⭕️داشتم برای نماز ظهر وضو می گرفتم،
دستی به شانهام زد.
سلام و علیک کردیم.
نگاهی به آسمان کرد و گفت: "علی! حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم. معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه. باید یه کاری بکنیم"
گفتم: "مثلا چی کار کنیم؟"
گفت: "دوتا کار؛ اول خلوص، دوم سعی و تلاش."
#شهید_حسن_باقری
#درس_اخلاق
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#رسـم_خـوبان
پس از #شهادت وی خواب دیدم،😴 در جمعی که تمام خانواده حضور دارند، با #عجله راه میروم و از همه جلوتر هستم. ناگهان دستی روی شانه من قرار میگیرد که مانع 🚫از ادامه حرکتم میشود. وقتی برمیگردم میبینم #سیدرضاست. میگوید: «چرا جلوتر از دیگران قدم برمیداری؟ همراه خانواده گامهایت را بردار.» فکر میکنم این خواب ناشی از #احترامی است که سیدرضا به بزرگترها میگذاشت و میخواست این مساله💬 را نیز به من #یادآوری کند.
#شهید_سیدرضا_حسینی🌷
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
توصیه های شهـ🌷ـدا به #حجاب
🌺طلبه #شهید «محمد جواد نوبختی» در وصیتنامه خود نوشته است «خواهرم! هم چون زینب باش و در سنگر #حجابت به اسلام خدمت کن.»
🌺 #شهید «سید محمدتقی میرغفوریان» خطاب به خواهران مسلمانش میگوید: «از تمامی خواهرانم میخواهم که #حجاب، این لباس رزم را حافظ باشند.»
🌺 #شهید «صادق مهدیپور» حجاب یک دختر مسلمان را چنین ترسیم کرد: «یک دختر نجیب، باید #باحجاب باشد.👌»
🌺 #شهید «بهرام یادگاری» در وصیتنامه خود نوشته است: «خواهرم! #حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند.»
🌺 #شهید «ابوالفضل سنگتراشان» خون❣ خود را با حجاب مقایسه کرده و گفته است: «تو ای خواهرم ... #حجاب تو کوبندهتر از خون سرخ من است»
🌺 #شهید «حمید رستمی» بانوان را به پهلوی شکسته💔 خانم حضرت زهرا (س) قسم داده و فرموده است: «به پهلوی شکسته حضرت فاطمه زهرا (س) قسمتان میدهم که #حجابتان را رعایت کنید.»
🌺 #شهید «علی اصغر پور فرح پور آبادی» به خواهران و برادران خود، حفظ حریمها و حرمتها را یادآوری میکند و میگوید: «خواهر مسلمان! #حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادر مسلمان! بی اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهد شد✅»
🌺 #شهید «علی رضائیان» حجاب را سرمنشأ صفا و معنویت دانسته و اظهار داشته است: «شما خواهرانم و مادرانم! #حجاب شما جامعه را از فساد به سوی معنویت و صفا میکشاند.»
🌺 #شهید «علی روحی نجفی» حجاب را خون بهای شهیدان دانسته و بیان کرده است: «از خواهران گرامی خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که #حجاب خون بهای❣ شهیدان است.»
🌺 #شهید «غلامرضا عسگری»، مادرش را عامل سعادت خود برمیشمرد و میگوید: «مادرم! من #باحجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم.»
🌺 #شهید «محمد حسن جعفرزاده» سیاهی چادر بانوان را عامل ترس استعمار بیان کرده و میگوید:«ای خواهرم! قبل از هر چیز استعمار، از سیاهی #چادر_تو میترسد تا سرخی خون من.»
🌺 #شهید «محمد علی فرزانه» به خواهران توصیه کرده است که «زینب گونه» حجاب خود را حفظ کنند و ادامه داده است: «خواهرم! زینب گونه #حجابت را که کوبنده تر از خون من است، حفظ کن.»
#حجاب🌸🍃
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_دوازهم 2⃣1⃣ همه داشتند توے ڪلاس پچ
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه💖 (فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_سیزدهم 3⃣1⃣
من در آن دوران نزدیکترین دوست احمد بودم.ما راز دارهم بودیم.
یک روز به او گفتم:احمـ🌹ـد،من و تو از بچگی همیشه باهم بودیم.اما یک سوالی ازت دارم!من نمیدونم چرا توی این چند سال اخیر،شما در معنویات رشد کردی اما من...
لبخنــ☺️ـدی زد و میخواست بحث را عوض کند.اما من دوباره سوالم را تکرار کردم و گفتم:حتما یک علتی داره،باید برام بگی!
بعد از کلی اصرار سرش را بالا اورد و گفت:طاقتش را داری؟
با تعجـ😳ـب گفتم:طاقت چی رو!؟
گفت:بشین تا بهت بگم.
نفس عمیقی کشید و گفت:یه روز با رفقای محل و بچه های مسجد🕌رفته بودیم دماوند. شما توی اون سفر نبودی.
✨✨✨
همه ی رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگتر ها گفت: احمـ🌹ـد اقا برو این کتری و آب کن و بیار تا چای درست کنیم.
بعد جایی را نشان داد و گفت: اونجا رودخانه است. برو از اونجا اب بیار.
من هم راه افتادم. راه زیاد بود. کم کم صدای اب به گوش رسید.
نسیم خنکی از سمت اب به سمت من امد. از لابه لای درخت ها و بوته ها به رودخـ🌊ــانه
نزدیک شدم...
#ادامه_دارد ...
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از مفتاححیدریون
3887319_951.mp3
5.98M
کبوترمـ🕊 هوایی شدم
ببین عجب گدایی شدم
دعای مادرم🍃 بوده که
منم امام رضایی شدم
#امام_رضا(ع) 🎼
🎤 #حامد_زمانی
🎤 #عبدالرضا_هلالی
🇮🇷 @meftah1414
هدایت شده از شهید اسماعیل دقایقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راه حاجت گرفتن از امام رضا (ع) از زبان آیت الله مجتهدی تهرانی
@shahiddaghayeghi
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
❣﷽❣ #کتاب_عارفانه💖 (فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_سیزدهم 3⃣1⃣ من در آن دوران ن
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_چهاردهم4⃣1⃣
تاچشمم به رودخانه افتاد سرم را انداختم پایین وهمان جا نشستم❗️
بدنم شروع کرد به لرزیدن.
نمی دانستم چه کارکنم❗️
همان جا پشت درخت مخفی شدم.
کسی آن اطراف مرا نمی دید.
درخت ها و بوته ها مانع خوبی برای من بود.
من با چشمانی گردشده ازتعجب منتظر ادامه ی ماجرای احمدبودم.
چرا این قدر ترسیده بود⁉️🤔
احمد ادامه داد؛
من میتوانستم به راحتی گناه بزرگی
انجام بدهم.
در پشت آن درخت و در کنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شناکردن بودند.
✨✨✨✨
من همان جاخدا را صدا زدم وگفتم؛
خدایا کمکم کن.
خدایا الان شیطان به شدت مرا وسوسه میکند که من نگاه کنم.
هیچ کس هم متوجه نمیشود.اماخدایا من به خاطر تو از این گناه می گذرم.
کتری خالی را برداشتم و سریع از آنجا دور شدم.
بعد هم از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها. هنوز دوستان مسجدی مشغول بازی بودند.
برای همین من مشغول درست کردن
آتش شدم.
چوب ها را جمع کردم و به سختی آتش را
آماده کردم.
خیلی دود توی چشمم رفت.
اشک😢 همین طور از چشمانم جاری بود.
یادم افتاد که حاج آقا گفته بود؛ #هر_کس_برای_خدا_گریه_کند خداوند
او را خیلی دوست خواهد داشت.
همین طور که داشتم اشک میریختم گفتم؛
ازاین به بعد برای خدا گریه میکنم.😭
حالم خیلی منقلب بود.از آن #امتحان_سختی که درکنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز #دگرگون بودم...
#ادامه_دارد ...
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🎀 #شهادتت در دلمان قیامتی به پا کرد که هنوز هم دلهایمان می لرزد💓
و چشم هایمان اشک #حسرت
و غبطه برسرزمین گناهکار🔞 وجودمان می بارد😭
🎉چه خوب #بندگی کردی و چه خوب تر #شهید_شدی🕊 و حالا #روز_تولدت، از بهترین روزهای خداست👌
🎀دعا کن برایمان که ما هم #متولد شویم از این دنیای پرزرق و برق جدا شویم💕 و برای #بندگی چشم بگشاییم.
🎉واسطه شو تا روز تولدت🎊 #تلنگری باشد برای تولد بندگی ما
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
#سالروز_ولادت 🎈
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#شهیدمصطفی_بختی متولد ۱۳۶۱/۵/۵
#شهیدمجتبی_بختی متولد ۱۳۶۷/۱/۱۲
در مشهد عضو بسیج و دارای شغل آزاد بودند که هر دو داوطلبانه و با تغییر هویت(هویت جعلی افغانستانی) به سوریه اعزام شدند و در گروهان تک تیراندازها مشغول جهاد بودند که سرانجام در ۲۶ رمضان در تدمر سوریه به شهادت رسیدند و پیکر مطهرشان در گلزار شهدای #بهشت_رضا #مشهد به خاک سپرده شد.
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#شهیدمصطفی_بختی متولد ۱۳۶۱/۵/۵ #شهیدمجتبی_بختی متولد ۱۳۶۷/۱/۱۲ در مشهد عضو بسیج و دارای شغل آزاد بو
🔰حکایت عجیب #مادران شهدا
#مادری که هویتش را عوض کرد تا فرزندانش به سوریه بروند.
✍مادر #شهیدان مصطفی و مجتبی بختی
مصطفی و مجتبی که مدت ها تلاش کردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب س به سوریه برسانند هر بار به دلیلی دچار مشکل می شدند عاقبت تصمیم می گیرند هویت ایرانی خود را تغییر دهند و از طریق تیپ فاطمیون به آرزوی سخت خود دست پیدا کنند اما حکایت که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها برای این دو برادر رقم خورد. . . .
مادر شهیدان می گوید : آنها برای اینکه بتوانند خود را افغانستانی معرفی کنند از مهاجرین پرسیده بودند چه اسم هایی بگذارند که طبیعی تر باشد.
خودشان را پسرخاله معرفی کرده بودند یعنی من با نام سکینه نوری خاله مصطفی بشیرزمانی و مادر مجتبی جوادرضایی بودم. اسم پدرشان را هم گذاشته بودند جمعه خان. بچه ها چون منو افغانستانی معرفی کرده بودند اگر تماس می گرفتند باید با لهجه افغانستانی حرف می زدم با من تمرین کرده بودند.
یک روز زنگ زدند و گفتند : خانم شما جواد رضایی می شناسید. گفتم :بله مادرش هستم. با کمک الهی تونستم با لهجه افغانستانی صحبت کنم. آنقدر نقشم را خوب بازی کردم که متوجه نشدند.
من آگاهانه راضی به رفتنشان شدم. می دانستم ممکن است شهید شوند، سرشان را ببرند و بدنشان را تکه تکه کنند. اینها همه را می دانستم بعد گفتم راضی به رضای خدا
پسرانم فدای بی بی زینب س
و هردو با هم فدای حضرت زینب شدند.
#نشر_بمناسبت_ایام_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
به شب اول قبرم نکنم وحشت و ترس
چون در آن لحظه حسین است که مهمان من است
دوستان لطفا اگه براتون مقدوره برا *مرحوم سید غلام عباسوند فرزند سید محمد* نماز شب اول قبر بخونید.
*انشاءالله اجرتون با برادر شهیدشون🌹*
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_چهاردهم4⃣1⃣ تاچشمم به رودخانه افت
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_پانزدهم5⃣1⃣
همین طور که اشڪ میریختم و با خدا مناجات میڪردم خیلے باتوجه گفتم؛
یاالله یاالله...🕊
به محض تکرار این عبارت یڪ باره #صدایے شنیدم ڪه از همه طرف
شنیده می شد.ناخودآگاه از جا بلند شدم و باحیرت به اطراف نگاه ڪردم.
صدا از همه #سنگریزه_هاے_بیابان
شنیده مے شد.
از#همه_ے_درخت_ها🌴🌳🌲#و_ڪوه_و_سنگ_ها 🏔
صدا مے آمد‼️😳
همه مے گفتند؛ ↙️
💎💎 سُبّوحٌ قٌدوسٌ رَبُنا وَ رَبُّ الْمَلائِڪَةِ وَ الرّوح
(پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائڪه و روح)
💎💎↗️
وقتے این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خیره شدم.
ازادامه بازے بچه ها فهمیدم که آنها چیزے نشنیده اند❗️
✨✨✨
من در آن غروب با بدنے که از وحشت مے لرزید به اطراف میرفتم.
من ازهمه ذرات عالم این صدارا مے شنیدم❗️❣
احمـ🌹ـدبعد از آن ڪمے سڪوت ڪرد.
بعد با صدایے آرام ادامه داد؛
#از_آن_موقع ڪم ڪم #درهایــے_از_عالم_بالا به روے من بازشد!
احمـ🌹ــداین را گفت و از جابلند شد تا برود.
بعد برگشت و گفت؛
محسن ، این ها را براے تعریف ازخودم نگفتم.
گفتم #تا_بدانے انسانے ڪه گناه را ترڪ ڪند چه مقامے پیش خدا دارد.🌹🍃
بعد گفت تامن زنده ام براے ڪسے از این ماجرا حرفے نزن❗️
#ادامه_دارد ...
📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی
تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد.
https://eitaa.com/setaregan_velayat313