eitaa logo
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
354 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
38 فایل
💎 ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بابلسر 🌱 احیای واجب فراموش شده 💥 مطالبه گری و گره گشایی 💥 دریافت گزارشات و مستندات مردمی 💥 پیگیری تخلفات ادارات و اصناف تا حصول نتیجه قانونی 🆔 @amrbemaruf_bbs 01135332465 ‏‪‏ ☎ 📲 09927304406
مشاهده در ایتا
دانلود
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
شاهزاده ای در خدمت قسمت پنجاه و چهارم🎬: قاصدان اسقف ، یکی پس از دیگری به محضر پیامبر صلی الله علیه
شاهزاده ای در خدمت قسمت ‌پنجاه و پنجم🎬: همه منتظر رسیدن روز موعود بودند و فکر می کردند آیا چه خواهد شد؟ اصلا منظور خداوند از این نبرد عجیب چیست؟ اما فضه با اینکه سن کمی داشت و در اسلام هم تازه مسلمان محسوب میشد ، با جان و دل فهمید که چه خواهد شد ، او‌مطمئن بود بار دیگر ،عشق خداوند را به علی اعلی شاهد خواهد بود . او خوب می دانست که هر حکم خداوند هزاران راز و رمز پوشیده و آشکار دارد و در اینجا یکی از آشکارترین اهداف خداوند ، چیزی نیست مگر نشان دادن مقام مولا علی به جهانیان و اینبار پروردگار اراده کرده بود که این منزلت را نه تنها به چشم مسلمانان، بلکه بین مسیحیان نیز جار بزند و برملا کند. روز ۲۴ذی الحجه بود، همه در مکان تعیین شده گرد هم آمده بودند و منتظر رسیدن پیامبر بودند... و محمد بن عبدالله صلی الله علیه واله آمد و چه با شکوه آمد... جلال و جبروتش آنچنان بود که چشمان ملائک آسمان را به خود خیره نموده بود، مسیحیان که جای خود داشتند. شکوه آمدن پیامبر ،نه آن شکوه پوچ و ظاهری بود که مسیحیان فکر می کردند. آنها دیدند که پیامبر، حسین را در آغوش دارد ، دست حسن را در دست گرفته است یعنی بدانید که اینان فرزندان محمد، برگزیدهٔ خداوند است. دخترش فاطمه زهرا در یک طرف او قدم برمی داشت و به کل ملت این اشاره آشکار بود که مقصود از زنانمان در آیه مباهله، کسی جز حضرت صدیقه طاهره نمی باشد و در سمت دیگر پیامبر صلی الله علیه واله ، علی اعلی قدم بر می داشت و این علی را اگر با همان آیه مباهله می خواستیم تفسیر کنیم میشد«جانهایمان»...آری پیامبر با عظمتی آسمانی و بی نظیر قدم به میدان مباهله نهاده بود... و چه زیبا خداوند اهل بیت پیامبر را به رخ عالمیان کشید و چه زیباتر به همگان گفت که علی علیه السلام نیست مگر جان محمد و محمد همان علی ست... واین اشاره ظریف را عاشقانی که دل در گرو مهر محمد و آل او داده بودند به تمامی گرفتند و سر مست از این صحنه ملکوتی بودند. مسیحیان با دیدن این صحنه تکان دهنده یقین کردند که اگر این پنج وجود مقدس که خداوند آنها را برگزیده ، دست به دعا بردارند و آنها را نفرین کنند ، بی شک عذابی سخت بر آنان نازل می شود و کل جامعه مسیحیت کن فیکون می شود. پیامبر در آن روز بر فراز تپه ای قرار گرفت و حسن و حسین را به دوش گرفت و فاطمه و علی را در دوطرفش در آغوش کشید و به همگان اعلام کرد که اینان اهل بیت منند و فرمود آی دنیا از الان تا قیام قیامت بدانید که : علی.....جان من است..علی جان محمد مصطفی است و گواهش آیه ۶۱سوره آل عمران.... و کاش که دنیا طلبان ان زمان دل در گرو این پیر غدار نمی دادند و پس از پیامبر دست به دامان ولیّ بلا فصل او‌میزدند ، محمد رفته بود ،اما جانش را در بین امت به ودیعه گذارده بود ،تا امتش منحرف نشود...اما شیاطین دست به کار شدند تا امت محمد صلی الله علیه واله ،از مسیر اصلی اسلام منحرف گردد.... ادامه دارد... 🖍 به قلم :ط_حسینی
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
شاهزاده ای در خدمت قسمت ‌پنجاه و پنجم🎬: همه منتظر رسیدن روز موعود بودند و فکر می کردند آیا چه خواهد
شاهزاده ای در خدمت قسمت پنجاه و ششم🎬: فضه مانند نهالی نورس در سایه سار دین اسلام و زیر تشعشع انوار پیامبر گرامی رشد می کرد و می بالید و هر روز در عمرش با واقعه ای بزرگ مواجه بود که اشاره تمام این وقایع رو به سوی مرد خانه ای بود که فضه در آنجا زندگی می کرد. حال فضه با تمام عمق وجود حس می کرد به راستی در خدمت شاهزاده های عالم قرار گرفته و چه سعادتی از این بهتر و چه زندگیی از این بابرکت تر ، او سعی دارد تمام وقایع را به خاطر بسپارد و می داند این خدمت ، این زندگی ، این سعادتی را که نصیبش شده باید به طریقی جبران نماید. پس خوب هوش و گوش می کند تا آنچه را که با چشم خود می بیند و با گوش خود میشنود به آیندگانی که نمی بینند ، برساند... سال نهم هجرت بود و یکسال از فتح مکه به دست مسلمانان می گذرد، خبرهایی می رسد که باقیمانده مشرکان به مکه آمد و شد دارند و به رسم جاهلیت به زیارت کعبه می پردازند. یکی از عادات زشت و ناپسند آنها آن است که در مراسم زیارت خانه خدا، گاهی کاملا برهنه و عریان به گرد خانهٔ خدا طواف می کنند. خداوند از اینکه کعبه، نخستین پایگاه توحید، هنوز از آلودگی وجود ناپاک مشرکان و کافران پاک نشده است ،ناخرسند و ناخشنود است. از این رو در سال نهم هجرت ، پیامی دیگر از جانب خداوند بر مردم رسید ، پیامی که اعلام برائت بود از مشرکین خداوند نخستین آیات سوره توبه در اعلان رسمی برائت از مشرکان و ممنوعیت ورود آنها به حریم مسجدالحرام را بر پیامبرش نازل فرمود و پیامبر از سوی خداوند دستوری می گیرد تا از ورود مشرکان به حریم پاک کعبه جلوگیری نماید و پس از پایان مهلتی چهارماهه، به خاطر پیمان شکنی ایشان، ریشهٔ شرک و کفر را بخشکاند. پیامبر آیات نازل شده را برای مردم بیان می کند ، او به دنبال قاصدی ست تا فی الفور به سمت مشرکان بفرستد و دستور خداوند را به آنان ابلاغ نماید. خیلی از یاران پیامبر اعلام آمادگی می کنند تا سعادت ابلاغ این آیات را از آن خود نمایند و پیامبر باید یکی از هزاران یار را انتخاب نماید ... ادامه دارد 🖍به قلم :ط_حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جزء 17✨ 💞📖هر روز با یک صفحه قرآن ✨ تقدیم به حضرت زینب سلام الله علیها و حضرت رقیه سلام الله علیها، ارواح طیبه شهدا از صدر اسلام تا به امروز، شهدای مدافع حرم، شهدای جبهه مقاومت علی الخصوص شهید سید حسن نصرالله، شهیدحاج قاسم سلیمانی و شهید مظلوم سید ابراهیم رئیسی 🌷صلوات بر محمد و آل محمد 🌺 اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وال‌محمدوعجل‌فرجهم 🌹🌹🌹🌹 ┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓ 📌به ما بپیوندید 👇👇 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc ┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در ۳ دقیقه نکات مهم دیدار زنان و دختران با رهبر انقلاب را ببینید 🆔@setadeabm_bbs
💢 حکم همراه شدن با بی‌حجاب ⁉️ سؤال: آیا همراه شدن با خواهر بی‌حجاب در خرید و فروش‌ها و ... اشکال دارد؟ ✍️ پاسخ: 🔹 اگر همراه کردن ایشان، تایید بی‌حجابی او باشد یا نهی از منکر متوقف بر این باشد که با او همراه نباشید، از اینکار خودداری نمایید. 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای. 📎 📎 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs
14.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ اگر سید مرتضی آوینی بود شاید داستان یحیی سنوار را این‌گونه روایت می‌کرد ... 🔹 ، سال‌ها پیش در مستند «»، داستان امروز مقاومت را روایت کرده است! و این است، ... 🆔@setadeabm_bbs
شعر قشنگی بود اینجور گفتن که 👇 جواب دندان شکن رهبر انقلاب به شعر سیمین بهبهانی - حتما بخونید خیلی زیباست. ⚠ اول شعر سیمین رو بخونید بعد شعر حضرت آقا رو 😐↴سیمین بهبهانی من اگر کافر و بی دین و خرابم ؛ به تو چه ؟؟؟ من اگر مست می و شرب و شرابم ؛ به توچه ؟؟؟ تو اگر مستعد نوحه و آهی٬ چه به من ؟؟؟ من اگر عاشق سنتور و ربابم ؛ به تو چه ؟؟؟ تو اگر غرق نمازی٬چه کسی گفت چرا ؟؟؟ من اگر وقت اذان غرقه به خوابم ؛ به تو چه ؟؟؟ تو اگر لایق الطاف خدایی٬ خوش باش. من اگر مستحق خشم و عتابم ؛به تو چه ؟؟؟ گرچه دنیا سراب است به گفتار شما. من به جِد طالب این کهنه سرابم ؛ به تو چه ؟؟؟ تو اگر بوی عرق میدهی از فرط خلوص ! و من از رایحه ی مثل گلابم ؛ به تو چه ؟؟؟ من اگر ریش٬ سه تیغ کرده ام از بهر ادب. و اگر مونس این ژیلت و آبم ؛ به تو چه ؟؟؟ تو اگر جرعه خور باده کوثر هستی ! من اگر دُردکش باده ی نابم ؛ به تو چه ؟؟؟ تو اگر طالب حوری بهشتی٬ خب باش ! من اگر طالب معشوق شبابم ؛ به تو چه ؟؟؟ تو گر از ترس قیامت نکنی عیش عیان. من اگر فارغ از روز حسابم ؛ به تو چه ؟ ↴ *جوابیه مقام معظم رهبری*👌🏻👇🏻 کفر و بی دینی ات ای یار ، به ما مربوط است ، بشنو این پند گهربار ، به ما مربوط است. تو که با لهو و لعب در پی مستی هستی ، میکنی جمع گرفتار ، به ما مربوط است. بی خیالت بشوم بارش طوفان بلا ، میرسد از درو دیوار ، به ما مربوط است. آنچه آمد به سر طایفه نوح نبی ، میشود واقعه تکرار ، به ما مربوط است. من اگر لایق الطاف خدایم ، به تو چه؟ تو کنی جامعه بیمار ، به ما مربوط است. تو اگر می بخوری در پس خانه ، چه به من؟ گر بیایی بر انظار ، به ما مربوط است. تو به این کوه گنه عامل شیطان گشتی ، شده ای نوکر دربار به ما مربوط است. گر نبندیم بر پوزه او قلاده ، میدرد همچو سگ هار ، به ما مربوط است. گر تو سوراخ کنی کشتی این جامعه را ، میشود غرق به ناچار به ما مربوط است. مست کن لیک نبینم که تو مستی کردی ، عربده کوچه و بازار ؟ به ما مربوط است. تو که با چنگ و ربابت همه مردم را ، میکنی مستعد نار ، به ما مربوط است. به جهنم که خودت را بکشی در خانه ، در خیابان بزنی دار به ما مربوط است. دین من داده اجازه که دخالت بکنم ، تا نبینم زتو آزار ، به ما مربوط است. امر معروف کنم ، نهی زمنکر بپذیر ، تا ابد ، ترمز اشرار ، به ما مربوط است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
شاهزاده ای در خدمت قسمت پنجاه و ششم🎬: فضه مانند نهالی نورس در سایه سار دین اسلام و زیر تشعشع انوار
شاهزاده ای در خدمت قسمت پنجاه و هفتم🎬: پیامبر در بین یاران چشم می گرداند، هیچ‌کس نمی داند در ذهن پیامبر صلی الله علیه وآله چه می‌گذرد، ابوبکر که در صف اول یاران نشسته و دل دل می کند که این افتخار را نصیب خود کند ، با هیجان از جا بلند میشود ، نزدیک پیامبر می آید و با خواهش فراوان از او می خواهد که افتخار رساندن این آیات را از آن خود نماید. پیامبر که مهربانی اش نشأت گرفته از مهر الهی ست ، روی او را زمین نمی زند و آیات نازل شده را به صورت فرمانی از جانب خداوند که باید برای مشرکان قرائت شود به ابوبکر می دهد تا این فرمان را اجرا کند. فضه تمام این صحنه ها را شاهد است ، دل درون سینه اش می تپد ، او ‌خوب می داند کسی جز مولایش چنین سعادتی را نخواهد داشت ، اما وقتی می بیند پیغام رسان پیامبر شخص دیگری ست ، برایش سوال پیش می آید و ذهنش مشغول این امر می شود. ابوبکر از شادی در پوست خود نمی گنجد ، با دیده تکبر به دیگران نگاه می کند ، حال او هم بهانه ای پیدا کرده که بر مسلمین فخر بفروشد و به این سعادتی که نصیبش شده ، افتخار نماید. ابوبکر به این ماموریت بسیار مهم اعزام می شود... در اینجا عشق خداوند دوباره به جوشش می افتد و ‌مهرش به بهترین بندگانش فوران می کند. هنوز قاصد پیامبر به نیمه راه نرسیده که دوباره جبرییل امین نازل میشود و از سوی خداوند نغمه های عاشقانه سر میدهد و فرمانی تازه می آورد. حالتی معنوی به پیامبر دست می دهد و همگان میدانند که در این حالت جبرییل به حضور او رسیده ، پس از لحظاتی ، پیامبر، علی را به سوی خود می خواند . چیزی کنار گوش او ‌می گوید که اطرافیان متوجه نمی شوند. علی علیه السلام پس از شنیدن کلام پیامبر صلی الله علیه واله ، فی الفور کفش به پا می کند و عزم سفر می کند ،جمعیت با تعجب دوره اش می کنند و هر کس سوالی از او میپرسد ، اما متن تمام سؤالها یکی ست : ابوتراب چه اتفاقی افتاده؟؟ پیامبر در گوش تو چه گفت ؟ آیا امری مهم رخ داده؟ علی لبخندی میزند و... ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
شاهزاده ای در خدمت قسمت پنجاه و هفتم🎬: پیامبر در بین یاران چشم می گرداند، هیچ‌کس نمی داند در ذهن پی
شاهزاده ای در خدمت قسمت پنجاه و هشتم🎬: فضه هم ‌که ذهنش سخت درگیر موضوع بود از جا برخواست خود را به جمعیتی که گرادگرد مولایش حلقه زده بودند رساند و از فاصله ای دورتر شاهد ماجرا بود. و گوش هایش را تیز کرده بود تا ببیند مولایش به باران سوالات مردم چه جواب میدهد. علی علیه السلام ، همانطور که لبخندی ملیح روی صورتش نشسته بود ،رو به جمعیت دورش گفت : هیچ نشده برادران ، پیامبر صلی الله علیه وآله به من فرمان داد که فوراً خود را به ابوبکر برسانم و هر کجا که او را دیدم ، آیات قرآن را از او بگیرم و خودم آن را برای مشرکان بخوانم. فضه با شنیدن این حرف ، لبخندی به لب آورد و با خود تکرار کرد : براستی کسی جز مولایم علی ، لایق این سعادت و ابلاغ فرمان خداوند به مشرکان نبوده و نیست. جمعیت که حالا می دانستند قضیه از چه قرار است ، علی را بدرقه کردند و دوباره به حضور پیامبر رسیدند. هنوز ساعتی از رفتن ابوتراب نگذشته بود که ابوبکر هراسان خود را به پیامبر رسانید ... ابوبکر که انگار در افکاری عجیب غرق بود ، نزدیک پیامبر آمد و با لحنی که از هیجان می لرزید گفت : چه شده یا رسول الله ؟! بین راه بودم که ابوتراب خود را به من رسانید و آیات را از من گرفت و گفت که به امر خداوند و دستور شما چنین می کند و من دانستم که واقعه ای مهم رخ داده...آیا...آیا در. مدح من از آسمان آیه ای نازل شده؟! جمعیت با شنیدن این حرف ابوبکر متعجب شدند و برخی زیر لب او را نیشخند می کردند ، چرا که سابقه نداشت در مدح کسی جز علی از آسمان آیه نازل شود... ناگاه مردی که سخن ابوبکر را شنیده بود از بین جمعیت برخاست و همانطور که از شدت خنده صدایش به رعشه افتاده بود گفت : ابابکر...آری جبرئیل امین به پیامبر نازل شد و تاکید کرد که تو لیاقت رساندن پیام خدا را به مشرکان نداری و با این حرف آن مرد کل جمعیت خنده سر دادند . در این هنگام ابوبکر رو به پیامبر صلی الله علیه واله نمود و با حالتی سؤالی او را نگریست. پیامبر نگاهی به جمع کرد و سپس رو به ابوبکر گفت : در مدح تو آیه ای نازل نشده اما جبرییل امین پیام دیگری از جانب خداوند برایم آورد و فرمود :خداوند می فرماید که هرگز وحی خدا جز بوسیلهٔ خودت یا مردی که از خود تو باشد ، نباید به مردم ابلاغ شود.. آری منظور خداوند آن بود که علی همان ولی بعد از من است ،باید ابلاغ این آیات را برعهده گیرد.. و اینچنین بود که هر روز با وضوحی بیشتر ، ولی بلا فصل پیامبر به ملت معرفی می شد و وجدان های بیدار این اشارات را با عمق جان می گرفتند. ادامه دارد