eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
160 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷فرقی نمیکند 🔸شلمچه 🔹طلاییه 🔸فکه 🔹عراق و یا سوریه اهل شهادت باشی🕊 اهل هرجای کره خاکی باشی. شهید میشوی... روزتون شهدایی #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
امروز سالگرد پیروزی روحانی در انتخابات بود. رئیس جمهوری که دوتا وعده اش عملی شده : 1 - تو پیاده رو ها خیابون نکشید😁 2 - استاد مشایخی هم که قول داده بودند ایران موندن😅 پ.ن. خدایی یادتون رفته بود این روز رو یا خودتون رو زدید به اون راه؟😜 تا 1400 صفا کنید با روحانی😒 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
جانا ز فراق تــو این محنتِ جان تا ڪِی ؛ دل در غم عشق تــو رسوای جهــان تا ڪی ؟ #شهید_علی_اصغر_شیردل #سالروز_شهادت #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
✨آیت الله لنکرانی✨ ✅حمایت از مقام معظم رهبری امروز واجبتر از زمان امام است. ✅ایشان ستون خیمه مرجعیت است. 🔴اگر ایشان نبود ما هم نبودیم. #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🍃🌸 🔴 اینکه گمان کنی امام امت صلاحت را نمی‌خواهد عذابم می‌دهد... ⚠️ اما اینکه فکر می‌کنی بیگانه خیرت را می‌خواهد، امانم را بریده است! . #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
نوکرش را می‌رساند اربعین کرببلا تشنگی های مرا آقا تلافی می‌کند😭💔 #التماس_دعا #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
کان المؤتی،یاتون الجمعةٍ مِن شهر رمضان ماه رمضون،هرشب جمعه ها مرده ها میان خونمون و... https://eitaa.com/setaregan_velayat313
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣1⃣ بعد از کلی دور دور کردن و چرخوندن ما دور *شهرک پردیسان* که آقاجواد گفتن تقریبا ساکناش اکثر روحانی هستن حرکت کردیم به طرف پارک علوی😍 نزدیکای غروب بود و هوا بدجور دونفره😍 فاطمه و علی هم که نامردا دست تو دست هم قدم میزدن و از ما جلو افتادن😢 من و اقاسیدم که که سینگل😕😢 توی همین فکرا بودم که یهو گوشیم زنگ خورد مامان جونم بود😍 باهاش یکم صحبت کردم و بعد قطع کردم. علی و فاطمه خیلی از ما جلوتر بودن سید: دوربین وسیله کارتونه یا به عکاسی علاقه دارید؟ _هردو😉 سید: اووووم یعنی شما کارم میکنید😳 _کار به اون صورت که نه ولی من خبرنگارم☺️ سید: حرفه جالبیه😏 بچه پرو یه جوری با غرور حرف میزنه که دهن آدم بسته میشه😡 ولی کور خوندی آقاجواد به حرفت میارم😈 _شما تا حالا آقا حامد رو از نزدیک دیدی؟؟؟ سید: عه خب راستش نه 😒 ولی جز بهترین روزای زندگیم میشه روزی که برا اولین بار خواننده محبوبم رو ببینم😊 _منم خیلی دوس دادم از نزدیک ببینمشون😊 راستی میشه امشب بریم مغازه ای که تسبیحتون رو ازش گرفتید ؟ توی کرمان جفتشو پیدا نکردم سید: اگه وقت شد چشم😴 خدا بگم چیکارت کنه آقاجواد مغرور😡 دیگه حرفی نزدم و اونم چیزی نگفت... نمیدونم چرا این قدر راه میریم... خب یه جا بشینیم دیگه... همش تقصیر اون لیلی مجنونه دیگه 😡 وای خدای من حالا که دقت میکنم چقدر قدم کوتاهه😳 نه یا شایدم قد آقاسید خیلی بلنده من تا روی سینشم👫 توی افکار خودم غرق بودم که یهو احساس کردم یکی چادرمو کشید😨 عه این که سیده 😯 چرا داره منو میکشه طرف خودش😱 سید: عه حواستون کجاست😮اگه نکشیده بودمتون که میرفتید تو بغل پسره😡 _من😳 چطور نفهمیدم😱 سید: سه ساعته دارم صداتون میکنم اصلا تو این دنیا نیستید😒 مجبور شدم چادرتونو بگیرم😐 _بب....مم....یعنی هم ببخشید هم ممنون😢 وای خدای من😳 گفت داشتم صداتون میکردم 😳 یعنی اسممو صدا زد😢 ... 💕💦 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣1⃣ دوباره کنار هم راه افتادیم... کاش علی و فاطمه این عشقولانه بازی شونو میزاشتن برای بعد می تمرگیدن ... حوصله ندارم😡 عه😳اگه میدونسم این قدر زود دعام مستجاب میشه یه چیز دیگه میخواستم😂 بالاخره لیلی مجنون نشستن روی چمنای پارک من و سیدم بالاخره بهشون رسیدیم و نشستیم من و فاطیم کنار هم😉 علی و سید دوباره بحثشون گل انداخت و مشغول شدن😕 فاطی: فائزه _جانم فاطی: راستی یادت بود چمدون دوتامون توی ماشین کاروانه😞 _آره بخاطر همین الان که مامان زنگ زد گفتم هرجور شده مهدیه رو پیدا کنه حداقل وسایلمونو برداره فاطی: اهان خب خداروشکر☺️ _این چند روزه فقط باید با همین لباسا باشیم😁 فاطی: نه بابا غصه نخور خواهرشوهر جان😂 علی گفت شب به سید میگه ببرمون یه پاساژ برامون خرید کنه😍 _عه چه خوب ☺️ سید بلند رو به هممون گفت:بچه ها با بستنی موافقید یا فالوده ؟😃 فاطی: بستنی🍦 علی: فالوده🍧 _هیچ کدوم😑 سید: پس چی میخورید؟! _اووووم هویچ بستنی😍 علی گفت البته از همین الان بگم جواد جان که مهمون من😉 خلاصه بلند شدیم و رفتیم سمت مغازه ای سید نشون داد نزدیک که شدیم علی گفت فائزه و فاطمه جان اونجا خیلی پسره شلوغه شما بمونید ما گیریم میایم تقریبا پنج دقیقه بعد علی با یه بستنی و یه فالوده و سید با دوتا لیوان هویچ بستنی بیرون اومد😶 علی بستنی رو به فاطمه داد 😕 سیدم یکی از لیوانارو داد من😍 مشغول خوردن بودیم و حرف میزدیم. بوستان علوی طبق تعریفایی که ازش شنیده بودم جای قشنگی بود😊 تقریبا دوساعت و نیم اونجا بودیم که علی قضیه جا موندن چمدونای ما و اینکه میخواد برامون وسیله بگیره رو به سیدم گفت تا بریم یه پاساژ مناسب😁 ماشینو جلو در پاساژ پارک کرد😉 پیاده شدیم و از پله ها بالا رفتیم. سید: خب این پاساژ اون قسمتش بیشتر لباس زنونه داره بفرمایید اون ور😊 فاطمه همون مغازه اول رفت خرید کنه علیم باهاش رفت تا حساب کنه از سیدم خواست با من بیاد تا منم انتخاب کنم. من راه افتادم سیدم با فاصله چند قدم دنبالم بود. مغازه هارو با مانتوهای کوتاه و بازی که به نمایش گذاشته بودن یکی یکی نگاه کردم تا یه مانتو مشکی ساده و بلند نظرمو جلب کرد😍 وارد مغازه شدم . سید بیرون بود. _سلام خسته نباشید. ببخشید آقا مانتو مشکی ساده ای که تن مانکنه چند؟ فروشنده: ۹۵ تومن خانوم. _ممنون میشم بیارید نمونشو. به نمونش نگاه کردم اره خیلی شیک و سادس دوسش دارم😍 توی اتاق پرو تنم کردم😊 کاملا اندازس😍 ... ❤🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
⃣1⃣ از اتاق پرو بیرون اومدم. _آقا بی زحمت این مانتو رو حساب کنید. فروشنده مشغول تا زدن مانتو شده و توی پلاستیک گذاشت و گفت : نقد یا کارت میکشید؟ _کارت میکشم.💳 کارتمو دادم دستش و رمزو گفتم و منتظر شدم کارش تموم شه. پلاستیک مانتو و کارتمو بهم داد و گفت : بفرمایید مبارکتون باشه. _ممنون. از مغازه که بیرون اومدم و دیدم سید مقابل همون مانکنی وایساده که همین مانتویی که گرفتم تنشه😐 _داداشم اینا نیومدن؟ با صدای من سید هم جا خورد هم به طرفم برگشت و گفت : نه هنوز همون مغازن😐 _مگه این دختره چقدر میخره آخه😡 سید: شما فقط کل خریدتون همین مانتو بود؟ شالی روسری چیزی نمیخواید بخرید؟ _شما از کجا میدونید من فقط مانتو گرفتم و شال و روسری نگرفتم😳 سید: مغاره ای که رفتید مانتو فروشی بود فقط😏 این مغازه رو به رو شال و روسری های قشنگی داره . میخواید نگاه کنید؟ _چشم بریم سید منو برد توی یه مغازه شال و روسری فروشی جنسای خوبی بود همه رو نگاه کردم ولی فقط دوتا از روسری ها نظرمو جلب کرد. هر دوشونو با دقت داشتم نگاه میکردم که سید گفت : بنظرم این یکی قشنگ تره و بیشتر بهتون میاد(اوه اوه بچه ها سید از دست به در رفت😱) منظور سید روسری توی دست چپم بود یه ساتن بزرگ با ترکیب رنگای آبی و قرمز و خردلی. خیلی قشنگ بود😍 _خانوم این روسری رو حساب میکنید فروشنده: چه خوش سلیقه عزیزدلم😍 چشم الان سید سریع کارتشو دست خانوم فروشنده داد و رمزو گفت😳 _چرا این کارو کردید😳 سید: کار خاصی نکردم قابل نداره _به علی میگم باهاتون حساب کنه😡 روسری رو تا کرد با کارت سید بهمون داد. پسره پرو... فکر کرده من گدام که پول روسری رو حساب میکنه😡 قدمامو تند کردم تا ازش فاصله بگیرم علی و فاطیم بالاخره دل از مغازه کندن و اومدن بیرون😒 _سه ساعته دارید چه.... 😳حرف تو دهنم ماسید علی با سه تا پلاستیک بزرگ فاطیم با دوتا بود😳 سید: علی داداش😳 مگه رفتید خرید عروسی علی: چی بگم والا☹️ فاطی: حالا مگه چقدر خرید کردیم 😳 _به سنگ پای قزوین گفتی زکی😁 فاطی: دوس دارم😊 از پاساژ بیرون اومدیم. ساعت ۱۱ شب بود. سید: بچه ها بریم خونه مامان زنگ زد گفت بیاید شام . علی: ممنون داداش بریم. واقعا کلی شرمندمون کردی😔 سید: دشمنت شرمنده داداش☺️ ... ❤🍃 💙🍂 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
محكم بغلش كردم و گفتم: اگر مارونديدى، حلال كن دارم میرم #مكه... خنديدو گفت: تو هم حلال كن توميرى مكه منم ميرم #فكه ببينيم كدوممون زودتربه خداميرسه.. آب زمزم و تسبيح آورده بودم براش با كلى خاطره واسه تعريف كردن.. پيچيدم تو كوچشون پارچه سر در خونشون ميخكوبم كرد پاهام شل شد و تكيه دادم به ديوار.. #شهيد_سعيد_شاهدی #جستجوگر_نور #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از هیات میثم تمار
🍃🌀 •| از الان محفل عبادت بروید سر سجاده ی ذکر بنشینید یکدفعه شب قدر نروید که فرشته ها بگویند:تا بحال کجا بودید ؟ خلاف ادب است که انسان، شب های ماه رمضان را رها کند فقط شب قدر به محافل برود و عبادت بکند.. •| . . https://eitaa.com/maisamtammar
یکی از دنیا دل کند و رفت زیارت حرم رو سنگ مزارش نوشتن شهید‌‌ مدافع حرم ... یکی مثل من اسیرِ دنیاست باید بشه سهمش فقط دیدن عکسای شهدای مدافع حرم ... #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
اگر یڪ روز #فکرشهادت از ذهنت دورشد... تصویر #بازشود #سیدابراهیم #شهیدمصطفےصدرزاده #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
مسلم چند ماه قبل از شهادت یک بار به شوخی در یک تابوت خوابید . چند ماه بعد ازآن، شهید مسلم خیزاب که در آرزوی شهادت در تابوت خوابیده بود،  به آرزویش رسید و شهید شد.🕊🕊🕊  #شهیدمسلم_خیزاب #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند . . . (شهید آوینی) #شبتون_شهدایی #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
❁﷽❁ رسیده زِ دل شهر الله یادم آمد عطـشِ ظهر و غمِ ثـارالله دلِ گودال وپسر بچہ ے شیر جمل و بہ فـداےرَجز یا حسـنٺ عبــدالله ❤️ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌷پنجمین سحر رمضان را میہمان سردار #شهید_حبیب_الله_شمایلی و #شهید_حمید_شمایلی باشیم🌷 ڪہ أَحیاء هستند و رزق‌شان عندربـــ ! شایداز برڪتـــ حضورشان خودِغریبمان رابیابیم...🌹 #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
جزء۵...التماس دعا.mp3
4.01M
📖جزء خوانی روزانه ماه مهربانی 🌙 🌹جزء پنجم۵ 🎤 💈حجم فایل : ۳/۸ مگابایت 🌷هدیه به شهید مدافع https://eitaa.com/setaregan_velayat313
مرد میخواهد... اینکه بگذری از آرزوهایت... زنجیرهای #دلبستگی را از خود رها کنی گفتنش آسان است...✨ اگر عمل کردن به آن هم سهل بود به خیلی هامان واژه #شهید اضافه شده بود. #صبحتون_شهدایے🌷 #شهید_احسان_فتحی #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
✅عشــق تـو آقــا گرفت از مـن تاب و تـوان را ترســـم ڪہ بہ پایان نرسانـــم این رمضـــان را #مقام_معظم_دلبرے #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313