2.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿|°•
همیشه زائر از اینجا به دست پر برگشت
گناهکار به اینجا رسید و حُــــــــــر برگشت
#امام_رئوف🕊 🌸
چهارشنبهتون امام رضایی 🍃
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
╔═ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷═══╗
🆔@setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
╚═══ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷═╝
💠 #تیمم_تا_کی_می_مونه؟
💬كسى كه بهخاطر نبودن آب، تيمم بدل از غسل كرده، مىتونه نمازهاى بعدیش رو هم با اون تيمم بخونه یا باید برای هر نماز، دوباره تیمم کنه؟
🔹 همه مراجع (بهجز رهبری): بله میتونه. تا وقتی كه تيممش باطل نشده و آب پیدا نکرده، میتونه با همون تيمم نمازهاش رو بخونه و برای هر نماز، دوباره تیمم بدل از غسل لازم نیست.
🔹 رهبر معظم انقلاب: اگه بعد از تیمم بدل از غسل، کارهایی انجام بشه که وضو رو باطل میکنه (مثل خواب یا ادرار یا...)، بنابر احتیاط واجب، باید مجدداً بدل از غسل، تیمّم کنه و وضو هم بگیره. اگه امکان وضو هم نداره، یک تیمّم هم بدل از وضو انجام بده.
📚 توضيحالمسائل مراجع، م726؛ نورى، رساله، م726؛ وحيد، رساله، م733؛ خامنهاى، اجوبةالإستفتائات، س202 و 204.
#احکام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔@setadeabm_bbs
ستاد امربه معروف شهرستان بابلسر
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد وچهاردهم🎬: ثعلبه کودکی نوپا شده بود و با قدم های کوچکش در حالیکه مادرش
شاهزاده ای در خدمت
قسمت صد و پانزدهم🎬:
روزها شتابان همچون شتری افسار گسیخته در حال گذشتن بود ،فضه در منزل خود به امور خانه اش مشغول بود که ناگهان درب خانه به شدت باز شد.
ابو ثعلبه در حالیکه شتاب و هیجان از حرکاتش می بارید به سمت مطبخِ خانه روان شد و بلند بلند صدا میزد: فضه بانو ، بانوی زیبای خانه ام ، فضه جان..
فضه سراسیمه از مطبخ بیرون آمد و گفت : سلام ابوثعلبه، چه شده مرد ؟ چرا چنین سر و صدا راه انداخته ای؟!
ابو ثعلبه همان طور که دست نرم و کوچک طفلش را در دست می گرفت گفت : عبا و روبنده بپوش ، آماده شو ، شنیده ام کاروانی از روم به مدینه وارد شده ، گفتم زودتر از همه این خبر را به تو بدهم و به همراه هم، به آنجا برویم و ببینیم چه کالایی در بساط دارند تا شاهزاده خانمِ من ،آن را گلچین کند.
فضه در حالیکه از تعریف و محبت همسرش به وجد آمده بود گفت : من که شاهزاده خانم نیستم...
ابو ثعلبه لبخندی کل صورتش را پوشانید و همان طور که به سمت همسرش می آمد گفت : تو برای من همیشه شاهزاده خانم بوده ای و خواهی بود ،حالا هم سریع آماده بشو تا برویم ، آنچنان دوستت دارم که می خواهم کل دنیا را به پایت بریزم.
فضه آهی کشید و گفت : براستی که من شاهزاده خانم نبوده ام ونیستم و شاهزاده خانم اصلی کسی دیگر بود که جماعت فریبکار دنیا درب خانه اش سوزاندند وپهلویش بشکستند و محسنش سقط کردند و دل نازنینش را پر از خون کردند و سپس با میخ گداخته درب به آن نشتر زدند و سینه اش خونین نمودند...
فضه می گفت و اشک می ریخت و ابو ثعلبه نمی دانست که این ابراز محبت بدین جا ختم می شود.
او شاهد بود که همسرش فضه ، بعد از شهادت بانویش زهرا سلام الله علیها ، روزی نبود که گریه نکند و می دید که فضه بعد از شهادت بانویش عهد کرد که چون سخن حق را جماعت سقیفه، خفه نمودند ، چیزی نگوید جز کلام حق و هر کس از او سوالی می پرسید ،جز با آیات قران وکلام حق جواب نمی داد و حتی در منزلش ، اینک ، هرچه که می پرسید با آیات قران پاسخ میداد و تمام اهل مدینه متوجه این موضوع شده بودند و بی گمان ،فضه تا پایان عمرش این راه را ادامه می داد.
فضه اشک چشمانش را با گوشه شال بلند عربی اش گرفت و به سمت اتاق رفت تا عبا و روبنده به سرکند و امر شوهر اطاعت نماید.
می رفت تا ببیند کاروان رومی چه ارمغان آورده و اما به دلش افتاده بود که اتفاقی خاص به وقوع خواهد پیوست.
ادامه دارد
📝ط_حسینی
ستاد امربه معروف شهرستان بابلسر
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پانزدهم🎬: روزها شتابان همچون شتری افسار گسیخته در حال گذشتن بود ،فضه د
شاهزاده ای در خدمت
قسمت صد و شانزدهم🎬:
بانو فضه و ابوثعلبه با فرزندشان نزدیک مسجد آمدند.
کاروانی که از روم آمده بود گرداگرد مسجد و بین کسانی که برای تماشا و شاید خرید آمده بودند ،در تب و تاب بود.
پارچه های الوانی که جلوی شتری قهوه ای ردیف شده بود ،توجه فضه را به خود جلب نمود ، فضه می خواست به آن طرف برود که ناگهان صدای مردی از فراز شتری در کنارش بلند شد که میگفت:
آهای مردم ، من راهبی هستم از روم ، بار شترانم مملو از طلا و نقره است ، سوالی از خلیفه و جانشین پیامبرتان دارم ، عهد می بندم اگر جواب درستی گرفتم به دین اسلام در خواهم آورد و تمام طلاها و نقره هایم را به محضر خلیفه رسول الله تقدیم نمایم تا بین مسلمین تقسیم کند.
ابوثعلبه جلوتر رفت ، درب مسجد را نشان او داد و گفت : داخل مسجد شو و ببین جواب سؤالاتت را مییابی یا نه؟!
راهب داخل مسجد شد و پس از عرض احترام و اظهار محبّت گفت: كدام يك از شما جانشين پيامبرتان و امين دين شما است؟.
حاضرين به جانب أبوبكر اشاره نمودند.
راهب گفت: اى شيخ نام شما چيست؟
گفت: نام من عتيق است. راهب پرسيد: نام ديگرت چيست؟ گفت: صدّيق. راهب گفت: نام ديگر شما چه مى باشد؟ گفت: جز اينها نام ديگرى براى خود نمى دانم.
راهب گفت: شما آن فردى نيستى كه در پى او مى باشم.
أبو بكر گفت: حاجت و مقصود تو چيست؟ راهب گفت: من از سرزمين روم با اين شتر و بار طلا و نقره اش بدينجا آمدهام تا از امين اين امّت مسأله اى را بپرسم، كه در صورت پاسخ به آن مسلمان مى شوم و مطيع فرمان او خواهم شد و اين همه طلا و نقره را ميان شما پخش خواهم كرد، و در صورت عجز از پاسخ از همان راهى كه آمدهام برگشته و اسلام را قبول نكنم.
أبو بكر گفت: آن مسائلى كه منظور دارى بپرس؟
راهب گفت: بخدا سوگند هيچ سخنى نگويم تا شما مرا از هر تعرّضى امان دهى!.
أبوبكر گفت: تو در امانى، و هيچ مشكلى نخواهى داشت، آنچه مى خواهى بگو؟
راهب گفت: مرا خبر دهيد از آن چيزى كه براى خدا نبوده و خدا آن را ندارد و آنچه از خدا نباشد و آنچه كه خداوند آن را نداند؟
أبو بكر متحيّر شده و هيچ جوابى نداد، و پس از اينكه زمانى ساكت ماند دستور داد عمر را حاضر كنند، و چون او حاضر شده و پهلويش نشست أبو بكر به راهب گفت:
از اين شخص بپرس. پس راهب رو به عمر كرده و سؤال خود را تكرار كرد و او نيز از پاسخ به آن عاجز ماند.
سپس عثمان وارد مسجد شد و همان مذاكره سابق ميان او و راهب نيز انجام شد ولى عثمان نيز از جواب به آن سؤال فرومانده و ساكت شد.
پس راهب با خود گفت: اينان شيوخ بزرگوارى هستند، ولى افسوس كه به خود مغرور بوده و متكبّرند، سپس برخاست تا از مسجد خارج شود.
أبو بكر گفت: اى دشمن خدا اگر وفاى به عهد نبود زمين را از خونت رنگين مى ساختم.
در اينجا سلمان فارسى علیه السلام برخاسته و به خدمت حضرت أمير عليه السّلام رسيده و مولا علی علیه السلام با دو فرزندش حسن و حسين در وسط خانه نشسته بود- و آن حضرت را از جريان مسجد باخبر ساخت.
حضرت أمير عليه السّلام با شنيدن جريان برخاسته و رهسپار مسجد شد و حسن و حسين عليهما السّلام نيز به دنبال پدرشان آمدند، تا حضرت أمير عليه السّلام به مسجد وارد شد جماعت حاضر با تكبير و حمد الهى خوشحال و مسرور گشته و در برابر آن جناب همگى برخاسته، و او را جا دادند.
ادامه دارد
📝به قلم ط_حسینی
جزء 20✨
💞📖هر روز با یک صفحه قرآن ✨
تقدیم به پیامبر مهربانی، حضرت محمد مصطفی سلام الله علیه و آله وسلم
تعجیل در فرج امام عصر عجل الله تعالی فرجه، روح ملکوتی حضرت امام خمینی (ره)، همه شهدای اسلام علی الخصوص شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید سید ابراهیم رئیسی، شهید سید حسن نصرالله، سربلندی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، سلامتی مقام عظمای ولایت حضرت امام خامنهای،
🌷صلوات بر محمد و آل محمد 🌺
اللهمصلعلیمحمدوالمحمدوعجلفرجهم
🌹🌹🌹🌹
┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓
📌به ما بپیوندید 👇👇
🆔 @setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
1.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹دکتر مرندی:من چون دوست ندارم واکسن بزنم،پس نزنم؛من چون دوست ندارم ماسک نزنم،پس نزنم؛این بالاخره حقوق دیگران هم هست،خداوند در آن دنیا هم از جسم خودم می پرسد که چرا در معرض خطر گذاشتی،هم خانواده و هم مردم دیگر،اینها حقوق بقیه مردم است
پی نوشت🔺
🔴«نزدنِ ماسک و واکسن حق الناس بود؛بی حجابی چطور؟!»
🔳در ماجرای کرونا روزانه هزاران بار چنین سخنانی از صدا و سیما پخش می شد ولی با فروکش نمودن گرد و غبارهای این فتنه هر چند بسیاری از حقایقِ این ماجرا بر مردم آشکار شده ولی اگر بر فرضِ محال بپذیریم دستورات سازمان آمریکایی-صهیونیستی who در جهتِ سلامتِ ملت ایران و سایر ملل جهان صادر و اجرائی شده ولی یک سوال در ذهن هر پرسشگری ایجاد می شود و آن سوال این است.
🔹چرا همین آقایان با گذشت چند سال از فتنه بی حجابی به مانند ماجرای کرونا بر خود فرض و واجب نمی دانند بر صفحه تلویزیون ظاهر شده و در خصوصِ عواقبِ شومِ رواج و گسترش بی حجابی که یک حرامِ شرعی و سیاسی است سخن بگویند؟!چرا از سوی خواص،سخنی در مورد حق الناس بودن عدمِ اجرای این حکم الهی شنیده نمی شود ؟! حکمی که عدمِ اجرای آن باعثِ گسترش فسادهای مختلف اخلاقی و نابودی بنیان های اجتماعی می گردد و این سکوت در حالی ادامه دارد که نماینده غیر قانونی پزشکیان در خارج از مرزها از گسترش بی حجابی با افتخار یاد می کند.
🔴به طور قطع و یقین سکوت و عدم روشنگری خواص در خصوصِ خطراتِ گسترش بی حجابی و همچنین عدمِ اعتراض به عملکردِ پزشکیان در خصوصِ جلوگیری از اجرای قانون الهی حجاب و عفاف،در روز واپسین مستوجب عذاب الهی خواهد بود.
📌به ما بپیوندید
🆔@setadeabm_bbs
✅ مطالبه دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر از رئیس قوه قضائیه برای موضعگیری و واکنش درخور به صحبتهای آقای محمدجواد ظریف
💢 حجتالاسلام والمسلمین محمدحسین طاهری آکردی، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر، با ارسال نامهای به حجتالاسلام و المسلمین غلامحسین محسنی اژهای، رئیس قوه قضاییه، خواهان موضعگیری دستگاه قضا در باب اظهارات اخیر آقای محمد جواد ظریف در نشست داووس شد.
🔻در بخشی از این نامه چنین آمده:
🔹 اخیراً معاون غیر قانونی جناب آقای دکتر پزشکیان، آقای محمد جواد ظریف، در «نشست داووس» مطالبی را در خصوص هماهنگی شما با دولت پزشکیان در کنار گذاشتن قانون و موافقت با انجام حرام شرعی و سیاسی کشف حجاب در سطح جامعه بیان نمودهاند.
🔹 اگر با آنچه نامبرده بیان کرده مخالفید، باید در پیشگاه ملت مؤمن ایران اسلامی رسماً نظر خود را طی بیانیهای اعلام نمایید و سپس بر اساس اختیارات قانونی خود، ابلاغ قانون حمایت از خانواده را از ریاست محترم مجلس شورای اسلامی مطالبه نمایید.
🌐 لینک خبر: https://setad-abm.ir/fa/17879
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
╔═ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷═══╗
🆔@setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
╚═══ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷═╝