ستاد امربه معروف شهرستان بابلسر
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_چهل_چهارم 🎬: با پیشنهاد آقای علوی که خود معمم بود و تدبیر بابا محمود،
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_چهل_پنجم 🎬:
عاطفه همانطور که اشک میریخت گفت: مسعود مکانیک میخواد...
روح الله با عصبانیت وسط حرف عاطفه پرید و گفت: مسعود مکانیک؟! خواهر زادهٔ فتانه؟! این مردک که روی هر چی اراذل و اوباش را سفید کرده، من نمی خوام پشت سر کسی حرف بزنم اما تمام اهل اینجا میدونن که مسعود مکانیک اهل هر خلاف و بزن و ببندی هست، هر کار خلافی را انجام داده و میده و نعوذوبالله از خدا هم نمیترسه...حتما...حتما فتانه این لقمه را گرفته، بعدم مسعود مکانیک یا بهتر بگم مسعود خالی بند یه روده راست هم توی شکمش نیست که از تو خیلی بزرگتره ..
عاطفه اشک میریخت و روح الله دستی به شانه لرزان او گرفت و گفت: گریه نکن عزیزم، مگه از روی نعش من رد بشن که بتونن همچی کاری کنن..در همین حین ماشین بابا محمود جلوی خانه ترمز کرد، بابا محمود از ماشین پیاده شد، روح الله سلامی کرد و دستش را به طرف پدر دراز کرد.
محمود همانطور که دست روح الله را فشار میداد گفت: به به! می بینم که خواهر و برادر گرم گفتگوهستین و بعد اشاره ای به در عقب ماشین کرد و ادامه داد: روح الله بابا، کمک کن وسایل را ببر داخل خونه..
روح الله کاپشن وکتابهای دستش را به دست عاطفه داد و درعقب را باز کرد و خم شد و جعبه شیرینی و چند پاکت میوه و بسته های دیگه را برداشت و در حینی که وارد خانه میشد گفت: عجب سنگینن!!
محمود لبخندی زد و گفت: فتانه میخواد برای عاطفه سنگ تموم بزاره
در همین حین فتانه که متوجه باز شدن در حیاط شده بود بدوو خودش را به حیاط رساند.
روح الله که متوجه اومدن فتانه نشده بود گفت: چرا برا عاطفه؟! می خواد برای خواهر زادهٔ خودش سنگ تموم بزاره،چون میدونه توی این روستا که هیچ توی خود تهرونم هیچکس حاضر نیست دختر کورش را به دست این بشر بده، عاطفه که هنوز بچه است و گل سرسبد دخترای فامیل، خیلی هم دلش بخواد همچی کسی نصیبش بشه و بعد صداش را آهسته تر کرد و گفت: من نمی زارم عاطفه زن مسعود خالی بند بشه...
یک دفعه فتانه مثل گرگی زخمی، در حالیکه لنگه دمپایی دم در را برمی داشت به روح الله حمله کرد و گفت: چشمم روشن مادر.... حالا برا من آدم شدی؟! کی از تو نظر خواست که ادعا می کنی اجاااازه نمی دی این عاطفه فلان فلان شده را کی میاد بگیره ، مسعود چشه؟ خوشگل و خوش تیپ که نیست؟!هست.. هیکل ورزشکاری نداره که داره...کاری نیست که هست... پولدار نیست که هست و هزارتا دختر براش سرو دست میشکونن..
روح الله زهر خندی زد و گفت: هیچ بقالی نمیگه ماست من ترشه، خدا میدونه چه نقشه ای توی سرت کشیدی، تو دلسوز من و عاطفه نیستی اینو حتی پدرم هم میدونه، هیکل پخمه و پر از دنبه و چربی مسعود را میگه ورزشکاری...بعله کاری هست البته اهل هر کار خلافی که فکرش را بکنی و خیلی عجیب نیست که آدم خلافکار پولدار هم باشه...پول حرام به چه درد آدم می خوره؟!
فتانه که از عصبانیت خونش به جوش امده بود با دمپایی به سر و روی روح الله میزد، به طوریکه وسایل دستش هر کدام یه جا افتاد و همانطور که میزد میگفت: برا من غوره نشده مویز شده پسرهٔ ...و فحش های رکیکی نثار روح الله و مادرش میکرد و بعد با اشاره به محمود گفت: تو هم مثل یه چوب درخت اینجا وایستا و حرفهای کوتاه بلند پسرت را گوش کن، به جا محمود میبایست اسمت را بزارن سیب زمینی بی رگ...
تا این حرف از دهان فتانه بیرون آمد، محمود به طرف روح الله آمد و با مشت و لگد به جان او افتاد و گفت: برو گورت را گم کن، بزرگتر این خونه منم، منم میخوام عاطفه را به مسعود بدم حرفیه؟!
روح الله حرف آخر را شنید و باورش نمی شد که پدرش در حالیکه میدانست مسعود چه آدم خبیثی هست ،دخترش را به او بدهد...بی شک، سحری در کار بود و فتانه از انجام این وصلت هدف های زیادی داشت و عاطفه بیچاره تر از قبل میشد..
ادامه دارد..
📝به قلم :ط_حسینی
بر اساس واقعیت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔@setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
جزء ۱۰✨
💞📖هر روز با یک صفحه قرآن ✨
🏴 هدیه به روح شهدای کربلا و کاروان اهل بیت پیامبر(ص) ، قافله اسرا و عمه جان زینب سلام الله علیها
اللهمصلعلیمحمدوالمحمدوعجلفرجهم
🌹🌹🌹🌹
┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓
📌به ما بپیوندید 👇👇
🆔 @setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
🚫فحش دادن و ناسزا گفتن
❓سوال: فحش دادن و ناسزا گفتن چه حکمی دارد؟
✍️ جواب: فحش دادن حرام است و فحش دادن به مومن از گناهان کبیره است و هم چنین به کار بردن کلماتی که تصریح کردن به آن ها در مکالمه با مردم، زشت است، حرام می باشد.
📚 برگرفته از کتاب احکام جوانان آیت الله العظمی وحید خراسانی
🔰 #احکام_گناهان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔@setadeabm_bbs
✅نشست خبری دبیر ستاد امر به معروف
دیدار و نشست خبری آقای محمود درزی دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بابلسر با تعدادی از خبرنگاران و اصحاب رسانه، به مناسبت دهه احیا
💠در این نشست دبیر محترم ستاد ضمن رویکرد و اهداف ستاد امر به معروف، بخش هایی از فعالیت ۱۹ ماهه خود را ارائه داده و در پایان به سوالات خبرنگاران محترم و اصحاب رسانه پاسخ دادند.
#نشست_خبری
🗓دوشنبه ۱۴۰۳/۰۵/۰۸
┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓
📌به ما بپیوندید 👇
🆔 @setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
15.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰🖥 موشن گرافی/ زنان تأثیرگذار در واقعهی عاشورا
🔻قسمت اول: ماریه بنت سعد
تولیدگر: #محمود_باغی
تهیه و تولید: هنر و رسانهی دفتر تبلیغات اسلامی استان اصفهان
#محرم
#زنان_تأثیرگذار
#موشن_گرافی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔@setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
ستاد امربه معروف شهرستان بابلسر
✅نشست خبری دبیر ستاد امر به معروف دیدار و نشست خبری آقای محمود درزی دبیر ستاد امر به معروف و نهی از
دبیر ستاد امر بهمعروف و نهی ازمنکر شهرستان بابلسر:
وضعیت بدحجابی در جامعه نتیجه سهلانگاری برخی مسئولین و تلاش دشمنان در این مقوله است
دبیر ستاد امر بهمعروف و نهی ازمنکر شهرستان بابلسر در جمع خبرنگاران گفت: وضعیت بدحجابی در جامعه، نتیجه سهلانگاری و ترک فعل برخی مسئولین و تلاش دشمنان در این مقوله است.
محمود درزی با بیان اینکه؛ گفتمانسازی و مطالبهگری اجتماعی در حوزههای مختلف از ماموریتهای ستاد امر بهمعروف و نهی ازمنکر میباشد افزود: هرگاه مدیر در تراز انقلاب در کشور به خدمت رسید، نباید احساس قدرت کند و همواره باید به قیامت و پاسخگویی به امام زمان عج باور داشته باشد. وی گفت: متاسفانه در کشور با کمبود مدیر در تراز انقلاب مواجه هستیم.
