eitaa logo
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
354 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
38 فایل
💎 ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بابلسر 🌱 احیای واجب فراموش شده 💥 مطالبه گری و گره گشایی 💥 دریافت گزارشات و مستندات مردمی 💥 پیگیری تخلفات ادارات و اصناف تا حصول نتیجه قانونی 🆔 @amrbemaruf_bbs 01135332465 ‏‪‏ ☎ 📲 09927304406
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 28 خرداد 1402ه.ش 🗓 29 ذی القعده 1444ه.ق 🗓 18 ژوئن 2023 میلادی 🌻 ذڪر روز 🌻 ای صاحب جلال و بزرگواری جهت سلامتی و و هدیه به روح https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵 خداونـد روی رهبـرانـش غیـرت داره، ولـی خـدا را در مبـارزه با منڪرات تنهـا نگذاریـم ⚠️ 📌به ما بپیوندید 🔻 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
﷽؛ ❓پرسش چطور مي شود نيت يک نماز را به نماز ديگر برگرداند؟ 📝پاسخ عدول از نیت: 1- مواردی که عدول واجب است الف) از نماز عصر به نماز ظهر، قبل از وقت مخصوص عصر در صورتی که در بین نماز متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده است. ب) از نماز عشا به نماز مغرب، قبل از وقت مخصوص عشا اگر در بین نماز عشا متوجه شود که نماز مغرب را نخوانده است و از محل عدول هم تجاوز نکرده باشد. ج) اگر دو نماز قضایی که در ادای آنها ترتیب معتبر است (مثل نماز قضای ظهر و عصر) بر عهده‌ی او باشد و بر اثر فراموشی قبل از ادای نماز اول به خواندن نماز دوم مشغول شود. 1-مواردی که عدول مستحب است الف) از نماز ادا به نماز قضای واجب، در صورتی که بر اثر آن وقت فضیلت ادا فوت نشود. ب) از نماز واجب به مستحب برای درک ثواب نماز جماعت. ج) از نماز واجب به نافله در ظهر روز جمعه برای کسی که قرائت سوره‌ی جمعه را فراموش کرده و به جای آن سوره‌ی دیگری را خوانده و به نصف رسیده و یا از آن گذشته است. مستحب است این شخص، از نماز واجب به نافله عدول کند تا بتواند نماز فریضه را با سوره‌ی جمعه به جا آورد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🔻 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 1 هنوز موهامو کامل سشوار نکرده بودم که زنگ آیفون به صدا در اومد. گاهی بدجوری بعضیا رو مخن! همینطوری جفت پا میان رو اعصاب و با ناخن های تیز و بلند و کثیفشون چنگ میندازن به صبر آدم! والا.. یکی نیست بگه هوووی! صبرم درد گرفت! آخه این چه وقت اومدنه! وقتی میگید ساعت هفت چرا زودتر میاید! همین کارا رو میکنین آدم حرص میخوره پیر میشه دیگه! 4 روز دیگه جاری و خواهر شوهرمم میگن وااای عزیزم چه قدر زود شکسته شدی! نمیدونن هر آتشی هست از زیر سر همین شوهر فرضی در به در شدست دیگه! هنوز نیومده دارم حرص میخورم ازش! میگم فرضی برا اینکه هنوز نه به داره نه به باره! تازه قراره بیاد خواستگاری حضرت بانو تا در ادامه یه "نه" تپل بشنوه! حالا توی این وقت کم چه خاکی به سر دشمنام بریزم! چیه؟ لابد میخواستید خاک رو سر خودم بریزم! لا اله الا الله! به هوای ساعت 7 بودم و کلی کارام مونده بود. آدم دستپاچه هم که دست و پاشو میکنه توی یک پاچه! اصلا به من چه! دندشون نرم! میخواستن زود نیان! من چرا جوش بزنم. - حالا که اومدن... پیشنهادت چیه؟ کوتاه بیا..! - از من میپرسی؟ اصلا تو کی هستی که من رو سین جینم میکنی! آها جناب وجدان شمائید؟ خوب موقعی تشریف نیاوردید البته! حالا که تشریف آوردین بفرمائین داخل دم در زشته! غرورم از شما پذیرایی میکنن! بله بله.. سلامت باشید. جناب غرور میفرمایند حالا که بنده خداها زود اومدن و ما هم که عین خیالمون نیست بده طفلیا بیکار بمونن! تا ما برسیم به مهمونا بفرمایید زمینا رو متر کنن ببینیم واقعا متراژی که توی سند ملک گفته شده درسته یا نه! نه نه اشتباه نشه نمیخوایم بفروشیم... ولی خب اینکه بدونیم کارشناس مربوطه خوب کار کرده یا نه بد نیست. اگه احیانا بازم وقت اضافه آوردن نشون میده یا سرعت عملشون بالاست یا دیگه خیلی زود تشریف آوردن! حالا طوری نیست. تعداد پارکت ها و چین پرده ها و گل قالی ها هم هست. میتونن اونا رو هم یه محاسبه ای داشته باشن..! فقط اینکه... زیاد نشمرن! چون از قدیم گفتن هرچیزی رو زیاد بشمری کم میشه! گفتم یه وقتی برای ما دردسر نشه ممنون. خودم میدونم این پاراگرافی که گذشت خیلی بیخود و مسخره بود ولی مهم اینه که جزء نوشته جاتم بود. علت اینکه پاک نشده هم اینه که حالش رو نداشتم پاکش کنم. یعنی اول نوشتم بعد دیدم مسخرست دلم نیومد پاکش کنم پس هیچ اعتراضی به متنم وارد نیست. ضمنا من خودم حق دارم به خودم چیز میز بگم ولی دیگران نه! پس لوس و مسخره و احیانا کلمه دیگه ای هم اگه توی ذهنتون بهم گفتید این بار نمیگم خودتونید ولی لطفا بیشتر دقت کنید! با آرامش و سر فرصت به سشوار کردنم ادامه دادم. انگار نه انگار خبریه! اصلا هم بی ادب نیستم! بی اعصاب هم نیستم. فقط یه کمی روی یه چیزایی حساسم همین! بدقولی که فقط به دیر اومدن نیست! زود اومدن هم یه جورایی بدقولیه! ✍ مجتبی مختاری 📌به ما بپیوندید 🔻 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
🏴شهادت امام جواد (علیه السلام). در زمان امام جواد (علیه‌السلام)، تشیع از نظر تشـكیلاتى، در نهایت قدرت و اســتقامت بود. به همین دلیل اســت كــه ایشان را در سن ۲۵ سالگى به شهادت رساندند. برداشتی از کتاب حضرت‌آیت‌الله‌خامنه‌ای | بهمن ۱۳۵۱ 📌به ما بپیوندید 🔻 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘ 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 ۲۹ خرداد 1402ه.ش 🗓 ۳۰ ذی‌القعده‌ 1444ه.ق 🗓 ۱۹ ژوئن 2023میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای برآورنده ی حاجت ها جهت سلامتی و و هدیه به روح صلوات https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
✍️امام جواد(علیه السلام) 🔖امر به معروف و نهی از منکر دو مخلوق الهی است، هرکه آنها را یاری و اجرا کند مورد نصرت و رحمت خدا قرار می گیرد و هر که آنها را ترک و رها گرداند مورد خواری و عقاب قرار می گیرد. 📚خصال صدوق، ص42، ح 32 ▪️شهادت جانسوز امام جواد علیه‌السلام تسلیت و تعزیت باد. 📌به ما بپیوندید 🔻 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 کسانیکه بی‌حجاب هستند، خدا ازشون انتقام میگیره! قرائتی ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🔻 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 2 هنوز دو سه دقیقه ای نگذشته بود که در اتاقم به صدا در اومد.. - جانم ؟! - دخترم ده باری در زدم چرا جواب نمیدی! - ببخشید مامان... صدای سشوار بلند بود نشنیدم. - صدای گوشیت بلند شه هم همینطوری..؟! بله همونطور که مستحضرید این سه نقطه حکم فلان فلان شده رو داشت که مامانم نگفت ولی حس کردنش سخت نبود. - من تسلیمم مامی. ببخشین... حالا چه کارم داشتین؟ - فائزه اومده بود. کارت داشت. بهش گفتم الان دستت بنده و سرت شلوغه...، گفت پس آخر شب میاد. زود کار بارات رو بکن الان مهمونا میرسنا... رفتم توی ذهن خودم... چه قدر این خواستگار بیچاره فلک زده رو فحش و لیچار بارش کردم. نگو فائزه بوده! طفلی... دلم براش سوخت... البته به چشم برادری! و الا برا شوهر جماعت که نباید دل سوزوند! الکی... مثلا من خیلی از شوهر بدم و میاد و باهاش دشمنم فائزه دوست صمیمی و هم کلاسی دانشگاهم بود و مثل خودم تا ولش میکردی باید سرش رو به زور از توی کتاب در میاوردی! البته فعلا سر من به سشوار و برس و بابلیس و این چیزا گرم بود... حدود یه ربع بعد دوباره صدای در اومد - هانیه...؟! ایندفعه زود جواب دادم تا مامان سر از تنم جدا نکرده! - بله مامان. - زود حاضر شو فکر کنم مهمونا اومدن.. - چی..؟! وااای مامااان! من هنوز آماده نیستم... چرا الان اومدن! هنوز نیم ساعت مونده که! - من نمیدونم... حالا که اومدن عزیزم. یه کاریش بکن. دیر نیای زشته ها! آخه چه کارش کنم؟! کارد میزدی خونم در نمیومد...! مگه بادکنکه که بادش کنم! حیف دلسوزی براش! هر چی گفته بودم حقش بود! اگه میشد یه چند تا نیشگون هم ازش میگرفتم! یه آرایش مختصری کردم... سریع موهامو بُرِسی کشیدم یه اسپری زدم و فیکسشون کردم... کت و شلوار زرشکی سفیدم رو پوشیدم شال دو تیکه حریر و تور ستش رو هم شل روی سرم انداختم موهامو آبشاری از سمت چپ ریختم بیرون و رفتم سر وقت آقای خواستگار! آقایی لاغر و کشیده ، تقریبا سی ساله با مادرش و یه خانوم نسبتا تپل که نمیدونم چه کارش بود روی مبل توی پذیرایی نشسته بودن. از لباساشون که همه با هم اناری ست کرده بودن خندم گرفته بود. جلو خودمو گرفته بودم ضایع بازی در نیارم. مامانمم هِی بهم چشم غره میرفت و حرص میخورد. ✍ مجتبی مختاری 📌به ما بپیوندید 🔻 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc