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc ┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
💠سخنرانی‌ دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان دراداره‌کمیته‌امدادامام خمینی (ره) با موضوع امر به معروف و نهی از منکر، و هدف از قیام سیدالشهدا (ع) 🗓پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۲۸ ┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓ 📌به ما بپیوندید 👇👇 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc ┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
💠تقدیم هدایا به همه دختر خانمهای حاضر در مراسم ✅تعدادی روسری به تمامی دختر خانمها از سوی کمیته امداد شهرستان توسط دبیر ستاد، رئیس اداره، نماینده آستان قدس و ذاکر اهل بیت(ع) تقدیم شد. 📍 در پایان آقای محمود درزی ضمن دادن هدیه به دو خردسال محجبه پیشنها برگزاری مسابقه نقاشی، دکلمه و مقاله نویسی با موضوع محرم، امر به معروف و نهی از منکر و عفاف و حجاب بین تمامی دختر خانمها ، را مطرح نمودند و بیان داشتند جوایز نفیسی از سوی ستاد تقدیم خواهد شد. 🗓پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۲۸ ┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓ 📌به ما بپیوندید 👇👇 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc ┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
🔰احڪـ🔎ــام محــــ🏴ـــــــــرّم ❇️ اصلاح و آرایش سر و صورت بانوان درمحرّم و صفر ⁉️ آیا اصلاح و آرایش سر و صورت بانوان در ایام عزاداری محرم و صفر اشکال دارد؟🤨 ✅ طبق نظر مقام معظم رهبری(حفظه الله): به خودی خود اشکال ندارد، ولی نباید به گونه ای باشد که عرفا بی حرمتی به ایام عزای اهل بیت (علیهم السلام) محسوب شود و به طور کلی زن باید زینت خود را از نگاه نامحرم بپوشاند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_سی_هفتم 🎬: سفرهٔ نهار را گستردند و بوی آبگوشت محلی و ریحان تازه مشام ر
رمان«تجسم شیطان» 🎬: روح الله از بس کتک خورده بود و گریه کرده بود،بی حال گوشهٔ اتاق همانطور که چمپاتمه زده بود، پلک هایش سنگین میشد، اما قبل از اینکه خواب برود،خودش را جلو کشید و به پلاستیکی که مادرش آورده بود رساند و یکی از دفترهایی را که مادر برایش گرفته بود در آغوش گرفت، انگار هر چیزی که بوی مادر را داشت برای او آرامش بخش بود. روح الله دفتر را در آغوش گرفت و‌مانند نوزادی در شکم مادر، پاهای دردناکش را داخل شکمش جمع کرد و چشمانش را بست و‌چیزی از اطراف نفهمید. خوابی وحشتناک میدید، دیوی سیاه با دندان های زرد بزرگ و ناخن های بلند و کثیف او را دنبال کرده بود، روح الله سرعتش را بیشتر کرد و آن دیو بد هیبت دستش را دراز کرد، دستش به پیراهن روح الله رسید و او را گرفت می خواست سمت خود بکشد، روح الله نگاهی به عقب کرد صورت دیو سیاه، مانند صورت فتانه بود، روح الله جیغی کشید و از خواب بیدار شد. از جا بلند شد، دمدمه های غروب بود و هوا تاریک، روح الله انگار بُعد زمان و مکان از دستش بیرون رفته بود، فکر میکرد صبح زود است. نگاهی به دفتر داخل آغوشس کرد و لبخندی زد و ناگهان از جا برخواست و زیر لب گفت: وای تکالیفم را انجام ندادم و بعد دفتر را داخل گونی کتابهایش که کنار در اتاق افتاده بود چپاند، خبری از سعید و فتانه نبود، روح الله می خواست بدو خود را به آشپز خانه برساند، آخر همیشه قبل از رفتن به مدرسه میبایست ظرفها را بشورد و اتاق ها را جارو کند و بعد از انجام اینکارها، فتانه مجوز رفتن به مدرسه را به روح الله میداد.. روح الله وارد هال شد احساس کرد صدای سعید همراه با بوی سوختنی از بیرون می آید، تعجب کرده بود، آخر سابقه نداشت سعید صبح به این زودی از خواب بیدار شود. خود را به در هال رساند و با دیدن خورشید به خون نشسته، متوجه شد که غروب خورشید است و نه طلوع آن..تازه خاطرات ساعتی قبل در ذهنش جان گرفت، مادرش...هدیه هاش...کتک های فتانه و بعدش خوابی شبیه بی هوشی.. روح الله راه رفته را برگشت و دنبال پلاستیکی بود که هدیه های مادرش در آن بود.. اتاق نشیمن، هال، آشپزخانه و مهمان خانه را گشت اما چیزی پیدا نکرد. روح الله صدای فتانه را از روی حیاط میشنید که در حال بازی با سعید بود اما میترسید از او درباره هدیه های مادرش سوال کند. پس فکری کرد و تصمیم گرفت از سعید بپرسد، آهسته خودش را از در هال بیرون کشید و همانطور که به دنبال دمپایی بود که بپوشد، متوجه کفش های ته میخی نویی شد کنار در بود..پوزخندی زد و گفت:این کفش ها را حتما برای من خریده اند، نمی دانند که مادرم کفش هایی برایم اورده که با پول آن چند جفت از اینها میشود گرفت. روح الله دمپایی به پا کرد و با نوک پا کفش های نو ته میخی را کناری زد و جلو رفت ، ناگهان چشمش به سعید افتاد که حلبی پر از آتش جلویش بود،وای خدای من!! دفتر...دفتر قشنگی که مامان مطهره برایش آورده بود پاره پاره جلوی سعید بود و سعید با تشویق فتانه هر بار خم میشد و چند برگ از دفتر را برمیداشت و در آتش حلب می انداخت.. اشک در چشمان روح الله جمع شد، جرأت آن را نداشت که جلو برود و اعتراض کند، آخه به چه گناهی باید اینهمه سختی تحمل میکرد، چرا...چرا دفترها را میسوزندن؟! کفش های قشنگم کجان؟! ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جزء ۱۰✨ 💞📖هر روز با یک صفحه قرآن ✨ 🏴 هدیه به روح شهدای کربلا و حضرت زین العابدین عدیه السلام اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وال‌محمدوعجل‌فرجهم 🌹🌹🌹🌹 ┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓ 📌به ما بپیوندید 👇👇 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc ┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
✅ اهمیت امر به معروف و نهی از منکر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs
11.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅عده ای از مسئولین باعث بی دینی و بی ایمانی و بی اعتقادی بعضی ها شدند اونقدری که بعضی از این مسئولین به دین ضربه زدن، دشمن خارجی ضربه نزده👌 ┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓ 📌به ما بپیوندید 👇 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc ┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