درزی با اشاره به اینکه؛ امامجمعه رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان میباشد بیانکرد: فرماندار، فرمانده سپاه، فرمانده انتظامی، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، اداره تبلیغات اسلامی و... عضو شورای برنامهریزی این ستاد هستند تا جهت امورات فرهنگی و معضلات و مشکلات شهروندان به اجماع نظر برسند و تصمیم گیری کنند.
دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر گفت: سند جامع توسط ستاد کشور تدوین شد و وظایف دستگاهها و مردم طبق قانون مشخص شده است.
به گزارش کانالخبری و اطلاعرسانی "رویداد شهر"، درزی با بیان اینکه؛ ستاد امر به معروف و نهی از منکر هیچگونه اعتبار و بودجه کشوری ندارد تصریحکرد: حمایت و همراهی حجتالاسلاموالمسلمین قلیپور امامجمعه و مهندس صیادیان شهردار بابلسر با مجموعه ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان قابل توجه و تقدیر است.
وی، ضعف در بحث آموزشی، فرهنگسازی و عدم کار فرهنگی در حوزه عفاف و حجاب را مورد انتقاد قرار داد و گفت: دستگاهها در این زمینه گزارش عملکرد خود را ارائه دهند که در قانون وظایف آنان مشخص شده است.
براساس این خبر؛ تشکیل شورای امر به معروف دستگاهها، آموزش برای داوطلبین بصورت مجازی و حضوری که در حال انجام است، راهاندازی تشکلها، تشکیل شورای مرکزی اتحادیههای صنفی، بازرسی از واحدهای صنفی و دستگاههای اجرایی، برپایی نمایشگاه، برگزاری اقدامات فرهنگی متعدد، حضور در مساجد و بررسی کیفیت برنامههای ماه محرم به ویژه سخنرانان و مداحان، برگزاری ۴۰ مسجد و ۴۰ منبر طبق سهمیه استانی، تقدیر از آمران به معروف و تقدیر و معرفی کسبه خوش انصاف از جمله اقدامات ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بابلسر در ماههای اخیر بوده است.
درزی، با تاکید بر انجام واجب فریضتین الهی امر به معروف و نهی از منکر به آیاتی از قرآن کریم اشاره و اذعانکرد: اگر برای امر به معروف و نهی از منکر گروه و امت شوید، به نتیجه میرسید و موفق میشوید.
دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بابلسر در بخش دیگری از سخنان خود اظهارکرد: با همکاری و کمک مردم ناهنجاریهای اداری کاهش خواهد یافت و به دنبال این هستیم با راهاندازی تشکلهای مردمی، هرگونه ناهنجاری را از بین ببریم.
درزی در پایان خاطرنشانکرد: شهروندان میتوانند هرگونه گزارش خود اعم از: تخلف، فساد و کمکاری در ادارات و دستگاههای اجرایی را در سامانه (سو) اعلام و یا مستندات خود را به شماره ۰۹۹۲۷۳۰۴۴۰۶ در پیامرسان ایتا ارسال، تا از سوی ستاد امر به معروف و نهی از منکر پیگیری و رصد شود.
📝کانال خبری رویداد شهر
🗓دوشنبه ۱۴۰۳/۰۵/۰۸
┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓
📌به ما بپیوندید 👇
🆔 @setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
ستاد امربه معروف شهرستان بابلسر
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_چهل_پنجم 🎬: عاطفه همانطور که اشک میریخت گفت: مسعود مکانیک میخواد... روح
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_چهل_ششم🎬:
چهار سال از زمانی که عاطفه ازدواج کرده بود می گذشت، چهار سالی که هم به روح الله و هم عاطفه بسیار سخت گذشت.
حدس روح الله درست بود و فتانه با هدف های شومی عاطفه را برای مسعود،خواهر زاده اش عقد کرده بود و عاطفه شده بود، عامل التیام هر درد فتانه..
فتانه اگر کوچکترین حرکتی از محمود میدید به اطلاع مسعود و مادرش میرساند و عاطفه کتکش را می خورد و دل فتانه خنک میشد، محمود به خاطر عاطفه هم که شده بود، رفتارش با فتانه ملایم که بود و ملایم تر هم شده بود، روح الله هم اگر کوچکترین حرکتی می کرد که به مذاق فتانه خوش نمی آمد، چون روح الله بزرگ شده بود و برای خودش مردی شده بود و در خلال تحصیل، با شرکت در کلاس های ورزشی به مهارت های رزمی هم دست پیدا کرده بود و هیکلی ورزشکاری و پهلوانی داشت و فتانه از تیپ و قیافه او میترسید، بنابراین دق دلی را که نمی توانست سر روح الله خالی کند، سر عاطفه خالی می کرد.
روح الله که جوانی زجر کشیده اما بسیار مهربان و رقیق القلب بود و خوب میفهمید هر حرکت فتانه چه پیغامی دارد، سعی می کرد کاری نکند که بهانه به دست فتانه دهد و او باعث آزار عاطفه شود و از طرفی باید تمام خبرهای مادرش را بی کم و کاست برای فتانه بیاورد وگرنه کتکش را میخورد.
بارها و بارها پیش آمده بود که فتانه حتی چشم طمع به شهریهٔ ناچیزی که روح الله از حوزه میگرفت داشت و روح الله علی رغم تمام مشکلات مالی که داشت و هیچ پولی از طرف پدر به او نمی رسید، هر وقت فتانه از او پول طلب می کرد، روح الله هر چه پس انداز کرده بود به او می داد.
فتانه آنقدر ظالم بود که باغی را که روح الله خود بنا کرده بود و جان داده بود و از یک زمین خشک و مرده، باغی سر سبز و پر بار به عمل آورده بود، حتی یک ریال به او نمی داد.
روح الله مثل روال قبل آخر هر هفته راهی روستا میشد و هنوز هم شبانه روز در باغ کار میکرد، انگار آیه نازل شده بود که روح الله در باغ جان بکند اما از عواید آن باغ چیزی نصیبش نشود و همه نه به جیب بابا محمود بلکه در تُبرهٔ فتانه ذخیره شود و معلوم نبود این زن فریبکار با اینهمه پولی که از اطرافیان میگرفت چه می کند..
آخرهفته بود و روح الله مثل قبل به روستا آمده بود، بیل را به درخت تکیه داد و به طرف اتاقی که در باغ بنا کرده بودند رفت.
داخل اتاق شد، می خواست همزمان با کمی استراحت، یکی از کتاب هایش را هم مطالعه کند.
روی گلیم فرش لاکی رنگ که دست بافت مادربزرگش بود، نشست و به متکایی که کنار دیوار سفید اتاق گذاشته بود تکیه داد، کیفش را که کنار متکا بود جلو کشید و همزمان فلاکس چای کنار کیف هم برداشت، داخل استکان تخم مرغی روبه رویش، چای ریخت و زیپ کیف را باز کرد.
کتاب الٰهیات را بالا آورد و روی دست گرفت و در همین حین دفترچه کوچکی از بغلش روی زمین افتاد.
روح الله کتاب را روی پاهایش که دراز کرده بود، گذاشت و همانطور که لبخند میزد، دفترچه بانکی را که هدیه مادرش بود نگاه کرد.
دفترچه را باز کرد، مبلغ پول زیادی داخلش بود، پولی که مامان مطهره از ابتدای کودکی روح الله، هر ماه برای او کنار میگذاشت و چند روزی بود که به او داده بود تا با آن پول لوازم خانه مجردی از قبیل یخچال و تلویزیون و.. برای خود بخرد و روح الله قصد داشت به محض اینکه قم رسید، برای خرید وسیله و اجاره یک خانه نقلی اقدام کند..
روح الله دفترچه بانکی را بالا آورد و به بینی اش چسپاند و از آن بوسه ای گرفت، نه به خاطر اینکه پول زیادی داخل ان بود، بلکه به خاطر اینکه این دسترنج مادرش بود و نشان از عمری مهر مادری داشت ،روح الله بوی مادرش را از این دفترچه طلب میکرد، مادری که هیچ وقت متوجه عمق سختی هایی که فرزندانش کشیده و می کشیدند نشده بود.
روح الله غرق یاد مادر بود که ناگاه با صدای بلند و عصبانی فتانه به خود آمد..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔@setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc