eitaa logo
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
354 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
38 فایل
💎 ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بابلسر 🌱 احیای واجب فراموش شده 💥 مطالبه گری و گره گشایی 💥 دریافت گزارشات و مستندات مردمی 💥 پیگیری تخلفات ادارات و اصناف تا حصول نتیجه قانونی 🆔 @amrbemaruf_bbs 01135332465 ‏‪‏ ☎ 📲 09927304406
مشاهده در ایتا
دانلود
جزء 15✨ 💞📖هر روز با یک صفحه قرآن ✨ شادی ارواح طیبه شهدا مخصوصا شهید سید حسن نصرالله، شهیدحاج قاسم، شهید رئیسی، شهید هنیه 🌷 و همه شهدای مقاومت ، صلوات بر محمد و آل محمد 🌺 اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وال‌محمدوعجل‌فرجهم 🌹🌹🌹🌹 ┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓ 📌به ما بپیوندید 👇👇 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc ┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
2.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مقام معظم انقلاب امام خامنه ای: شما تو خونه تون نشستید از مرز چه خبر دارید؟ به یاد گل های تازه پرپر شده حادثه تفتان صلواتی می‌فرستیم 🆔@setadeabm_bbs
2.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 آیا گفتن اذکار نماز در حال حرکت اشکالی داره؟؟؟ ❇️ احکامی که باید بدانیم 📎 📎 📎 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs
8.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۸۳ درصد از اندام یک زن، برای مرد تحریک کنندگی دارد ۸۳ گویش یک مرد، برای زن تحریک کنندگی دارد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جزء 15✨ 💞📖هر روز با یک صفحه قرآن ✨ شادی ارواح طیبه شهدا مخصوصا شهید سید حسن نصرالله، شهیدحاج قاسم، شهید رئیسی، شهید هنیه 🌷 و همه شهدای مقاومت ، صلوات بر محمد و آل محمد 🌺 اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وال‌محمدوعجل‌فرجهم 🌹🌹🌹🌹 ┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓ 📌به ما بپیوندید 👇👇 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc ┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
🚨در حمله ی مشترک اسراییل و آمریکا اف ۱۸ و اف ۱۶ و اف ۲۲ و اف ۳۵ شرکت کردند ، ۳۵ فروند از سایر جنگنده ها و باقی اف ۳۵ بودند اف ۲۲ ها برای جنگ الکترونیک و زدن رادارهای ما در پیشانی نبرد بودند یک اف ۳۵ هدف قرار گرفت و الان در فرودگاه بلد افتاده و الحمدالله از خدمت خارج شده است اف ۱۶ ها بمب های سنگر شکن ۲ تنی همراه داشتند،بنا بود این حمله بسیار بزرگ باشد و احتمال شهید شدن تعداد زیادی از مردم کشور ما می رفت فرانسه و انگلستان و آمریکا جنگنده های خود را برای این حمله در اختیار اسراییل قرار دادند بنا بود در مرحله آخر اف ۳۵ ها وارد کشور ما شوند ، آنها در سر خود حمله ی بزرگی را در سر داشتند. ▫️ عملیات آنها در حقیقت کامل نشد ، چون آنها نمی دانستند پدافند ایران قدرت اینچنینی دارند ▫️آنها بارها اعلام کردند که حمله تا شب ادامه پیدا خواهد کرد ، ولی متوجه شدند ایران پدافند بسیار محکمی دارد ▫️ عزیزان،ارتش و سپاه گل کاشتند ، ابعاد این حمله و نحوه ی کار پدافند ما چند روز دیگر بیشتر باز خواهد شد.ولی آنقدر خوب عمل کردیم که جنگی که آنها سالها برای آن برنامه ریزی کرده بودند ، شکست سختی خورد 🌺🌺 برای سلامتی برادران ارتش و سپاه و بچه های پدافند کشورمان و برای هدایت ها و فرماندهی فرمانده کل قوا ، هر کدام ده صلوات ذکر نمایید 🌺🌺 والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته وعده_صادق 🇮🇷@setadeabm_bbs
5.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠حکم آرایش افراد توسط آرایشگر 💬از نظر شرعی حکم ارائه خدمات آرایشی به افرادی که اهل رعایت شئونات اسلامی نیستند برای آرایشگر چیست؟ 🔹آیا آرایشگر در گناه چنین افرادی شریک است؟ 💠 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs
4.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برابر انحراف فریاد بزنید! 🔺️ لااقل برابر انحراف فریاد بزنیم.خطاکاران از سکوت ما سوء استفاده میکنند و آنها هستند که به آبروی نظام آسیب می‌زنند... ـــ ـ ـ ـــ ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
رمان واقعی«تجسم شیطان۲» #قسمت_بیستم_دوم 🎬: شراره تماس را وصل کرد و از آن طرف خط صدای بی حال استادش
رمان واقعی«تجسم شیطان۲» 🎬: زیور برای چندمین بار شماره شراره را گرفت و باز هم مشترک مورد نظر در دسترس نبود. زیور که دستانش از استرس می لرزید زیر لب گفت: کجا رفتی دختر، آخه تو چقدر کله نترسی داری نمی دونی با دل من چکار میکنی؟! و بعد اسم مادر را لمس کرد و با شمسی تماس گرفت. تماس وصل شد، صدای شمسی توی گوشی پیچید: الو ... زیور با بغضی در صدایش گفت: سلام مادر، حالت چطوره؟! شمسی آهی کشید و گفت: هی میگذره، تو چطوری؟! بچه هات خوبن؟! زیور بغضش را فرو داد و‌گفت: شراره یه چند روزه رفته و نیست، اصلا نگفت کجا میره فقط گفت پیش یکی از استاداش میره، من میترسم این دختر دست به کار خطرناکی بزنه که به قیمت جونش تمام بشه، اونطور که از حرفاش فهمیدم می خواست ابلیس را به استخدام خودش در بیاره، من خیلی میترسم، الانم می خواستم ببینم شما میتونین در بیارین کجاست و.. شمسی اوفی کرد و وسط حرف زیور دوید و‌گفت: انگار وشوشه هام از کار افتادن، نمی تونم چیزی ازشون بپرسم، اما شراره باهام تماس گرفت که با موکلاش به روح الله و زنش حمله کنم ومنم هر وقت سرم خلوت باشه انجام میدم، نگرانش نباش مادر، این دختر اینقدر مار خورده که افعی شده، حقا که دختر همون پدری هست که کلاه همه را برمیداشت و آب از آب تکون نمی خورد.. زیور دندان هاش بهم سایید و‌گفت: اسم اون گور به گور شده را جلو من نیار، تا وقتی خودش بود از خودش می کشیدم و الانم که نیست از دخترش.. زیور توی آشپزخانه مشغول صحبت کردن با شمسی بود که صدای باز شدن در هال بلند شد. گوشی را به گوشش چسپاند و از پشت اوپن سرکی کشید و تا چشمش به شراره افتاد گفت: مامان ببخشید،شراره اومد، من برم ببینم کجا بوده و با زدن این حرف خداحافظی کرد و تلفن را قطع کرد. زیور با شتاب خودش را به شراره که به طرف اتاقش می رفت و هیچ توجهی به مادرش نداشت و حتی سلامی کوتاهی هم نکرد، رفت و پشت سرش ایستاد و گفت: کو‌ سلامت؟! چند روزه کجا غیبت زده؟! یه خبر کوچولو هم نمی تونستی به من بدی؟! حالا هم اومدی،انگار نه انگار که مادری وجود داره . شراره دستش روی دستگیره در بود و گفت: مامان تو رو خدا دست از سرم بردار، خسته ام.. زیور شانه های شراره را در دست گرفت و به سمت خودش چرخاند و گفت: چی چی دست از سرت بردارم، چند شبانه روزه که.... و تا چشمش به صورت شراره افتاد، جیغ بلندی کشید و دوتا دستش را روی سرش کوبید و گفت: خدا مرگم بده، چرا این شکلی شدی؟! شراره همانطور که زیور را به کنار میزد به سمت اتاق برگشت و گفت: دوست ندارم کسی مزاحمم بشه، حق نداری به کسی چیزی بگی، با یه دکتر زیبایی صحبت کردم، با چندتا عمل زیبایی درست میشه و با زدن این حرف داخل اتاق شد و در را پشت سرش بست. زیور در حالیکه گریه می کرد به سمت آشپزخانه رفت، ناخوداگاه گوشی را از روی اوپن برداشت و شماره مادرش را گرفت، تا تماس وصل شد صدای گریه اش بلند شد و گفت: مامان به دادم برس، شراره برگشته، صورتش انگار سوخته، نه مثل سوختگی های معمول که پر آبله باشه، مثل یه سوختگی که خیلی از زمان سوختگیش گذشته باشه، گوشت روی گوشت،از پیشانی تا چانه اش را گرفته، دختر به اون خوشگلی الان مثل یه هیولا شده که نا گاه با صدای جیغ شراره به خود آمد.. شراره مثل یک گراز وحشی به سمت زیور یورش برد و گوشی را از دستش گرفت و همانطور که قطعش می کرد گفت: مگه این هیولا نگفت که حق نداری به کسی بگی؟! مگه نگفتم صحبت کردم با یه عمل زیبایی درست میشه...چرا تو آبروی منو می بری؟! زیور که خیلی ترسیده بود با لکنت گفت: ما...ما..مامان بزرگت بود.. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت