eitaa logo
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
354 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
38 فایل
💎 ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بابلسر 🌱 احیای واجب فراموش شده 💥 مطالبه گری و گره گشایی 💥 دریافت گزارشات و مستندات مردمی 💥 پیگیری تخلفات ادارات و اصناف تا حصول نتیجه قانونی 🆔 @amrbemaruf_bbs 01135332465 ‏‪‏ ☎ 📲 09927304406
مشاهده در ایتا
دانلود
جزء 17✨ 💞📖هر روز با یک صفحه قرآن ✨ هدیه به ساحت مقدس حضرت زینب سلام الله علیها، حضرت رقیه سلام الله علیها ارواح طیبه شهدا از صدر اسلام تا به امروز، شهدای مدافع حرم، شهدای جبهه مقاومت علی الخصوص شهید سید حسن نصرالله، شهیدحاج قاسم سلیمانی و شهید مظلوم سید ابراهیم رئیسی 🌷صلوات بر محمد و آل محمد 🌺 اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وال‌محمدوعجل‌فرجهم 🌹🌹🌹🌹 ┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓ 📌به ما بپیوندید 👇👇 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc ┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت‌الله خاتمی، امام جمعۀ موقت تهران: برخی می‌گویند زیرساخت‌های حجاب فراهم نیست، خب حکومت را به دستتان دادند که زیرساخت‌ها را فراهم کنید. 🆔@setadeabm_bbs
5.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ کلیپ👆 سخنان امام خمینی رحمة الله علیه 🔸 اگر انسان دید، معصیت خدا میشود، باید جلوش رو بگیرد، نگذارد معصیت خدا بشود. ✴️ شما نباید بگید که من که خطیب نیستم، من که اهل منبر نیستم، من که اهل محراب نیستم! ✅شما اهل این هستید که در خانواده تون با اون پسرتون به اون دخترتون، با اون کسی که رفیق شماست میتونید که حرف بزنید، همین مقدار شما مکلفید. 🇮🇷🇵🇸🇮🇷🇵🇸 ✨ اَللَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ ✨ 🤲 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
✍روش منظم کردن کودک 🔹ممکن است شما بگویید: من چطور بچه را منظم کنم؟ اگر شما خودتان را منظم بکنید، بچه خود به خود منظم می‌شود. اگر شما جلوی بچه بی‌موقع بیسکویت بخورید، بچه هم هوس می‌کند. اگر شما یک روز که داشتید، زیادتر خوردید و یک روز که نداشتید، کمتر خوردید، او هم یاد می‌گیرد و پول توجیبی را که به او می‌دهید، یک دفعه خرج می‌کند. نظم، نظم می‌آورد و بی‌نظمی، بی‌نظمی می‌آورد. 🔹انسان باید مدتی روی خودش کار کند و روی کاغذ بنویسد که من چه ساعتی از خواب برمی‌خیزم و چه ساعتی فلان کار را شروع می‌کنم و چه ساعتی تمامش می‌کنم. البته طوری هم نباشد که کارهایی را بنویسد که از عهده‌اش بر نمی‌آید؛ نه، ماه اول کمی به خودش نظم بدهد و تا آخر ماه بر آن مداومت کند. ماه دوم کمی به آن اضافه کند و همین‌طور به آرامی ادامه دهد. 📚راه رشد، جلد چهار، صفحه ۱۵۲ ▪️آیت الله حائری شیرازی رحمة الله علیه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs
💢 دعوت ستاد امر به معروف برای مشارکت در پویش ملی بهینه‌سازی مصرف انرژی 📝 در پی دعوت رئیس‌جمهور محترم، جناب آقای دکتر پزشکیان، از مردم برای صرفه‌جویی در مصرف گاز و برق، این ستاد، اسراف را یکی از مصادیق بارز منکر در جامعه امروز دانست و اعلام کرد که در قالب «پویش بهینه‌سازی مصرف برق و گاز» از همه آحاد ملت دعوت به مشارکت می‌کند. 🔸 این دعوت به عنوان بخشی از مسئولیت اجتماعی همه ما، یادآور اهمیت مشارکت عمومی در رفع چالش‌های ملی است و امیدواریم با همکاری همه، زمستانی آرام و پایدار برای تمام مردم کشورمان رقم بخورد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
۲۳ آذر ماه ، سالروز تولد آیت الله شهید رئیسی🧡 تولدتون مبارک سید دلها🌹 شادی روحشون فاتحه ای قرائت کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
شاهزاده ای در خدمت قسمت چهل و هفتم 🎬: پیامبر صلی الله علیه واله ، به هر طریقی اشاراتی را که از جانب
شاهزاده ای در خدمت قسمت چهل و هشتم🎬: روزها مثل برق و‌ باد می گذشت ،اما ساعت به ساعت و‌ دقیقه به دقیقه و ثانیه به ثانیه اش برای فضه ، این دخترک خوش اقبال ، تجربه بود و درس زندگی ، او افتخار شاگردی در مکتب سروران عالم هستی را کسب کرده بود و چون انسانی بصیر و فهمیده بود ،سعی می کرد، تمام اتفاقات را در حافظه اش ثبت کند و تمام وقایع و اشارات خداوند را نسبت به برتری مولایش به تمام عالم ، در ضمیرش ثبت نماید ، چرا که باید چنین می بود تا در آینده ای نه چندان دور ، این دخترک تبدیل به شیر زنی شود که روشنگری می کند و آنچه را که با چشم خود دیده و با گوش خود شنیده و به جان کشیده به دیگران بگوید و فریاد برآورد که براستی علی علیه السلام کیست... درست است که سعادت بودن در این مکتب را مدت زمان کوتاهی بود که بدست آورده بود و از واقعه های قبل از آمدنش چیزی نمی دانست ، اما اینک با همین دانسته ها کاملا متوجه بود که خداوند چه زیبا راه را به بندگانش نشان می دهد و جامعه چه زیبا خواهد شد اگر این اشارات الهی را بندگان بگیرند و به خاطر بسپرند و عمل کنند... فضه همانطور که آب از چاه می کشید ، در فکرش تمام مسائل پیرامونش را مرور می کرد ، ناگهان متوجه شد درب خانه را میزنند. فضه خواست دلو آب را بالا بکشد و سپس برای باز کردن درب خانه برود ،اما انگار زنندهٔ درب خانه ،بسیار عجله داشت و بی صبرانه منتظر گشوده شدن درب بود و بار دیگر ضربه های محکم و پی در پی به درب آمد ، نا خواسته ریسمان دلو آب از دست فضه افتاد و دلو به داخل چاه سرنگون شد. فضه دستهای خیس از آبش را با دامن لباسش خشک کرد و با شتاب خود را به درب رساند و همانطور که زیر لب می گفت : کیستی؟ چرا اینچنین بر درب می کوبی ؟ درب را باز کرد. درب باز شد و فضه متوجه شد ، زنی پشت درب است ، او می خواست لب به سخن گشاید و علت اینهمه شتاب و هیاهو را بداند که آن زن نقاب صورتش را بالا داد و فضه سخن نگفته ، حرف در دهانش خشک شد ، سریع سرش را پایین انداخت و‌گفت : سلام بانوی من... ام سلمه ،همسر پیامبر صلی الله علیه وآله ، دستی به گونهٔ این دخترک زیبا رو کشید و‌گفت : سلام عزیزم ، اهل خانه منزل هستند؟ فضه که این زن مهربان را بسیار دوست می داشت ، همانطور که خجولانه سرش را تکان می داد ،گفت : ب...ب...بله ام سلمه ، لبخندش پر رنگ تر شد و گفت : الساعه خودت را به ایشان برسان و بگو‌ رسول خدا پیغام داده که فی الفور علی و فاطمه و حسن و حسین ،خود را به خانه ایشان که الان در منزل من به سر می برند برسانند ، انگار امری بسیار مهم پیش آمده.... هنوز حرف در دهان همسر رسول خدا بود که فضه با قدم های بلند خود را به داخل خانه کشاند ، او با خود فکر می کرد براستی چه اتفاقی افتاده ؟ و یا چه حادثه ای قرار است رخ دهد؟ ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
شاهزاده ای در خدمت قسمت چهل و هشتم🎬: روزها مثل برق و‌ باد می گذشت ،اما ساعت به ساعت و‌ دقیقه به دقی
شاهزاده ای در خدمت قسمت چهل و نهم🎬: فضه تا سخن ام سلمه را خدمت مولایش عرض کرد ، بانوی خانه سریع از جا بلند شد و به طرف چادرش رفت ، علی علیه السلام هم عبا بر دوش نهاد و فضه هم چون می خواست از قافله عقب نماند و می دانست که حادثه ای بزرگ در شرف وقوع است ، چادر به سر کرد و دست بچه ها را گرفت و به سمت خانه ام سلمه راهی شدند. از خانه علی علیه السلام تا خانه پیامبر صلی الله علیه واله راهی نبود ، درب خانه ای که در آن همسر پیامبر ،ام سلمه ساکن بود باز مانده و زنی که بی شک همسر پیامبر بود ، بی صبرانه جلوی درب ، نگاه به بیرون داشت و با آمدن این جمع ملکوتی ،لبخندی کل صورتش را پوشانید و شادمان برای استقبال آنها قدم به بیرون درب نهاد و همانطور که شتابان جلو می آمد خود را به آنان رسانید ،بوسه ای از گونه بچه ها چید و سپس با لبخند جواب سلام این زوج خوشبخت را داد و دست زهرا را در دست گرفت و به سمت خانه می کشید انگار می خواست با تمام حرکات نشان دهد که امری بزرگ در پیش است. در حین ورود به خانه ، ام سلمه با هیجانی در صدایش تعریف می کرد که امین وحی بر پیامبر نازل شده ، گویا خداوند برنامه ای ویژه برایتان چیده و براستی که چنین بود ، چون خدا عاشق علی و اولاد اوست ، خداوند با عشق و از نور خود این خانواده را آفرید و عاشقانه آنان را دوست می داشت و این ملکوتیان فرشی نیز همان خلیفه الله روی زمین بودند ، انسانهایی که تمام وجودشان وقف خداوند و اجرای فرامین الهی بود. وارد اتاق شدند ، بوی بهشت در همه جا پیچیده بود ، پیامبرصلی الله علیه واله نشسته بود و کسای یمانی را بر سر کشیده بود ، با وارد شدن این خانواده آسمانی ، یکی یکی آنان سلام دادند و در زیر کسای پیامبر و در آغوش این بزرگترین ستودهٔ هستی جا شدند ، در این هنگام ام سلمه که عظمت این صحنه را می دید و از شوق ،اشک از دیدگانش جاری شده بود از پیامبر خواست تا او را نیز در زیر کسا جای دهد و رو به پیامبر فرمودند: اجازه می فرمایید من هم در نزد شما زیر کسا جای گیرم؟ پیامبر با محبتی در کلامش فرمود: تو در جای خودت باقی بمان، هر چند که زن خوبی هستی، یعنی اینجا نه تنها جای تو نیست ، بلکه هیچ‌کس دیگر لیاقت چنین جایگاهی را ندارد و سپس دستانش را به آسمان بلند کرد و گفت : بارالها! اینان اهل بیت منند پس هر گونه پلیدی را از ایشان دور کن و پاک و معصومشان گردان... در این هنگام بود که انگار عشق خداوند بار دیگر به جوشش افتاد ،باز هم شاعر شد و در مدح بهترین بندگانش غزل های عاشقانه سرود... جبرییل بر پیامبر نازل شد و پیام پروردگار را اینچنین ابلاغ نمود :«همانا خداوند خواسته است که پلیدی را از شما اهل بیت بدور باشد و شما را پاک گرداند «احزاب ۳۳»» و فضه شاهد بود که پس از این ماجرا به مدت شش ماه ،هر گاه که پیامبر برای نماز صبح به مسجد می رفت ،کنار در خانهٔ علی و فاطمه می ایستاد ،به آنان سلام می کرد و با صدای بلند می فرمود «اصلوة یا اهل البیت» و سپس آیه تطهیر را تلاوت می فرمود. و هر انسانی می دانست که هیچ کار پیامبر بی حکمت نیست و هر کار و حرف و حرکتش هزاران معنا دربردارد ووقتی چندین ماه بر کاری مداومت کند ،یعنی الا یا اهل العالم بدانید که فقط این فرشتگان زمینی این خانواده آسمانی اهل بیت من هستند تا قیامت که خداوند در وصفشان غزل ها گفته و آیات نازل کرده... ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا